من هنوز خواب میبینم!
نه ؛ تمام شد! دیگر خواب نیستم. من بیدار شده ام!
بیدار شدم و تمام سیاهی های اطرافم از خاطرم برد که چه رنگهایی را در خواب می دیدم.
بیدار شدم و بجای کشتی بزرگ در اقیانوس ، اسیر ریل های بیابانم.
بیدار شدم و دیدم که اینجا طیف ها بی رنگند!
حرفها بی وزنند!
گریه ها بی سوزند!
خندها لب بسته!
ابرهای حقیقی بخیل شده اند ! آسمان سخاوتمند نیست.
چیزی دیدنی نیست. دیدنی ها نا پیدا شده اند.
من مسافرم
مسافری از تو به دور
روی صندلی های سرد و خالی ، بی آنکه دستی دستت را بفشارد !
بی آنکه نگاه سردت را نیرویی آتش بزند!
میرم از خلوت ؛ میرم از یاس و میرم از حسرت!
سفری میکنم از تو تا به تو برسم، رویای رنگارنگی من!
بیداری روی این خط سیاه بی اثر است .
من هنوز هم خواب میبینم؟!
//
سلام
شرکت کنید تا دیر تشده!!!
پیروز باشید دوستان