• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

كتابهاي خوبي را كه خوانده ايد معرفي نماييد ( بحث و بررسی )

خرداد

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
82
محل سکونت
زیر این آبی آرام بلند
ممنون خرداد عزیز ، مثل همیشه کارت عالیه :)

خواهش میکنم دوست من کاری نکردم.

خیلی ممنون از زحمتی که کشیدی. عالی بود..

به به کاوه عزیز قابل شما رو نداشت دوست من.

کاش فقط لینک پی دی اف رو میزاشتی :(
صفحه تاپیک کلا بهم ریخته , فکر نکنم هیچکی از اینجا بخونه , پی دی اف راحتتره خوب .

--
یه چیزی در مورد این کتاب بگم ,
تو بیشتر جاها دیدم که سر این کتاب و سایر کتاب های برایان تریسی , کلی بحث میکنن و تعریف میکنن .
من این کتاب رو خوندم , یکی دو کتاب دیگش رو هم خوندم , چیز بدرد بخوری توش ندیدم , فقط دور و بر یک نکته داره حاشیه میره , همه مطالبش رو هم هممون کم و بیش میدونیم , فقط این یجور دیگه گفته .

این کتاب هیچ کمکی نمیکنه , فقط وقت ادم رو میگیره .

واقعا نمیدونم دلیل اهمیت زیاد دادن به این جور کتاب ها چی هست .

باشه مهدی عزیز سعی میکنم بعد از این فقط پی دی اف بزارم :blush:

در مورد کتاب ها هم باید بگم که تریسی رابینز زیگ زیگارو ون دایر و.. بیشتر سخنران هستند تا نویسنده مثلا خود تریسی گفته تو سال 2007 میخواد 4 تا کتاب بنویسه ولی امسال تو ایران فقط یکی از انتشاراتی ها 20 تا کتاب جدید ار تریسی چاپ کرده که همشون رو از سخنرانی ها ترجمه کرده حال هوای سخنرانی هم با کتاب خیلی فرق داره ممکنه برای یه گروه خواص باشه یا یه شرکت تولیدی و... به نظر من سخنرانی های این اساتید ارزش بیشتری دارند تا کتاب های ترجمه شودشون به هر حال هر انسانی باید مسیر زندگیش رو خودش انتخاب کنه و در قبال انتخابش مسئول باشه .
پ.ن: در هر حال امیدوارم وضع انتشار کتاب در ایران حداقل یکم اصلاح بشه و به سال های قبل از 64 برگرده که فقط امیده نه چیز دیگه ای.

واقعا عالی بود مرحبا به این پشتکار...

ممنون دوست خوب من:blush:
 

liyapeng

کاربر فعال تاریخ
تاریخ عضویت
11 می 2006
نوشته‌ها
1,826
لایک‌ها
259
سن
40
محل سکونت
سرزمين آريا
يادمه يه چند سال پيش اين كتاب رو خوندم . واقعا كتاب پر از مفاهيم با ارزش هست كه به كار بستنشون توي زندگي مي تونه مشكل گشا باشه .
 

به نام عدالت

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 آپریل 2007
نوشته‌ها
144
لایک‌ها
0
محل سکونت
هر جا که شما قرار بزارید: یه قرار بزار نَبینمت
ممنون Zolghairen عزیز مائده های زمینی رو به همه دوستان توصیه میکنم.
خواهش می کنم


در ضمن از پست قبلی من می توانید در همان سایتی که دادهام بروید و کتاب را بگیرد. ابتدا عوض شوید


در ضمن کتاب ترجمه جلال ال احمد نیست و کمی ترجمه متفاوت است


در ضمن خواندن کتاب را به بالای 21 سال توصیه می کنم چون ممکن است گمراه کننده بعضی از مطالب کتاب باشد
 

Britney

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
20 فوریه 2007
نوشته‌ها
55
لایک‌ها
2
يادمه يه چند سال پيش اين كتاب رو خوندم . واقعا كتاب پر از مفاهيم با ارزش هست كه به كار بستنشون توي زندگي مي تونه مشكل گشا باشه .

بله همین طوره.. من هم این کتاب رو تابستون خوندم. بسیار عالیه اگم بهش عمل بکنی که البته کار سختیه...
همیشه میگن همه چی به خود آدمه...اگه اراده کنه می تونه هر کاری رو انجام بده.. خیلی حرف قشنگیه.. ولی آیا واقعا کسی تونسته بهش عمل کنه؟!
همین کتاب هم پر از این گفته هاست..خیلی زیبا و دلنشین اما ....
 

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
868
لایک‌ها
61
سفر بیداری (رام داس) راه های مراقبه
 

nsh

Registered User
تاریخ عضویت
19 ژانویه 2006
نوشته‌ها
685
لایک‌ها
4
محل سکونت
i & j : 2 & 3
دارم کاخ اشکها رو میخونم. قشنگه
سرگذشت تئودورا ملکه روم که یک ادم به تمام معنا عامی و از طبقه پست جامعه بود
 

milad_sm

Registered User
تاریخ عضویت
8 آپریل 2004
نوشته‌ها
178
لایک‌ها
0
سن
43
محل سکونت
Tehran
برایان تریسی در ایران!

سمینار مدیریت نوین در قرن بیست و یکم، با سخنرانی برایان تریسی برای اولین بار در ایران از دوم تا چهارم خرداد ماه 86 برگزار می شود.
تخفیف ویژه برای ثبت نام اینترنتی لحاظ شده است. تعداد صندلی ها بسیار محدود است. این فرصت استثنایی را از دست ندهید.
http://www.farazin.biz
 

خرداد

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
82
محل سکونت
زیر این آبی آرام بلند
برایان تریسی در ایران!

سمینار مدیریت نوین در قرن بیست و یکم، با سخنرانی برایان تریسی برای اولین بار در ایران از دوم تا چهارم خرداد ماه 86 برگزار می شود.
تخفیف ویژه برای ثبت نام اینترنتی لحاظ شده است. تعداد صندلی ها بسیار محدود است. این فرصت استثنایی را از دست ندهید.
http://www.farazin.biz

ممنون دوست عزیز که اطلاع دادید.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran

Persiana

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 جولای 2005
نوشته‌ها
4,220
لایک‌ها
129
سن
48
محل سکونت
Persian Empire
به نقل از Behrooz :
اين كتاب را دوباره خواندم . واقعا فوق العاده است . البته در ايران با نام " عشق هرگز نمي ميرد " مشهور است

بله واقعا قشنگ است، مرا هم به هوس انداختيد که دوباره بخوانمش ^_^
 

liyapeng

کاربر فعال تاریخ
تاریخ عضویت
11 می 2006
نوشته‌ها
1,826
لایک‌ها
259
سن
40
محل سکونت
سرزمين آريا
اين كتاب در شش فصل به صورت گسترده موضوع جهاني شدن را از دريچة فرهنگي و عمدتاَ با تكيه بر جديدترين مفاهيمي كه در حوزة انسان‏شناسي و مطالعات فرهنگي و ارتباطات مطرح شده‏اند، مورد بررسي قرار مي‏دهد.
در طول سال‏‎هاي اخير و به همراه افزايش تنش‏ها و برخوردها در سطوح ملي و فرا‌ملي، موضوع جهاني شدن به اشكال متناقضي، به طور دائم و با شدت و قدرت روزافزون مطرح مي‏شود. طرح اين موضوع از دو جانب كاملاً متضاد در ستايش و يا در محكوم كردن اين پديده عنوان شده و تمايل بسياري به اين امر مشاهده مي‏شود كه دليل عمدة مشكلات كنوني در جهان را از يك سو، در عدم اجرا و تحقق جهاني شدن در همة ابعاد آن، و از سوي ديگر، برعكس، در شتاب بيش از اندازه در تحقق يافتن اين پروژه بدانند.
اين بحث كه در اساس خود در سال‏هاي پس از جنگ جهاني دوم هم‌زمان با شكل گرفتن جهان جديد در يالتا (تقسيم جهان به دو حوزة نفوذ شوروي و امريكا و ظاهرشدن «جهان سوم» از خلال تشكيل دولت‏هاي ملي ضعيف و توسعه‏ نيافته در كنار دو مركز توسعه‏ يافتة سرمايه‏داري و سوسياليستي) مطرح شد، در ابتدا به وسيله گروهي از جامعه‏شناسان و انديشمندان اروپايي و امريكايي (عمدتاً ريمون آرون، دانيل بل، ليپست و فون هايك) نمايندگي مي‏شد كه دعوي «پايان يافتن عصر ايدئولوژي‏ها» و آغاز «عصر فن‏سالاري» را داشتند. از نگاه اين انديشمندان، خصوصيت جهان جديد در آن است كه عصر صنعتي و تنش‏هاي ناگزير و ذاتي آن را پشت سر گذاشته و قدم در عصر پساصنعتي نهاده است كه محور آن دانش و فنون است. پوزيتيويسم ادعايي‌اين انديشه كه نوعي جهت‏گيري خنثاي سياسي را نيز به ناچار ايجاب مي‏كرد، از همان زمان با مقاومت «مكتب فرانكفورت» و گروه بزرگي از ساير انديشمندان در علوم اجتماعي مواجه شد. اين روشنفكران با تأكيد بر قدرت ضروري و نقش حياتي «آرمان شهرها» در زندگي انساني به رغم فروريختن پي در پي آن‏ها (با بحران استالينيسم پس از مرگ استالين در 1953 و شورش‏هاي اروپاي شرقي)، نسبت به خطر از دست رفتن كوركورانه باورهاي آرمان‏شهري به بهاي دست‌يافتن به جامعه‏اي به ظاهر منطقي هشدار مي‏دادند.
سال‏ها بعد، حتي پس از فرو ريختن آرمان‏هايي باز هم بزرگتر، جملة زيبايي اين امر را متبلور مي‏كرد: «بهتر آن است كه همراه سارتر اشتباه كرد تا همراه آرون بر حق بود». در سال‏هاي بعدي، نظريه‏هاي ارتباطات و در رأس آن‏ها مك لوهان و مفهوم «دهكده جهاني» راه را براي ليبراليسم نو هموار كردند. دو مفهوم «جامعة اطلاعاتي» از يك سو و «جامعة پسا‌صنعتي» از سوي ديگر چنان با يك‌ديگر پيوند خوردند كه به نظر مي‌رسيد همة معماهاي توسعه از ميان برداشته شده‌اند و تنها كاري كه باقي مانده است «كاربردي كردن» برنامه‏هاي از پيش نوشته شده و تدوين شده است. با سقوط شوروي و اقمارش و با چرخش چين به سوي اقتصاد بازار، آرمان‏هاي نوليبرالي هرچه بيشتر خود را در سه محور مشخص مطرح‏كردند: نخست محور اقتصادي با بازار به مثابه تنها سازوكار معتبر براي رشد و توسعه و پيشرفت و حركت به سوي «جامعة رفاه»؛ دوم محور محيط‏شناختي- اجتماعي و فرهنگي با شهرنشيني به مثابة تنها شكل معتبر و متمدن زيستي: شهر به عنوان مركز تراكم ثروت (بانك‏ها)، قدرت (مراكز تصميم‎‏‏گيري) و سبك زندگي مصر‏ف‏گرا و الگو برداري شده از «شيوة زندگي امريكايي»، و سرانجام محور سياسي با دولت ملي و نهادهاي فروملي و فراملي نشأت گرفته از آن به مثابه تنها شكل موجوديت حقوقي و قانوني انسان‏ها در هر نوع تجمع‏ گروهي از آن‏ها در تمامي رده‏ها و سطح‌ها. با توجه به اين نكته‌ها بود كه مفهوم جهاني‌شدن هرچه بيش از پيش شروع به ظاهر شدن كرد و به خصوص از سوي بانيان ليبراليسم و به عنوان راه حل معجزه‏آساي تمامي مشكلات بشر مطرح گرديد.
در دو دهة هشتاد و نود، مفاهيمي كه در حوزة جهاني‌شدن با تأكيد بر موارد فوق ارايه مي‏شدند چنان بديهي مي‏نمودند كه كمترين انتقادي نسبت به آن‏ها، به سادگي با برچسب «واپس‏گرايي» كنار زده مي‏شد. نه در عرصة علمي، نه در عرصة اجتماعي و سياسي و به خصوص به هيچ وجه در عرصة اقتصادي كسي را توان مقابله با يكه‏تازي ليبراليسم نو نبود و از اين رو مفهوم پايان ايدئولوژي، اين بار با شعاري باز هم بزرگ‌تر يعني «پايان تاريخ» فوكوياما به ميدان آمد. به ظاهر تنها كافي بود دولت‏هاي بزرگ و ثروت‌مند با ارتش‏هاي قدرت‌مند خود و با بانك‏هاي باز هم قدرت‌مند‏تر خود در همراهي با نهاد‏هاي مالي بين‏المللي (بانك ‏جهاني، صندوق بين‏المللي پول و سپس سازمان تجارت جهاني) راه‏هاي لازم را به همة كشورهاي جهان ديكته كرده و جاده را براي عبور ماشين عظيم و در حقيقت «جاده‏صاف‏كن» بزرگ جهاني شدن آماده كنند. اما متاسفانه و در واقع خوشبختانه براي ضعيف‏تر‏ها، معادلات به اين سادگي قابل حل شدن نبودند، **** جهاني به سرعت با بحران‏هايي كوچك و بزرگ روبه‏رو شد كه شرايط را به سوي توقف يا كند شدن دستگاه «جهاني‏سازي» در بن‏بست‏هايي هرچه پيچيده‏تر كشيدند.
ظهور چنين بن‏بست‏هايي تبلور خود را با افزايش هر‌چه بيشتر شكاف ميان كشورهاي فقير و ثروت‌مند، و با ظاهر شدن آن‏چه «جهان چهارم» نام گرفت و منظور از آن قشر بزرگ فقيران شهري و طردشدگان و مصيبت‏زدگان دنياي توسعه‏يافته بود (همان كساني كه پير بورديو كتاب معروف خود فقرجهان را به آن‌ها اختصاص داد) به نمايش گذاشت و سبب شد كه اطمينان به چشم‏انداز روشن پروژة جهاني شدن كم‏كم دچار تزلزل شود. اين امرهم‌زمان با قدرت گرفتن و مستدل شدن هرچه بيشتر گفتمان پسامدرن در رابطه با پي‌آمدهاي مدرنيته اتفاق مي‏افتاد و طبعاً انطباق دادن و ترسيم خط سيري كه بيش از پيش نوزايي را به انسان‌گرايي فاشيسم و ليبراليسم نو پيوند مي‏داد ساده‏تر مي‏شد. هرچند در اين زمينه ميان طرفداران پسامدرن‏ اتفاق نظر نبود و خوش‏بين‏ترين آن‏ها بر آن بودند كه هنوز مي‏توان پروژة روشن‌گري را نجات داد و به سرمنزل مقصود رساند. بدين‌ترتيب نياز به ادبيات منتقدانه نسبت به جهاني‌شدن، ادبياتي كه بتواند جاي ادبيات تبليغاتي، فن سالارانه و گفتمان ساده‏انديشانه و در حقيقت بازاريابانة «جامعة اطلاعاتي» را بگيرد، احساس شد. كتاب تاملينسون يكي از آثاري است كه به صورتي واقع‏گرايانه توانسته است بسياري از مباحثي را كه به گرد پرسمان كنوني جهاني‌شدن مطرح هستند، ارايه كند.
رويكرد ابتدايي تاملينسون، رويكردي علمي- توصيفي است. به صورتي كه تلاش دارد به كالبد شكافي پديدة جهاني شدن فراتر از گفتمان متعارف فن‏سالارانه دست يازد. بدين‌ترتيب در فصل نخست، نويسنده جهاني‌شدن را از خلال دو مفهوم «پيچيدگي» (مفهومي كه پيش از او ادگار مورن در فرانسه به ويژه در كتاب سه‏گانه روش به كار برده است) و «هم‏جواري»را (كه در ديدگاه‏هاي انسان‏شناختي و معماري دهه‏هاي هشتاد و نود در نزد هال نيز مطرح شده بودند) عنوان مي‏كند‍: «جهاني‌شدن شبكه‏اي به سرعت گسترش يابنده و هميشه متراكم‏شونده از پيوندهاي متقابل و وابستگي‏هاي متقابل است كه وجه مشخصه زندگي اجتماعي مدرن به شمار مي‏رود» (ص.14) «كم شدن فاصله‏ها از طريق كاهش چشم‏گير زمان و پيمودن آن‏ها، چه به طور فيزيكي (…) چه به گونه‏اي تصويري (…) و در سطح ديگري از تحليل ارتباط به واسطه ايده «كش‏آمدن» مناسبات اجتماعي در طول مكان (گيدنز) با ايدة هم‏جواري مكاني تداخل پيدا مي‏‏كند» (صص. 15-16). تاملينسون هم‌چنين از همان ابتدا رويكرد فرهنگي خود به مسأله را كه كمابيش ديدگاهي تفسيري و ملهم از آراي كليفورد گيرتز (انسان‏شناس امريكايي مكتب انسان‏شناسي تفسيري) است، ارايه مي‏دهد و فرهنگ را «سطحي از زندگي كه در آن انسان‏ها به كمك راه و رسم‏هاي بازنمايي نمادين به ساختن معني مي‏پردازند» (ص.35) تعريف مي‏كند.
تاملينسون در اين فصل، رويكرد اقتصادي به موضوع جهاني شدن (در واقع رويكرد سرمايه‏داري نوليبرالي) را به شدت مورد انتقاد قرار مي‏دهد. چند بُعدي بودن جهان‏گرايي به باور او در برابر تك‏ بُعدي بودن اين رويكرد قرار مي‏گيرد. البته انتقاد تاملينسون عمدتاً با اَتكا به نظريات انديشمنداني چون هيرست و تامپسون به طور خاص متوجه كساني چون كنيشي اوهمايي، برنامه ريز تجاري ژاپني، است كه فرهنگ جهاني را در تقابل با دولت‏هاي ملي دانسته و اين سطح از سازمان‏يافتگي يعني هويت‏هاي ملي را مانع و مزاحمي براي توسعه مي‏شمارد. با اين وصف از خلال چنين انتقادي، و به رغم تك بعدي بودن ديدگاه متفكران نوليبرال، نمي‏توان هم‌چون مؤلف نتيجه گرفت كه امروزه ما با نوعي «ادعاهاي اغراق‏آميز در‌بارة قدرت سرمايه‏داري جهاني» روبه‏رو باشيم كه پذيرش آن بتواند «از نظر سياسي فلج‏كننده» باشد(ص.32). بايد توجه داشت كه حركت اساسي جهاني‌شدن، حركتي استعماري و سپس نواستعماري بوده است. بديهي است كه نوليبراليسم حاضر به قبول چنين تعبيري از جهاني‌شدن نيست و بيشتر تمايل دارد آن را هم‌چون قرن نوزده و بيست در چارچوب يك ايدئولوژي «پيشرفت»، «توسعه» و «تطورگرايي طبيعي» ارايه دهد.
همين رويكرد كه شايد بتوان آن را تا اندازه‏اي نوعي «تقليل‏گرايي فرهنگي» به حساب آورد و البته در آن با تفسيري بسيار محدود از معني «فرهنگ» روبه‏رو هستيم در رابطه با بعد صنعتي و رسانه‏اي فرهنگ نيز پيش نهاده مي‏شود، چنان‏كه تاملينسون از كساني كه «مشغله‏شان اظهار شگفتي از ظهور تكنولوژي‏هاي جديد پيام‏رساني» است، انتقاد كرده و رويكرد آن‏ها را در سطح گفتماني «ژورناليستي» قرار مي‏دهد. در اين‏جا وي حتي ابايي ندارد كه با گيدنز نيز برخورد كند، حال آن‏كه گيدنز به طور عام و مانوئل كاستلز به طورخاص كه با پندارة «جامعه شبكه‏اي» خود مسايل مشابهي را مطرح مي‏كنند، مسلماً نمي‏توانند جزو شيفتگان ناخودآگاه فناوري قرار داده شوند بلكه بايد آن‏ها را جزو كساني دانست كه دقيقاً مي‏دانند كه بعد فناورانه بخشي اساسي از فرهنگ است كه هر‌چه بيش از پيش معيارهاي زندگي مدرن را تعيين مي‏كند.
فصل دوم كتاب به تشريح جهاني‌شدن به مثابة «مدرن شدن» اختصاص دارد. اين سؤال اساسي در اين‏جا مطرح است كه آيا جهاني‌شدن بر پديدة مدرن شدن انطباق دارد؟ و آيا پي‏آمدي از آن به شمار مي‏آيد يا‌ گسستي از آن است؟ به نظر مي‏رسد مكث و ترديد مؤلف بر آن‏كه دوران مدرن مشخص نيست و بنابر تعريف‏هاي مختلف مي‏توان آن را در قرن پانزده، شانزده يا هفده قرار داد، حاصل كم‏ بها دادن او به درك پديدة جهاني‌شدن به تعبير والرشتاين باشد. شايد مارتين ‏آلبرو اصرار داشته باشد كه عصر جهاني جاي عصر مدرن را گرفته است، اما به سختي مي‏توان مدرنيته حاكم بر زندگي انسان‏ها را كه خود بيش از هر چيز در استاندارد شدن «سبك‏هاي زندگي» بر اساس منافع اقتصادي توليد انبوه خدمات و كالاها (از همه نوع، از جمله و شايد به خصوص كالاهاي فرهنگي) استوار است، را به فراموشي سپرد. بايد هم‌چون تاملينسون بر اين نكته تأكيد كرد كه درك تاريخي نسبت به پديدة جهاني‌شدن لزوماً نوعي تقليل‏يافتگي به تطورگرايي يا روايت‏هاي بزرگ به تعبير ليوتار نيست. تاملينسون، ديدگاهي به نسبت مثبت از مدرنيته دارد چنان‏كه آن را «مقوله‏اي گسترده درون خود… با ظرفيت‏هاي فراواني براي الگوهاي انعطاف‏پذير و غير هنجارمند تغيير، براي بي‏تعيني، نقد غائيت و عقلانيت جنبش روشنگري» (ص.71) مي‏داند. وي سپس به تشريح گسترده‏اي از نظرية رابطة زمان و مكان در نزد گيدنز مي‏پردازد و نشان مي‏دهد چگونه زمان مدرن، زمان نمادين، (ساعت مكانيكي) را جايگزين زمان طبيعي مي‏كند و چگونه فضاي طبيعي به مثابة عامل اصلي تعيين‏كنندگي زمان، نقش خود را از دست داده و اين وظيفه را به فضاهاي نمادين و كاركردي مي‏دهد. نتيجه اين فرايند نمي‏تواند جز «از جا كندگي» (يا بستر‌زدايي) باشد كه معنايش به تعبير گيدنز جدا شدن «روابط اجتماعي از بافت‏هاي محلي تعامل و تجديد ساختار آن‏ها در گستره‏هاي نامعين زماني و مكاني است» (ص.82) با وجود اين شرح طولاني، تاملينسون، گيدنز را به «برخوردي سرسري با موضوع فرهنگ» و ناديده گرفتن رابطة قدرت در مجموعة آثارش متهم مي‏كند (ص.90). خوش‏بيني تاملينسون در نتيجه‏گيري از بحث از اين رو مشخص مي‏شود كه اصرار بدان دارد كه جهاني‌شدن را پديده‏اي مبهم و مستعد بيان‏هاي متفاوت ببيند و در نتيجه جهان شمول‏گرايي را نيز در اصل چيزي منفي نداند و معتقد باشد كه مي‏توان چشم‏اندازي خوش‌خيم از جهاني‌شدن به شكل يك سياست فرهنگي جهان‌وطن داشت، موضوعي كه در فصل ششم كتاب براي باز كردنش تلاش كرده است.
در فصل سوم با سؤال مهمي رو‏به‏رو هستيم: آيا در انتظار فرهنگ جهاني، بايد بيش‌تر از بروز يك كابوس هراس داشت يا از تصور يك رؤياي شيرين شادمان بود؟ تأكيد تاملينسون بر حدسي بودن هرگونه استدلال باز هم تا اندازه‏اي خوش‏بينانه به نظر مي‏رسد زيرا به نوعي چشم فروبستن بر تجربة چند قرني جهاني‌شدن تاكنون است. يك سوء‌تعبير در اين‏جا، آن است كه بپنداريم خود‌محوربيني‏هاي فرهنگي كه تقريباً در اكثر فرهنگ‏ها وجود داشته‏اند به معني نوعي جهاني انديشيدن يا ادعاي جهاني بودن است. در حقيقت مهم‌ترين اشكال بروز تفكر جهاني، اديان بزرگ بوده‏اند كه پروژه‏هايي استعلايي با پي‌آمدهاي بلافصل فراملي و فراقبيله‏اي را عرضه مي‏كرده‏اند. تاملينسون در اين فصل نشان مي‏دهد كه برخلاف تصوري كه بروز پروژة روشن‌گري را به معني پايان خود محوربيني‏هاي قومي تعبير مي‏كند، اين پروژه سبب يك «قوم محوري خودآگاهانه‏تر و وابسته به «ديگر» فرهنگي مي‏شود تا بتواند اسطورة برتري فرهنگي خود را تداوم ببخشد» (ص.107) اروپا محوري تطورگراي قرن نوزده، نه فقط در ديدگاه‏هاي ليبرالي بلكه حتي در ديدگاه‏هاي انقلابي ماركسيسم نوزا كه محلي‏گرايي را در تقابل انقلاب جهاني قرار مي‏دهد، مشهود است: «واقعيت اين است كه ماركس، انسان‏گراي جهان‌وطن معتقدي است كه از ناسيوناليسم و ميهن‏پرستي به عنوان نيروهاي ارتجاعي تمام جوامع عليه منافع راستين و جهان‌وطنانه پرولتاريا-كارگران جهان- عمل مي‏كنند، متنفر است.همچنين وقتي نوشته‏هاي او را مي‏خوانيم نوعي احساس ناشكيبايي عموميت يافته از سركردن با غرابت و كوته‏بيني هرگونه «فرهنگ محلي» به ما دست مي‏دهد، فرهنگي كه به نظر مي‏رسد او آن را به چيزي ربط مي‏دهد كه به زعم او «بلاهت روستايي» است» (ص.110) ‏ ‏
از اين طريق تاملينسون رويكردهاي خود را نسبت به جهاني شدن كه رويكرد‏هايي انتقادي (اما قابل انعطاف) هستند نشان مي‏دهد. با اين وجود او بحث «تهاجم فرهنگي امپرياليستي» **** سرمايه‏داري را كه امروزه به وسيله ماركسيست‏ها به خصوص در امريكا مطرح مي‏شود، رد مي‏كند و ضعف آن را در نديدن قابليت مقاومت و تركيب ميان حوزه‏هاي محلي و جهاني مي‏داند: «مشكل بحث امپرياليسم فرهنگي اين است كه اين نفوذ را صرفاً فرض مي‏كند: از حضور صرف كالاهاي فرهنگي به طور جهشي به انتساب اثرات فرهنگي يا ايدئولوژيكي عميق‏تر مي‏رسد» (ص.119).
در واقع هرچند بايد پديده‏هايي چون «مك‏دونالدي‌شدن» جهان (بنجامين باربر)، بدل شدن جهان به يك فروشگاه بزرگ (ژان بودريار) و غربي شدن جهان (سرژ لاكاتوش) را پذيرفت، نمي‏توان اين را پذيرفت كه چنين اراده‏اي به كالايي كردن همة چيزها و همة روابط لزوماً با موفقيت روبه‏رو خواهد شد. مشكل اساسي در اين‏جا «كاركردي» نبودن روابط است كه خود را در تنش‏هاي هرچه بيشتر جهان نشان مي‏دهد.
بازكردن اين بحث به وسيلة مؤلف در فصل چهارم كتاب انجام مي‏شود كه يكي از مهم‏ترين مسايل كنوني جهاني‌شدن را در بر دارد و آن موضوع «منطقه‏زدايي» است. تاملينسون با تأكيد بر كار كليفورد در جداسازي مفهوم فرهنگ از محل (زمين)، بر سيال شدن هرچه بيش از پيش فرهنگ‏ها انگشت مي‏گذارد كه كار تشريح و درك آن‏ها را مشكل كرده و تركيب‏هايي هرچه غيرقابل پيش ‏بيني‏تر ميان محليت و جهانيت به وجود مي‏آورد.
اين بحث در يكي از جديدترين و قابل تأمل‏ترين مفاهيم انسان‏شناسي فرهنگي يعني مفهوم جهان‌محلي‌شدن به ميان آمده است. چگونه مي‏توان محلي باقي ماند و جهاني شد؟ و يا برعكس تفكري جهاني را در سطحي محلي به تحقق درآورد؟ چگونه مي‏توان پيوندهايي كاملاً جديد ميان اين دو به وجود آورد كه با هيچ يك از معيارهاي آن‏ها هم‌خواني‌نداشته باشند؟ سبك زندگي، شيوه‏هاي روزمره زندگي در جهان مدرن هرچه بيشتر به دليل كالايي شدن جهان، راه گشوده‏اي به درك اين امر است.
در همين فصل بحث جالب توجه ديگر، مفهوم «نامحل» يا «نامكان» از انسان‏شناس فرانسوي مارك ‏اوژه است كه نشان‏ مي‏دهد چگونه فرايند مدرنيته و به دنبال آن جهاني‌شدن در حال از ميان بردن مكان‏هاي مردم‏نگارانه يعني مكان‏هاي تمركز حافظه‏هاي تاريخي- فرهنگي براي جاي‌گزين‏ كردن آن‏ها با نامكان‏ها هستند. اوژه خود چنين توصيفي از نامكان‏ها مي‏دهد: «اگر بتوان محل را امري رابطه‏اي، تاريخي و مرتبط با هويت تعريف كرد، آنگاه مكاني كه نتواند به عنوان امري رابطه‏اي يا تاريخي، يا مرتبط با هويت تعريف شود، يك نامحل خواهد بود… دنيايي كه در آن مردم در درمانگاه به دنيا مي‏آيند و در بيمارستان مي‏ميرند، دنيايي كه در آن مكان‏هاي عبوري و اقامتگاه‏هاي موقتي در شرايطي تجملي يا غير انساني (هتل‏‎هاي زنجيره‏اي و اقامتگاه‏هاي بدون اجازه، محل‏هاي گذران تعطيلات و اردوگاه‏هاي پناهندگان، حلبي‏آباد‏ها و … ) رو به ازديادند، دنيايي كه در آن شبكه متراكمي از وسايل نقليه كه در عين حال محل سكونتنددر حال رشد است؛ دنيايي كه در آن مشترياني دائمي سوپرماركت‏ها، ماشين‏هاي سكه‏اي و كارت‏هاي اعتباري،‌ با دادوستدهاي انتزاعي و بي‏واسطه، بي‏آن‏كه سخن بگويند، با حركات سر و دست ارتباط برقرار مي‏كنند؛ دنيايي كه اين‏سان به فرديت تك و تنها، به امور ناپايدار، موقتي و گذرا تن در داده است، موضوع جديدي را پيش روي مردم‏شناس (و ديگران) مي‏گذارد» (ص.153). تاملينسون تلاش مي‏كند ميان اين دو مفهوم «نامحل» و «جهان‌محلي‌شدن» رابطه‏اي بيابد و آن را باز كند.
فصل‌هاي آخر كتاب جذابيت كمتري دارند، زيرا مؤلف كمتر توانسته است مطالب خود را در آن‏ها باز كند و به نحو مطلوب تشريح‌شان نمايد. در فصل پنجم قاعدتاً انتظار مي‏رفت مبحث مهم رسانه‏اي به صورت قانع‏ كننده‏تري با توجه به گستره و عمق مفهوم رسانه‏ها در جهان كنوني مورد بحث و تحليل قرار گيرد. در فصل ششم، طرح مبحث «امكان جهان وطني» ظاهراً تأكيدي را بر رويكرد عموماً خوش‏بينانه مؤلف نسبت به پتانسيل بازسازي پديده جهاني شدن نشان مي‏دهد كه تحليل‏هايي قوي آن را هم‌راهي نمي‏كنند. تاملينسون تعريف خود را از انسان جهان وطن، باز هم با بهره‏گيري از گيدنز، چنين عرضه مي‏كند: «فرد جهان‏ وطن تيپي آرماني نيست كه در مقابل فرد محلي قرار داشته باشد. او دقيقاً كسي است كه مي‏تواند- از نظر اخلاقي و از نظر فرهنگي- در آن واحد هم در سطح جهاني و هم در سطح محلي زندگي كند. جهان‏ وطن‏ها مي‏توانند با مشرب‏هاي فرهنگي خاص خود را به رسميت بشناسند و به آن ارزش گذارند و با محلي‏هاي خودسالار ديگر به عنوان افراد برابر مذاكره كنند. اما آن‏ها درعين حال مي‏توانند به فراسوي امر محلي رفته به پيامدهاي دوردست و دراز مدت اعمال خود بيانديشند، منافع جهاني مشترك را به رسميت بشناسند و با افراد ديگري كه از فرضيات متفاوتي براي پيشبرد اين منافع حركت مي‏كنند، وارد گفت و گويي هوشمندانه شوند.» (ص.266). مؤلف بر آن است كه بايد جاي آرمان قهرمانانه شهروندي جهاني را به نوعي جهان‌وطني نسبتاً محافظه‏كارانه و فروتنانه داد (ص.282) با اين وصف تاملينسون خود مي‏‏پذيرد كه «هيچ ‏چيز ساختمان همبستگي جهان ‏وطنانه را در ميان بي‏ثباتي‏هاي مدرنيته جهاني تضمين نمي‏كند» (ص.282)
در مجموع كتاب «جهاني شدن و فرهنگ» به دليل اراية گسترده‏اي از مفاهيم جديد در بحث جهاني‏ شدن در حوزة فرهنگ، كتاب با ارزشي است هرچند كه مشكل اساسي آن در موضع‏گيري‏هاي نه‏چندان روشن و حضور گاه كم‏رنگ مؤلف در برابر انديشه‏هاي قدرت‌مندي است كه دائماً ظاهر و تشريح مي‏شوند و در ميان آن‏ها طبعاً گيدنز در ردة نخست صحنه قرار دارد.



چند نكته درباره ترجمة كتاب
ترجمة كتاب در مجموع خوب و كار مترجم در انتخاب و برگرداندن چنين كتابي به زبان فارسي قابل تقديراست با اين وجود كاستي‏هايي كوچك (كه شايد بار آن بيشتر بر دوش بخش ويراستاري باشد) در كتاب مشاهده مي‏شوند كه رفع آن‏ها بي‏شك ارزش كار را افزايش خواهد داد. اين نكات صرفاً به اختصار و براي يادآوري مطرح مي‏شوند و در اين‏جا قصد نقد موشكافانه ترجمه وجود ندارد زيرا به دليل عدم دسترسي نگارنده به اصل كتاب اصولاً چنين كاري ممكن نبوده است. مهم‏ترين كاستي‏‏هاي ترجمه و ويرايش موارد زير هستند:
1ـ عدم توضيح بسياري از اسامي خاص و مفاهيم جديد فرهنگي براي نمونه «گرنيكاي پيكاسو»، «Spice girls»، «آگهي تبليغاتي Levis» (ص.37)، «مجلة Wired»، «جادة A3» و غيره كه براي درك مطالب كتاب ضرورت دارند و نياز بدان وجود داشت كه مترجم محترم براي آن‏ها يادداشت‏نويسي مي‏كردند.
2ـ برابر نهاده‏ها و يادداشت‏هاي كمابيش نادقيق براي برخي از مفاهيم براي نمونه:
«ايده خود انديشي» براي Reflexivity به معني «باز تابندگي» كه يكي از مفاهيم شناخته شده انسان‏شناسي است و در يادداشت ص.43 به «انديشيدني كه پس از برخورد با بيرون به درون و به خود منعكس مي‏شود» تعريف شده در حالي كه منظور از آن تعبير مشاهدات مردم‏نگارانه (يا جامعه‏شناسانه) از خلال يك تحليل درون‌گرا و يا به عبارت ديگر تفكري بازتابنده است كه پسامدرن‏هاي در انسان‏شناسي بسيار در بارة آن بحث كرده‏اند.
ـ برابر نهادن واژة «پريشان شهري» براي Dystopia كه بدون هيچ توضيحي آورده شده است. در حالي كه بهتر بود نخست براي اين واژه از «دُش شهر» در مقابل آرمان‏شهر استفاده مي‏شد وسپس توضيح داده مي‏شد كه اين اصطلاح اشاره‏اي است به ديدگاهي منفي و بدبينانه و درخلاف جهت آرمان‏شهرگرايان قرون هفده تا نوزده به آيندة انسان كه عمدتاً از سوي نويسندگاني چون جرج اورول در كتاب معروفش 1984 عرضه شده است.
ـ در يادداشت ص. 260 اعلام شده كه «مردم جنوب افريقا معمولاُ بوشمن ناميده مي‏شوند» درحالي كه «بوشمن‏ها» تنها يكي از مردمان گردآورنده و شكارچي جنوب غربي افريقا در صحراي كالاهاري هستند.
ـ توضيح مربوط به واژة Creolization در ص.120 آن را «زبان مسلطي كه از تركيب دو زبان به وجود مي‏آيد» تعريف كرده است. در حالي كه اين واژه از ريشة اسپانيايي Criollo نه لزوماً به يك زبان مسلط بلكه به يك فرهنگ اطلاق مي‏شود. كرئول در واقع به افراد سفيد پوستي اطلاق مي‏شود كه در مستعمرات فرانسه و به طور خاص در آنتيل فرانسه به دنيا مي‏آمدند و زبان كرئول تركيبي بود از زبان‏هاي فرانسوي، اسپانيايي، انگليسي، هلندي و زبان‏هاي بومي كه آن را در مقابل پيدجين تركيب زبان انگليسي و عمدتاً چيني يا مالزيايي كه در آسياي جنوب شرقي رايج بود، قرار مي‏دهند. در معنايي عام‏تر كرئولي‌شدن به معني پديد آمدن تركيبي از فرهنگ‏هاي بيروني (استعماري يا نواستعماري) و فرهنگ‏هاي بومي است.
ـ عدم توضيح عبارت «تل جاويدان» (احتمالاً Eternelle colline ) كه از اهميتي بسيار زياد در تاريخ فرانسه برخوردار است و نويسنده كتاب به قصد و با معني خاصي آن را به كار برده است.
3ـ ثبت نادرست واژگان غير انگليسي (عمدتاً فرانسوي ) براي مثال:نوشتن مونتاليو به جاي «مونتايو» براي Montaillou (ص.80)؛ نوشتن «لو روا له دوري» به جاي «لو روا لادوري» براي Le Roy Ladurie (ص.80)؛ نوشتن «اينوئي» به جاي «اينويت» براي lnuit (ص.105)؛ نوشتن «اوگه» به جاي «اوژه» براي Augé (ص.152)؛ نوشتن «موتن» به جاي «مونتني» براي Montaigne ؛ «وژله» به جاي «وزله» براي Vezelay ؛ و بسياري ديگر از واژه‏ها.
4ـ عدم دقت در حروف‏چيني براي مثال در ص.40 در نقل قول پارگراف سوم در انتهاي متن آمده است: «تأكيد از واترز است» اما درون نقل قول، اثري از تأكيد ديده نمي‏شود. همين مسأله در نقل‏قول ص. 106 پاراگراف دوم نيز تكرار شده است.
بديهي است كه تذكر اين نكات به هيچ رو به معني كاستن از ارزش كار مترجم نيست، اما بايد باز هم يادآوري شود كه ترجمه‏هاي تخصصي در زمينه‏هاي علوم اجتماعي نياز به دقت نظر بسيار زياد و ويرايش‏هاي حرفه‏اي و علمي بيشتري دارند.
 

liyapeng

کاربر فعال تاریخ
تاریخ عضویت
11 می 2006
نوشته‌ها
1,826
لایک‌ها
259
سن
40
محل سکونت
سرزمين آريا
آخرین کتاب ناصر فکوهی با عنوان «پاره های انسان شناسی» به وسیله نشر نی به بازار آمد. این کتاب در 727 صفحه به چاپ رسیده است و شامل مجموعه مقالات کوتاه، نقدها و گفت و گو های نویسنده در زمینه انسان شناسی و مسائل جهان معصر و ایران است که در طول چند سال اخیر در نشریات و روزنامه ها به انتشار رسیده اند. بخشی از مطالب این کتاب با عنوان مشابهی یعنی «تکه های انسان شناسی» پیش از این به صورت هفتگی در روزنامه شرق منتشر می شد و هر بار به معرفی یکی از شخصیت ها یا مفاهیم اساسی انسان شناسی و اغلب با ارائه متن هایی که برای نخستین بار به فارسی ترجمه می شدند، ارائه می شد.
هدف اصلی این کتاب که موضوعات آن بسیار متنوع هستند، نشان دادن این امر است که انسان شناسی بر خلاف تصوری که هنوز گاه از خلال نام مترادف آن «مردم شناسی» برایش تصور می شود علمی نیست که تنها به بررسی و ثبت و ضبط مسائل کهنه و جوامع دوردست و مردمان و فرهنگ های حاشیه ای اختصاص داشته باشد، بلکه بسیار بیشتر علم زنده ای است که با نگاهی نو و ترکیبی میتواند به تمام مسائل جهان کنونی نظر داشته باشد. در واقع انسان شناسی به ما امکان می دهد که با حرکت از رویکردی بین رشته ای و جامع نگر وقایع و موقعیت های پیچیده دنیای معاصر را درک کنیم.
کتاب پاره های انسان شاسی شامل یک پیشگفتار و چهار فصل است. فصل اول به ارائه 46 مقاله کوتاه با عنوان «پاره ها» اختصاص دارد که در هر یک از آنها به صورتی فشرده بحث درباره یکی از جنبه های علم انسان شناسی گشوده شده است. فصل دوم شامل 40 مقاله کوتاه است که در شش بخش : انسان شناسی، روشنفکران، زنان، خشونت و جهانی شدن،جشن ، مناس و زمان مقدس، و گفتگو و تفاوت گرد آمده اند. فصل سوم شامل دوازه نقد کتاب است و در فصل چهارم و آخر بیست و یک مقاله در پنج بخش انسان شناسی، مناسک و زمان مقدس، قدرت ، خشونت و جهانی شدن، شهر و معماری و صنعتی شدن و دولت ملی جمع شده اند. در پایان کتاب ، یک کتاب شناسی مفصل بیش از هفتصد عنوان از آخرین کتاب های منتشر شده در فارسی و انگلیسی را در بیست و یک شاخه مختلف انسان شناسی به ترتیب شاخه معرفی کرده ست.
 

liyapeng

کاربر فعال تاریخ
تاریخ عضویت
11 می 2006
نوشته‌ها
1,826
لایک‌ها
259
سن
40
محل سکونت
سرزمين آريا
اين كتاب مجموعه اي از مقالات دربارة موضوع توسعه در جنبه هاي مختلف آن با تاكيد بر مباحث فرهنگي است. در كتاب تلاش شده است كه با استفاده از زباني ساده مفاهيم توسعه‌اي توضيح داده شوند. رويكرد كتاب كاملا متوجه مسائل و جريان هاي معاصر در جوامع انساني و به خصوص جامعه ايران است.
 

liyapeng

کاربر فعال تاریخ
تاریخ عضویت
11 می 2006
نوشته‌ها
1,826
لایک‌ها
259
سن
40
محل سکونت
سرزمين آريا
كتاب بخشي از كتابي بزرگ از اوكتاويو پاز با عنوان ”خنده و كفاره“ است كه عنوان يكي از مقالات كتاب حاضر نيز هست. در زمان انتشار اين كتاب امكان ترجمة كل كتاب به زبان فارسي به دلايلي وجود نداشت و بعدها نيز اين فرصت هرگز فراهم نيامد. اوكتاويو پاز، شخصيتي بسيار ويژه و استثنايي به شمار مي ايد. او در عين انكه يكي از بزرگترين شاعران اسپانيايي زبان قرن بيستم به حساب مي ايد، نويسنده نثر هايي قدرتمند و شعر گونه و همچنين جستار نويسي توانمند بود. پاز كه يك شخصيت سياسي و از سياستمداران مهعم كشور خود مكزيك به شمار مي امد مقالات متعدد و كتاب هاي زيادي با موضوع مسائل فرهنگي، اجتماعي و سياسي نيز دارد. در كتاب حاضر پاز با زباني كاملا شاعرانه برخي از انديشه هاي ظريف خود را درباره هنر به ويژه هنر پيش كلمبي مكزيك به بيان آورده است. بخش نخست كتاب بيشتر به ادبيات و هنر غربي (بودلر، ميشو...) اختصاص دارد در حالي كه در بخش دوم پاز به طور كامل به هنر مكزيك و به خصوص نقاشي هاي ديواري كه يك سنت ريشه دار در اين كشور است پرداخته است. مترجم يادداشت هاي بسيار زياد و مفصلي را به كتاب افزوده است تا خواننده فارسي زبان بتواند به خوبي اشاره هاي متعدد پاز را به وقايع و شخصيت ها و همچنين مكاتب هنري و فكري درك كند و استفاده بيشتري از كاب ببرد. در انتهاي كتاب نيز علاوه بر يك واژه نامه فرانسه- فارسي، تعداد زيادي عكس درباره موضوع هاي مورد اشاره در كتاب به آن افزوده شده است. طرح روي جلد اين كتاب يكي از زيباترين آثار زنده ياد مرحوم مرتضي مميز است.
 

liyapeng

کاربر فعال تاریخ
تاریخ عضویت
11 می 2006
نوشته‌ها
1,826
لایک‌ها
259
سن
40
محل سکونت
سرزمين آريا
اين كتاب يكي از مهم ترين زندگينامه هاي رومن رولان نويسنده فرانسوي زبان نيمه نخست قرن بيستم است كه اكثر آثار او به زبان فارسي ، به ويژه با ترجمه م.الف.به آذين به انتشار رسيده است. زندگينامه هاي رولان از جمله اين كتاب و كتاب زندگي ميكل آنژ شهرت بسياري دارند. ترجمة اين كتاب يكي از معدود ترجمه هاي ادبي نگارنده است كه يكي ديگر از آنها، زندگينامة رومن رولان به قلم خود او با عنوان “خاطرات جواني “‌است. كتاب حاضر با نثر بسيار شاعرانه و ظريفي نوشته شده است و گوياي رومانتيسمي خاص و تاثير پذيري عميق رولان و بخش بزرگي از هم نسلان او او از انسان گرايي عميق تولستوي است كه خود را در گرايش صلح جويانه و مسيحيت اومانيستي آنها نيز در نيمه قرن بيستم متجلي مي كند.


پشت جلد كتاب

براي نسل ما، تولستوي، اين روح بزرگ روسيه، آتشي كه شعله هاي آن صد سال پيش سر بر آسمان كشيدند، نوري پاكيزه بود كه به دوران جواني ما روشنايي مي بخشيد. در غروب سايه هاي سنگين پايان قرن نوزده، تولستوي ستاره اي بود كه چشمان ما نوجوانان را مجذوب خود مي كرد و به انديشه هاي ما تسلي و آرامش مي داد.
در فرانسه بسيارند كساني كه براي آنان، تولستوي، يك دوست، بهترين دوست و حتي تنها دوست واقعي هنر اروپايي محسوب مي شود. نويسندة اين كتاب يكي از اين افراد است كه به اين وسيله دين خود را براي اين سپاس و عشق نسبت به تولستوي ادا مي كند...“ ( بخشي از نخستين صفحات كتاب به قلم رولان)
 

nsh

Registered User
تاریخ عضویت
19 ژانویه 2006
نوشته‌ها
685
لایک‌ها
4
محل سکونت
i & j : 2 & 3
خانه ارواح از ایزابل النده
 

nsh

Registered User
تاریخ عضویت
19 ژانویه 2006
نوشته‌ها
685
لایک‌ها
4
محل سکونت
i & j : 2 & 3
اینجا چرا داره متروک میشه بههههههههههههههههههههروز خان کجایی یا live for what
به هر حال اگه کسی خانه ارواح رو خونده میشه بگه ایا واقعیه؟؟ و ماجرا در چه کشوری میگذره؟؟
 

coolzero

Registered User
تاریخ عضویت
1 ژوئن 2007
نوشته‌ها
888
لایک‌ها
3
سن
43
محل سکونت
unja
سلام به بچه های این سایت و خوشحالم از این که عضو شدم

من کتاب زیاد میخونم یکی از کتابهایی که خیلی روم اثر گذاشت کتاب پیشگویی آسمانی هست نوشته جیمز ردفیلد نشر البرز
عنوان اصلی کتاب :the celestine prophecy : an adventure


قسمتی از مقدمه نویسنده: میدانیم که زندگی در واقع یک تجلی روحانی شخصی پر رمز و راز است که تاکنون هیچ علم فلسفه یا مذهبی قادر به تشریح کامل آن نبوده است همچنین میدانیم زمانی که به رخدادهای پیرامون خود پی بردیم و آموختیم چگونه با چنین فرایندهای مرموزی برخورد کنیم و احتمال وقوع آنها را در زندگی افزایش دهیم جامعه بشری با جهش بزرگی به سوی روش نوین زندگی گام برخواهد داشت ...
 

maryam2810

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 دسامبر 2006
نوشته‌ها
109
لایک‌ها
0
محل سکونت
تهـــران
ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد از پائولو کوئیلو ترجمه آرش حجازی

گفت: من دیوانه ام
مرد با حالتی دانا و اما با حساسیتی حقیقی در صدایش گفت : ممکن است در این صورت دو انتخاب داری: یا تحت درمان قرار بگیری و یا همچنان بیمار بمانی .


واقعا کتابای کوئیلو مزخرفه ... این ورونیکا که دیگه .....
سنگی بر گوری
از جلال آل احمد
همین الان خوندنش رو تمون کردم کار واقعا تاثر گذاری یه (حداقل در من که این طور بود)

سنگی بر گوری امتیاز چشم گیری که دارد پیش تاز بودنش در مقام خود بیو گرافی است .. یعنی جزء اولین آثار در این حوزه به شمار میرود ولی در آثار " جلال " داستانی مثل مدیر مدرسه به لحاظ داستانی بسیار قابل تامل تر هست ...

کویر نوشته دکتر علی شریعتی

واقعا تایید میشه ... البته خوندنش یه حوصله و فراغ بالی میخواد .

...
بــــادبــــادک بــــاز .... خــــــالد حسینی
بادبادک باز اولین رمان افغانی است که به زبان انگلیسی نوشته شده و داستانی تمام عیار را از خانواده ، عشق و دوستی نقل می کند که تا قبل از آن در ادبیات داستانی سابقه نداشته است . این رمان به همان اندازه که عاطفی و جذاب است بی اندازه استثنایی و تاثیر گذار می باشد .
" بوک پیج "
 
بالا