آقا تو کجا زندگی میکنی استاد ؟
من نوکرتم به مولا
چه قدر تو سختی کشیدی خداوکیلی
شاعر میگه بادی بودو راهی داشت ... مگه به شما کاری داشت
جاش مهم نیست همه جای ایران سرای من نیست تا وقتی اینجور ادما کنار دستت باشن،مارا رها کنید توی این رنج بی حساب
حالا اون جریان زن حامله هه رو میگم واست ببینی چی کشیدم؛
جونم واست بگه توی یکی از این اتوبوس ولوو ها بودیم اینا که همش شیشه اس پنجره نداره رو سقفش سان روف داره ای گه تو چش هر کی این طرح رو تو کمپانی داده، طبق معمول یه فیلم ایرانی مسخره گذاشتن رو سر ما یه ابمیوه ام دادن دستمون اقا تا ابمیوه رو خوردم دلم اشوب شد تاریخ مصرفش گذشته بود تازه اول راهم بودیم حساب کن ده ساعت باید منتظر میموندم تا پیاده بشم!
صندلی پشت سر ما یه خانوم بود که هی اوووووق اووووق میکرد من فک کردم اینم مسموم شده برگشتم دیدم نخیر شیکمش قلمبه شده باردار تشریف دارن،حالا حساب کن تو یه محیط بسته من حالت تهوع شدید دارم یکیم پشت سرم هی تشویق میکنه که یالا یالا!!
یکمی خودمو مشغول کردم که یهو دیدم بوی کوکو سبزی و ماهی و اینجور چیا میاد برگشتم دیدم بعلهههههه خانومه هرچی خورده بالا اورده....
ای تو اون روحت....داشتم خفه میشدم تا حدود یک ساعت بعدش که رانندهه یه جایی واسه دستشویی اینا وایستاد تحمل کردم بعد رفتم یه ابی به سر صورتم زدم..تا ربه مقصد رسیدیم یه لحظه ام نخوابیدم...از اون موقع دیگه سوار اتوبوس نشدم.
حالا دیدی چقدر سختی کشیدم