سلام
دوستان من توی کار شکست خوردم اصلا صرفه اقتصادی نداره حوصله ندارم توضیح بدم
احساس میکنم دارم به آخر خط میرسم شایدم رسیدم
بیست و هشت سال زندگی کردم و همه اش شکست خوردم همه اش گند زدم باید با خودم صادق باشم همین الان دارم با گریه اینا رو مینویسم
دیگه نه وقتشو دارم از نو شروع کنم نه پولی و نه آبرویی
اگه واقعا نشه کاری کرد احتمال زیاد همه چیو تموم میکنم
سلام بر د بوی گرامی... خوبید شما؟
اولا که به قول خانم های محترم واه واه واه
ثانیا که بر اساس پستهایی از شما که من در گذشته خونده ام چه احساس های زاویه داری با واقعیت دارید آقا جان! این سن شما سن رسیدن به اول خطه نه آخر خط
به نظر من خوبه تا اینجاش رو اینجوری ببینید که تا حالا هر کاری که کرده اید با توجه به اقتضای سن و علاقه و شرایط پیرامونی، طبیعی بوده و برای آموزش و سرگرمی و یادگیری (28 سال سن برای تجربه کردن و یادگیری اصلا سنی نیست). از حالا به بعد به کمک دیگران (دنبال این دیگران تو این فروم و بخصوص تو این بخشش نباشید) برای آینده و مسیر تحصیلی، شغلی و علاقمندی های زندگی خودتون برنامه ریزی کنید...
این تا اینجا...
خاطرم هست که اون قدیم ها یک تاپیک از شما دیدم در رابطه با ترک تحصیلتون... دوست دارید چند تا از دوستانم رو نشونتون بدم که تو مقاطع بالای تحصیلی توی دانشگاه های طراز اول به طور کلی تغییر رشته داده اند؟ یکی از دوستان تو مقطع ارشد رشته مهندسی دانشگاه علم و صنعت با سی و سه سال سن تغییر رشته داد و کنکور سراسری شرکت کرد و الان داره توی یک دانشگاه درجه چندم در شهرستان پزشکی میخونه.
به نظر من میاد که شاید دید شما نسبت به خودتون، توانمندی های خودتون، چیزی که هستید و یا قراره باشید دید کاملا درستی نباشه. و شاید اینه که درصد ریسک هایی رو که شما در زندگی دارید میکنید بالا میبره. بیخود نمیگن که معرفة النفس انفع المعارف...
اینم تا اینجا
من بشخصه دوستانی دارم که با سن شما هم متاهلن، هم بیکار هم مقروض. دوستانی دارم که با سن سی و خورده ای سال نه کار دارن، نه زن، نه بچه و نه موفقیت مادی-معنوی چشمگیر. دوستان پیرمردی دارم که مقرن به اینکه توی زندگی خودشون چندین بار از صفر شروع کرده اند. شکست خورده شاید اونی باشه که با چهل و اندی سال سن و زن و سه تا بچه بابت بدهی کلانش الان دو ساله تو زندانه. شکست خورده بابک زنجانی هستش
شما اول به رتبه ایران در شاخص فلاکت، در اعتیاد، در فقر و بیکاری، در طلاق و غیره یک نگاه بندازید بعد این حرفها در رابطه با شکست و رسیدن به آخر خط رو بزنید... این بندگان خدایی که شاکله این آمارها رو تشکیل داده اند همین انسانهای دور و اطراف ما هستن و چه بسا آرزوی خیلی از همینها این باشه که یا جای شما باشن و یا سن و سال شما رو داشته باشن که بتونن دوباره از نو استارت بزنن!
یکی از دوستان آمریکایی ما با قریب به 70 سال سن، در طول زندگیش فقط 4 بار ازدواج شکست خورده داشته، نمیدونم shotgun wedding داشته، به علاوه ی تجربه ی کلی مشقت و بی پولی و بیکاری و غیره. یکی دیگه از دوستان آمریکایی که اتفاقا هم سن شماست به خاطر مشکل ژنتیکی خانوادگی متاسفانه تا اینجا همه بستگان درجه یکش رو از دست داده، الان هم داره با بی پولی دست و پنجه نرم میکنه. همسر یکی از دوستان بریتانیایی ما که ساکن مغلستانه و غریب، سرطان دهانه رحم گرفته، این دوست ما برای تامین هزینه درمان همسرش باید روزی 16 ساعت کار کنه. خانواده یکی از دوستان اسکاتلندی ما حتی هزینه درمان بیماری نادر فرزند نوجوان خودشون رو هم ندارن... من به عمد مثال دوستان غیر ایرانی رو هم برای شما آوردم...
(این به اصطلاح شکستهای شما، اونطوری که من از پستهای شما متوجه شدم در مقابل شکستهای "خیلی" از دیگران پیروزیه!) به جان شما گرامی نباشه به جان ایمان حتی یکی از این دوستان که مثال زدم تا حالا به من نگفته "احساس میکنم دارم به آخر خط میرسم شایدم رسیدم".
- تو تحصیل ناکام موندید؟ ابدا دیر نیست. از ابتدا شروع بفرمایید یا همون رشته قبلی خودتون رو ادامه بدید (مشقت و گیر و گرفتاری داره؟ چی تو این دنیا اینا رو نداره؟
-تو کار ناکام مونده اید؟ علاوه بر نکاتی که در بالا عرض کردم، ماهیت کار آزاد همینه (مجددا مشقت و گیر و گرفتاری داره
آدم علاوه بر اینکه باید توانمندیهای خودش رو بشناسه باید انتظاراتش از خودش هم در حد همین توانمندی هاش باشه. هر جا رو که مطمئن بود از دیگران کمک بگیره
شما همت مضاعف بخرج بدید، منطقی فکر و اقدام کنید، از اهلش (افرادی که شما رو تو عالم خارج خوب میشناسن و سر خودشون هم به اصطلاح به تنشون می ارزه) هم کمک بگیرید، خدایی نخواسته خود بزرگ/کوچک بینی رو هم به خودتون راه ندید، ایمان
پ ن. عذر خواهی میکنم د بوی جان... اگه من بخوام یک چیزهایی رو باز کنم فلسفه کلی از تاپیکهای شما که من در گذشته و تو این یکی-دو ساعت مرور کردم زیر سوال میره... تو یک جمله بگم خدمت شریفتون که به نظر من خطوط کلی (و حتی جزئی) زندگی یک فرد از دل یک فروم (بخصوص این فروم) نمیگذره...
Last edited: