• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

متن های خواندنی

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
896
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
ﭘﺴﺮ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰ ﻧﺸﺴﺖ .
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻏﺶ ﺭﻓﺖ .
ﭘﺴﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺷﮑﻼﺗﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ ؟
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﮔﻔﺖ 50 ﺳﻨﺖ . ﭘﺴﺮﮎ ﭘﻮﻝ ﺧﺮﺩﻫﺎﺵ ﺭﺍ ﺷﻤﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ ؟
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﺰﻫﺎ ﭘﺮﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺰ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﮔﻔﺖ 35 ﺳﻨﺖ
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﺑﯿﺎﺭﯾﺪ .
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﯾﮏ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﮎ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ,
ﭘﺴﺮ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩ ﺻﻮﺭﺗﺤﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﻮﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ..
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﯿﺰ ﺭﻓﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺵ ﮔﺮﻓﺖ ,
ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺸﻘﺎﺏ ﺧﺎﻟﯽ 15 ﺳﻨﺖ ﺍﻧﻌﺎﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺷﮑﻼﺗﯽ ﺑﺨﺮﺩ .
ﺁﺭﯼ ﺷﮑﺴﭙﯿﺮ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﺑﻌﻀﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺯﺍﺩﻩ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ، ﺑﺮﺧﯽ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ,
ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ.
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
قطعه ای از کتاب "حسد بر زندگی عین القضات" مسعود کیمیایی
معنــــــــــــــــی کلــــــــــــــــمات مبــــــــــــــــهم هر کسی را باید از گوینده پرسید نه از دشمن او ... هرکس را از خودش بپرس ... او را از هیچ کس نپرس.
عشق را از عاشق بپرس. عشق را از قلبم بپرس. آبی را از رگ هایم بپرس. شاعر را از شعرش بپرس. من را از صبح پریشانی بپرس. نگاه مرا از چشمهای خود بپرس. سوختن را از آتش بپرس. مرا از ستاره ای کم سو نپرس. مرا از خورشید بپرس. مرا از فردا بپرس. مرا از سلجوقی نپرس. مرا از عرب نپرس. مرا از دشمن نپرس ... مرا از رفیق و همسایه بپرس ... مرا از تاریخ بپرس.
مرا از مدرسه درباد بپرس. مرا از جان دادن عشقم بپرس .مرا از هوای بارانی بپرس. مرا از جنون عشق، مرا از زنجیر پشت، مرا از عطرم بپرس.من در دشمن می میرم، مرا از خاکم بپرس.مرا از پرنده ای که سر جنگ با زمستان دارد، مرا از همان بپرس ...منم ... آن منم ... مرا از خودم بپرس...!
 

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
896
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
چرا تلویزیون فیلم‌های صحنه‌دار پخش می‌کند؟
----------------------------------
از زبان کودکی 10 ساله...

ﺩﯾﺸﺐ ﭘﺪﺭﻡ ﺑﺎ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺻﺪﺍ ﻭ ﺳﯿﻤﺎ ﺗﻤﺎﺱ ﮔﺮﻓﺖ . ﻭ ﺑﺎ ﻟﺤﻨﯽ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺍﻣﺎ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺑﻐﺾ ﺍﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺩ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﮔﺮﻓﺖ ..
ﻫﺮ ﺟﻤﻠﻪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﻡ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺩﺭ ﻧﻈﺮﻡ ﺧﺸﺘﯽ ﻣﯽ ﺍﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ ..
ﭘﺪﺭﻡ : ﭼﺮﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﺪ؟ﭼﺮﺍ ﻓﯿﻠﻢ ﻫﺎﯼ ﺻﺤﻨﻪ ﺩﺍﺭ ﭘﺨﺶ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ؟
ﺁﻗﺎ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﻭﺗﺎ ﺑﭽﻪ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺩﺍﺭﻡ ..
ﺻﺪﺍﯼ ﺿﻌﯿﻔﯽ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺗﻠﻔﻦ : ﺁﻗﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎﺷﯿﺪ . ﮐﺪﺍﻡ ﻓﯿﻠﻢ ﺻﺤﻨﻪ ﺩﺍﺭ؟ﻣﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﻓﯿﻠﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﺭﺍ ﭘﺨﺶ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ؟ !!!!
ﭘﺪﺭﻡ : ﭼﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ؟ﻣﺜﻼ ﻫﻤﺎﻥ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺕ ﺳﺲ ﻣﺎﯾﻮﻧﺰ .ﮐﻪ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻔﺮﻩ ﻣﯿﺰ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺧﻮﺵ ﺭﻧﮕﯽ ﭼﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ . ﻭ ﻫﺮﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺟﻮﺭ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﻧﺪ .
ﯾﺎ ﺗﺒﻠﯿﻎ ﺁﻥ ﯾﺨﭽﺎﻝ " ﺳﺎﯾﺪ ﺑﺎﯼ ﺳﺎﯾﺪ " ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺧﻮﺭﺍﮐﯽ ﻫﺎﯾﻪ ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ .ﯾﺨﭽﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺪ ﺧﺮﯾﺪﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﮐﺠﺎ ﺟﺎ ﺩﻫﺪﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﭘﺮ ﺑﻮﺩﻥ ..
ﺁﻗﺎ ﻣﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﭽﻪ ﺧﺮﺩﺳﺎﻝ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ﺗﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﮐﻨﯿﺪ ..
ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺑﺪﻫﺪ . ﺻﺪﺍﯼ ﭘﺪﺭﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻋﺎﺟﺰﺍﻧﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ...
ﺁﻗﺎ .... ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﮐﻢ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻟﻨﺪ . ﺯﯾﺎﺩ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﺸﻮﻧﺪ. ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺠﺎﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺧﺎﺭﺟﯽ . ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎ ﻭ ﻏﺬﺍﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﻨﯿﺪ؟؟؟
ﯾﺎ ﺣﺪﺍﻗﻞ . ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﺎﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﯿﺎﻩ ﮐﻪ ﺑﺠﺎﯼ ﻟﺒﺎﺱ ﺭﻭﯼ ﺑﺎﺯﻭﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﺯﻧﻬﺎ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ . ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﻏﺬﺍﻫﺎ ﻫﻢ ﺑﮑﺸﯿﺪ؟
ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺠﺎﯼ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺻﺤﻨﻪ ﯼ ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﻨﺮﭘﯿﺸﻪ ﻫﺎﯾﻪ ﻓﯿﻠﻢ. ﺻﺤﻨﻪ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﻨﯿﺪ؟؟؟
ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﯾﺴﺖ ﯾﮏ ﺷﮑﻢ ﺳﯿﺮ ﻏﺬﺍ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ . ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ . ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺻﻼ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﺷﮑﻢ ﺳﯿﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻘﺪﺭ .... ﻣﻤﻨﻮﻥ ....
ﭘﺪﺭﻡ ﺗﻠﻔﻦ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﻣﯿﮑﻨﺪ . ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﺎﻻ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﭘﯽ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺩﻣﺎﻍ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺍﺯ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﺮﺳﺪ .
ﮐﻤﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ . ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺳﮑﻮﺕ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﮑﻨﺪ ...
ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﯼ ﺩﺍﺩﺍﺷﯽ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﭼﻪ ﮐﯿﮑﺎﯼ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ ﺍﯼ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﻩ ...
ﻭ ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺑﻐﺾ ﻣﺎﺩﺭﻡ ..
ﻭ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﭘﺪﺭﻡ ....
ﻭ ﻣﻦ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺳﻮﺍﻝ؟؟ !!!
ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻫﯿﭻ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻮﺍﻟﻬﺎﯼ ﭘﺪﺭ ﻧﺪﺍﺷﺖ ..
ﻭ ﭼﺮﺍ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ؟؟؟ !!
ﻭ ﭼﺮﺍ ﭘﺪﺭﻡ؟؟ !!!
ﺑﮕﺬﺭﯾﻢ ...
ﻓﺮﺩﺍ ﺩﺭﺱ ﻋﻠﻮﻡ ﺩﺍﺭﯾﻢ ..
" ﻭﯾﺘﺎﻣﯿﻨﻬﺎﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎ "
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
نه پیشانی من به لبهای او رسید....
نه لیاقت او به احساس من....
چیزی به هم بدهکار نیستیم..هردو کم آوردیم
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
هر چقدر هم که ضعيف باشی
گاهی اوقات

2768514059746184659_image001.jpg


می توانی تکیه گاه باشی
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
این روزها
احساس میکنم چ قدر شبیه سکوتم
با
کوچکترین حرفی میشکنم

+++++++++++++++++
از امروز به بعد دیگه نه میخام خودمو درگیر حاشیه کنم.
نه میخام دیگه با کسی بحث کنم.
نه به حرف کسی اهمنیت بدم.
دیگه هم با بحث های الکی خـودمو سبک نمیکنم.
این چند روز هم که بحث کردم نتیجه ای جز سبک کردن خودم نداشت
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
راستی روسپی!



از خودت پرسیدی چرا در سرزمین من و تو، اگر زنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بیارد

رگ غیرت اربابان بیرون می زند اما اگر همان زن کلیه اش را بفروشد تا نانی بخرد و یا شوهر

زندانی اش را آزاد کند این «ایثار» است !

مگر هردو از یک تن نیست؟

بفروش !

تنت را حراج کن…

من در دیارم کسانی را دیدم که دین خدا را چوب میزنند به قیمت دنیایشان...

شرفت را شکر که اگر میفروشی از تن می فروشی نه از دین.

(( فریدون فرخزاد ))
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
زندگی میکنم ... حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم!!!
زندگی میکنم ...


حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم!!!

چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم میسازد

بگذار هر چه از دست میرود برود؛

من آن را میخواهم که به التماس آلوده نباشد،

حتی زندگی را ...

ارنستو چگوارا
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
چطور ، بهتر زندگي کنم ؟
پرسيدم ... چطور ، بهتر زندگي کنم ؟

با كمي مكث جواب داد :

گذشته ات را بدون هيچ تأسفي بپذير

با اعتماد ، زمان حالت را بگذران

و بدون ترس براي آينده آماده شو .

ايمان را نگهدار و ترس را به گوشه اي انداز .

شک هايت را باور نکن

وهيچگاه به باورهايت شک نکن .

زندگي شگفت انگيز است ، در صورتيكه بداني چطور زندگي کني .

پرسيدم ، آخر .... ،

و او بدون اينكه متوجه سؤالم شود

ادامه داد : مهم اين نيست که قشنگ باشي ... ، قشنگ اين است که مهم باشي ! حتي براي يک نفر .

كوچك باش و عاشق ... كه عشق ، خود ميداند آئين بزرگ كردنت را .. بگذارعشق خاصيت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسي .

موفقيت پيش رفتن است نه به نقطه ي پايان رسيدن ..

داشتم به سخنانش فكر ميكردم كه نفسي تازه كرد وادامه داد ... :

هر روز صبح در آفريقا ، آهويي از خواب بيدار ميشود و براي زندگي كردن و امرار معاش در صحرا ميچرايد ، آهو ميداند كه بايد از شير سريعتر بدود ، در غير اينصورت طعمه شير خواهد شد ، شير نيز براي زندگي و امرار معاش در صحرا ميگردد ، كه ميداند بايد از آهو سريعتر بدود ، تا گرسنه نماند . مهم اين نيست كه تو شير باشي يا آهو ... ، مهم اينست كه با طلوع آفتاب از خواب بر خيزي و براي زندگيت ، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دويدن كني .. به خوبي پرسشم را پاسخ گفته بود ولي ميخواستم باز هم ادامه دهد و باز هم به ... ، كه چين از چروك پيشانيش باز كرد

و با نگاهي به من اضافه كرد : زلال باش ... ،‌ زلال باش .... ، فرقي نميكند كه گودال كوچك آبي باشي ، يا درياي بيكران ، زلال كه باشي ، آسمان در توست .
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
تقدیم به صاحب چشمانی که آرامش قلب من است و صدایش دلنشین ترین ترانه من است. از بودنت برام عادتی ساختی که بی تو بودن را باور ندارم! چه خوب شد به دنیا اومدی و چه خوب ترشد دنیای من شدی. با من بمون و بدون تا بیکران عشق عاشقانه دوست دارم.
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
دختر :من حسودیم میشه…. موقعی که دخترا بهت نگاه میکنن!

پسر :حسودی نکن عزیزم

دختر :چرا؟!

پسر :چون تو چیزی داری که اونا ندارن!

دختر :چی؟

پسر :♥ قلبم ♥
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
خـ ـدایـآ اَجـ ــازه اَسـ ـتــ نـآصَـ ـبـور ے کُـ ـنم؟!

بـہ بُـزرگـیـتــ قـ ـسَـم اَز صَـ ـبورےخـَسـ ـتہ اَم

اَز فــَریآدهـ ـایـے کہ دَر گـ ـلویـَ ـم خَــفہ مــآند و مےمآنـد…

از اَشـ ـکــ هایـے شـَبــ هـا بآلِـشـَ ـم رآ خیـ ـس مےکُـ ـند!!

وَ تـُ ـو شــآهِـد آن هَــسـتے…

از حَــرفــ هـایـے کہ زِنـ ـده بـہ گـ ـوُر شُــد دَر دِلـَـم…

آسـ ـان نیــسـتـــ دَر پــَـس خــَنـ ـده هـاے مـَصــنوعــے

گِرِیـہ هـاے دِلـَتــ رآ دَر بـےپَـنـاهیــتـ. …

وَ دَر پـُـشـتــِ هــزاران دُروغ پَــنهــان کـُـنــے!!!

آرِزو ے پــَروآز دارَم !!
 

عرفان 13

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2013
نوشته‌ها
1,778
لایک‌ها
3,494
تصويري داشتم خيال كردم كه در ساحل دريا با خدا قدم ميزنم

در آسمان تصويري از زندگي خود ديدم همه جا دو رد پا ديدم يكي از آن من بود

و ديگري جاي پاي خدا بود

وقتي در آخرين تصوير زندگيم به روي شن ها نگاه كردم ديدم كه گاهي

فقط يك رد پا مي بينم دريافتم كه اين در سخت ترين مواقع زندگيم بود .

از خدا پرسيدم خدايا فرمودي كه اگر به تو ايمان آورم

هرگز تنهايم نخواهي گذاشت چرا در سخت ترين مواقع زندگيم

رد پايي از تو نميبينم چرا در آن اوقات رهايم كرده اي ؟؟

فرمود : فرزند عزيزم تو را دوست دارم و هرگز تنهايت نخواهم گذاشت

اگر در سخت ترين اوقات فقط يك رد پا مي بيني آن رد پاي من است كه تورا به دوش كشيده ام...
 

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
896
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
Cya گرامی لطفا متن هایی که حالت داستانی دارند و در تاپیک http://forum.persiantools.com/threads/داستان-هاى-کوتاه--و-تفکر-برانگيز.80132/page-103#post-9995298

قرار بدید اینجا برای متن های ادبی است.
حتما ! اما این پست اول استارتر هست که من قبلا مطالعه کردم :
سلام...

همون جوری که از اسمش معلومه , اینجا مخصوص متنهاییه که کمی با بقیه فرق دارند و ممکنه دید ما رو

نسبت به یک سری مسائل تغییر بدهند ....

فقط یک قانونی که اینجا داره اینه که از زدن شعر و نثر ادبی خودداری کنید. در این صورت پست مورد

نظر پاک میشود.

پیشاپیش ممنون از همه شما
:happy: ...
اسم تاپیک هم که متن های خواندنی هست نه متن های ادبی و همونطور که در بالا پست اول رو نقل قول کردم میبینید که استارتر محترم در پست اول گفتند که از زدن شعر و نثر ادبی خودداری کنید !
به نظرم ، من طبق قوانین این تاپیک پست زدم ولی باز اگه اشتباه میکنم لطف کنید بگید ...
 

manuela89

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,643
لایک‌ها
1,241
حتما ! اما این پست اول استارتر هست که من قبلا مطالعه کردم :

اسم تاپیک هم که متن های خواندنی هست نه متن های ادبی و همونطور که در بالا پست اول رو نقل قول کردم میبینید که استارتر محترم در پست اول گفتند که از زدن شعر و نثر ادبی خودداری کنید !
به نظرم ، من طبق قوانین این تاپیک پست زدم ولی باز اگه اشتباه میکنم لطف کنید بگید ...

منظور ایشون بیشتر شعر بوده و نوشته های شما بیشتر حالت داستانی داره ، متن منظور شبیه نوشته های AMD.POWER هست.

پ.ن:مجبور شدم مثال بزنم!
 
  • Like
Reactions: Cya

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
رسیدن زیباست
ان هنگام که بعد از انتظاری طولانی میرسی
اما تلخ میشود
وقتی تو را بعد از رسیدن
دوباره
ترک کند
ان هم بی هیچ
دلیلی
تنها
دلش جای دیگری بوده و تو را
با وجود
انکه میدانسته چقدر دوستش داری
رها کند و برود
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
وقتی باختم، “مسیر” را یافتم؛

در بزرگراه زندگی همواره راهت، “راحت” نخواهد بود.

هر چاله ای، “چاره ای” به تو می آموزد.

دوباره فکر کن، فرصت ها “دو بار” تکرار نمی شوند.

پس به خاطر داشته باش برای جلوگیری از پس رفت،“باید رفت”!!
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
بی خیال تر از همیشه ای ، بی وفاتر از گذشته ای ، با آن دل سنگت مرا تنها گذاشتی و داری میروی . . .

نه فکر آنکه مرا وابسته کرده ای به خودت ، نه یاد آنکه خاطره ها نمی سوزاند دلت . . .
و می سوزاند دل من را هر چه خاطره بینمان گذشته ، و عذاب میدهد این دل خسته را . . .
خواستم لحظه ای به بی تو بودن فکر کنم ، دیدم که نمیتوانم ، چه برسد به اینکه تو اینک داری می روی و مرا پشت سرت جا گذاشته ای . . .
همیشه با هم ، همه جا در کنار هم بودیم ، حالا در باورم نیست که دیگر تو را نخواهم دید . . .
نرو از کنارم ، مثل این است که انگار باید عمری از غم نبودنت بنالم، اما اگر زنده بمانم ، اگر از درد نبودنت طاقت بیاورم ، منی که از همان لحظه ی رفتنت مثل ابر بهار میبارم
با اینکه دلم را شکستی ، به پای این دل خسته ننشستی ، عهد دروغین با دلم بستی , اما هنوز دوستت دارم !
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
بخشش کنید، اما نگذارید از شما سوء استفاده شود.

عشق بورزید، اما نگذارید با قلبتان بد رفتاری شود.

اعتماد کنید، اما ساده و زودباور نباشید.

حرف دیگران را بشنوید، اما صدای خودتان را از دست ندهید . . .
 
بالا