• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

مشاعره!!!

milad.fx

Registered User
تاریخ عضویت
23 سپتامبر 2010
نوشته‌ها
79
لایک‌ها
17
تو طاعت حق کنی به امید بهشت رو رو تو نه عاشقی که مزدوری تو
 

Hamidreza23

Registered User
تاریخ عضویت
15 آپریل 2013
نوشته‌ها
3,664
لایک‌ها
4,509
محل سکونت
گیلان
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
 

sorena-2500

Registered User
تاریخ عضویت
1 مارس 2012
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
141
محل سکونت
کرج سیتی
درپسه ناامیدی بسی امید است
پایان شبه سیاه سفید است
عزیز با حرف ت باید مینوشتی ... اینجوری مشاعره به هم میریزه .. لطفا حواستون باشه ...


وز بستر عافیت برون خواهم خفت
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
تا ابد یاد عزیزان ز دل وجان نرود
جان اگر رفت ولی خاطر خوبان نرود
 

sorush21

Registered User
تاریخ عضویت
8 مارس 2013
نوشته‌ها
351
لایک‌ها
160
محل سکونت
tehran
دوستي با من گفت :

شعرهايت زيباست، قصه غصه ماست

تو سخن از دل ما ميگويي.

باز هم شعر بگو.

ديگري اما گفت : شعر تو تكرار است.

ناخودآگاه نگاهش كردم.

لحظه اي فكر، تامل، بعد آن با خنده،

در جوابش گفتم :

زندگي تكراريست، من و تو تكراريم.

من اگر نو بشوم تنهايم و در اين تنهايي

درد را مي بينم
 

sorena-2500

Registered User
تاریخ عضویت
1 مارس 2012
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
141
محل سکونت
کرج سیتی
مي رسد روزي که شرط عاشقي دلدادگي ست
آن زمان، هر دل فقط يک بار عاشق مي شود
 

sorena-2500

Registered User
تاریخ عضویت
1 مارس 2012
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
141
محل سکونت
کرج سیتی
در جوانی پاک زیستن شیوه پیغمبریست
ورنه هر گبری به پیری شود پرهیز کار
 

sorush21

Registered User
تاریخ عضویت
8 مارس 2013
نوشته‌ها
351
لایک‌ها
160
محل سکونت
tehran
ره رو آن نیت که گه تند و گهی خسته رود / ره رو آنست که آهسته و پیوسته رود
 

sorush21

Registered User
تاریخ عضویت
8 مارس 2013
نوشته‌ها
351
لایک‌ها
160
محل سکونت
tehran
من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم / که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
 

sorena-2500

Registered User
تاریخ عضویت
1 مارس 2012
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
141
محل سکونت
کرج سیتی
آه دست پسرم يافت خراش! واي پاي پسرم خورد به سنگ
---------------
شعر کامل رو از دست ندید خعلی زیباست :

داد معشوقه به عاشق پيغام که کند مادر تو با من جنگ

با نگاه غضب آلوده زند بر دل نازک من تير خدنگ

مادر سنگ دلت تا زنده است شهد در کام من و توست شرنگ

گر تو خواهي به وصالم برسي بايد اين ساعت بي خوف و درنگ

روي و سينه تنگش بدري دل برون آري از آن سينه تنگ

عاشق بي خرد ناهنجار نه بل آن فاسق بي عصمت و ننگ

رفت و مادر را افکند به خاک سينه بدريد و دل آورد به چنگ

قصد سر منزل معشوقه نمود دل مادر به کفش چون نارنگ

ازقضا خورد دم در به زمين و اندکي رنجه شد او را آرنگ

آن دل گرم که جان داشت هنوز اوفتاد از کف آن بي فرهنگ

از زمين باز چو برخاست، نمود پي برداشتن دل، آهنگ

آه دست پسرم يافت خراش! واي پاي پسرم خورد به سنگ
 

sorush21

Registered User
تاریخ عضویت
8 مارس 2013
نوشته‌ها
351
لایک‌ها
160
محل سکونت
tehran
این شعر دوران دبیرستان تو ادبیات انسانی داشتیم ... زیباست

گر می فروش حاجت رندان روا کند / ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کند!
 

sorena-2500

Registered User
تاریخ عضویت
1 مارس 2012
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
141
محل سکونت
کرج سیتی
ما تو ادبیات ریاضی داشتیم :D
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یا رب که نیفتد به کسی کار کسی
 

sorush21

Registered User
تاریخ عضویت
8 مارس 2013
نوشته‌ها
351
لایک‌ها
160
محل سکونت
tehran
بابا ریاضی!
اکثر بچه های ریاضی بخاطر اینکه مجبور بودن از جلو کلاسمون رد شن کشیده میشدن تو کلاس کتک میخوردن!:)
هنوزم افطاری چیزی همه با هم جمع میشیم
آقا تاپیک شده خاطره وللش:D

یا رب این نو گل خندان که سپردی به منش / می سپارم به تو از چشم حسود چمنش
 

sorena-2500

Registered User
تاریخ عضویت
1 مارس 2012
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
141
محل سکونت
کرج سیتی
در هروله و درنگ باید باشم / دلواپس صلح و جنگ باید باشم
دریا به من آموخت که عمری در خویش / همبستر خاک و سنگ باید باشم
 
بالا