• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

مسابقه: نوشتن بهترین شرح برای یک عکس (قوانین در پست اول)

mahi58

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
3 دسامبر 2006
نوشته‌ها
7,735
لایک‌ها
11,289
محل سکونت
Tehran
بچه ها امروز آخرین مهلت برای نوشتن شرحه. فراموش نکنید. :)
 

S.M.H

‏‎کاربر فعال خاطرات و آشپزي و خوراکي ها
کاربر فعال
تاریخ عضویت
25 فوریه 2011
نوشته‌ها
5,666
لایک‌ها
6,608
سن
34
چه یک رنگ سایه هایمان زیر سنگینی این تضادها
چه فرقی دارد که باشی چه باشی چه کاره باشی
دنیای سایه ها دنیای یک رنگیست دنیای مساوات است در این نابرابری
و این سیاهی تنها روزنه نور امید من در این دنیای هزار رنگ است
 

Bvafa

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 آگوست 2010
نوشته‌ها
784
لایک‌ها
3,795
سایه ان اینا؟:happy:

سایه ی خودم را می نشانم کنار دیگر سایه ها
قطره های باران،
حتی بادهای پائیزی
هیچکدام،سایه ها را
سردشان نمی کند....رنگشان نمی کند...خسته اشان نمی کند!

حتی تاریکی هم
تنها میتواند
سایه ها را همرنگ تر کند باهم....
همیشه سایه ها میمانند همان جور که میخواهند
میدانید آدم ها با سایه هاشان
خیلی توفیر دارند../
 
Last edited:

S.M.H

‏‎کاربر فعال خاطرات و آشپزي و خوراکي ها
کاربر فعال
تاریخ عضویت
25 فوریه 2011
نوشته‌ها
5,666
لایک‌ها
6,608
سن
34
سایه ان اینا؟

نمیدونم خواستم سر صحبت وا شه
omg.gif
 

FERI KHAN

Registered User
تاریخ عضویت
6 سپتامبر 2011
نوشته‌ها
986
لایک‌ها
3,164
محل سکونت
Heaven
درود

همه گفتند سایه...ما هم با سایه بنویسیم :دی

این همه سایه نزدیک من است
سایه ای از وحشت..سایه ای از ناپاکی
یه شبی تو شهر من همه ی مردم سایه شدند
دل من روشن بود و سایه ها ساکت و سرد
سایه ها بی اعتنا در کنار من
من دیدم که در لین شهر زندانی سایه ها هستم
اونا هیچ حرفی نمی زدند و منم تنهای تنها شدم
شب وروز گذشت
ودر یک شب من نیز یک سایه شدم
با تموم سایه ها همسایه شدم
من این سایه ها همه و همه سیاه شدیم
راه نداره بین ما اگه کسی سیاه نشه
سایه ای میبینم
که در آن نور زه هر سویی میتابد
شاید کارگه نور است این سایه ز ما
من خدایی دارم
آری سایه ی خدا بر سر ماست
 

hossein137

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
10 جولای 2009
نوشته‌ها
9,400
لایک‌ها
10,757
سن
34
محل سکونت
Isfahan
سلام
امیدوارم چرندیات من مربوط به این عکس باشه:

"چشم ها را باید شست".خیسی زمین داد میزند که بارانی آمده بوده."چشم ها را باید شست".من و تو.از هر نژاد در کنار هم قرار گرفته ایم.من و تو از هر جنسیتی.فرقی ندارد.چترهایمان را بسته ایم.
زمین تبلور نگاه من به تو.و نگاه تو به من است.زمین گویای احساس انسانیت ما به دور از هر چه رنگ و غوغا.به دور از هر چه کینه است.زیر باران باید رفت.
هیچ کس از بین ما.حتی تصور این را نمیکند که چرا این گونه باران پاهایمان را در کنار هم قفل کرده.قدم میزنیم کم کم.قدم میزنیم و به آن شهری میرسیم که خیس است.شاید از رویای برابر بودنمان.قدم میزنیم و چه سخت است برای کسی که کینه ای دارد تصور قدم زدن یک انسان سفید.در کنار یک انسان سیاه.یک انسان قرمز رنگ و یا زرد رنگ
ما خانواده ای هستیم که راوی قصه مادرمان را زمین نام گذاری کرد.ما خانواده ای هستیم که از هر سویی بنگریم نمیتوانیم از هم متنفر باشیم."زیر باران باید رفت.چشم ها را باید شست".ما هم وطن خویشیم.وطنی که وسعتش به اندازه ی همه ی زمین های خاکی.به اندازه ی همه ی جاده هایی که بن بست نیست.به اندازه ی همه ی ابرهایی که شکل عوض میکنند ولی یک رنگند.هست.
خدا را صدا میزنیم کم کم.قدم میزنیم تا به او بفهمانیم که ما هم جزیی از تو هستیم.جزیی از وجود فاعلی که باران را آفرید.و زمین را.و رنگ ها را.که بشود با ان رنگ عشق را تصور کرد.که بشود با ان بادکنک هایی ساخت که هر چند دارایی شان تنها کمی هواست.ولی هر کدام متمایز از همدیگرند.
هم وطن زمینی من.مگر فرقی میکند که بادکنک چه رنگی داشته باشد.وقتی هوای در ان هست.که از جنس آفریدگار باران است.از جنس آفریدگار خورشید!!

پ.ن: ممکنه به نظر این متن نامربوط بیاد.منتها همون طور که جواد گفت چون نقطه های مبهم این تصویر زیاده هر کسی ممکنه یک تصور منحصر به فرد داشته باشه
پ.ن2: من هیچ کدوم از متن هایی رو که این جا مینویسم تایید نمیکنم.چه اون هایی که "کفر" نامیده میشند.و چه اون هایی که " نشان خداپرستی"

شب همگی خوش
 

JVD

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
30 آپریل 2010
نوشته‌ها
5,650
لایک‌ها
6,500
سن
40
درود



خیابون خیس شده
چشم هام دیگه از تصاویری که از جلوشون میگذره عکس نمیگیرن.
دیگه چیزی برای ثبت کردن خاطرات اهمیت ایجاد نمیکنه.
واقعیت اینه که دیگه تو جشن بارونی خیابونها من فقط یه تماشاچی هستم. یه تماشاچی ای که شاید فقط برای مرور خاطرات میاد به میدون و نتیجه براش بی اهمیته.
پاها جفت جفت آفریده میشن ولی برای رفتن یه جفت پا کافی نیست. رفتن خودش پایه و پایه همپا میخواد.
پاهایی که جفت باشه و قلبی با صاحبش جفت نباشه مثل ...
.
.
خسته شدم راستش ولی غرورم اجازه نمیده چشمام شکستن دلم رو نگاه کنه. هنوز میگه سرت رو بالا بگیر.
هنوز و هنوز و هنوزم
.
پاهای من توی کتونی های نم کشیده ام کم کم سرد و سرد و سردتر میشن و نگاه میکنند به پاهایی که دو جفت دو جفت در دست هم عبور میکنند.
تو رفتی و پاهای من اینجا همراه رفتن نداره.
نمیدونم از رفتن هات الان به کلاس چندم رسیدی ولی امیدوارم کتونی های تو توی یه خیابون دیگه تماشاچی نباشه.



به ساعت من 5 دقیقه تاخیر داشتم ، المپیک بود دیگه :دی
 

e4lyas

Registered User
تاریخ عضویت
16 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
3,092
لایک‌ها
2,399
محل سکونت
دنیای رنگارنگ !
در گرو سایه های ما نقش هایی وزین نهان شده اند . . .
این نقش ها سپید و سیاه اند !
سایه های ما سیاه اند و ما شرم سار آیا ؟
من در نهان هم سیاه ام , اما بیا و این سیاهی را سپید بین !
من باز هم شرمسارم !
 

mahi58

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
3 دسامبر 2006
نوشته‌ها
7,735
لایک‌ها
11,289
محل سکونت
Tehran
بچه ها دیگه لطفا شرح دیگه ای نذارید و امتیازدهی رو شروع کنید. خودم هم به زودی امتیاز میدم. ممنون. :)
 

S.M.H

‏‎کاربر فعال خاطرات و آشپزي و خوراکي ها
کاربر فعال
تاریخ عضویت
25 فوریه 2011
نوشته‌ها
5,666
لایک‌ها
6,608
سن
34
امتیازات بنده:

S.M.H: 0

Bvafa: 8

FERI KHAN: 7

hossein137: 9

JVD: 9

e4lyas: 8

بی هدبیه :دی

SHARHE.jpg
 
Last edited:

JVD

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
30 آپریل 2010
نوشته‌ها
5,650
لایک‌ها
6,500
سن
40
سلام

S.M.H = 9
Bvafa=9
FERI KHAN=9
hossein137=9
JVD=
tv18.gif
:دی
e4lyas=8


یه اعتراف بکنم. سر این عکس من دو دل شدم. اول خوشم اومد و گذاشتم و بعد فکر کردم که مناسب نیست شاید و فقط از یه جهاتی / ولی بعد یاد اون فرار به جلو افتادم و گفتم اگه عکس هر کدوم از دوستان رو برای انتخاب نوشتن به بن بست بکشونه و براشون سخت بشه شاید باعث این بشه که از یه روزنه دیگه ذهن برای شکافتن تصورات اصطحکاک بوجود بیاد و این باعث بشه که مثلا یه زمینه جدید به پس زمینه های ذهنی مون برای نوشتن ها اضافه بشه.
نمیدونم تونستم منظورم رو خوب برسونم یا نه .
کم کم دارم به این میرسم که برای عکسها خوبه همونطوری که حسین عزیز هم اشاره کرد ؛ عکسهایی باشه که چند بعدی باشه و ذهن های مختلف ما با اخلاق ها و خصوصیات مختلف و شرایط فکری مختلف هر کدوم نوشته ای رو تولید کنند که از دید خودش باشه و شاید شاید متفاوت.

البته اینم یه توضیح بدم با اینکه زیاده روی میکنم، بخاطر اینکه برداشت دیگه ای نشه از حرفم.
ما اینجا دو دسته عکس میتونیم داشته باشیم. یه دست مثل همین توضیح بالا : یعنی برداشتهای مختلف بخاطر ابعدا تصویر / و یه دسته مشترک مثل یه تصویری در مورد سیل یا روز مادر یا فقر یا .. که تو این دسته دیگه جدای از برداشت که مشترک بوده طریقه ترکیب کلمات و حسی که بوجود میاریم میتونه خوب و بهتر رو جدا کنه.
هر دو دسته قابلیت خودش رو داره و من منظورم این نیست که دسته اول فقط خوبه :دی بلکه فکر میکنم دست اول برامون شاید شاید جذابیت داشته باشه و یه ذره نو تر باشه.
 

hossein137

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
10 جولای 2009
نوشته‌ها
9,400
لایک‌ها
10,757
سن
34
محل سکونت
Isfahan
سلام:

S.M.H: 8
Bvafa: 9
FERI KHAN: 7.5
hossein137: 0
JVD: 9 اول فکر میکرد مبرداشت هر کسی متفاوته.ولی بعد دیدم یه جورایی برداشت من با بقیه نقاط مشابهی داره که تو نوشته ی شما نبود جواد جان.خیلی زیبا آخرش رو تموم کردی.امیدوارم این فقط یک شرح باشه و نه افسوس و یا آرزویی
e4lyas: 9 متنت خیلی زیبا جمله بندی شده بود
 

mahi58

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
3 دسامبر 2006
نوشته‌ها
7,735
لایک‌ها
11,289
محل سکونت
Tehran
جدول این هفته:


51142566075616570576.gif
S.M.HBvafaFERI KHANhossein137JVDe4lyas
S.M.H087998
Bvafa9099910
FERI KHAN990999
hossein137897.5099
JVD999908
e4lyas10101010100
mahi58797998
viannen_41.gif
525449.5555552


خوب این هفته باز هم دو نفر (جواد و حسین) امتیاز برابر دارند، ولی نکته جالبش اینه که هیچ جور دیگه ای هم نمیشه بین شون یکی رو برنده کرد (امتیازی که به هم دادند مساویه و حداقل امتیازی که گرفتند هم همچنین). این هفته استثنائا دو تا برنده داریم که JVD و hossein137 باشند. بچه ها به هر دوتون تبریک میگم. لطفا برای هفته بعد هم با همدیگه هماهنگ کنید و یکی تون یه عکس بذارید. :)
 

JVD

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
30 آپریل 2010
نوشته‌ها
5,650
لایک‌ها
6,500
سن
40
سلام

تبریک میگم به حسین عزیز.
آقا عکس با شما باشه ، هفته قبلی من بودم دیگه بسمه :دی

امیدوارم این فقط یک شرح باشه و نه افسوس و یا آرزویی
میخواستم بنویسم این نوشته بخشی از یک داستان حقیقی نیست :دی گفتم از اثرش کم میکنه =)) . موخلصیم.


دست استاد محمود گرام هم درد نکنه که همیشه با مرامه و زحمت این مسابقات رو میکشه. برم ببینم اونور چندم شدیم :دی
 

hossein137

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
10 جولای 2009
نوشته‌ها
9,400
لایک‌ها
10,757
سن
34
محل سکونت
Isfahan
سلام
من هم بهت تبریک میگم جواد جان.شرحت خیلی خوب بود
از پیشنهادت هم ممنونم.راستش من امروز سرعت باز کردن صفحاتم فوق العاده پایینه.عکس انتخابی رو فردا و یا امشب قرار میدم.
با تشکر از بچه هایی که لطف داشتند و همین طور محمود خان
 
بالا