• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

مشاعره!!!

electronic

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,661
لایک‌ها
75
سن
38
محل سکونت
USA
به نقل از hwt :
دوست ان باشد كه گيرد دست دوست ---- در پريشانحالي و درماندگي ! ( همين بود شعرش ؟! )
تقریبا" همونه:D
دوست مشمار آنكه در نعمت زند

لاف يارى و برادر خواندگى

دوست آن دانم كه گيرد دست دوست

در پريشان حالى و درماندگى.
 

hwt

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
11 آگوست 2004
نوشته‌ها
15,954
لایک‌ها
2,415
به نقل از electronic :
تقریبا" همونه:D
دوست مشمار آنكه در نعمت زند

لاف يارى و برادر خواندگى

دوست آن دانم كه گيرد دست دوست

در پريشان حالى و درماندگى.
شاعرش كيه ؟:D
 

raspina

Registered User
تاریخ عضویت
6 ژوئن 2005
نوشته‌ها
36
لایک‌ها
0
محل سکونت
tehran
به نقل از electronic :
تقریبا" همونه:D
دوست مشمار آنكه در نعمت زند

لاف يارى و برادر خواندگى

دوست آن دانم كه گيرد دست دوست

در پريشان حالى و درماندگى.

يار بي پرده از در و ديوار
در تجليست يا اولي الابصار :)
 

vahidrk

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 جولای 2005
نوشته‌ها
3,513
لایک‌ها
561
سن
38
محل سکونت
Home
به نقل از hwt :
دوست ان باشد كه گيرد دست دوست ---- در پريشانحالي و درماندگي ! ( همين بود شعرش ؟! )
یا رب این نو دولتان را با خر خودشان نشان................. کاین همه ناز و از غلام ترک و استر میکنند
 

DOOSTeKHOOB

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2005
نوشته‌ها
320
لایک‌ها
6
محل سکونت
شهر قصه
به نقل از Arwen :
یا رب این نو دولتان را با خر خودشان نشان................. کاین همه ناز و از غلام ترک و استر میکنند
در بركشيد و گفتا غنيمت است......................بر خوردن از درخت اميد وصال دوست
 

M-r-r

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 فوریه 2004
نوشته‌ها
383
لایک‌ها
1
سن
38
محل سکونت
in my clothes
تو در آن سایه بنه سر که شجر را کند اخضر - که بدان جاست مجاری همگی امن و امان را
 

m_bihoodeh

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 نوامبر 2006
نوشته‌ها
4
لایک‌ها
0
تا چند همچو شمع زبان اوری کنی
پروانه مراد رسید ای محب خموش
 

m_bihoodeh

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 نوامبر 2006
نوشته‌ها
4
لایک‌ها
0
دست در حلقه ان زلف دو تا نتوان کرد
تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
 

آرشیتکت

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 می 2006
نوشته‌ها
1,066
لایک‌ها
9
سن
42
محل سکونت
In the Wind
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
 

saye*

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
29 نوامبر 2006
نوشته‌ها
57
لایک‌ها
1
ای عشق ای کشیده به خون ننگ و نام را
گلگونه به غاز کرده رخ صبح و شام را
با دست های لیلی خود بافته به هم
طومار قیس و رشته ی ابن السلام را
ای قبله ی قبیله ! که در هر نماز خود
هشیار و مست رو به تو دارد سلام را
در بسته شد به روی همه چون تو آمدی
ای خاص کرده معنی هر بار عام را
نیلوفری که بوی تو را داشت ، یاس من
شاهد که پک وقف تو کردم مشام را
نفس شدن ! ادامه ! بدانسانکه می کشی
از حسرت تمام نبودن ، تمام را
شکر تو باد عشق ؟ که گاهی چشانده ای
در جام شوکران ، شکر این تلخکام را
کلمه گرفتم اینکه خدا بود یا نبود
من از دم تو روح دمیدم کلام را
انبوه شد به رغم تو اندوه در دلم
از هم بپاش عشق من ! این ازدحام را

...........
این چندمین تاپیک مشاعره هست که من دیدم :wacko:
اینجا خبری هست ایا !؟
 

darkwhite

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
15 فوریه 2005
نوشته‌ها
8
لایک‌ها
0
محل سکونت
Mashad


ما را به رخت و چوب شباني فريفته است
اين گرگ سالهاست كه با گله آشناست

سلام بر شاعر مسلکهای" ابزار های فارسی" . فارسی را شوت نداریم...
تا توانی دلی بدست اور
که دل شکستن هنر نمی باشد
 

ایرانی آزاد

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
29 نوامبر 2006
نوشته‌ها
990
لایک‌ها
5
دل من چون پرستوی بهاری ست
ازین صحرا به آن صحرا فراری ست
شکیب او همه در بی شکیبی ست
قرار او همه در بی قراری ست
 

saye*

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
29 نوامبر 2006
نوشته‌ها
57
لایک‌ها
1
تازه فهمیده ام که سید خندان هم،
بارها در خفا گریه کرده بود!
تازه غربت صدای فروغ را حس کرده ام!
تازه دوزاری ِ کج و کوله آرزوهایم را
به خورد تلفن ترانه داده ام!​
 

سیامک

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
23 سپتامبر 2006
نوشته‌ها
303
لایک‌ها
0
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم.

از استاد شهریار!!!
 

MSD192

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 نوامبر 2006
نوشته‌ها
7
لایک‌ها
0
من به خود می گویم:
چه کسی باور کرد
جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاکستر کرد
frown.gif
؟

مصدق
 

سیامک

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
23 سپتامبر 2006
نوشته‌ها
303
لایک‌ها
0
دستت ز جام می چرا بی کار است
می خور که زمانه دشمنی غدار است
دریافتن روز چنین دشوار است

خیام
 

saye*

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
29 نوامبر 2006
نوشته‌ها
57
لایک‌ها
1
تهی کن جام را ای ساقی مست
که امشب میل جام دیگرم نیست
مرا از سوز ساز و خنده ی می
چه حاصل ؟ زانکه شوری در سرم نیست
خوش آن شب ها ، خوش آن شب های مستی
که با او داشتم خوش داستان ها
شرابم شعله می زد در دل جام
در آن می سوخت عکس آسمان ها
خوش آن شب ها که مست از دیدن او
هوایی در دلم بیدار می شد
...
 
بالا