مشاعره!!!

[sorena-2500]

ای گل سرخ و سفید و ارغوانی ... فراموشم نکن تا میتوانی.... !

 

[sorush21]

یکی خوشحال ، یکی غمگین

یکی دارا ، یکی مسکین

یکی در عشق می سوزد ، یکی در عشق می بازد

مرا یاد غم پاییزی اندازد

که برگی از درختی

زرد می افتد

بسا برگی که نیمش زرد و نیمش سبز

می افتد

همه دارا و مسکین

شاد و غمگین

عاقبت آن روز

می افتند

بیایید سبز بودن را

سبز ماندن را ، بیاموزیم

و بر آن پایبند باشیم ...

شرمنده اگه مشکل داشت فی البدائه گفتم اگه ایرادی دیدید پ خ بدید خوشحال میشم

میم ؟؟!

 

[sorena-2500]

یکی را دوست میدارم ولی افسوس
او هرگز نمیداند
نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاهم که او را دوست میدارم ولی افسوس
او هرگز نگاهم را نمی خواند
-------------
فکر کنم دیشب از ی بود ... پست رو ویرایش کردید آیا ؟!

 

[Agha_Jo0n]

اگر روزی مقدر شد که با اشکت وضو سازم
خدا داند که با چشمت هزاران قبله میسازم

 

[sorush21]

یکی را دوست میدارم ولی افسوس
او هرگز نمیداند
نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاهم که او را دوست میدارم ولی افسوس
او هرگز نگاهم را نمی خواند
-------------
فکر کنم دیشب از ی بود ... پست رو ویرایش کردید آیا ؟!

ویرایش پست به دلیل بزرگ کردن میم بود اصلا جلو نرفت شعر ما !

اگر روزی مقدر شد که با اشکت وضو سازم
خدا داند که با چشمت هزاران قبله میسازم

همون میم خودمو دادی با همین میریم ...

مرا اسب سفیدی بود روزیـــــــــــــــ! /شهادـــــــت را امیدی بود روزیـــــ ...
حالا ی بده

 

[Max.Pain]

یـــاران موافق همه از دست شدند

در پای اجل یکان یکان پـست شدند

 

[sorena-2500]

در این درگه که گَه گَه ، کَه کُه و کُه کَه شود ناگه
به امروزت مشو غره که از فردا نهی آگه

 

[sorush21]

هر کسی را نتوان گفت که صاحب نظر است / عشق بازی دگر و نفس دگر است

آدمی صورت اگر دفع کند شهوت نفس / آدمی خوی شود ورنه همان جانور است

 

[sorena-2500]

تا که بودیم نبودیم کســــــی

کشت ما را غم بی همنفسی

تا که خفتیم همه بیـدار شدند

تا که مردیم همه یـــــار شدند

قدر ائینه بدانید چو هســـــــت

نه دران موقع که افتاد شکست

 

[sorush21]

تا کسی رخ ننماید ز کسی دل نبَرَد / دلبر ما دل ما برد و به ما رخ ننمود

 

[sorena-2500]

دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟ طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

 

[sorush21]

یا رب مددی ساز که یارم به سلامت / باز آید و برهاندم از بند ملامت!
خاک ره آن یار سفر کرده بیارید / تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت
امروز که در دست توام مرحمتی کن / فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت؟!
ای آن که به تقریر و بیان دم زنی از عشق! / ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت!

 

[sorena-2500]

ترسم اي مرگ نيايي تو و من پير شوم
آنقدر زنده بمانم كه ز جان سير شوم

 

[Adin]

اين ره كه تو ميروي به تركستان است.
ترسم نرسي به كعبه اي اعــــرابي .

 

[sorush21]

اين ره كه تو ميروي به تركستان است.
ترسم نرسي به كعبه اي اعــــرابي .

لطفا درست توی تاپیک شرکت کنید قوانین تاپیک رو به هم نریز رفیق

ترسم اي مرگ نيايي تو و من پير شوم
آنقدر زنده بمانم كه ز جان سير شوم

ما در ره دوست نقض پیمان نکنیم / گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم

 

[sorena-2500]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]من از بیگانگان هر گز ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد[/FONT][/FONT]

 

[wonnin]

دعوی چه کنی؟ داعیه‌داران همه رفتند
شو بار سفر بند که یاران همه رفتند...

 

[majid.empire]

در اَزَل پرتو حُسنت ز تجلّی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

 

[wonnin]

ديروز را دانسته آمديم
امروز ندانسته عاشقيم
و فردا روز را ... ای رِندِ مانده بر دوراهیِ دريا و دايره
خدا را چه ديده‌ای!

 

[sorena-2500]

يکي مي پرسد اندوه تو از چيست؟
سبب ساز سکوت مبهمت کيست؟
برايش صادقانه مي نويسم
براي آنکه بايد باشد و نيست