• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

مسابقه: نوشتن بهترین شرح برای یک عکس (قوانین در پست اول)

mahi58

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
3 دسامبر 2006
نوشته‌ها
7,735
لایک‌ها
11,289
محل سکونت
Tehran
بچه ها امروز آخرین مهلت برای شرکت در مسابقه هستش. لطفا اگر می خواید شرح بنویسید تا آخر امشب این کار رو صورت بدید. ممنون. :)
 

hossein137

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
10 جولای 2009
نوشته‌ها
9,400
لایک‌ها
10,757
سن
34
محل سکونت
Isfahan
وقتی که آتش خاموش میشود.خاکستر از آن به جا میماند.مثل همین عکس ها.
آدم ها وقتی پیر میشوند خاکستر میشوند.روزهای آتشینشان را به یاد دارند.تجربه های سوختنی ای که شاید ثمری برایشان ندارد.خاکسترها از نژاد آتش اند اما خسته تر/کم حوصله تر و پر خاطره تر.در کنار این آتش روزهای سردی بوده که با گرما سپری شده.و حالا نیازمند محبت که از یاد ببرد گرمای پیشینش را.
عکست را خوب نگاه کن.جوانی ات در پی زندگی آیندگان نسل تو به هدر رفته.و چقدر آرزو میکنی که ارزشش را داشته باشد.حالا که اسیر غم گذشته.غم خاطرات هستی شاید لحظاتی باشد که خاطره ها به خنده ات بندازد.و یا چشم هایت رودی شود کم بار اما زلال.
جاودانه ها هیچ وقت در قلب بقیه پیر نمیشوند.فراموش نمیشوند.
به خودت سری بزن.شاید تو هم جاودانه باشی!!!

پ.ن: ممنون از بی وفا و سیشور عزیز :)
 

mahi58

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
3 دسامبر 2006
نوشته‌ها
7,735
لایک‌ها
11,289
محل سکونت
Tehran
بچه ها چرا مشغول شغل شریف امتیازدهی نمی شین؟ امروز آخرین مهلت برای امتیازدهیه، در حالی که هنوز هیچ کس این کار رو انجام نداده. لطفا هر چه زودتر این کار رو انجام بدین.
63059047294180208626.gif
 

hossein137

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
10 جولای 2009
نوشته‌ها
9,400
لایک‌ها
10,757
سن
34
محل سکونت
Isfahan
سلام

سلام

Bvafa :10 اون جمله ی جان میدهد برای جان دادن خیلی زیبا بود.در کل متن هاتون استعاره ها و تشبیه های زیبایی داره

seashore :9.5 به خاطر این که تنها سه نفر هستیم :( که شرکت کردیم.مجبور بودم یکی از نمرات رو کمتر بدم.

hossein137 :0
 

hossein137

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
10 جولای 2009
نوشته‌ها
9,400
لایک‌ها
10,757
سن
34
محل سکونت
Isfahan
بچه ها چرا مشغول شغل شریف امتیازدهی نمی شین؟ امروز آخرین مهلت برای امتیازدهیه، در حالی که هنوز هیچ کس این کار رو انجام نداده. لطفا هر چه زودتر این کار رو انجام بدین.
63059047294180208626.gif

لول.تنها چند لحظه با هم اختلاف زمانی داشتیم.تله پاتی شده :دی
 

Bvafa

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 آگوست 2010
نوشته‌ها
784
لایک‌ها
3,795
Bvafa=0

seashore=10دلپذیر ......خیلی: )

hossein137=10 هیچ وقت فکر نمی کردم یه عکس دوبرداشت با این همه تفاوت داشته باشه:دی
 

seashore

Registered User
تاریخ عضویت
4 فوریه 2012
نوشته‌ها
634
لایک‌ها
3,124
محل سکونت
شهر راز
سلام
Bvafa=10

seashore=0

hossein137=10
چند بار متن ها را خوندم که امتیازا رو متفاوت بدم ولی به هر دو کمتر از 10 نمیشه داد :)
 

mahi58

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
3 دسامبر 2006
نوشته‌ها
7,735
لایک‌ها
11,289
محل سکونت
Tehran
خوب این هفته فکر کنم دیگه جدول هم نمی خوایم. برنده مسابقه این دوره مشترکا حسین و Bvafa عزیز هستند، هر دوشون با 20 امتیاز. :)

بچه ها لطفا یکی تون برای هفته بعد عکس بذاره. مهلت هم که تا آخر شنبه است طبق معمول.
 

hossein137

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
10 جولای 2009
نوشته‌ها
9,400
لایک‌ها
10,757
سن
34
محل سکونت
Isfahan
خوب فکر کنم منطقی اش این باشه که بی وفا موضوع بده.اگه زحمتی نیست بی وفا جان زحمتش رو بکش
پ.ن: ممنون از دوستان
 

JVD

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
30 آپریل 2010
نوشته‌ها
5,650
لایک‌ها
6,500
سن
40
جاده آدم رو زمینگیر میکرد تصمیم گرفتم بزنم به دشت خارها!
رفتم و رفتم دیدم به جایی نمیرسم. مشخص نیست به پیش میرم یا به عقب!
کوه ها را پیش روی قرار دادم اما مشکلی بود! اینکه پایانش نزدیک بود. هنوز به اندازه کافی دور نشده بودم که به بن بست آسمان رسیدم.
بازگشتم.
میخواستم ، میخواهم جایی باشم که به جلو برم اما ندانم به کجا میرم! میخواهم دور شوم.
از هرجایی. میخواهم آنقدر از همه جا دور شوم که به جایی نرسم!
باید جاری میشدم. آب روان بود. با آب همسفر شدم.
اینجا حالا جهت دارم و بازگشتی ندارم. اینجا حالا دور میشوم و اینجا حالا بن بستی پیش رویم نیست.
دیگر زمینگیر نیستم. دیگر اختیاری برای تصمیم نیست. از تشویش و سردرگمی دور شدم.
میروم به عمق . همراه با کوسه ها بوی خون را خواهم یافت. بوی خونی که سرخ نباشد.
رنگ جنگ و اشک و آه نباشد.
میخواهیم با هم بیخالی را تا صلح ترسیم کنیم!



سلام دوستان.
هفته قبل متاسفانه فراموش کردم و الانم شانسی یادم افتاد. حالا میبینم دقیقه نود تازه اولین نفرم!
حسین جان و (با)وفای عزیز ، فرزاد ها و محمود و سید و بقیه دوستان کجایی بابا. بجنبید :دی
 

mahi58

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
3 دسامبر 2006
نوشته‌ها
7,735
لایک‌ها
11,289
محل سکونت
Tehran
بچه ها امروز آخرین مهلته برای شرح نوشتن (همون طور که جواد گفت). اگر خواستید شرکت کنید یادتون نره. :)



@جواد:
جواد جون ما که عددی نیستیم تو این قضیه، ولی اگه چیزی به ذهنم رسید می نویسم، چشم. :blush:
 

FERI KHAN

Registered User
تاریخ عضویت
6 سپتامبر 2011
نوشته‌ها
986
لایک‌ها
3,164
محل سکونت
Heaven
درود

میگن دریا با وجود قشنگی هایی که داره ولی بی رحمه/توی چند ثانیه کار خودش رو میکنه..
اما نمی دونند بی رحم تر از اون آدم های هستند که پیش خودمون هستند.
اونایی که مثل کوسه اطراف ما می چرخند تا بالاخره یه روز امیدمون قطع بشه و دل به دریا بزنیم..
یه روز دلمو زدم به دریا..
گفتم شاید دریا با اون عظمتش منو بپذیره..
کلاه حصیری ام را روی صورتم گذاشت و خودم رو به آرامش دریا سپردم..
اندی بعد..
وقتی بلند شدم ....مثل روی خشکی بازم تنها نبودم..
همونایی که منتظرم بودند به هدفشون رسیدند

خدای توی این جهان میشه جای رو پیدا کرد که تنها باشیم...؟؟؟؟!!!!!!
بدون هیچ خطری...............؟!


پ.ن:آقا جواد من حاضرم....
 

seashore

Registered User
تاریخ عضویت
4 فوریه 2012
نوشته‌ها
634
لایک‌ها
3,124
محل سکونت
شهر راز
سلام

از بد روزگار ، از این دریای آبی بیکران کوسه های خشمگین اش سهم من شده !
اما من بی اعتنا به همه چیز ، دل به دریا زده ام .
در قایق چوبی خویش دراز کشیده ام و رویای قدم نهادن در جزیره ای سبز و خرم را درسر می پرورانم .
بگذار روزگار کارش را بکند ! من طعمه ی کوسه ها نخواهم شد !
 

Bvafa

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 آگوست 2010
نوشته‌ها
784
لایک‌ها
3,795
پاروهای لرزانت را هم در آب بینداز
مانند همه ترس ها و حرص ها و بی قراری هایت را...
دلت را اما؛
محکم بگیر...
طوفان ها و کوسه ها که نزدیکت شدند
همه ی صدا ها را سکوت کن!
گاهی باید در سکوت به کوسه ها بفهمانی؛
امروز هم مثل دیروز است...
افق,با طوفان هم زیباست...
و آرامش خودش راه خودش را پیدا میکند
حتی اگر آرامش قبل از طوفان هم باشد؛
بگذار دمی خیالت به آسودگی بگذرد
 

mahi58

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
3 دسامبر 2006
نوشته‌ها
7,735
لایک‌ها
11,289
محل سکونت
Tehran
وقتی یه بچه کوچک بودم از تاریکی و تنهایی می ترسیدم.

کمی که بزرگتر شدم ترس های کودکی ام از بین رفت، ولی یاد گرفتم که از پدر و مادرم و معلم های مدرسه بترسم.

باز هم بزرگتر شدم و ترس های قبلی از بین رفت، ولی ترس از شکست در زندگی و رقابت ناموفق با دیگران جایگزینش شد.

و بعد ترس های دیگه یکی بعد از دیگری...

ولی این ترس ها و سختی ها یه اثر بسیار مثبت هم داشت و اون هم این که باعث شد من دیگر آدم سابق نباشم.

الان واقعا آخرین باری که توی زندگی ترسیدم را اصلا به یاد ندارم...​
 
Last edited:

hossein137

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
10 جولای 2009
نوشته‌ها
9,400
لایک‌ها
10,757
سن
34
محل سکونت
Isfahan
سلام

میخواهم زندگی را به دریا تشبیه کنم.دریایی که زیباست.دریایی که ما درون آن غلط میخوریم.مهم نیست روی ویلچر باشی یا پا داشته باشی.مهم نیست که زن باشی یا مرد.دریا با همه ی زیبایی اش.میتواند تو را ببلعد.حتی اگر سنگری مثال یک قایق چوبی زیر بدنت باشد.زندگی مثل دریاست.بعضی از ما درون آن غرق میشویم.بعضی دیگر همیشه در حال شنا کردن و یا پارو زدن هستیم.شاید ساحلی که در دوردست قرار دارد آغاز مردن ما و یا زندگی دوباره ما در دریایی دیگر باشد.در این میان نمیشود فراموش کرد که آدم های دیگری هم هم مسیر ما هستند.شاید مقصدشان چیز دیگری باشد ولی راهشان را به طرف ما کج کرده اند.آدم ها میتوانند تمثیلی از غارتگری حیوانات باشند.حالا که دریایی هست.آدم ها میتوانند کوسه باشند.میتوانند تو را زودتر از موعد به ترک دریا و چال شدن قسمتی از روحت در قعرش وادار کنند.
بهتر نیست از فراموشی ات بیدار بشوی؟ خواب چه را میبینی؟ خواب خورشید روبه رو را که میدانی دورتر از تصور توست؟ و یا آرامش یک تکه چوب زیر بدنت.شاید حواست نیست که این یک تکه چوب تضمینی برای زندگی تو نیست
آدم ها میتوانند کوسه باشند.چشمانت را باز کن.بعضی ها به قصد ریختن خون از خاطرات تلخت آمده اند و بعضی برای غارت سرمایه زندگیت.قایق چوبی! بعضی ها برای دریدن باورهایت آمده اند و بعضی برای فراموش کردن ذات انسانی ات.
نگو چگونه یک آدم میتواند کوسه شود که نمیدانم.نگو که چرا راه یکی است و مقصد دو تا.چون نمیدانم.تنها برای بیدار کردنت آمده ام.تنها برای زدن حرف هایی که خودت میدانی

پ.ن: من اصلا" از موعظه خوشم نمیاد.ولی چاره ای نبود.چون تصور بهتری از این عکس نتونستم بکنم
 

mahi58

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
3 دسامبر 2006
نوشته‌ها
7,735
لایک‌ها
11,289
محل سکونت
Tehran
از الان تا آخر پنجشنبه وقت امتیازدهیه بچه ها.

نمره های خودم:

JVD: 9

FERI KHAN: 8

seashore: 8

Bvafa: 9

mahi58: 0

hossein137: 10
 

JVD

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
30 آپریل 2010
نوشته‌ها
5,650
لایک‌ها
6,500
سن
40
شب خوش/

JVD: 1 حالا نمره که نمیشه به خودمون بدیم ولی من راستش از نوشته خودم اصلا خوشم نیومد! بعد خواستم تغییرش بدم ولی ترجیح دادم به خودم شانس مجدد ندم ولی در کل خوشم نیومد :دی

FERI KHAN: 7

seashore: 9 خیلی ساده بود ولی میشد همراه با خواندن براش تو ذهن بال و پری ترسیم کرد. خیلی خوب بود .

Bvafa: 8

mahi58: 10 شاید در نگاه اول یه کمی با عکس دور از هم به نظر بیاد ولی نه من خیلی خوشم اومد اتفاقا چون عکس نترسیدن رو نشون میداد و بیخالی رو اینور از ترسها رو یاد آوری کرد تا رسید به نترسیدن در عکس. جالب بود

hossein137: 10 مثل همیشه تشبیه های حسین خیلی بجاست. مخصوصا حال انسانها در دریای زندگی یا اون قسمت که ادمها رو به کوسه ها تشبیه میکنه. عالی .
 
بالا