مشاعره!!!

[shadow fiend]

یکی روبهی دید بی دست و پای
فرو ماند در لطف و صنع خدای

Sent from my LT29i using Tapatalk 2

 

[Mehdi14]

یک روز شاید در تب توفان بپیچندت
آن روز باید ! راه صحرا را بلد باشی
بندر همیشه لهجه اش گرم و صمیمی نیست
باید سکوت سرد سرما را بلد باشی

 

[shadow fiend]

یک روز شاید در تب توفان بپیچندت
آن روز باید ! راه صحرا را بلد باشی
بندر همیشه لهجه اش گرم و صمیمی نیست
باید سکوت سرد سرما را بلد باشی

یا رب مکن از لطف پریشان مارا
هرچند که هست جرم و عصیان مارا

 

[Agha_Jo0n]

از خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف حق

 

[Mehdi14]

قدری بنشین تا همه ی شهر بخوانند
شیوا غزلی را که نگاه تو سروده است

 

[namvari]

تا کی از ما یار ما پنهان بود؟
چشم ما تا کی چنین گریان بود؟

 

[Mehdi14]

در دلم عشق تو چون شمع به خلوتگه راز
در سرم شور تو چون باده به میناست هنوز
گر چه امروز من آیینه ی فردای منست
دل دیوانه در اندیشه ی فرداست هنوز

 

[namvari]

ز هر چه هست گزيرست و ناگزير از دوست
به قول هر که جهان مهر برمگير از دوست

 

[shadow fiend]

ز نیکی(دقیق نمیدونم نیکی بود یا نه :دی) بود مرد را راستی
ز سستی کژی زاید و کاستی

 

[Mehdi14]

ز نیکی(دقیق نمیدونم نیکی بود یا نه :دی) بود مرد را راستی
ز سستی کژی زاید و کاستی

ز نيرو :دي


یا ز ره وفا بیا یا ز دل رهی برو
سوخت در انتظار تو جان به لب رسیده ام

 

[shadow fiend]

ز نيرو :دي


یا ز ره وفا بیا یا ز دل رهی برو
سوخت در انتظار تو جان به لب رسیده ام

:دی
چه فرقی میکنه حالا :دی

مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری مردی

 

[shadow fiend]

ز شیر شتر خوردن و سوسمار

عرب را بدانجا رسیده است کار

که تاج کیانی کند آرزو

تفو بر تو ای چرخ گردون تفو

فردوسی

وطن یعنی شرف یعنی شهادت
وطن یعنی عشق یعنی شجاعت


(امیدوارم درست گفته باشمش :دی)
سواد نم کشیده لامصب

Sent from my LT29i using Tapatalk 2

 

[Mehdi14]

تا به کنار من بدی بود به جا قرار دل
رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده ام
چون به بهار سر کند لاله ز خاک من برون
ای گل تازه یاد کن از دل داغ دیده ام

 

[SilentStar]

منم که بی تو نفس می‌کشم زهی خجلت. مگر تو عفو کنی ور نه چیست عذر گناه

 

[m-o-h-s-e-n]

هنگام وداع تو ز بس گریه کردم


دور از رخ تو چشم مرا نور نمانده ست

 

[Mehdi14]

تا به کنار من بدی بود به جا قرار دل
رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده ام
چون به بهار سر کند لاله ز خاک من برون
ای گل تازه یاد کن از دل داغدیده ام

 

[m-o-h-s-e-n]

میرفت خیال تو ز چشم من و میگفت


هیهات ازین گوشه که معمور نمانده ست

 

[Mehdi14]

تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح
به یاد چشم تو گیرند جام صهبا را
کمند زلف به دوش افکن و به صحرا زن
که چشم مانده به ره آهوان صحرا را

 

[ترانه18]

اوست نشسته در نظر ؛ من به کجا نظر برم
اوست گرفته شهرِ دل ؛ من به کجا سفر برم

"مولاانا"

 

[Agha_Jo0n]

مرغ دريا بادبان هاي بلندش را
در مسير باد مي افراشت
سينه مي سائيد بر موج هوا
آنگونه خوش، زيبا