درود
اگه راستش رو بگم اون موقع یه مقدرای دچار احساسات روزمره و خستگی و ... بودم. الان باز خوب به عکس نگاه میکردم دلم خواست یه شرح دیگه هم بنویسم همینطوری برای قشنگیو خواهشا بخونیدش، فکر کنم باحال بشه.
همش فکر میکنیم مال همسایه است، مرگ رو میگم. قبول داری! ؟
یا وقتهایی که از قبرستون برمیگردیم وقتی که داریم از در خروجی رد میشیم ؛ آروم برمیگردیم و یه نگاه پشت سرمون ... انگار آدم دوست داره بخنده !! حتی اگه آرزوی مرگ رو داشته باشیم!!!
همش مرگ رو پشت سر میبینیم و انگار برای دیدنش حتی نگاه مستقیم رو نمیپسندیم! از توی آینه روبرو بهتره!
تو آینه نگاه میکنی و داری پشت سر و میبینی و انگار اون از تو دوره. حتی تند تر میری که ازت دور تر بشه !
غافل از اینکه پشت آینه پیدا نیست و تو داری حول یه دایره میچرخی !
آینه همیشه مثل آینده پیش روست و
و
و تو درست فکر میکنی ! مرگ همیشه پشت سره آدم هاست. میدونی چرا دوستِ من؟ چون مرگ از پشت سر بهت نزدیک میشه.
نزدیک و نزدیک و نزدیک تر .. بعد یه روز آروم میزنه رو شونه ات / برمیگردی ببینی کیه! آره ، خودشه ! چه سرت رو بچرخونی و چه خشکت بزنه کار تمومه!! متاسفم .
و اینم نمرات
silverstar292: 9
seashore: 8.5
FERI KHAN: 10 فرزاد من همیشه به تو سختگیرانه نمره میدم اینو قبول دارم ولی اینو خیلی خوب نوشته بودی. آفرین رفیق.
Bvafa: 10 واقعا قشنگ بود مخصوصا 5 خط اولش اگه با احساس خوانده بشه ادم رو تسخیر میکنه.
e4lyas: 9.5
mahi58:9.5
JVD:
S.M.H: 9 همچین بی ربط هم نبود سید.
فکر میکنم خیلی رقابت قابلی بود . به نظرم همه نوشته ها عالی بودن واقعا. دست همه درست.