شطرنجباز
اشتفان تسوایک و همسر دوم او، روز ۲۳ فوریه سال ۱۹۴۲ در برزیل خودکشی کردند. و آخرین رمان این نویسنده به نام شطرنجباز، سال بعد در استکهلم به زبان اصلی چاپ و منتشر شد.
این نویسنده آزاده و نامدار اتریشی که به فرویدیسم معتقد بود، به گمان صاحبنظران، از نخبگانی است که با آثار ادبی خود به فرهنگ و ادبیات اروپایی، غنا و وسعت بسیار بخشیدهاند. تسوایک وقتی قدرت روزافزون و تسلط هولناک نازیها را در بعضی از کشورهای قاره اروپا به چشم دید، در سال ۱۹۳۴ دیگر طاقت نیاورد که در وطن خود بماند و در سال ۱۹۲۸ به لندن رفت و مدتی در آنجا ماندگار شد.
در رمان شطرنجباز میبینیم که آقای ب، بعد از آنکه کتاب خودآموز شطرنج را میرباید، برای کاستن از زجر و عذاب تنهایی و سکوت در سلول انفرادی به شطرنج پناه میبرد و زیر و بمها و ریزهکاریهای آن را فرا میگیرد، چنان مفتون و مجذوب این «بازی شاهانه» میشود که احساس میکند در سرزمین دیگری که برای او ناشناخته است، قدم گذاشته است.
تسوایک در آن زمان به مانند شاه بازی شطرنج که در تنگنای بازی گیر کرده باشد و راه پس و پیش نداشته باشد، حس میکرد که در زندگی به چنین تلهای افتاده است و همه راهها به روزی او بسته شده است.
در این رمان، آقای ب، انسان هوشمند و متفکری است که در سیاهگوشه تنهایی، بازی شطرنج را از روی کتاب اموخته است و بعد از آزادی با چنتو ویک که قهرمان بزرگ و بیرقیب شطرنج جهان است، رو در رو مینشیند و به نبرد میپردازد. چنتو ویک جوانی است روستایی و خام و خشن، که حتی یک نامه چندسطری را نمیتواند درست و بیغلط بنویسد و در عین حال در بازی شطرنج بیهمتاست .. و میتواند نمادی از نازیهای پیروزمند باشد که به ارزشهای فرهنگی بیاعتنا بودند. و آقای ب، شاید نمونه دیگری از خود نویسنده باشد.
آقای ب، از صحنه نبرد برنده بیرون میآید، اما عهد میکند که دیگر دست به مهرههای شطرنج نزند. و شاید اگر تسوایک چنین تعهدی را میپذیرفت و از نویسندگی دست برمیداشت، زنده میماند. اما او نمیتوانست فکر نکند و مقاله و داستان و رمان ننویسد و میخواست وجدان شفاف و روشن دوره و زمانه خود باشد.
در سال ۱۹۱۴ و در آغاز نخستین جنگ جهانی، رومن رولان میگفت که نویسنده باید با اسلحه قلم خود در برابر زورگویان و جنگطلبان بایستد و بجنگد و اشتفان تسوایک در دهه سوم و چهارم قرن بیستم که دنیا در آستانه فاجعه بزرگی قرار گرفته بود، گمان میکرد که دیگر نخواهند گذاشت، آزادانه فکر کند و بنویسد، و پیش از مرگ رمان، رمان شطرنجباز را که در نوع خود شاهکاری به شمار میرود، نوشته بود و آن را در کشوی میز خود پنهان کرده بود و هرگز گمان نمیکرد که این رمان بعد از مرگ او چاپ خواهد شد و در کنار اثار ارزشمند و برجسته ادبیات اروپایی قرار خواهد گرفت.
رژه - لویی ژونو
از ابتدای کتاب /http://1pezeshk.com