• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

لیلا حاتمی

l'avocat

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 آگوست 2007
نوشته‌ها
865
لایک‌ها
27
محل سکونت
Sur la chaise
سلام ساغر گلم:happy:
من خودم لیلا رو با این سریال شناختم
در مورد تیپش کاملا تایید می کنم
راستی یه چیزی شماها قبول دارید که لیلا و نیکول کیدمن به هم شباهت دارن؟
لیلا جز معدود بازیگرانی هست که سنش می ره بالاتر جذاب تر می شه:blush:
سلام مرجان جونم،قربونت برم:rolleyes:
لیلا با نیکول؟!چه جالب تا به حال فکرشو نکرده بودم،ولی خیلی هم بی شباهت نیستناااا،البته اگه چهره ی توی سریال کیف انگلیسیش رو معیار قرار بدیم.....
شاید بشه گفت ورژن شرقیه نیکوله:happy:

البته جا داره یادی بکنیم از خانم مهتاب کرامتی که در این مورد در سینمای ایران تک هست ! :rolleyes:

مهتاب کرامتی به نظرم زیبایی خاصی نداره فقط تیپش خوبه ،روز به روزم بهتر میشه:D
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز
سلام مرجان جونم،قربونت برم:rolleyes:
لیلا با نیکول؟!چه جالب تا به حال فکرشو نکرده بودم،ولی خیلی هم بی شباهت نیستناااا،البته اگه چهره ی توی سریال کیف انگلیسیش رو معیار قرار بدیم.....
شاید بشه گفت ورژن شرقیه نیکوله:happy:



مهتاب کرامتی به نظرم زیبایی خاصی نداره فقط تیپش خوبه ،روز به روزم بهتر میشه:D

خدا نکنه خانومی:happy:
اره معیار همون کیف انگلیسی باشه
یه جایی من یه دفعه گفته بودم...لیلا مثل هنرپیشه های امریکایی هر چی سنش می ره بالاتر جا افتاده و جذاب مشه...شاید از دید خیلی ها جذابیت تو لوندی و چشم رنگی و این حرف ها باشه ولی به نظر من جذابیت تو چهره ای هست که هر چی نگاهش کنی خسته نشی:blush:
از نظر استیل که واقعا شبیه هستن و جالبه من نیکول رو دوست دارم(با اینکه زیاد فیلم خارجی ندیدم و شناختی ندارم ولی دو یا 3 تا فیلم از نیکول دیدم که خیلی خوشم اومده)
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز
خوب انگار زیاد حرف زدیم در مورده "کیف انگلیسی":eek:
من فیلم بعدی رو که خیلی دوست داشتم به خاطر نقش لیلا فیلم آب و آتش ساخته جیرانی..که لیلا نقش یه فاحشه رو بازی می کنه و با اینکه فوق العاده چهره ی معصومی داره ولی عالی بازی می کنه این نقشو پایانش هم که کشته می شه...
این فیلمو دیدید؟
همبازیاش تو این فیلم پرستویی و پسیانی هستن
 

F A R A M A R Z

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2007
نوشته‌ها
2,508
لایک‌ها
1,642
سن
41
محل سکونت
Mashhad
خوب در مورد لیلا یا آب وآتش که من لیلا رو خیلی دوست داشتم ولی آب و آتش رو نه زیاد یعنی توی فیلم های مورد علاقه من نیست :)

من تو چهره لیلا از نحوه نگاه کردنش خوشم میاد در کل اون نگاهی که لیلا داره توی هیچ کدام از بازیگرای دیگه ندیدم ( البته بگم همین رو هم توی بازی ترانه دیدم ولی طرز نگاه لیلا جا افتاده تر است دی :) ) مخصوصا توی ایستگاه متروک مکث های لیلا و طرز نگاه کردنش خیلی خاص هست

و همینطور از نظر چهره لیلا چهره ای بسیار آرام داره و یک نوع آرامش به ببیننده می ده همانطور که همین آرامش رو چهره ترانه داره ولی همین آرامش رو چهره های باران کوثری و گلشیفته نداره شاید برای همین هم من بیشتر از این دو تا از بازی ترانه و لیلا خوشم میاد چون شاید سلیقه من بیشتر می خوره

البته یک چیز دیگری هم هست و اون طرز نگاه ترانه به دنیا هست که من بیشتر خوشم میاد با توجه به فیلم هایش و نوشته های که از ترانه خوندم و همینطور طرز انتخاب بازی های که انجام می دهند ، که لیلا واقعا توی این زمینه خیلی خوب کار کرده
پ.ن : راستی مرجان جان اگه خواستی بگو تا سایت خود ترانه علیدوستی رو برات بدم اونجا فقط دست نوشته های خودش رو می زاره و البته در مورد سینما اصلا حرف نمی زنه و ممنوع کرده :)
 
Last edited:

skyeagle

کاربر فعال سخت افزار و عکاسی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
6 فوریه 2007
نوشته‌ها
1,516
لایک‌ها
611
محل سکونت
TEHRAN
با سلام
اینجا رو تازه دیدم
تنها بازیگر مورد علاقه من بوده و هست و امسال که بالاخره به حقش رسید واقعا خوشحال شدم
همیشه منتظر بودم که سیمرغش رو در کنار سیمرغ علی مصفا بذاره با اینکه بارها استحقاقش رو داشت اما بالاخره گرفت

بازیش در لیلاو آب و آتش و ارتفاع پست و شیدا عالی بود
و بنظر من نباید در حکم بازی میکرد چون دون شخصیت و تیپ بازیگریش بود
سریال کیف اگلیسی هم که در کل جزو ارزنده ترین کارهای تلوزیونی ایران بود و حرفهایی زد که هیچکس و در هیچ زمانی نگفته بود و فکر هم نمیکنم دیگه اجازه گفتنش رو پیدا کنه واقعا با بازی لیلا تونست اوج بگیره

و من این شانس رو هم داشتم که در جشن خانه سینما بودم و از نزدیک دیدمش و از خودش و آقای مصفا امضا گرفتم
واقعا در اون لحظه خیلی حس خاصی داشتم چون اصلا باورم نمیشد کسی رو که واقعا دوستش دارم رو از نزدیک باهاش حرف میزنم
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز
خوب در مورد لیلا یا آب وآتش که من لیلا رو خیلی دوست داشتم ولی آب و آتش رو نه زیاد یعنی توی فیلم های مورد علاقه من نیست :)

من تو چهره لیلا از نحوه نگاه کردنش خوشم میاد در کل اون نگاهی که لیلا داره توی هیچ کدام از بازیگرای دیگه ندیدم ( البته بگم همین رو هم توی بازی ترانه دیدم ولی طرز نگاه لیلا جا افتاده تر است دی :) ) مخصوصا توی ایستگاه متروک مکث های لیلا و طرز نگاه کردنش خیلی خاص هست

و همینطور از نظر چهره لیلا چهره ای بسیار آرام داره و یک نوع آرامش به ببیننده می ده همانطور که همین آرامش رو چهره ترانه داره ولی همین آرامش رو چهره های باران کوثری و گلشیفته نداره شاید برای همین هم من بیشتر از این دو تا از بازی ترانه و لیلا خوشم میاد چون شاید سلیقه من بیشتر می خوره

البته یک چیز دیگری هم هست و اون طرز نگاه ترانه به دنیا هست که من بیشتر خوشم میاد با توجه به فیلم هایش و نوشته های که از ترانه خوندم و همینطور طرز انتخاب بازی های که انجام می دهند ، که لیلا واقعا توی این زمینه خیلی خوب کار کرده
پ.ن : راستی مرجان جان اگه خواستی بگو تا سایت خود ترانه علیدوستی رو برات بدم اونجا فقط دست نوشته های خودش رو می زاره و البته در مورد سینما اصلا حرف نمی زنه و ممنوع کرده :)

ترانه تنها کسیه که بعد از لیلا تو سینمای ایران(زن ها)بهش امیدوارم..خودم به شخصه گلشیفته و باران و هانیه توسلی رو دوست دارم ولی متاسفانه کارهای عجولانه زیاد دارن می کنن...
ترانه مثل لیلا گزیده کار و البته زیبا کار می کنه و همچنین معصومیت صورتش منو یاد لیلا می ندازه
من یه بار وبلاگش رو دیدم فکر کردم تشابه اسمی هستش یا کسی به نام ایشون داره می نویسه!!چه جالب پس خودشه:blush: ادرسش رو بده

با سلام
اینجا رو تازه دیدم
تنها بازیگر مورد علاقه من بوده و هست و امسال که بالاخره به حقش رسید واقعا خوشحال شدم
همیشه منتظر بودم که سیمرغش رو در کنار سیمرغ علی مصفا بذاره با اینکه بارها استحقاقش رو داشت اما بالاخره گرفت

بازیش در لیلاو آب و آتش و ارتفاع پست و شیدا عالی بود
و بنظر من نباید در حکم بازی میکرد چون دون شخصیت و تیپ بازیگریش بود
سریال کیف اگلیسی هم که در کل جزو ارزنده ترین کارهای تلوزیونی ایران بود و حرفهایی زد که هیچکس و در هیچ زمانی نگفته بود و فکر هم نمیکنم دیگه اجازه گفتنش رو پیدا کنه واقعا با بازی لیلا تونست اوج بگیره

و من این شانس رو هم داشتم که در جشن خانه سینما بودم و از نزدیک دیدمش و از خودش و آقای مصفا امضا گرفتم
واقعا در اون لحظه خیلی حس خاصی داشتم چون اصلا باورم نمیشد کسی رو که واقعا دوستش دارم رو از نزدیک باهاش حرف میزنم

سلام خوش اومدی:blush:
اره امسال به حق چندین و چند سالش رسید:blush:
خوش به حالتون:happy:
در مورد فیلم هایی که اسم بردی خوب یکی یکی رفیق نقد کن..
من می خوام کارهاش رو نقد کنیم تا دو فیلم جدیدش اکران بشه و در باره ی اونها حرف بزنیم:blush:
 
Last edited by a moderator:

skyeagle

کاربر فعال سخت افزار و عکاسی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
6 فوریه 2007
نوشته‌ها
1,516
لایک‌ها
611
محل سکونت
TEHRAN
سلام
ممنونم
خب راستش اگه اجازه بدید در مورد آب و آتش بگم
راستش بازی در این نقش خیلی جرات و جسارت میخواست و بنظر من شکستن این تابو هنری تکرار نشدنی بود
به گفته جیرانی : بازیگری رو میخواستم که معصومیت تو چهره اش باشه و فقط لیلا حاتمی بود که در عمق صورتش این معصومیت نهفته است
و واقعا همینطوره
متاسفانه لااقل در این نقش نمیشه با کسی مقایسه اش کرد چون تا بحال لااقل در سینمایی بعد از انقلاب کاملا نو و بکر مونده بود
ولی الحق خوب از پس اجرا بر اومد البته از بازی مکمل آتیلا هم نمیشه گذشت چون واقعا نقش مکمل و برجسته کننده لیلا رو بخوبی ایفا کرد
اما برعکس بازی اسطوره بازیگری ایران پرویز پرستویی کم فروغ تر بود البته این هم بخاطر شخصیت سناریو بود و شاید بشه گفت بازی خوب پرستویی باعث شد که من اینو بگم
فعلا
 
Last edited:

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز
سلام
ممنونم
خب راستش اگه اجازه بدید در مورد آب و آتش بگم
راستش بازی در این نقش خیلی جرات و جسارت میخواست و بنظر من شکستن این تابو هنری تکرار نشدنی بود
به گفته جیرانی : بازیگری رو میخواستم که معصومیت تو چهره اش باشه و فقط لیلا حاتمی بود که در عمق صورتش این معصومیت نهفته است
و واقعا همینطوره
متاسفانه لااقل در این نقش نمیشه با کسی مقایسه اش کرد چون تا بحال لااقل در سینمایی بعد از انقلاب کاملا نو و بکر مونده بود
ولی الحق خوب از پس اجرا بر اومد البته از بازی مکمل آتیلا هم نمیشه گذشت چون واقعا نقش مکمل و برجسته کننده لیلا رو بخوبی ایفا کرد
اما برعکس بازی اسطوره بازیگری ایران پرویز پرستویی کم فروغ تر بود البته این هم بخاطر شخصیت سناریو بود و شاید بشه گفت بازی خوب پرستویی باعث شد که من اینو بگم
فعلا

و البته جیرانی گفت حتی با گریم هم نشد از این معصومیت کم کنیم:blush:
در مورد جسارت تایید می کنم...جسارت و لیاقتی که لیلا تو سینما داشته هیشکی نداشته..
حالا ممکنه بعضی از طرفداران هدیه تهرانی اینو بگن که هدیه هم جسارت داشته به نظر من هدیه تهرانی بازیگری بود که دوست داشت همش نقش های یاغی گری بازی کنه و بیش از حد یاغی بازی می کرد که جذابیت آنچنانی نداشت(البته با احترام به همه ی طرفداران ایشون)
نقش مکمل رو بله..کلا پسیانی به حقش تو سینمای ایران نرسیده از دید من ..بازیگر فوق العاده قوی هستش:blush:
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز
خوب بازی جدید لیلا هم در فیلم رئیسیان همان کارگردان "ایستگاه متروک"
عکس جدید لیلا هم هست:blush:
ـــــــــــــــــــــــــــ
«چهل‌سالگي» براي اكران تابستاني و جشن سينما آماده مي‌شود

تازه‌ترين عكس‌ها و خبرها از فيلم جديد عليرضا رئيسيان


عليرضا رئيسيان فيلم سينمايي «چهل سالگي» را براي اكران تابستاني و يا پائيزي سال 88 آماده مي‌كند.
عليرضا ريسيان با اعلام اين مطلب اظهار داشت: با به پايان رسيدن فيلمبرداري «چهل سالگي» در 7 اسفند ماه در تهران، اين فيلم را براي نمايش عمومي خواهم كرد.
وي افزود: براساس برنامه‌ريزي بعد از تعطيلات نوروز تدوين فيلم آغاز خواهد شد كه هنوز با هيچ تدوين‌گري قرارداد امضا‌ء نشده است، اما با «كريستف رضاعي» براي ساخت موسيقي فيلم توافق شده است.
رئيسيان در خصوص زمان نمايش فيلم خود افزود: تلاش مي‌كنم كه فيلم در درجه اول به جشن خانه سينما برسد و پس از آن «چهل سالگي» را براي اكران تابستاني يا پائيزي سال 88‌ آماده خواهم كرد اما قطعا فيلم را در جشنواره بيشت و هشتم فيلم فجر شركت نخواهم داد.
كارگردان «چهل سالگي» در خصوص داستان اين فيلم گفت: داستان نوازنده اي زن به نام نگار تمدن با بازي «ليلا حاتمي» است كه اتفاقي زندگي‌اش را متحول مي‌‌كند.
وي افزود: «چهل سالگي» آغاز ميانسالي است. خيلي‌ها در اين دوره ياد گذشته مي‌كنند و عشق‌هاي قديمي‌شان را به ياد مي‌آورند و قصه‌هايشان را مرور مي‌كنند و شايد براي بچه‌هاي‌شان بخوانند: «روزي پادشاهي در ميان مردم چشمش به دختر جواني افتاد و عاشق او شد.
پادشاه تا دختر را به قصرش آورد، دختر بيمار شد. هيچ‌كدام از طبيب‌هاي شهر نتوانستند بيماري دختر را تشخيص دهند. پادشاه دست به دعا برداشت و در خواب طبيب پيري را ديد...»
ريسيان در خصوص شرايط توليد اين فيلم خاطر نشان كرد: فيلمبرداري «چهل سالگي» در 33 جلسه در شهر تهران انجام شد كه سكانس پاياني آن با بازي «محمدرضا فروتن» اختصاص به فيلمبرداري صحنه‌اي مربوط به يك تصادف است روز چهارشنبه 7 اسفندماه در اتوبان همت داشت.
اين كارگردان سينما در ادامه با انتقاد از كم توجهي مسولان سينمايي به فارس گفت:«چهل سالگي» يكي از پروژه‌هايي بود كه از ابتدا قرار بود از سوي مسولان سينمايي مورد حمايت قرار گيرد اما متاسفانه تا اين لحظه هيچ گونه كمكي از سوي بيناد سينمايي فارابي، مركز گسترش سينماي مستند تجربي، حوزه‌ هنري ، بانك پاسارگاد و ... با وجود قول‌هاي قبلي صورت نگرفته است.
محمد‌رضا فروتن، ليلا حاتمي و عزت‌الله انتظامي بازيگران اصلي «چهل سالگي» هستند كه در آنن رئيسيان به معرفي چره‌هاي جديدي نظير:سهيلا گلستاني، فرزان اطهري، پريا مردانيها پرداخته است و سيد‌ابراهيم بحرالعلومي. اشكان صادقي_ افشين نخعي، مهدي فريمان، شهرام جمشيدي ديگر بازيگران جديدترين فيلم رئيسيان هستند.
ساير عوامل اصلي فيلم سينمايي چهل سالگي:تهيه‌كننده و كارگردان: عليرضا رئيسيان،نويسنده فيلمنامه: مصطفي رستگاري_ برداشتي آزاد از رمان چهل‌سالگي نوشته ناهيد طباطبايي،مدير فيلمبرداري، محمود كلاري،دستيار اول كارگردان و برنامه‌ريز: كاوه سجادي حسيني،طراح صحنه و لباس: ايرج رامين‌فر، طراح گريم: عبدالله اسكندري، صدابردار: ****‌الدين كيائي،موسيقي: كريستف رضاعي،مشاور توليد: سعيد شرفي كيا،مدير توليد: مرضيه قريشي،عكاس: رامتين فيروزيان
به گزارش خبرنگار سينمايي فارس، «چهل سالگي» پس از فيلم‌هاي«ريحانه» (1368)،«سفر» (1373)،«ايستگاه متروك»(1380) و «پرونده هاوانا» (1384)، پنجمين فيلم بلند سينمايي «عليرضا رئيسيان» است.

ــــــــــــــ
 

golgoli

Registered User
تاریخ عضویت
15 فوریه 2006
نوشته‌ها
139
لایک‌ها
13
محل سکونت
tehran
ميدونيد چون پدرش مرحوم علي حاتمي شخصيت بزرگي بوده هميشه توقعات از ليلا بالا هستش
راستي مثل اينكه فرزند دومش هم بدنيا اومده
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز
ميدونيد چون پدرش مرحوم علي حاتمي شخصيت بزرگي بوده هميشه توقعات از ليلا بالا هستش
راستي مثل اينكه فرزند دومش هم بدنيا اومده

فرزند اولشون هست:happy:
 

F A R A M A R Z

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2007
نوشته‌ها
2,508
لایک‌ها
1,642
سن
41
محل سکونت
Mashhad
لیلا حاتمی
main.php

بنجامین باتن
سعید قطبی زاده

عکس های فیلم لیلا را بگذارید کنار عکس های بی پولی . لازم نیست برای کسی که نمی داند ، قسم بخورید که فاصله میان این دو فیلم دوازده سال است فقط اگر خواستید روی این فاصله زمانی تاکید کنید ، عکس های لیلا حاتمی را نشان ندهید . او متولد نهم مهر 1351 است ، یعنی سه سال و چند ماه دیگر چهل ساله می شود . با این فرض ، علیرضا رییسیان برای فیلم چهل سالگی اش انتخاب درستی داشته اما یادتان باشد که این فقط یک فرض است . در این دوازده سال ، لیلا حاتمی که عین بنجامین باتن داستان اسکات فیتزجرالد که گذر زمان تاثیر معکوسی در او داشت ، هیچ فرقی نکرده : این همه فیلم بازی کرده با دو تا سریال ، دو بار جایزه جشنواره فجر را گرفته ، هم محبوبیت بدست آورده و هم اعتبار و مهم تر از همه دو تا بچه دارد – مانی و عسل- که از صدای جیغ و دادشان پشت تلفن معلوم است خانه را گذاشته اند روی سرشان و لیلا حاتمی هم این وسط مجبور است هم فیلم نامه های پیشنهادی را بخواند و هم به پسرش فرانسه درس بدهد .
اما نمی توانم لحظه ای تصور کنم که او از این وضعیت راضی نیست . درست است که برای یک ستاره ، ایجاد تعادل میان حرفه و زندگی مهم ترین کار است اما لیلا حاتمی آدم خاصی است و رفتار های او گاه غیر منتظره . یک روز خیلی مهربان است و یک روز خشمگین . دلیلی هم برای این مهربانی و خشم ممکن است وجود نداشته باشد اما او این گونه است . شخصیت واقعی او جذاب تر از تمام شخصیت هایی است که تاکنون بازی کرده و پس از دوازده سال کار حرفه ای ، هنوز در سینمای ایران یک پدیده است ، بنابرین خیلی وقت ها نمی شود درباره اش قضاوت کرد و زود تصمیم گرفت . جوری است که نمی شود ازش رنجید ، حتی زمان هایی که بدقولی می کند . شاید برای همین بود که وقتی زد زیر قرارداد فیلمی که امضا کرده بود و رفت در یک سریال دیگر بازی کرد ، عوامل آن فیلم قضیه را پی گیری نکردند . فکر می کنید که ناراحت نشدند ؟ چرا ، حتما شدند اما چه کار می توانستند بکنند ؟ از این نظر ، او خیلی شبیه عزت الله انتظامی است که هر وقت دیداری دست می دهد گلایه هایش از تمام دنیا را می ریزد سر آدم و چنان اخم و تخمی دارد که اگر او را نشناسی و عادت هایش را ندانی ، ممکن است فکرت جای دیگر برود اما اگر حساسیت هایش را بدانی ، مطمئنی که خیلی زود آرام می شود . شاید اگر این مطلب را در مورد آقای انتظامی می نوشتم ، راحت تر می توانستم درباره آدم هایی توضیح بدهم که خودشان خیلی خیلی فراترند از رفتار و کردارشان و همراه خود چیزی دارند که در ادبیات خانم های خانه نشین و برنامه خانواده بین ، به اش می گویند ((انرژی)) . با این حساب مگر می شود از دست لیلا حاتمی ناراحت شد ؟ واقعا فراتر از تمام دلایل منطقی که یک آدم برای کردن یا نکردن کاری می آورد ، چه دلیلی ممکن است مهم تر از علاقه آدم وجود داشته باشد ؟ خب بعضی از آدم ها مثل لیلا حاتمی معصومانه می گویند که دلشان نخواسته در فلان فیلم بازی کنند و بعضی دیگر از روی رودربایستی و با در نظر گرفتن جمیع جهات سعی می کنند یک ساعت توضیح بی خود بدهند که به این دلیل نشد یا شد تا نگویند دوست داشتم یا نداشتم . حساب کسانی هم که معیارهای دیگری غیر از علاقه دارند سواست . مثلا او بعد از مدت زیادی دوری از سینما ، ناگهان سر از یک سریال مناسبتی درمی آورد . حاتمی این صداقت را دارد که پس از یک سال و خرده ای از آن ماجرا ، بگوید که این کارش اشتباه بوده و حتی با وجود دستمزد کلانی که گرفته ، از حضورش در آن سریال راضی نیست ، چون متن اولیه یک چیز بوده و سریالی که پخش شد چیز دیگر . در عین حال که می گوید از دیدن سریال خشمگین شده ، اعتراف می کند که از تماشای بی پولی هم خشمگین شده ، چون چند صحنه از بازی اش در تدوین نهایی حذف شده و البته حاتمی آن قدر منصف هست که به کارگردان حق بدهد صحنه های او را به نفع فصل های جذاب فیلم در دفتر مجردی حذف کند و حیف اش اومده که چرا حضور موثرتری در بی پولی نداشته است .
منظورم از همه این حرف ها این است که تکلیف حاتمی با خودش ، زندگی اش و حرفه اش روشن است . زمانی که پیشنهادی را قبول می کند حتما دوست داشته که در آن فیلم بازی کند ، و زمانی که بازی می کند و می بیند خوب نشده ، ترسی از گفتن واقعیت ندارد . فیلم بازی نمی کند تا بعنوان یک ستاره ، شهرتش را دوام بخشد . اصلا بعید می دانم که او این چیزها را بداند اما مرور کارنامه اش نشان می دهد که وقتی کسی دنبال چیزی نمی دود ، همه آن چیزهایی که دوست دارد ناخواسته سراغش می آیند . حاشیه حضور نداشتنش در کنعان به خاطر بارداری ، کم تر از خود فیلم خبرساز نبود . زمانی هم که بچه دار شد ، سر صحنه هر شب تنهایی ، همه جور امکانات رفاهی برایش فراهم شد . همچنان که با تاکید از حمید نعمت الله و مصطفی شایسته تشکر می کند که در جریان فیلم برداری بی پولی وضعیت او را درک کردند . ناگهان وسط گرفتاری کار و بچه داری و فیلم برداری ، رفت پشت یک تریبون سیاسی و با اشک از محمد خاتمی دعوت کرد که در انتخابات حاضر شود . جذابیت شخصیت او در همین کارها است : غیر منتظره و پیش بینی ناپذیر . خیلی خوب است که وقتی تصمیم به این کارها می گیرد یادش می رود که چه جایگاهی دارد . نه به این معنا که سر به هواست : خودش است ، خود خودش . اهل ادا نیست و این یعنی یک شخصیت کم یاب . کسی را که دوست دارد ، حین صحبت درباره اش پیش از گفتن هر چیزی ، این دوست داشتن را بروز می دهد و هنوز یاد نگرفته ناراحتی اش از کسی را پنهان کند . سر فیلم برداری بی پولی تعداد دفعاتی را که باید می نشسته و بر می خاسته شمرده ، تا دفعه پنجم غر بزند که باردار است و خسته شده : در عین حال پس از گرفتن جایزه جشنواره ، روی صحنه آن قدر قدر شناس هست که بداند از کی باید تشکر کند . او پس از حکم ، برای مدتی از سینما دور ماند : در اوج شهرت . سپس برگشت و در فیلم رسول صدر عاملی بازی کرد . فرزند دومش که بدنیا آمد دوباره بازگشت و با همان اولین فیلم ، سیمرغ جشنواره را گرفت . قرار بود در فیلم پرویز شهبازی و اصغر فرهادی بازی کند . زمانی که شهبازی با او تماس گرفت ، کمردرد شدیدی داشت و امکان دیدار حضوری فراهم نشد . شهبازی هم با دانستن این موضوع زیاد پی گیر نشد ( حاتمی احساس می کند که در پی این ماجرا شهبازی از او رنجیده) اما برای فیلم درباره الی چند بار به دفتر تولید فیلم رفت . او که باردار بود ، حساب روزها را می کرد و امیدوار بود که این موضوع مانع کارش نشود اما صحنه های پر تنش فیلم مناسب حالش نبود . آن قدر این نقش و این فیلم برایش مهم بود که به فرهادی نگفته بود باردار است ، اما نشد . از حرف هایش بر می آید که قصد جبران کم کاری هایش را دارد . پس اگر سال آینده او را در پنج فیلم دیدید تعجب نکنید : ((می خواهم پول دربیاورم شکم این دوتا بچه را سیر کنم !)) این بهترین شوخی اوست در زمانی که سعی می کند واقعیت را در لفافی از طنز همیشگی اش بگوید .

منبع : از ویژه نامه نوروزی مجله فیلم
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز
مرسی سراب جان من الان خوندم این پستت ذو
حال می کنم با شخصیت لیلا:happy:
 

MBrando

Registered User
تاریخ عضویت
25 نوامبر 2007
نوشته‌ها
61
لایک‌ها
1
گفتگوی بهاره رهنما و لیلا حاتمی درباره خانواده، فرزندان و فیلم «جاده انقلابی»؛
«آره مادر، من از این مدل قیافه کیت وینسلت خوش‌ام نمی‌آد!»


سینمای ما - بهاره رهنما: ليلا حاتمي بدون هيچ توضيح اضافي زن تحسين برانگيزي است. بازيگر موفقي كه در طول نزديك به دو دهه حضور جدي و خاص، خودش را مستحكم كرده و بدون هياهو و شلوغي، هميشه انتخاب‌هاي درست داشته. ليلا براي من تداعي دختر محجوب‌هاي مدرسه را دارد. بين ما دخترها هميشه يكي يا دو تا هستند، آرام و درسخوان و زيبا و متفاوت كه همه بچه‌ها دوستشان دارند و با وجود خاص بودنشان حتي پيش خانم معلم، هرگز حس كينه يا حسادت را در آدم برنمي‌انگيزند بلكه آدم افتخار مي‌كند كه همچين دختري مال كلاس يا مدرسه ماست. وقتي براي مصاحبه به منزلش رفته بودم، چند عكسي كه از كودكي‌اش بر ديوار بود اين حس را كه هميشه نسبت به او داشتم بيشتر تقويت كرد. البته در كنار اين عكس‌ها، عكس مادري اتفاقا محكم و مطمئن با لبخندي كمرنگ اما عميق كه دو كودك را با هم در آغوش ظريفش جا داده بود وجود داشت كه اعتراف مي‌كنم اين تصوير دومي كاملا غبطه‌برانگيز بود، كي فكر مي‌كرد، ليلاي شكننده و عزيزدردانه سال‌هاي دور پاي چنين مسووليتي باشد. مادر دو كودك در اوج موفقيت حرفه‌اي؟ در واقع انتخاب جسارت‌آميزي است كه ليلا آگاهانه اين انتخاب را برگزيده، در تمام طول مصاحبه عجيب و مادرانه ما (چون با حضور فرزندان ليلا و دختر من فضاي مصاحبه كاملا عجيب شده بود) نوعي هوش غريزي و بالفطره در رفتار و كلام و جواب‌هاي ليلا وجود داشت كه در طول ديدارهاي گهگدارمان و نيز از پشت نگاهش وقتي بازي مي‌كند جرقه‌اش را ديده بودم اما هرگز اينچنين عميق احساسش نكرده بودم، به نظرم محبت او نسبت به من و حس مشترك مادر بودنمان نيز در ايجاد اين فضاي كمي عجيب براي اين بار صفحه من، بي‌تاثير نبود. در كنار اين هوش ذاتي ليلا، همزمان زن ساده و بي‌نقابي است و اين سادگي به نظر من يك جور انتخاب است از طرف ليلا چون اتفاقا او آدمي است كه انتخاب‌گر است و انتخاب‌هاي خوبي دارد پس سادگي او از سر بي‌خيالي و اينكه همين‌جوري آدم ساده‌اي باشد نيست از پس يك آگاهي و سليقه است، همانطور كه مادر بودنش يك انتخاب است و زندگي آرام خانوادگي‌اش! او از آن آدم‌هاي نادري است كه تكليفش با خودش و دنيا كاملا مشخص است و شايد ماحصل اين روشني اين حس آرامش و خوشي است كه وقتي كنارش نشسته‌اي به تو منتقل مي‌شود. روز مصاحبه ما همزمان با روزي بود كه عسل واكسن زده بود، با وجود كمك پرستار ليلا و پريا براي بازي كردن با ماني (پسر ليلا) باز هم رشته حرف ما مرتب بريده و وصل شد و البته ليلا با مهرباني تمام، حتي حواسش به من حسابي سرما خورده بود، برايم آب پرتقال آورد و پيشنهاد كرد چون زياد سرفه مي‌كنم روي كاناپه دراز بكشم و حرف بزنم و به همه اين شرايط عجيب اين را هم اضافه كنيد كه تلويزيون ليلا روشن نشد و ما كه از قبل از عيد كلي راجع به اينكه چه فيلمي ببينيم با هم حرف زده بوديم و دست آخر به «سونات پاييزي» رسيده بوديم، حتي نتوانستيم با هم فيلم ببينيم و البته در اين مورد به‌خصوص يعني خونسردي من و ليلا دست كمي از هم نداشتيم و با هم كمي فكر كرديم تا به اين نتيجه‌كه مي‌خوانيد رسيديم: جاده روولوشنري.
بعد از تحرير: نشست اين دفعه فيلم ديدن من، روال و بخش‌بندي هميشه‌اش را ندارد. به دليل همان اتفاقات عجيب و غريب و غيرقابل پيش‌بيني كه افتاد و البته من را هميشه سر شوق مي‌آورد. از طرفي هم سعي مي‌كنم فضاي مستند در اين فيلم ديدن‌ها حفظ شود. فيلم ديدن با ليلا حاتمي اينگونه شد.

خب ليلا چيكار كنيم؟ اگر چهارشنبه آمده بودم هنوز وقت داشتيم اما من بايد تا فردا شب نهايتا صفحه‌ام را بدهم.


يك دقيقه صبر كن!


(با تلفن علي مصفا را مي‌گيرد كه راجع به مشكل روشن نشدن تلويزيون از او سوال كند، علي در جلسه است و صدايش تقريبا نمي‌آيد).


خيلي خب ولش كن، مهم نيست، راجع به فيلمي كه تو دوست داري و هر دو ديديم حرف مي‌زنيم.


آره، مي‌شه بيا راجع به اين فيلم‌هاي جديد حرف بزنيم،‌ تازگي‌ها چي ديدي؟


مهم اينه كه تو تازگيا چي ديدي و دوست داري، من اين اواخر كتابخوان‌رو دوست داشتم مثلا يا...


آهان، همون، اون يكي فيلم كيت وينسلت كه با دي‌كاپريو بود.


واي نه، تايتانيك.


نه بهار اون كه جديد نيست!


مي‌دونم، اون فيلمه كه يك زوج هستند كه كم‌كم روياهاشون رو از دست مي‌دن.


آره، من ديدم، خيلي هم دوستش داشتم.


من زياد نه، خب، خوبه ولي خصوصا كه راجع به زندگي خانوادگي هم هست چرا دوست داشتي فيلم‌رو؟


به نظرم تو اين فيلم وضع بشر كلا، آرزوهاش و اميالش خيلي خوب تصوير شده، خيلي ظريف، بدون اينكه بخواد حرفي رو، رو بزنه، حال بشر رو بطور كلي توصيف كرده.


اما به نظرم توي بيان كردن ظرايف وجود يك زن فيلم خيلي گويا نيست.


به نظرم به طور كلي به دغدغه‌هاي آدم‌ها پرداخته، نه فقط زن يا مرد اين حس بيچارگي آدميزاد رو خوب تصوير كرده. حال آدميزاد رو خوب وصف كرده، اينكه حتي وقتي خوشه، چقدر خوشيش غم‌انگيزه!


آره، اين حس عجيبه كه گاهي آدم مي‌فهمه تفاوت شادي و غم، اونقدرها كه ما فكر مي‌كنيم زياد نيست و در واقع دنياي آدم‌ها محدودتر از اونيه كه خودشون تصور مي‌كنن.


آره، در واقع تو مال هر جامعه و هر فرهنگي كه باشي نهايتا، حرف اينه كه آدميزاد هستي، خواسته‌هات و اميالت شبيه آدم‌هاي ديگه است.


اين فكر ترسناكيه اما، اينكه دنياي همه ما تهش اينقدر شبيه همديگه است آدم رو به پوچي مي‌رسونه، تفاوت هميشه اميد خوبي براي بقاست!


راست مي‌گي شايد تهش اين پوچي كه مي‌گي باشه اما خب نوع بيان اين فيلم كاملا بي‌طرفه، مثلا نمي‌دونم تو فيلم عيد (تله فيلم) حميد نعمت‌اللـه رو ديدي؟


نه.


خب، اين نگاهي كه مي‌گم كاملا توي آثار نعمت‌اللـه هم هست توي آثار اون هم اين وضع اسفناك آدميزاد رو مي‌بيني، البته مدلش مايوس كننده نيست يك اندوه شيريني رو به آدم منتقل مي‌كنه، من كاراشو خيلي دوست دارم.


اندوه شيرين، چه تعبير خوشگليه اصولا براي حس زندگي خانوادگي!


اين رو از جايي خوندم كه در تقابل لغت نوستالژي به عنوان معني بكار رفته بود، ببين نمي‌دونم، شايد چون خودم در شرايطي هستم كه خيلي تو فاز خانواده‌ام به اينطور چيزها دقت مي‌كنم، اين فيلم جاده روشلنري اتفاقا من رو ياد فيلم ديگه‌اي هم انداخت، 6 صحنه از يك ازدواج.


برگمان نه؟ من البته اون فيلم رو نديدم.


آره، حس اون فيلم هم شبيه اين بود يا شايد واسه من اينجوري بود.


ببين من نديدم اون فيلم رو. اما همين چيزي كه من دنبالشم توي كارهاي برگمان هست يك جور عمق انساني كه از سطح رفتارها فراتره!


به نظرم توي اين فيلم هم خيلي ساده روايت شده اما تاثيرگذاره!


خب بريم سراغ كيت وينسلت، به نظرم اسكار امسالش رو بخاطر كتابخوان برد، اما بازي‌اش تو اين فيلم هم تاثيرگذاره!


آره بيا غيبت كنيم مثلا غيبت همين كيت وينسلت رو، من كه هيچوقت از مدل قيافه‌‌اش خوشم نيومده.


آره مادر راست مي‌گي، خدا شانس بده تو فيلم شوهرش بازي مي‌كنه، اسكارم بهش مي‌دن(مي‌خندد)


(مي‌خندد) نه بخدا من شوخي نمي كنم، يك جورم مردونگي تو صورتش هست كه من دوست نداشتم، اما برعكس توي اين فيلم اذيتم نمي كنه، يك خورده هم تكيده شده، اصلا شايد چون پير شده ديگه باهاش بد نيستم. (خنده)


نه درست مي‌گي، پير شده اما مادر شده تو زندگي واقعي‌اش و اين كاملا تو يكي، دو سال اخير، جنس بازي‌اش رو به نظر من عوض كرده، خيلي موثره نه؟


مادر شدن؟ خب آره يك تجربه كاملا متفاوته براي هر زني!


تو هم الان كه دارم فكر مي‌كنم عمق نگاهت و يك چيزي توي جنس بازي‌ات بعد از مادر شدنت عوض شده، انگار آدم بعد از مادر شدن همه حس‌هاي دنيا تو دستشه، موافقي؟


آره خب، اصلا همه حس‌ها ريخته رو، دور و برته لازم نيست دنبالش بگردي.


برگرديم سر فيلم: پرداخت كاراكترها به نظرت چطور بود، مرد و زن خصوصا؟


آره ببين، نگاه مردانه، نگاه زنانه، منطق زندگي زناشويي خيلي واقعيه گاهي اوقات تو چيزهاي واقعي اطرافت مي‌بيني! اما اينكه چطور پرداختش كني و توضيحش بدي مهمه، اينقدر واقعي تصوير كردن همه چيز خيلي برام جالب بود. مثلا از نكات جالب فيلم اينه كه اگر دقت كرده باشي دختره دو تا بچه داره اما اوايل فيلم اصلا معلوم نيست كه اينها بچه دارند. يعني جاهايي رو كه لازم نيست بيخودي به ماجراي بچه نپرداخته.


آره اينو من هم دوست داشتم، به نظرم اصلا عدم تاكيد رو بچه‌ها ماجراي بارداري آخر فيلم و بچه‌سوم و كابوس شدن ماجرا واسه زنه رو پررنگ‌تر كرد.


يك چيز ديگه هم كه دوست داشتم، اين زمان فيلم بود چون تو برهه زماني است كه همه چيز يك جور ديگه بود، زندگي در جريانه دقت كردي مثلا هي تو طول فيلم سيگار مي‌كشن؟ هي زنه داره آشپزي مي‌كنه!


آره اين سيگاره كه به نظرم كار اسپانسرش زيپو بود، يك تعهد خاص روش بود اما بازم بگو، چرا زمان اين فيلم رو دوست داري؟ ذهنت درگير گذشته است يا چيزي توي اين گذشته برات دوست داشتنيه؟


آره خب، آدمي هستم كه گذشته رو دوست دارم، ببين تو مثلا خودت امشب مهمون داري. اما اينجا نشستي داري كار مي‌كني. شب هم بالاخره غذا از يك رستوراني، جايي جور مي‌شه، اما اون موقع‌ها هميشه غذا پخته مي‌شد توي خونه يك زندگي كلاسيك كه زنه خودش هم كارهاي خانه‌اش را صبح تا شب انجام مي‌دهد همه فيلم دارد دستش را با دستمال خشك مي‌كند اين چيزها ديگه وجود نداره نه؟


نه وجود نداره، از نوع انتخاب وسايل خونه‌ات هم معلومه دلبستگي به روزهاي قديم اون سبك زندگي داري، روزهايي كه توي اكثر خونه‌ها بوي غذا مي‌پيچيد!


(مي‌خندد) تازه سعي كردم كه مدرنش كنم، اما آره اون جور زندگي مثل قديما رو دوست دارم، يعني مي‌گم لابد خب يك حكمتي بوده كه آدما اون جوري اون همه سال در آرامش زندگي كردند.


اين نگرش رو اگر دختر علي حاتمي هم نبودي داشتي؟ يعني چقدر ذاتيه به نظرت؟


(فكر مي‌كند) آره به نظرم مقداريش مال خودمم هست ولي خب لابد نوع زندگي‌ام هم بي‌تاثير نبوده.


و شايد مامانت، ببين مثلا من مامانم خيلي مامان خونه بود و در دسترس همه ما، خونه ما زيادي بوي غذا مي‌اومد هر روز، من اما همچنين مادري نشدم من زياد در دسترس نيستم، يك كم سركشم واسه زن توخونه بودن حالا لابد باز عوض مي‌شد و پريا يك خانم تمام‌عيار از آب درمياد، گاهي ما زن‌ها در تقابل با تصوير مادرمون هستيم.


نه در اين مورد مامانم تقريبا در دسترس بود يعني زياد آدم بيرون خونه نبود از اين بابت‌ها ازش راضي بودم اما خب ما هم با هم تفاوت‌هايي داريم و گاهي تفاوت‌هاي عقيده!


اما مادرت زن پرشور و هيجان‌تريه از تو، درسته؟


درسته، اين هست اونقدر بهم هيجان داده كه من ديگه اهل هيجان نباشم.


حيف شد، سونات پاييزي رو نديديم‌ها، خيلي خب بگذريم پس معلومه اهل هيجان نيستي اما اهل تنوع چي؟


چرا، اونو خيلي هستم، گرچه گاهي اوقات از سرتنبلي حوصله تغيير شرايط رو ندارم.


خب ليلا بهتره تا پيمان و علي بعد از اين مصاحبه ما رو طلاق ندادند برگرديم به فيلم!


نه بابا، چرا اتفاقا حرفاي خوبيه!


خب پس سوالاتي رو كه اين اواخر ازت تو ذهنمه مي‌پرسم.


بپرس!


ببين اينكه ليلا حاتمي يك زندگي خانوادگي آرام و كلاسيك رو با دو تا بچه هم سن و سال داشتن انتخاب مي‌كنه، انتخاب يك چيز عاديه اما خود انتخاب براي آدمي مثل تو انتخاب غيرعادي و البته جسارت‌آميزيه، اين از علاقه تو به برگشتن به اون فضاي قديمي خانوادگي است؟


آره شايد، من زندگي رو اصولا به طبيعي‌ترين شكلش مي‌پسندم و اين زندگي به نظرم روال طبيعي‌شو داشته واسه من.


عجيبه اما من هميشه روح يك زن سركش‌تر از اين تصوير واقعي‌ات رو پشت نگاهت تو بازي مي‌ديدم.


شايد، شايد كمي هم اينجوري‌ام!


يا شايد اين، اون بخشي از وجودته كه انتخاب كردي كه مهارش كني؟


نمي‌دونم، من مي‌گم آدم بايد معمولي باشه.


و اين البته مي‌دوني كه چقدر كار سختيه، خوش‌به حالت كه انتخاب كردي و مي‌توني معمولي باشي، به نظرم اين معمولي بودن خودش خيلي ايجاد تفاوت مي‌‌كنه خصوصا در دنياي هنر كه همه دارن خودشونو مي‌كشن كه معمولي نباشن.


ممنونم، مي‌گم كه، همه‌اش فكر مي‌كنم لابد يك چيزي بوده كه سال‌هاي سال آدم‌ها طبق يك قواعدي زندگي آروم و خوبي رو تجربه كردند.


ايده‌آل‌هاي عجيب، غريب چي؟ مثلا كارهايي هست كه هنوز آرزوش تو دلت باشه و انجام نداده باشي يا اين چارچوب زندگي خانوادگي مهارت كنه؟


خب آره ايده‌ال كه هميشه هست، يا يك روياهايي كه وقتي بچه بوديم داشتيم طبيعتا هم اين زندگي با دو تا بچه فرصت خيلي كارهارو ازم مي‌گيره مثلا من از وقتي عروسي كردم ديگه خيابون و اتوبان جديد ياد نگرفتم ولي واقعا اونقدري نيست كه در تعارض كامل با زندگي باشه راستش هميشه مدل زندگي خانوادگي و زن و ‌شوهري هميشه الگوي اصلي‌ام بوده يعني هيچوقت اون رو به جاي اين نمي‌ديدم و اين تصوير با ايده‌آل‌هايم در تضاد نبودند.


اما تو واقعيت زندگي، كمي در تضاد هستند.


آره هستند؟ من مي‌گم اگر آدم بتونه خوب و درست تصميم بگيره مي‌تونه زندگي زناشويي خيلي مسير آدم رو عوض نكنه اگر آدم با عرضه باشه مي‌تونه، من هميشه فكر مي‌كردم اين طبيعي‌ترين كار دنياست كه آدم ازدواج كنه و بچه‌دار بشه، حالا در كنارش كار هم هست ديگه.


تو جواب‌هاي خيلي ساده به معماهاي پيچيده خلقت واسه خودت پيدا كردي كه البته شبيه يك جور نگرش درويشي و رندي در زندگيه، اينجوري آدم تكليف خودش و آدم‌هاي اطرافش‌رو مشخص مي‌كند.


جواب‌هاي احمقانه نه؟ (مي‌خندد)


من منظورم اين نبود. خودتم مي‌دوني كه باهوشي!


اما باور كن اون اولا همه فكر مي‌كردند از اين خنگا هستم.


نخير من هرگز چنين چيزي راجع بهت نشنيدم، گرچه گاهي اينطوري هم جالبه من كه خيلي خوشم مياد كه با اونچه به نظر مياد فرق داشته باشم و غافلگير كنم آدمارو، خب البته من از طرفداران هيجان هستم، اما راجع به تو، به نظرم تو از همون آدم با عرضه‌ها هستي كه نمي‌گذاري كارت و زندگيت در تعارض با هم قرار بگيرن، خب مي‌دونم خيلي با دقت و وسواس و زحمت كارت‌رو انجام مي‌دي و موفق هم بودي، شايد براي همين گوش شيطون كر يك نمونه از زني هستي كه كار هنري مي‌كنه اما مادر و همسر نرم و آرامي هم هست.


آره واقعا براي من اين دو تا در تعارض نيست گرچه خب وقتي سر كار هستم قطعا به اندازه الان كه حواسم بايد به غذا و وقت خواب و همه‌چيز اين دو تا بچه باشه ذهنم درگير نيست.


تو دو تا ترجمه فيلمنامه داشتي، به نظرت با اين دو تا بچه مي‌توني باز كار ترجمه بكني؟ (شب افتتاحِ جان كاساوتيس و گرترودِ كارل دراير)
توي زمينه هنرهاي تجسمي هم قبلا ترجمه داشتم، مصاحبه‌‌هايي با پيكاسو، كتابي است بنام شش مصاحبه‌ با پيكاسو، نمي‌دونم راست مي‌گي اين‌روزا كه قطعا نمي‌رسم به اين كار.


اون دو تا فيلمنامه‌رو خودت انتخاب كردي؟ خصوصا شب افتتاح‌رو خيلي دوست داشتم.


نه اون پيشنهاد صفي يزدانيان بود.


چه پيشنهاد خوبي، خب مي‌شد راستي اون فيلم رو هم ببينيم‌ها، پير شدن نسل ماها چه جوريه؟ تو بهش فكر كردي، موقعي كه ديگه نقش‌هايي رو بهمون پيشنهاد مي‌دن كه نشونه‌هايي از پير شدن ما داره؟ فكر مي‌كني باهاش كنار بياي؟


(فكر مي‌كند)


صبر كن، نگو، به نظرم اصلا فكري نيست كه درگيرت كرده باشه نه؟


نه راستش، زياد بهش فكر نكردم، خب لابد عوض مي‌شه شرايط نمي‌دونم، فكرم درگيرش نبوده.


خب اين جوابت نشون ميده ما ظاهرا هم‌سن و ساليم اما تو ذهنت خيلي جوونتره و البته آدم حسابي‌تري هستي كه از پيري كمتر مي‌ترسي شايد هم نمي‌ترسي خب ليلا يك سوال ديگه به نظرت زن و شوهر، توي اين فيلم عاشق همند؟


عاشق كه خب، همديگرو دوست دارند، عشق به اوت صورت شايد نباشه!


اصلا به نظرت عشق به اون صورت (مثل قصه‌ها) عشقي كه تكرار نشه هنوزم وجود داره؟


خب هم آره، هم نه، يعني مي‌گم ببين شايد تو يك زماني تصور كني كه خيلي مهم بوده ولي فكر نمي‌كنم كه اثرش باقي بمونه نه؟


نمي‌دونم حرفت در كل درسته، اما براي بعضي‌ها اين تاثير مي‌مونه و اذيت مي‌كنه.


در مورد اين مرد و زن فيلم، ماجرا خيلي جالبه و خيلي شبيه همه زندگي‌هاست. عشق هست، تنفر هست، رابطه بالا و پايين خودشو داره، اين مشكل پشت هم آمدن سكانس‌ها و داستان و اتفاق‌ها همه‌اش يك جور دور شدن و نزديك شدن پي در پي كه در همه زندگي‌ها وجود داره و البته اون دور شدن و غريبه شدن هميشه ايجاد جذابيت مي‌كنه.


آره، اگر اين جذب و دفع‌ها نباشه، زندگي از بين مي ره، درست مثل ضربان قلب، چند وقت پيش داشتم نوار قلب خودم رو نگاه مي‌كردم يكهو خنده‌ام گرفت، با خودم گفتم: آدم با اينهمه بالا و پايين ضربان چطور زنده است؟‌زندگي هم گاهي همينه نياز به اين اوج و فرودها تو ارتباط هست اصلا اون زندگي‌هاي زناشويي به ته مي‌رسد كه اين جذب و دفع‌ها تبديل به يك روند يكنواخت فقط دفع مي‌شه قبل از ازدواج هم كه بديهيه چون در هر حال اون غريبگي حفظ مي‌شه معمولا همه‌اش جاذبه است و بس! ممنونم ليلا خب برگرديم به زندگي معمولي من ميرم به مهمانداريم برسم تو هم كه الان ساعت غذا دادن به بچه‌هاته!



منبع : اعتماد ملی
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز
چقدر رفته بود عقب این تاپیک:(
این عکس لیلا خیلی نازه:blush:
 

TURK_AVENGER

کاربر فعال عکاسی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
13 جولای 2009
نوشته‌ها
3,422
لایک‌ها
891
محل سکونت
in Bruges
سلام مرجان خانم.
لیلاوهمسرش از طرفداران سرسخت خاتمی و موسوی بودند. خواستم بپرسم الان در چه حالن؟؟ ممنوع التصویر هستند یا نه؟؟؟
 

golgoli

Registered User
تاریخ عضویت
15 فوریه 2006
نوشته‌ها
139
لایک‌ها
13
محل سکونت
tehran
مثل اينكه فيلم جديدشون هم عيد فطر اكران ميشه
در ضمن فكرشم نكن
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز
خواستم بپرسم الان در چه حالن؟؟ ممنوع التصویر هستند یا نه؟؟؟
والا خبری ندارم برای تکذیب یا تایید این خبر
باید ببینیم فیلم لیلا تا عید فطر اکران می شه یا نه!
 

بوقلمون

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
21 ژانویه 2009
نوشته‌ها
47
لایک‌ها
0
محل سکونت
ایران اسلامی
سلام مرجان خانم.
لیلاوهمسرش از طرفداران سرسخت خاتمی و موسوی بودند. خواستم بپرسم الان در چه حالن؟؟ ممنوع التصویر
هستند یا نه؟؟؟

اون فیلمی رو دیدین که لیلا حاتمی میاد روی سن و در حضور همه حاضرین از آقای خاتمی خواهش می کنه که برای
خروج کشور از تاریکی حتما کاندیدا بشه و اشک از چشماش میاد. چند هفته بعدش کافه آنتراکت او و علی مصفا رو
آتیش زدن نامردا. پدرش مرحوم علی حاتمی هم همیشه از دم و دستگاه سینمایی کشور و تلویزیون می نالید.

کسی نمی تونه یه هنرمند محبوب رو ممنوع التصویر کنه. مگه ممکنه مثلا عاشق شدن رو ممنوع کرد ؟! به هر حال
کلی کارگردان و تهیه کننده هست. همشون هم حاضرن مخفیانه فیلم بسازن. یکیش بهمن قبادی.
 
بالا