kourosh-ma
Registered User
- تاریخ عضویت
- 31 مارس 2013
- نوشتهها
- 213
- لایکها
- 117
يا رب مرا ياري بده ، تا سخت آزارش کنم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادندمن و انکار شراب، این چه حکایت باشد
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد
تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده ست....... دل سودا زده از غصه دو نیم افتاده ست
تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق
عاشقم بر عشق و هرگز نشکنم پیمان عشق
تا حدیث عاشقی و عشق باشد در جهان
نام من بادا نوشته بر سر دیوان عشق
سنایی
پ.ن: همکار جان، چه قافیه سختی :دی ما را در چلنج انداختید.