لذت بردن از زندگی با پول راحت تر است اما برای لذت بردن اگرچه پول لازم است اما کافی نیست. حتی برخی پا را فراتر گذاشته اند و معتقدند برای لذت بردن از زندگی حتی پول هم لازم نیست. اگر کمی و فقط کمی بخواهیم از زندگی لذت ببریم و نگاهمان را کمی بهتر کنیم بسیاری از لذتها نه وقت زیادی میخواهد و نه پول زیادی. پس منتظر تغییرات زیاد در یک روزی که معلوم نیست کی باشد نباشیم... در کوچکترین اتفاقات عظیمترین تجارب بشر نهفته است. باور کنید...
در این یادداشت شما را با چند روش ارزان برای لذت بردن از زندگی آشنا می کنیم:
- بخندید: بزرگی گفته است، "هدر رفته ترین روز، روزی است که در آن نخندیده باشید". واقعاً درست است. هیچوقت نباید آنقدر سرتان مشغول باشد که وقت برای خندیدن نداشته باشید یا آنقدر فرد جدی باشید که لبخند نزنید. درعوض، دور و بر خود را با آدم های شوخ و بامزه پر کنید تا همیشه خنده بر لبانتان باشد.
-تحسین زیبایی: هر روز ما به اشکال و مدل های مختلف با زیبایی روبه رو می شویم. واقعاً جای خجالت است که خیلی از آدم ها آنقدر به این زیبایی ها عادت می کنند که دیگر به تحسین آن نمی پردازند. توصیه ما این است که به آدم ها، گیاهان، اسباب و اثاثیه اطرافتان، ساختمان ها و ... دوباره نگاهی بیندازید و برای تحسین آن لحظه ای زمان بگذارید.
- حال یک دوست قدیمی را بپرسید: امتحانش ضرر ندارد. الان، همین الان تلفن را بردارید و به یک دوست قدیمی زنگ بزنید. به این ترتیب هر دوی شما از یک لذت ارزان زندگی لذت خواهید برد.
- هدیه های قدیمی و یادگاری ها: هدیه های قدیمی که گرفته اید نگاه کنید، عکس های خاطره انگیز هم بد نیست. یاد آوری روزهای خوش هم زیباست . از قدیم گفته اند وصف العیش نصف العیش.
- آشپزی کنید: آشپزی کردن یکی از راه هایی است که به آرامش و لذت می انجامد. اگر برای کسانی که دوستشان دارید آشپزی کنید، لذتتان را دو برابر خواهد کرد.
- با مشکلات شوخی کنید: مشکلات زندگی تمامی ندارد پس اگر با آنها شوخی کنید شادی هایتان هم تمامی نخواهد داشت . البته فراموش نکنید منظور از شوخی این نیست که خودتان را ***** کنید و به باد تمسخر بگیرید.
- از درخت بالا بروید اگر نبود جوی آب هم هست بر روی لبه جوی راه بروید: می خندید باور کنید لذت بخش است. اگر شک دارید امتحان کنید.
- از داشته هایتان استفاده کنید: یکی از عادت های بد برخی از ما این است که بهترین لباس ها، غذاها، تفریحات، پول ها و حتی احساساتمان را برای روز مبادا نگه می داریم. زیاد بگو دوستت دارم. از آنچه در اختیار داری استفاده کن و آن را برای روز مبادا ذخیره نکن.
- به خودتان جایزه بدهید: چرا به خودتان جایزه نمی دهید! طی یک روز عادی همه ما مطمئنا موفقیت های کوچکی به دست می آوریم. شاید بالاخره موفق شده باشید با یک مشتری سرسخت برخورد کنید، یک فروش کرده باشید، یا کسی در کارتان تحسینتان کرده باشد. البته اینها موفقیت هایی نیست که ارزش ندارد برایش مهمانی بگیرید اما چرا نباید لحظه ای را برای جشن گرفتن این موفقیت های کوچک خود اختصاص دهید؟ این تجربه را با کس دیگری درمیان بگذارید، با یک ناهار خوشمزه به خودتان پاداش بدهید و یا این که با یک شاخه گل، یک بستنی خوشمزه، یک لباس مخصوص خانه ارزان و شیک، یک بسته پفک، پاستیل و .... از خودتان قدردانی کنید.
- تشکر کنید: هر روز افراد زیادی به ما محبت می کنند. قدر دانی و تشکر از آنها نه تنها خستگی را از تن ایشان به در می کند باعث لذت و شادی خود شما هم می شود.
- موقع پیاده شدن از تاکسی از راننده تشکر کنید.
- از همکارتان به خاطر همکاری و همراهی تشکر کنید.
- از رئیستان بابت کار خوبی که برایتان انجام داده تشکر کنید.
- از مادر یا همسرتان به خاطر غذای خوشمزه تشکر کنید.
- از خدا تشکر کنید.
- دیدن فیلم و خواندن رمان های جذاب،شعر خواندن را هم امتحان کنید: این تفریحی است که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. تفریحی که ثروتمندان و فقرا در آن شریک اند. اما هر کدام به وسع و سطح سواد و درک هنری خودشان.
- به پارک و دل طبیعت بروید: طبیعت مسکنی بسیار قوی برای استرس و فشارهای زندگی مدرن است. خوردن ناهار در پارک، سر زدن به گلخانه ها یا تماشای غروب خورشید چند ایده ساده برای لذت بردن از طبیعت است.
یکی از بهترین سرگرمی های روزهای گرم سال این است که شام را بردارید و به همراه اعضای خانواده به نزدیک ترین پارک محل بروید.
- با بچه ها رفاقت کنید: دوستی با بچه ها کودک درونتان را هر چند در خواب عمیق باشد بیدار می کند و به یادتان می آورد که وقتی نوزاد بودید روزی 300 بار می خندیدید اما این روز ها هفته ای یک لبخند می زنید!
- به دیگران کمک کنید: هر کاری از دستتان بر می آید برای اطرافیانتان انجام دهید. لازم نیست پول خرج کنید شنیدن درد دل یک دوست، همکار و یا همسفر اتوبوس، حمل کردن خرید های یک فرد مسن و .... هرچه از دستتان برمی آید. لذت کمک کردن به دیگران را ازخودتان نگیرید.
- محیط اطرافتان را مرتب کنید: اگر بیرون خود را مرتب کنید درونتان هم مرتب می شود. اتاق، محل کار، راه پله های ساختمان، کوچه و ماشینتان را تمیز کنید و بعد از اتمام کار از تمیزی لذت ببرید.
- به صبحها و شبهایتان، دوباره فکر کنید: آیا روزهایتان همیشه در عجله برای بیرون زدن از خانه است؟ آیا شب ها فقط تلویزیون را خاموش می کنید و به رختخواب می روید؟ تنظیم یک برنامه برای روزها و شب ها بسیار فایده بخش است. مثلاً صبحها تنظیم کنید که یک ساعت زودتر بیدار شوید و آن زمان را برای کار کردن روی خودتان بگذرانید، مثلاً کتاب خواندن، چیز نوشتن یا ورزش کردن. شب ها هم قبل از رفتن به رختخواب زمانی را به این فکر کنید که روزتان را چگونه گذراندید.
بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن
بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه
بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم
بزرگ شدیم تو خلوت
بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست
بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه
بچه بودیم اگه دلمون می شکست با یه آبنبات دلمونو بدست می آوردن
بزرگ که شدیم وقتی دلمون رو شکستن با هیچ چیز دیگه نمیشه درستش کرد فقط جای شکستگیش روی دل میمونه با هیچ آبنباتی درست نمیشه
بچه بودیم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم
بزرگ که شدیم بعضیها رو هیچی بعضیهارو کم و بعضیها رو بی نهایت دوست داریم
بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم و همه یکسان بودن
بزرگ که شدیم قضاوتهاي درستو غلط باعث شد که اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه
کاش هنوزم همه رو به اندازه همون۱۰ تای بچگی دوست داشتیم
بچه که بودیم اگه با کسی دعوا میکردیم ۱ ساعت بعد از یادمون میرفت
بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون مونده و آشتی نمی کنیم
بچه که بودیم حتی فکر شکستن دل کسی رو هم نمیکردیم
بزرگ که شدیم خیلی راحت دلها رو میشکنیمو از کنارش رد میشیم
بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم
بزرگ كه شدیم حتی ۱۰۰ تا کلاف نخم سرگرممون نمیکنه
بچه که بودیم انسانها رو به خاطر انسان بودنشون میخواستیم ونه پول و…
بزرگ شدیم به همه چیز نگاه میکنیم بجز انسان بودن
بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود
بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه
بچه که بودیم آرزومون بزرگ شدن بود
بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم
بچه که بودیم تو بازیهامون همش ادای بزرگ ترها رو در می آوردیم
بزرگ که شدیم همش تو خیالمون بر میگردیم به بچگی
بچه که بودیم دل درد ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند
بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم …هیچ کس نمی فهمد
بچه که بودیم بچه بودیم
بزرگ که شدیم ، بزرگ که نشدیم هیچ ، دیگه همون بچه هم نیستیم
کوچک که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم
اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم . . .
دنيا را بد ساختند
کسي را که دوست داري، دوستت ندارد
کسي که تو را دوست دارد، تو دوستش نداري
اما کسي که تو دوستش داري، و اوهم دوستت دارد؛
به رسم و آئين زندگاني به هم نمي رسند.
و اين رنج است؛
زندگي يعني اين.
کنــارت هستند ؛ تا کـــی !؟
تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند …
از پیشــت میروند یک روز ؛ کدام روز ؟!
وقتی کســی جایت آمد …
دوستت دارند ؛ تا چه موقع !؟
تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند …
میگویــند : عاشــقت هســتند برای همیشه نه …
فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود !
و این است بازی باهــم بودن …