قسمت پنجم Spoil سری Berserk :
خب گرفتاری های اخیر اجازه نداد که این قضیه spoil سری
Berserk رو کامل کنم ... نهایتا دو قسمت دیگه مونده که این یکی شه ...
خب تا اینجا گفتم که
کاسکا و فارنزه رو ظاهرا بردن به
اعماق اهریمنی دنیا و بقیه هم دارن میرن واسه نجاتشون ...
--------------
Vol-26 :
اینا میرن تو غار و به موقع
کاسکا و
فارنزه رو نجات میدن ... بعد با توجه به اینکه تعداد troll ها و اینا زیاده .. قرار میشه که
گاتس باهاشون بجنگه تا بقیه ، به همراه تعداد زیادی زن و بچه که اونجا اسیر شده بودن ، عقب نشینی کنن ...
slan ( یکی از 5 عضو god hand که
خانوم هم هست ) ظاهرمیشه و طبیعیه که قدرتش از
گاتس بیشتره ... اما
شوالیه اسکلتی به موقع می رسه و هم
گاتس رو نجات میده و هم slan رو شکست میده .. ( slan به شوالیه اسکلتی میگه :
اعلیحضرت !! – ضمنا شوالیه اسکلتی از طریق خوردن behelit ها ، یه شمشیر خفن واسه خودش ساخته ) .. از اونور هم
شیرک ( دختر کوچولوی جادوگر ) ، از یکی دیگه از عناصر زمینی ، یعنی
خدای لجنزار کمک می گیره و باقی مونده troll ها رو نابود می کنه و قضیه حل میشه ...
خدای لجنزار – slan ( یکی از godhand ها )
از اینجای داستان
تیم گاتس کامل شده و این ترکیب شون تا الان که vol شماره 32 هستیم ، دست نخورده مونده ...
تیم فعلی گاتس ( گاتس پیش خودش اینا رو با 5 تا دوستش تو
گروه شاهین مقایسه می کنه - شما هم مقایسه کنید ! )
تیم گاتس برمی گردن به سمت خونه
فلورا (استاد شیرک ) ، اما می فهمن که قبل از اونا نیروهای
گریفیث حمله کردن به اونجا و درگیر میشن ( البته خود گریفیث نیومده و یکی از apostle ها رو فرستاده ) ...
شوالیه اسکلتی هم سر می رسه و یه دفعه
زاد نامیرا هم ظاهر میشه ... بهرحال اینا دو به دو درگیر میشن ... یعنی زاد نامیرا و شوالیه اسکلتی از یک طرف و گاتس و اون apostle هیکل دار از طرف دیگه ...
توی خونه هم فلورا دیگه داره می میره ( به نوعی خودش رو قربانی تیم گاتس می کنه ) و به شیرک میگه که با گاتس همراه بشه ( چونکه
تقدیرش اینطوریه ) و ضمنا یه
زره که دارای یه جور
طلسم هستش رو هم به گاتس میده ...
گاتس ،
تحت تاثیر زره ، یه دفعه شدیدا قوی میشه ، ناجور !! ... بعدا می فهمیم که این زره باعث میشه ترس و درد از وجود آدم بره ، در نتیجه از یه طرف خوبه و از یه طرف بد ... اشکالش اینه که طرف همین جور زخمهاش بیشتر میشه ، اما چون خودش حالی اش نیست ، ممکنه بمیره بر اثر این همه زخم ... ضمنا
زاد نامیرا توضیح میده که ظاهرا
شوالیه اسکلتی هم روزگاری این زره رو پوشیده ... این زره کلا دردسراش کمتر از منافعش نیست که بعدا بیشتر میگم ازش ...
زره گاتس ( که با وجود اینکه یه جور نیروی جادویی داره اما نوعی نفرین و طلسم همراهشه )
--------
Vol-27 :
گاتس و اون apostle همچنان با هم درگیرن و بقیه هم دارن نگاه می کنن ( در صورتیکه "اصولا" بقیه باید با هم بجنگن !! ) ... apostle ه تبدیل میشه به حالت دومش که بدنی از " سنگ یاقوت " داره و نفوذ ناپذیره ... از اون طرف گاتس کاملا دچار خونریزی هستش ولی خودش نمی فهمه و هیچ جوری هم نمیشه باهاش ارتباط برقرار کرد ( اینم یکی دیگه از اشکالای زره ... موبایل آنتن نمیده توش !!! ) ..
شیرک متوجه میشه که باید وارد عمل بشه ... در نتیجه میره توی حس (!) و وارد
ناخودآگاه گاتس میشه و در نتیجه از اون حالت وحشیانه اش درمیاد و همگی عقب نشینی می کنن ...
حالا برمی گردیم به
midland ، یکی به اسم Raven ( همون آقایی که توی انیمه هم بود و جزو ژنرال ها بود و از گریفیث طرفداری می کنه ، یادتونه ؟ ) با
جبهه آزادیبخش فرانسه ( ببخشید! ... midland ) در تماسه که رئیس شون هم کسی نیست بجز foss (
وزیر ناقلای پادشاه که به
گریفیث کمک کرد تا ملکه رو بکشه ) و ناامیدانه سعی می کنن جلوی کوشانی ها رو بگیرن ... بهشون خبر می رسه که "
شاهین " ( =
گریفیث ) بزودی میاد و midland رو آزاد می کنه ...
raven رو یادتونه ؟، همون که توی جلسه ی ژنرال ها طرفدار
گریفیث بود ( توی انیمه )
سردسته
کوشانی ها ، اسمش
ganishka است و بعدا می فهمیم که با وجود اینکه یکی از apostle هاس ولی
سرکش شده و می خواد با خدایان ( و مخصوصا
گریفیث ) بجنگه .. فوق العاده هم بی رحمه و لشکرش هم فوق العاده اهریمنیه ( نحوه درست شدن این لشکر رو هم
shilat متوجه میشه که همونطور که گفتم با اینک شیلات توی گروه کوشانی هاس ، اما عاقله و از دور همه چیز رو دنبال می کنه )... ضمنا
شارلوت ( دختر پادشاه که عاشق گریفیثه و الان باید ملکه بشه ) هم اسیر
ganishka هستش ...
گانیشکا ( رئیس کوشانی ها که یکی از apostle های قویه ) – ارتش اهریمنی اش
کمی بعد ، بین نیروهای
گریفیث و کوشانی ها نبردی درمی گیره که نهایتا مشخص میشه هدف فقط پرت کردن حواس ganishka بوده ... چون
زاد نامیرا و گریفیث میرن و
شارلوت رو نجات میدن و در میرن ...
گاتس و تیمش هم میرسن به
دریا ( آخه دارن میرن به سمت
قلمرو الف ها و باید از دریا بگذرن ) ... کنار ساحل اردو می زنن و بعد از مدتها نفس راحتی می کشن ...
---------
Vol-28 :
شیرک ، یه جور
حس رمانتیک نسبت به
گاتس پیدا میکنه ( که احتمالا ترکیبی از ویژگی های سنی اش و father complex هستش ... راستی کلی چیزای
روانشناسی یاد گرفتید ها !! ) ... ضمنا
شوالیه اسکلتی هم سری به گاتس میزنه و میگه که
طالع نحسی همراه گاتسه ( اینو که خودمون هم می دونستیم !! ) ... میگه که هرچی بیشتر با شیاطین بجنگی و اون زره رو بپوشی ، بیشتر فرو میری تو
بخش تاریک ... البته خبر خوبی هم میده : توی همون سرزمین elf ها ، حاکمی هست که
می تونه حال کاسکا رو خوب کنه ... و طبق معمول یه جمله مرموز هم میگه :
" اون چیزی که تو آرزش رو داری ( = برگشتن حافظه کاسکا ) ، ممکنه همون چیزی نباشه که کاسکا آرزوش رو داره " ...
کاسکا کنار ساحل ، یه بچه خردسال رو می بینه و میخواد پیش خودش نگه اش داره ... بچه قدری غیرعادیه و ضمنا از
گاتس هم خوشش میاد ...
سه نفری مثل یه خونواده ان ... همون شب یه لشکر از تمساح های شیطانی بهشون حمله می کنن .. ( بعدا می فهمیم که جادوگرهای
کوشانی ، کنترلشون می کنن و کافیه اونا رو بکشن ) ...
گاتس هنگام نبرد با قوی ترین هیولا ، میره تحت تاثیر زره ( = میره تو نیمه تاریک ) ... اشکال قضیه اینه که نمی تونه دوست و دشمن رو تشخیص بده و میاد سمت تیم خودش و اون
بچه اسرار آمیز و البته شیرک هستن که بصورت
تله پاتیک باهاش ارتباط برقرار می کنن و برش می گردونن به حالت عادی ...
تیم گاتس نهایتا می رسه به
شهر بندری vritanis که از اینجا به بعدش رو می تونن با
کشتی سفر کنن ... شهرکاملا حالت نظامی داره ، چون
کوشانی ها ممکنه هر لحظه حمله کنن ...
شیرک ، در کنار اسکله با دختر شاد و نوجوانی به اسم
سونیا آشنا میشه که عضو تیم گریفیثه و یه قدرت غیرعادی داره :
تله پاتی ... و ضمنا اون هم یه جور
حس رمانتیک نسبت به گریفیث داره ! ... ( این سکانس بانمکه خیلی ، اگه وقت کردید ،
بخونیدش )
سونیا ( دختری که عضو تیم
گریفیثه اما حداقل تا حالا که نقش مثبت بوده ! ) ...