برگزیده های پرشین تولز

فرامرز قریبیان

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
431426-690_display.jpg
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
رئیس را هم دیدیم
فیلم خوبی بود
حیف که قریبیبان و داریوش ارجمند در هیچ صحنه از فیلم با هم بازی ندارند
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
فرامرز قریبیان: من و کيميايي با هم عاشق سينما شديم


رفاقت مسعود کيميايي و فرامرز قريبيان، همانند رفاقت بسياري از آدم هاي فيلم هاي کيميايي است. رفاقتي سرشار از نوستالژي که لحظه هاي آن پر است از خاطره روزهاي گذشته. قريبيان و کيميايي سينما را با يکديگر شروع کرده اند. به همراه يکي دو نفر ديگر مانند اسفنديار منفردزاده و احمدرضا احمدي هم محله يي و هم مدرسه يي بوده اند و دوران پرخاطره يي را به همراه هم گذرانده اند. اين روزها فيلم رئيس هفتمين همکاري فرامرز قريبيان و مسعود کيميايي روي پرده سينماها است. تا پيش از اين قريبيان در شش فيلم کيميايي با نام هاي بيگانه بيا، خاک، گوزن ها، غزل، ردپاي گرگ و تجارت بازي کرده است.

قريبيان کمتر تن به گفت وگو مي دهد و زياد اهل توي چشم بودن نيست. سعي مي کند در سايه حرکت کند و بيشتر اوقاتش را در خلوت خود به همراه همسرش بگذراند. با اينکه به گفته خودش آدم گوشه گيري است و حضور در جمع معذبش مي کند، اما خيلي سريع با آدم صميمي مي شود و بسيار خونگرم است. وقتي از پسرش که براي تحصيل به خارج رفته حرف مي زند، چشم هايش برق مي زند. آن برق مخصوصي که ويژگي چشم هاي بازيگري است که عمده احساسش از طريق همين چشم ها و با نگاه کردن هايش به مخاطب منتقل مي شود.



بچه محل بودن با مسعود کيميايي چقدر در سينماگر شدن هردوي شما تاثير داشت؟

هيچ کدام روي يکديگر تاثير نگذاشته ايم. ما با هم سينما رفته ايم، با هم سينما را ياد گرفته ايم و با هم سينما را شناخته ايم. از همان اول هم تمايل من به بازيگري بود و تمايل کيميايي به کارگرداني. به زبان ساده و عاميانه بگويم، من و کيميايي وقتي فيلم خوب مي ديديم حال مي کرديم و سينما جزئي از زندگي ما بود. ما آن زمان عاشق سينما شديم و اين عشق هنوز هم ادامه دارد.



از دوران دبستان با هم همکلاس بوديد؟

نه. من دبستان ترقي مي رفتم و کيميايي يک مدرسه ديگر. ولي از 9 سالگي چون خانه هاي مان کنار هم بود، با هم رفيق شديم و بيشتر اوقات را با يکديگر مي گذرانديم. وقتي سن مان بيشتر شد، هردو به دبيرستان بدر رفتيم و با هم همکلاس هم شديم.



آن زمان در خانه تلويزيون داشتيد؟

ما نداشتيم. اما ما 14- 13 ساله بوديم که خانواده کيميايي تلويزيون خريدند و من هم براي تماشاي تلويزيون به خانه آنها مي رفتم.



براي فيلم ديدن بيشتر به چه سينماهايي مي رفتيد؟

تقريباً به همه سينماها مي رفتيم. از سينماهاي محله مان شروع کرديم. سينمايي بود به اسم دماوند در خيابان ري پايين تر از کوچه دردار. آنجا سينماي محلي ما بود که در سنين 10- 9 سالگي با آن آشنا شديم. بعدها که سن ما بالاتر رفت با سينماهاي لاله زار آشنا شديم و فيلم هاي بسيار خوبي آنجا ديديم. آن زمان سينماهاي رکس و ايران که روبه روي هم بودند و با هم رقابت مي کردند، پاتوق ما بود. در سينماهاي ماياک و متروپل هم فيلم زياد ديديم که البته اين دو سينما، به صورت پراکنده فيلم ها را اکران مي کردند. اما سينماهاي رکس و ايران و به خصوص رکس، با کمپاني هاي امريکايي مثل مترو گلدن ماير و برادران وارنر قرارداد داشتند و فيلم هاي امريکايي را به صورت منظم اکران مي کردند.



فيلم هاي خارجي چطور؟ ملاک انتخاب فيلم ها چه بود؟ بازيگران آنها؟

در سنين پايين تر فيلم ها را با بازيگران شان مي شناختيم. وقتي سن مان بيشتر شد، فهميديم که سازنده فيلم کارگردان است و کم کم با اسم آنها هم آشنا شديم.



با بازيگران فيلم ها همذات پنداري هم مي کرديد؟ دوست داشتيد جاي کدام شان باشيد؟

هيچ وقت نمي خواستم جاي کسي باشم. فکر نمي کنم کيميايي هم دوست داشت که جاي کسي باشد. ما دوست داشتيم جاي خودمان باشيم. اما طبيعي است که آدم در هر دوره يي بازيگران مورد علاقه يي داشته باشد. در نوجواني که با سينماي بالاشهر آن زمان که در لاله زار بود آشنا شديم، چند نفر مثل اسپنسر تريسي، گري کوپر، همفري بوگارت و جيمز کاگني بازيگران مورد علاقه مان بودند. بعدها هم بازيگراني مثل کرک داگلاس، برت لنکستر، مارلون براندو، پل نيومن و... آمدند و محبوب شدند.



الان هم مثل آن زمان فيلمباز هستيد؟

بله. الان با آمدن DVD کار راحت شده. فيلم هاي جديدي که وارد ايران مي شود را در خانه مي بينم اما در مورد فيلم هاي ايراني فقط آنهايي که تعريف شان را مي شنوم مي بينم.



هنوز هم سينما مي رويد؟

نه اصلاً. رويم نمي شود سينما بروم چون مردم مرا مي شناسند معذب هستم و نمي توانم راحت باشم. فيلم هايي که تعريف شان را شنيده ام اگر سي دي يا نوارش آمده باشد، آنها را تهيه مي کنم و در منزل مي بينم. من زياد در اجتماع نيستم. اصلا به مهماني، عروسي و هر جايي که بيش از 5-4 نفر آنجا باشند، نمي روم. البته مردم به من محبت دارند و من هم به آنها احترام مي گذارم ولي خب اين هم اشکال من است ديگر.



پس با اين روحيه چطور بازيگر شديد؟

اتفاقا همه تعجب مي کنند. به خصوص خانواده ام اصلا فکر نمي کردند من بتوانم بازيگر سينما بشوم. خيلي هم با اين کار مخالف بودند به خصوص مادرم با ورود من به سينما مخالفت مي کرد.



نحوه ورودتان به سينما چطور بود؟

از سن 15-14 سالگي من و کيميايي به دفاتر سينمايي سر مي زديم. آخرش به آژير فيلم رسيديم که آقاي خاچيکيان فيلم هايش را در آنجا مي ساخت. آن زمان به چشم بچه به ما نگاه مي کردند و تنها کسي که ما را تحويل گرفت و با او دوست شديم، مرحوم خاچيکيان بود. ايشان هميشه به ما قول کارهاي بعدي را مي داد که در آنها ازمان استفاده کند که البته هيچ گاه اين اتفاق نيفتاد، شايد سن ما کم بود و مناسب سينما نبوديم. کمي بزرگ تر که شديم، در سن 17 سالگي قرار شد کيميايي فيلمي را کارگرداني کند اما هيچ وقت سرمايه گذار براي اين فيلم پيدا نشد. حتي يادم است يک آگهي هم براي ساخت اين فيلم در مجله سينمايي آن دوره چاپ شد، اما فيلم هيچ گاه ساخته نشد.



آگهي درباره چه بود؟

اين بود که قرار است فيلمي با نام زخمي ها توسط مسعود کيميايي ساخته شود و من به اضافه چند نفر از دوستان مان بازيگران اين فيلم هستيم. اما هيچ وقت سرمايه گذار پيدا نشد تا زخمي ها ساخته شود.



اين کار آن زمان مرسوم بود که براي فيلمي که مي خواهد ساخته شود آگهي چاپ کنيد؟

از اين کارهاي تبليغاتي آن زمان انجام مي دادند و آگهي دادن به مجلات بسيار هم ارزان بود. حتي ما از خودمان عکس هم گرفته بوديم و چاپ کرده بوديم.



بيگانه بيا چطور ساخته شد؟ گويا قرار بود در اين فيلم يکي از دو نقش اصلي را بازي کنيد؟

طرح هاي زيادي بود که هيچ کدام به مرحله اجرا درنيامد. دلايلش را براي تان مي گويم. ما به سن 25-24 سال رسيديم. آقاي خاچيکيان براي برادران اخوان فيلمي را مي ساخت با نام خداحافظ تهران. ما هم چون با آقاي خاچيکيان رفت و آمد داشتيم و به ايشان سر مي زديم، يک روز سر صحنه اين فيلم رفتيم. کيميايي وقتي ديد ديالوگ هاي فيلم خوب نيست، نظراتي داد و خاچيکيان بسيار خوشش آمد.

بعد هم از او خواست تا کارش را به عنوان دستيار آغاز کند. اين راهي بود براي ورود به سينما و آشنايي با تهيه کنندگاني مانند اخوان ها.

بعد هم صحبت شد تا کيميايي اولين فيلمش را کارگرداني کند. چون کيميايي سابقه کار نداشت، قرار شد تا از او تست بگيرند. بعد هم مقداري فيلم خام به همراه دستيار فيلمبردار را در اختيار کيميايي گذاشتند تا او يک سکانس را کارگرداني کند. در اين سکانس چنددقيقه يي که حالت تست داشت، من و احمدرضا احمدي بازي کرديم و اسفنديار منفردزاده هم برايش موسيقي ساخت.



اين همان فيلمي است که در تيتراژ تجارت بخش هايي از آن ديده مي شود؟

بله. در تيتراژ تجارت هم از اين فيلم استفاده شده. اين فيلم مونتاژ شده و موسيقي هم دارد، خيلي آن را پسنديدند. چون آن زمان براي فيلم ها موسيقي نمي ساختند و آهنگ ها اکثراً انتخابي بود. بعد از آن قرار شد کيميايي بيگانه بيا را بسازد اما با بازي کردن من موافقت نشد چون تازه کار بودم و تا آن زمان فيلم بازي نکرده بودم. در عوض بهروز وثوقي آن زمان يک ستاره بود و گفتند که نقش دوم را هم آقاي فرخ ساجدي بازي کند که 4-3 تا تجربه سينمايي داشت.

به همين علت من کنار گذاشته شدم. به علت رفاقت با کيميايي قرار شد دستيار کارگردان باشم و يک نقش خيلي کوتاه را هم در فيلم بازي کنم. بعد از آن زماني که بيگانه بيا مونتاژ مي شد، آقاي زرندي که کارگردان بودند مي خواستند فيلمي بسازند به نام روزهاي تاريک يک مادر که نقش اول جوان فيلم را به من پيشنهاد کردند. اما من قبول نکردم چرا که نمي خواستم در مسير سينماي آن زمان بيفتم و هر نوع فيلمي را بازي کنم.



فکر نمي کرديد اگر چند تا فيلم حتي اگر فيلم هايي خوبي هم نباشند، بازي کنيد و در سينما جا بيفتيد، آن وقت مي توانيد دست به انتخاب بزنيد و مسير را خودتان هدايت کنيد؟

کار مشکل مي شد. شايد اگر در آن فيلم بازي مي کردم ديگر فقط براي آن نوع تيپ ها به سراغم مي آمدند و کار ديگري نمي توانستم بکنم. به همين دليل بود که براي تحصيل از ايران رفتم. با اينکه در خارج از ايران مشکلات زيادي داشتم اما آنقدر عاشق حرفه بازيگري بودم که حاضر بودم هرگونه سختي را متحمل شوم تا به هدفم برسم.



در امريکا به تحصيل در رشته سينما پرداختيد؟

مي خواستم به مدرسه يي بروم که اکثر هنرپيشه هاي معروف از آن بيرون آمده بودند ولي تحصيل در آنجا بسيار پرهزينه بود و خانواده ام وسع مالي چنداني نداشت. کسي را هم نداشتم که به لحاظ مالي کمکم کند. حتي پول رفتن به امريکا را نيز از يکي از دايي هايم قرض کردم و بعدها برايش پس فرستادم.



در ايران نمي توانستيد سينما و بازيگري بخوانيد؟

در ايران هم مي شد. اما دوست داشتم به امريکا بروم چون در آن سن شيفته سينماي امريکا بودم.



مي خواستيد همان جا وارد سينما شويد يا بعد از تحصيل قصد داشتيد به ايران بازگرديد؟

نمي دانم چه مي شد. اگر کيميايي من را به ايران دعوت نمي کرد و بر نمي گشتم نمي دانم آينده ام چه مي شد. شايد در همان جا مشغول به کار مي شدم. ولي به هر جهت به مرز سن 29- 28 سالگي رسيده بودم و اين سني نبود که تازه بخواهم کارم را شروع کنم. آنجا هم مشکلات خاص خود وجود داشت و امريکايي ها خودشان را بسيار مقدم تر مي دانند نسبت به خارجي ها. اصلا در کل بازيگري در آنجا بسيار پيچيده است و من اين مساله را وقتي از نزديک ديدم و لمس کردم متوجه شدم. من در امريکا به مدرسه يي ارزان تر به نام ويژوال آرت رفتم. يادم مي آيد تابستان ها دو سه شيفت کار مي کردم تا بتوانم پول مدرسه را جور کنم.



چه شد کيميايي شما را به ايران دعوت کرد؟

ما با هم در اين مدت در ارتباط بوديم. نامه نگاري مي کرديم. او برايم نامه يي فرستاد که قصد دارد فيلم زخمي ها را بسازد و مي خواهد که من نقش اصلي فيلم را بازي کنم. من هم که عاشق بازيگري بودم فوري تصميم گرفتم که به ايران برگردم.



در فاصله يي که ايران نبوديد، قيصر هم ساخته شده بود. کيميايي براي آن فيلم دعوت تان نکرد؟

چرا، گفت که براي دستياري در اين فيلم به ايران بيا. اما من گفتم دوست ندارم دستيار باشم و مي خواهم بازي کنم.



يعني در قيصر هيچ نقشي براي شما نبود؟ حتي يکي از برادران آب منگل؟

شايد بود اما من از همان موقع دوست نداشتم نقش فرعي بازي کنم. عقيده ام اين بود که بايد درست شروع کنم و خوشبختانه بعدها اين اتفاق افتاد.



زخمي ها چرا ساخته نشد؟

کيميايي ترجيح داد خاک را بسازد. نمي دانم چرا. شايد فيلمنامه اشکال داشت. به هرحال فيلم خاک ساخته شد و من يکي از رل هاي اصلي را به همراه بهروز وثوقي بازي کردم. با اين فيلم خيلي ها من را شناختند.



قبل از بازي در خاک رمان دولت آبادي را خوانده بوديد؟

هميشه اگر قرار باشد فيلمي از روي کتابي ساخته شود، قطعا آن را مي خوانم.



فيلم خاک چقدر به کتاب دولت آبادي وفادار است؟

در فيلم جاي شخصيت هاي اصلي يعني مصيب و صالح عوض شده است. در فيلم کيميايي صالح کشته مي شود و مصيب است که ديوانه مي شود. دليل هم اين بود که آن زمان بهروز وثوقي يک سوپراستار بود و من را هنوز کسي نمي شناخت. به همين دليل کيميايي جاي نقش ها را عوض کرد تا لطمه يي به وثوقي نخورد. به همين دليل من نقش مصيب را بازي کردم. منبع
 

lovesong

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
29 جولای 2007
نوشته‌ها
6
لایک‌ها
0
مطلبی که از منصور نقل شده در مورد خودکشی لیلا فروهر به خاطر عشق قریبیان حقیقت داره. اونها در یک فیلم به نام وقتی آسمان بشکافد به همراه محمد علی کشاورز و فخری خوروش بازی می کردن که لیلا عاشق قریبیان می شه و بعد هم که قریبیان محلش نمی زاره دست به خودکشی می زنه ...مجله جوانان سال 1355 عکس لیلا رو تو بیمارستان بعد از خودکشی انداخت و تیتر زد...لیلا خود را برای قریبیان کشت.

با سلام

هر كسي يه نظري داره و نظر همه هم براش محترمه. من از كار هر دو هنرمند خوشم مياد و حقيقت داشتن و يا نداشتن اين موضوع تاثيري در نظر من نداره ولي ميخوام نكاتي رو گوشزد كنم.

به نظر من اين جور حرف و حديث ها در جامعه ايراني(مجلات قديمي) زياد بوده و دليلش هم معلومه. ولي در مورد اين موضوع بايد بگم اولا من فكر نميكنم مجله جوانان همچين مطلبي چاپ كرده باشه اگر هم كرده باشه مربوط به فيلم يا تياتري بوده(مثل تيترهاي مجلات امروزي) و يا حتما با رضايت خود ليلا و اطرافيانش بوده كه اون هم.......

در ثاني فكر ميكنم ديگه اينو همه ميدونن كه اگه همچين موضوعي واقعيت داشت و در مجلات هم بصورت حقيقي(نه بعنوان تيتر جنجالي)چاپ ميشد الان در تمام اينترنت پخش شده بود و تصاوير مجلات مربوط به اين مطلب در تمام وبلاگ ها موجود بود. چرا كه در مملكتي كه ما زندگي ميكنيم اين جور حرفا در حد شايعه خيلي زود پخش ميشه چه برسه به اينكه حقيقت هم داشته باشه.......
به عنوان مثال من دو مورد از مجلات قديمي ميزارم كه نميدونم مربوط به كدوم مجله هست ولي اطمينان دارم كه براي جنجال و فروش مجله بوده. شما فكر كنين از روي همين مطالب جنجالي ميشه صد ها حرف و حديث مثل هموني كه شما گفتين شايع كرد. در مورد موضوع بحث ما هم همين نتيجه بدست مياد : دراوردن شايعه از روي شايعه
در عكس اولي يه نكته وجود داره واون اينكه ايا به نظر شما پزشكي اون زمان به اون حد ضعيف بوده كه تشخيص نداده كه مسموميت در اثر چه بوده كه ليلا بتواند كتمان كند و مجله ها هم نتوانند بفهمند. به نظر شما اين يعني چه......يا اينكه من زيادي ريز بينم.

http://forum.persiantools.com/attachment.php?attachmentid=30516&stc=1&d=1194591252

http://forum.persiantools.com/attachment.php?attachmentid=30517&stc=1&d=1194591304

به عنوان مثال اگر روزي خداي نكرده اتفاقي براي پسر اقاي قريبيان(كه به گفته شما مشغول تحصيل در خارج از كشور ميباشد)اتفاقي بيافتد يا كسي دشمني بكند و من بيام اينجا بگم كه اين كار از طرف ليلا بوده و ميخواسته انتقام بگيره شما باور ميكنين؟ و اين در حاليه كه هنوز صحت شايعه اولي براي ما معلوم نيست و اين يعني همون : شايعه از روي شايعه . خنده دار بود ولي باور كنين اين جور مسايل براي جامعه ما زياد اتفاق ميافته. ببخشيد بحث من زياد فلسفي شد. ولي خوب اينا مطالبي بود كه من از جامعه ايراني درك كردم.در مورد عكس مربوط به اختلاف ليلا با وفا بايد بگم نوشته كه تمام قراردادها به همخورده و ديگر با هم بازي نخواهند كرد ولي بعد از اون فيلم در دو سه فيلم ديگر همبازي شده اند.پس اين يعني جنجال.
 

فایل های ضمیمه

  • Liela-News-a4.jpg
    Liela-News-a4.jpg
    102.1 KB · نمایش ها: 10
  • leila-a39f%20(30).jpg
    leila-a39f%20(30).jpg
    90 KB · نمایش ها: 8

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
این هم
 

فایل های ضمیمه

  • Ekhtetamieh23_06.jpg
    Ekhtetamieh23_06.jpg
    40 KB · نمایش ها: 5

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
عکس با لا تقدیم به همه هواداران فرامرز قریبیان
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
وچند تصویر
 

فایل های ضمیمه

  • 1234.jpg
    1234.jpg
    41 KB · نمایش ها: 9
  • 10-4.jpg
    10-4.jpg
    6.9 KB · نمایش ها: 9
  • 10-5-payami.jpg
    10-5-payami.jpg
    19.3 KB · نمایش ها: 10
  • trytryr.JPG
    trytryr.JPG
    9.7 KB · نمایش ها: 9
  • raees_cinemaema2_123.jpg
    raees_cinemaema2_123.jpg
    36.8 KB · نمایش ها: 8

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
رئیس و تارخ
 

فایل های ضمیمه

  • rty.JPG
    rty.JPG
    13.4 KB · نمایش ها: 9
  • Reiis_08_126538.jpg
    Reiis_08_126538.jpg
    81 KB · نمایش ها: 8
  • 274739_orig.jpg
    274739_orig.jpg
    20.7 KB · نمایش ها: 10
  • 1sRaees1182867372big.jpg
    1sRaees1182867372big.jpg
    20.2 KB · نمایش ها: 7

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
وچند عکس
 

فایل های ضمیمه

  • 0c3094217858832d87ed18bf33192756.jpg
    0c3094217858832d87ed18bf33192756.jpg
    11.6 KB · نمایش ها: 7
  • 5731_645687.jpg
    5731_645687.jpg
    63.7 KB · نمایش ها: 7
  • 2nw0nlu.jpg
    2nw0nlu.jpg
    35.9 KB · نمایش ها: 9
  • 282382165481302452402242917019418214724158.jpg
    282382165481302452402242917019418214724158.jpg
    37.9 KB · نمایش ها: 7
  • 203191178694011124416811917175277910159173.jpg
    203191178694011124416811917175277910159173.jpg
    29.2 KB · نمایش ها: 8

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
اگر كسی سراغت نیاید، بسیار دردناك است .


فرامرز قریبیان در ادامه گفتگوی تفصیلی خود به فعالیت سینمایی‌اش در بعد از انقلاب اسلامی اشاره كرد و گفت: من سفری به آمریكا داشتم كه سال 59 برگشتم، اولین فیلم بعد از انقلاب بنده "سفیر" به كارگردانی فریبرز صالح است كه فیلمبرداری‌اش اواخر پاییز شروع شد كه با وسواسی كه كارگردان داشت تا اواخر سال 60 ادامه داشت و فینال فیلم در گرمای بسیار طاقت فرسای "برازجان" فیلمبرداری شد و فیلم در اولین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد.

یك بازیگر كافی نیست، فقط بازیگر خوبی باشد تا مطرح شود


خودم معتقدم كارهای زیر متوسط هم بازی كردم، اما همه اینها آگاهانه بوده و مربوط به حرفه بازیگری می‌شود، یك بازیگر همیشه تنها كافی نیست كه بازیگر خوبی باشد تا مطرح شود.
بازیگر مسائل جنبی زیادی هم دارد كه بعضی‌ها به آن آگاهند و بعضی‌ها هم نیستند و آنهایی هم كه می‌دانند ماندگارتر می‌شوند. من فیلم‌هایی كه خوب نبودند را آگاهانه بازی كردم، اما به دلیل اینكه فكر می‌كردم فروش خوبی خواهند داشت، آنها را بازی كردم و معتقدم فیلم باید خوب باشد و اگر فروش نكند، مهم نیست و یا اگر فیلم خوبی نیست اما فروش خوبی دارد، قطعا كمكی برای سینما است اما اعتقادی به فیلم‌های خنثی ندارم.


"جدال در تاسوكی" را برای كارگردانی ساختم


در سال 65 "جدال در تاسوكی" را به این دلیل ساختم كه به نوعی وارد حیطه كارگردانی بشوم و با همه مشكلات آن زمان این فیلم ساخته شد. در حالیكه نقش اصلی برای خود من نوشته شده بود، اما مسوولان وقت سینما در دوره ریاست "آقای انوار" اجازه نداند، خود من بازی كنم و گفتند یك نفر نمی‌تواند چند كار انجام دهد، بنابراین فقط كارگردانی كردم به هر حال با توجه به اینكه فیلم‌هایی كه بازی كرده بودم همه سودآور بودند عدم حضورم در فیلم خودم باعث شد كه این فیلم زیاد سودآور نباشد. برای فیلم "قانون" كه كاری پلیسی بود به عنوان بازیگر سراغم آمدند و وقتی فهمیدم كارگردان چه كسی است، دیدم نمی‌توانم با آن كار كنم و عذرخواهی كردم بعد از مدتی به سراغم آمدند كه با آن كارگردان به توافق نرسیدیم و خودت آن را بساز كه این فیلم هم مورد علاقه‌ام نبود، اما فیلم "چشم‌هایش" را خودم انتخاب كردم و مسعود جعفری جوزانی قرار شد فیلمنامه‌ای آن را بنویسد كه ساختش در توان من باشد و با توجه به فیلمنامه خوبی كه در اختیار داشتم سعی كردم در حد توان خودم فیلم خوبی ساخته شود، هر چند كه در زمان اكران به خاطر كم لطفی مسوولان خوب نفروخت و به همین دلیل نتوانستم فیلم بعدی‌ام را بسازم. با "چشم‌هایش" اولین جایزه بین‌المللی خودم را از فستیوال فیلم "زیمبابوه" گرفتم.

سینمای ایران به جوانان با استعداد نیاز دارد


من همیشه طرفدار جوانها بوده‌ام و معتقدم سینمای ایران احتیاج زیادی به جوانهای با استعداد دارد، به همین دلیل هم از افرادی كه فیلم اول خود را می‌خواهند بسازند با شناختی كه از سابقه كاری‌شان دارم و فیلمنامه‌ای كه در اختیارم می‌گذارند استقبال می‌كنم. آقای فرهادی از آن نوع فیلمسازانی است كه از همكاری با او بسیار راضی هستم. "رقص در غبار" فیلم بسیار موفقی است كه همه جای دنیا هم مطرح شد و خود من سه جایزه برای آن فیلم گرفتم كه مهمترین آن جایزه بین‌المللی مسكو بود و در آسیا پاسفیك و جشن خانه سینما هم جایزه گرفت. اما متاسفانه فروش خوبی در ایران نداشت و این جای تاسف است كه باید ببینیم چرا از این نوع فیلم‌ها، مردم استقبال نمی‌كنند و از فیلم‌های حادثه‌ای بیشتر استقبال می‌شود و متاسفانه فیلمی مثل "رقص در غبار" مهجور می‌ماند. "شهر زیبا" را هم با فرهادی كار كردم كه آن هم فیلم خوبی است ولی در فروش موفق نبود.
در "شهر زیبا" نقشم كوتاه است اما حساس و اصلی است و نمی‌شود یك سكانس از آن را حذف كرد.

در بازیگری اگر كسی سراغت نیاید بسیار دردناك است


بزرگ‌ترین بازیگران دنیا هم گاهی مجبور می‌شوند....


سال 83 چند فیلمنامه به دستم رسید كه از هیچ‌كدام خوشم نیامد و در آن سال یك فیلم هم كار نكردم. در سال 84 فیلمنامه "رویای خیس" به دستم رسید كه دیدم اگر همین را هم كار نكنم، امسال هم كاری ندارم. یك هنرپیشه سینما باید همه اینها را در نظر داشته باشد و فقط نمی‌تواند فیلم خوب بازی كند. بزرگ‌ترین بازیگران دنیا هم گاهی مجبور به پذیرش كارهایی می‌شوند. منتقدین و تماشاگران باید به نوعی حضور بازیگر را حس كنند و اگر قرار باشد بنشینم و كاری كه خوشم بیاید را بازی كنم، ممكن است 2 سال بیكار بمانم و تمام شوم و دیگر كسی سراغم نیاید و در این حرفه اگر به سراغت نیایند بسیار دردناك است. خودم هم می‌دانم ممكن است یك فیلم اصلا مناسب من نباشد اما بعضی مواقع به عنوان بازیگر مجبور هستی بازی كنی. در "رویای خیس" بازیگر معروف فقط من بودم و با توجه به فروشی كه داشت بیننده متوجه می‌شود كه فیلم‌های من هنوز ضرر نمی‌دهد.


"رییس" بهترین كار كیمیایی بعد از انقلاب است


من بعد از انقلاب "تجارت"و"رد پای گرگ" را با كیمیایی كار كردم و بعد از آن دیگر تمام نقش‌های اصلی فیلم‌های كیمیایی جوان شدند و به سن من نمی‌خوردند ما رفیق‌های قدیمی هستیم و همانطور كه من خوشحال می‌شوم فكر می‌كنم كیمیایی هم خوشحال می‌شود هر دو با هم كار كنیم و هیچ وقت مشكلی با هم نداشته‌ایم. فیلم "رییس" و بازی‌ام در آن را خیلی دوست دارم و فكر می‌كنم یكی از بهترین كارهای كیمیایی در بعد از انقلاب است. در این فیلم صحنه‌ای است كه به اتفاق امین تارخ به "سینما ركس" می‌رویم و در واقع آن دو دوست دقیقا خود من و كیمیایی هستیم و در دوران نوجوانی چهارشنبه‌ها كه فیلم‌های جدید می‌آمد به اتفاق هم بعد ازمدرسه به سینما می‌رفتیم. در دوره‌ای خانه ما از محل خیابان ری به انتهای خیابان جمهوری تغییر مكان داد و چون با سینما فاصله افتاد همان چهارشنبه‌ها ساعت 4 در دالون سینما ركس قرار می‌گذاشتیم و بعد كه همدیگر را می‌دیدیم. به داخل سینما می‌رفتیم بنابراین آن صحنه را خیلی دوست دارم و واقعا گریه‌ام گرفت.
كار با كیمیایی بسیار راحت است و او به تمرین كردن زیاد اعتقاد ندارد وخود من هم در سینما معتقد به تمرین نیستم بازیگر كارش حسی است و اگر تمرین كند حس از بین می‌رود و كار مكانیكی می‌شود.

كیمیایی بازیگرش را خیلی خوب هدایت می‌كند و همه بهترین بازیشان را انجام می‌دهند، نقشی هم كه برای بازیگر می نویسد و دیالوگ‌هایی كه در دهان او می‌گذارد بسیار مناسب انتخاب می‌كند و برای خود من تا به حال پیش نیامده كه به طور مثال اگر قرار باشد در صحنه‌ای تحت تاثیر قرار بگیرم و اشكی در آید از وسایل مصنوعی استفاده كنم و تمام صحنه‌ها به طور طبیعی اتفاق می‌افتد.


خودم را بازیگر سینما می‌دانم و از آن لذت می‌برم


هیچ وقت علاقه نداشتم كار تئاتر انجام بدهم و خودم را بازیگر سینما می‌دانم، همانطور كه بازیگر سریال و فیلم‌های 90 دقیقه‌ای هم نمی‌دانم. از بازیگر سینما بودن است كه لذت‌ می‌برم و عشق من به این حرفه است. تئاتر از حوصله من خارج است و هیچ وقت هم وسوسه نشدم آنرا تجربه كنم.

سینما جای رقابت دوستانه و سالم است


جوان‌هایی كه الان كار بازیگری می‌كنند با استعداد هستند. باید جوان‌ها وارد سینما شوند و كسانی كه استعداد درست دارند بیایند و نمونه شوند. سینما جای رقابت‌های درست، دوستانه و سالم است. الان وضعیت برای جوان ها بسیار خوب شده است و مدرسه‌های بازیگری متفاوتی بوجود آمده است در زمان ما فقط یك هنرهای دراماتیك بود كه آن هم به اداره تئاتر مربوط می‌شد. خوشبختانه امروز مدارس زیادی باز شده كه راه را برای جوانها باز كرده و سینمای پذیرای جوان‌ها است. سینما متعلق به جوان‌هاست و جای ما را آنها باید پر كنند، الان نوع دید خانواده‌ها هم نسبت به سینما عوض شده است. در زمانی كه نوجوان بودم مشكلاتی با خانواده‌مان داشتیم به خصوص اینكه خانواده من مذهبی بودند و حتی می گفتند این حرفه مطربی است.
خیلی‌ها دوست دارند به سینما بیایند و فكر می‌كنند همین‌جوری راحت است اما كسی كه علاقه و عشق واقعی به سینما داشته باشد خودش راهش را پیدا می‌كند همانجور كه ما بدون هیچ كمكی پیدا كردیم.


تدریس بازیگری را دوست ندارم


حرفه من بازیگری سینماست و عاشق این كار هستم، اما اصلا تدریس را دوست ندارم. البته الان كار تدریس بازیگری بسیار زیاد شده و شاید درآمدی هم داشته باشد، اما من آن را یك حرفه می‌دانم و معتقدم كار من نیست. من هم دنبال اینكه تدریسی داشته باشم نیستم. آقای كیمیایی بارها اصرار داشته برای من كلاس بگذارد و تدریس داشته باشم، اما گفتم اصلا نمی‌توانم، من اصلا اهل كلاس نیستم و همانطور كه در دوران دبیرستان شاگرد خوبی نبودم، استاد خوبی هم نمی‌توانم باشم.

الگوبرداری در بازیگری صحیح نیست


نوع و سبك بازی من آمریكایی است و از دوره نوجوانی تا به امروز به چند نسل از بازیگران آمریكا علاقه داشته‌ام. در نوجوانی "اسپنسر تریسی" و "گری كوپر" بودند و در دوره‌های بعد "برت لنكستر"، "كرك داگلاس"، "پل نیومن" و "مارلون براندو" و دوباره بعد از آن "آل پاچینو"، "رابرت دنیرو"، "هریستون فورد" بازیگران مورد علاقه‌ام بوده‌اند اما هیچ وقت از آنها الگو نگرفتم و همیشه سعی كردم خودم باشم. الگوبرداری صحیح نیست و همیشه آدم‌ باید خودش باشد، باید فكر كنی این شخصیت چی است و خودت را در آن قالب بگذاری.

همكاری با حاتمی و تقوایی


در فیلم "جهان پهلوان" زنده‌یاد علی حاتمی قرار بود، نقش مربی تختی را بازی كنم كه حتی مهم‌تر از نقش خود تختی بود كه به سرانجام نرسید. در فیلم "زنگی و رومی" هم كه نوشته فوق‌العاده‌ای داشت آقای تقوایی نقش خیلی زیبایی كه خیلی آنرا دوست داشتم به من سپرده بودند تا در كنار آقای راد و خانم تهرانی آنرا بازی كنم كه قبل از اینكه بازیگران اصلی مقابل دوربین بروند فیلم خوابید. ناصر تقوایی یكی از بهترین كارگردان‌های این مملكت است و متاسفانه هنوز پیش نیامده با او كار كنم.

محمد سام قریبیان


پسرم محمد سام كه الان 33 سال دارد، پس از حضور در فیلم‌هایی مثل "گردباد"، "جدال در تاسوكی"، "شكار خاموش" و "ترانزیت" نشان داد كه خیلی به سینما علاقه دارد، ضمن آنكه به عنوان مجری در تلویزیون هم فعالیت داشت. خودش تصمیم گرفت به آمریكا برود و در رشته سینما تحصیل كند، من فقط برایش توضیح دادم كه زمانه عوض شده است و به صرف اینكه من پدرت هستم دوست ندارم در این حرفه باشی و ممكن است بعد از مدتی از بین بروی كه الان در "یوسیل" دوره فوق لیسانس سینما را طی می‌كند.

احساساتم در بازیگری را از طریق چشمهایم بروز می‌دهم


بروز دادن تمام احساسات و درونیات از چشم‌هایم را یكی از ویژگی‌های بازی من می‌دانند. "چشم" در سینما خیلی مهم است و بازیگران زیادی در دنیا هستند كه باچشم‌هایشان زیاد كار می‌كنند. تصویر سینما، چشم‌ها را بهتر از همه چیز می‌بیند و شما می‌توانی با چشم خود خیلی چیزها را انتقال بدهی كه با چیزهای دیگر نمی‌توان انتقال داد.

ترجیح می‌دهم در سبك "چشمهایش" فیلم بسازم


ترجیح می‌دهم اگر قرار است فیلم دیگری را بسازم در تهیه‌اش شراكت داشته باشم تا بتوانم مطابق میل خودم كار كنم. به خصوص بعد از فیلم "چشم‌هایش" تلاش خواهم كرد كار بعدی‌ام در همان سبك باشد واگر بهتر نباشد، حداقل در همان سطح باشد. هنوز سناریویی ندارم اما مسعود كیمیایی چند طرح خوب دارد كه قول داده فیلمنامه‌ای را به من بدهد و خیلی مایلم آنرا بسازم.

جامانده از صحبت‌های فرامرز قریبیان


*وقتی برای اولین بار مقابل دوربین قرار گرفتم، آنقدر هیجان زده بودم كه می‌ترسیدم و لرز داشتم.
*از میان كارهایم "گوزن‌ها" و "غزل" را در قبل از انقلاب و "رد پای گرگ" و "رییس" را در این دوره از همه بیشتر دوست دارم.

*در همه جای دنیا وقتی سن بازیگر بالاتر می‌رود كارش هم كمتر می‌شود، البته در هالیوود نقش‌هایی برای اینگونه افراد نوشته می‌شود كه امیدوارم اینجا هم روزی اینگونه شود.

*فیلم "سیف‌الله" را آماده پخش دارم كه كار خوبی است اما مشكل پخش دارد.

*حضور در فیلم‌های كمدی را دوست دارم و فكر می‌كردم نقشم در "دو نفر و نصفی" كمدی است اما آقای صمدی اصرار داشت نقش من كمدی نباشد.

*هیچ وقت همزمان سر دو كار نبوده‌ام و همیشه بازی در یك فیلم را به اتمام رسانده‌ام و بعد پیشنهاد كار دیگری را قبول كرده‌ام به همین دلیل بارها چند ماه بیكار شده‌ام.

*فیلم‌های خارجی جدیدی كه وارد ایران می‌شود را در خانه می‌بینم، اما از میان فیلم‌های ایرانی فقط آنهایی كه تعریف‌شان را می‌شنوم، می‌بینم.

*تا به حال در نقش منفی بازی نكرده‌ام و می‌گویند چهره‌ات به درد این نقش‌ها نمی‌خورد.

*به خاطر اینكه مردم مرا می‌شناسند رویم نمی‌شود به سینما بروم و در آنجا نمی‌توانم راحت باشم.

*دوره‌ای مردم از فیلم‌های جنگی استقبال می‌كردند كه بیشترین آنها را من بازی می‌كردم.

منبع: ایسنا
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
وبازهم
 

فایل های ضمیمه

  • FullImage.jpg
    FullImage.jpg
    88.6 KB · نمایش ها: 9
  • tzrtz.jpg
    tzrtz.jpg
    26.8 KB · نمایش ها: 9
بالا