شريفي نيا: مليكا و مهراوه هر كدام يكستارهاند
دكتر علي شريعتي: (انسانها همه هنرمندند،هركس به ميزان هنري كه دارد، انسان است.)يكي از اين انسانهاي هنرمند كه در عالم هنر اينمرز و بوم حرفهاي زيادي براي گفتن دارد ويك پديده است، (محمدرضا شريفينيا)ست.كسي كه هنر در ذات او ريشه دارد و با ارائهكارهاي مختلف و البته متفاوت، جايگاه خاصي رادر بين مردم پيدا كرده است. بدون اغراق اوبازيگر فوقالعادهاي است، كه با قرار گرفتن درنقشهاي متفاوت آنچنان در درون نقش غرقميشود و آن را بازي ميكند كه آن را واقعيميپنداري و ميتواني به آنچه كه ارسطو دررساله (تطهير روح)، در باب هنر گفته برسي، يعنييك حس همذاتپنداري با بازيگر€ او عكاسبزرگي است بهطوري كه احساس ميكني، اينعكسها با تو حرف ميزنند، شريفينيا در حيطهطراحي و گرافيك هم زبر دست است، آنچنان كهنتيجه كارهايش در مجله نقش آفرينان براي همهقابل رويت است و از همه مهمتر و حساستر توجهبه هنر او در انتخاب بازيگر براي نقشهاي مختلفميباشد كه كاري بسيار دقيق، ظريف و مهم بوده.او با نگاهي تيزبين اين كار را انجام ميدهد و بههمين خاطر امروز كارش براي مردم قابل احترامو اعتماد است. در هر صورت مصاحبه با شخصيتيخاص و محبوب كه ميتوان از جنبههاي مختلفابعاد شخصيتي او را مورد بررسي قرار داد،جذاب و خواندني خواهد بود.
كسي كه وليد امام علي (ع)، حاجي دنيا، اكبرسفر سبز، داماد عروس خوش قدم، مجروح جنگيشيدا و... بود، در حالي كه هيچ كدام از اينهانيست، او در وراي تمام اين چهرهها تنهامحمدرضا شريفينياست، چهرهاي محبوب ودوست داشتني كه جنس هنر و سليقه مردم راميشناسد، براي هر سليقه كار ميكند و همين او رادر اذهان مردم هنر دوست ايران جاودان كردهاست.
محمدرضا شريفينيا، در تهران و خيابانعينالدوله متولد شد. در اسفند ماه سال 1358با (آزيتا حاجيان) تشكيل زندگي مشترك داد وحاصل اين وصلت دو دختر به نامهاي (مهراوه) و(مليكا) ميباشد.
در حال حاضر يكي از مهمترين كارهايشما انتخاب بازيگر براي فيلمها و سريالهايمختلف است، كه اتفاقا كار بسيار ظريف و دقيقيميباشد، مصاحبه را از اينجا آغاز ميكنيم، برايانتخاب بازيگر چه ملاكهايي را مدنظر قرارميدهيد؟
شريفينيا: وقتي كه يك نقش را در فيلمنامهميخوانم، بر اساس ويژگيهايي كه دارد بهآدمهاي مختلفي كه در سينما و تئاتر داريم، فكرميكنم، بعد آنها را به كارگردان و تهيه كنندهمعرفي ميكنم و آنها براساس ويژگيهايي كهخود براي فيلمشان سراغ دارند، از بين آدمهايپيشنهاد، عدهاي را بر ميگزينند و سپس ما با همصحبت ميكنيم و به توافق ميرسيم، يعنيديدگاههاي مختلفي لحاظ ميشود.
مثلا اگر كسي را براي ايفاي نقش پسر يكخانواده انتخاب كرده و هر سه او را قبول داشتهباشيم، لاجرم بايد نقش پدر آن پسر را به كسيبدهيم كه مقداري با او شباهت داشته باشد وهمين مسائل باعث ميشود، كه بقيه مهرهها كنارهم چيده شود. اين مسئله بسيار بديهي است، مثلادر كار موسيقي زماني كه چهار نفر ميخواهند باهم براي آواز خواندن روي سن بروند، بايدملاكهاي زيادي را مدنظر قرار دهند و گروهيرا تشكيل دهند كه هركدامشان جوابگو و نمايندهيك نوع سليقه باشد. در فيلم هم همينطور است،بايد موضوع را هم مدنظر داشت كه براي استقبالمردم از يك فيلم از هنرپيشههايي استفاده شود،كه هر كدام مورد نظر يك سليقه و يك تفكر خاصدر جامعه باشد. پس براي انتخاب يك بازيگر برايايفاي نقشي خاص، بايد جنبههاي زيادي موردبررسي قرار گيرد. در كل تركيب بازيگران و چيدنآنها در كنار هم اهميت بالايي دارد كه هر كدام ازاين مسائل برميگردد به اين كه: -1 بازيشانخيلي خوب و حرفهاي باشد. -2 به لحاظتماشاگر، مقبول و جوابگو باشد. -3 تهيه كنندههم قادر به پرداخت دستمزدهايشان باشد.ت چرا بعضي از بازيگران در خيلي از كارهاي شماحضور دارند؟
شريفي نيا: هر كس بر اساس شايستگياشانتخاب ميشود. شما به كارهاي ما نگاه كنيد همهدر جاي خودشان درست انتخاب شدهاند.(سريال امام علي (ع))، سريال همسايهها، سريالسفرسبز، فيلم سينمايي ليلا، درخت گلابي، مهمانمامان، فيلم سينمايي پري، كيف انگليسي و...بعضي مواقع تهيه كنندگان براي استقبال از فيلمترجيح ميدهند، از بازيگراني در فيلمشاناستفاده كنند كه قبلا امتحان خود را پس داده وبراي مردم جذابيت دارند وقتي امين حياييبهطور مثال كاري را انجام داده و براي همان رلدر اشل و تيپ حيايي سه يا چهار بازيگر ديگر هم -كه من معمولا همه آنهارا معرفي ميكنم - وجودداشته باشد اما تهيه كننده، امين حيايي كهمحبوبتر از بقيه است را بر ميگزيند، دليل ديگهاينست كه ما معمولا وقتي با يكسري آدمها كاركرديم و با اخلاق و خصوصيات هم آشنا شديم باهم راحتتر كنار ميآييم، البته در موارد مختلفو برحسب نياز از آدمهاي ديگر هم استفادهميكنيم، اين مسئله در هر كاري وجود دارد وسينما نيز از اين قاعده مستثني نيست; مثلا كيمياييبا يك عده خاص كار ميكند و تقوايي اكيپي جدادارد، مهرجويي، بيضايي و مابقي كارگردانها نيزهمينطور، از طرفي در هر كار جديد ممكنه يكعده هم به آن پيكره قبلي اضافه شوند يا يكي، دوتا هم كم شوند يا اينكه فيلمنامه نياز به چهرههايجديد داشته باشد، در هر صورت اين حقآدمهاست كه با كساني كار كنند كه با آنهاراحتترند، چه به لحاظ اخلاق و رفتار و قول وقرار و چه به لحاظ مسائل دستمزد و امور مالي درنظر گرفتن تمام اين موارد ريز باعث ميشود كهيك عدهاي را با هم در بعضي از فيلمها ببينم، امامعمولا من آدمها را براساس شايستگي و درستمنطبق شدنشان با نقش انتخاب ميكنم.
يعني اينطور نيست كه شما براي انتخاببازيگران ابتدا يك مجموعه دلخواه خود را درذهن داشته باشيد و نقشها را ابتدا با آنها بسنجيدو اگر آنها در نقش موفق نبودند از افراد ديگري كهدر مجموعهتان هستند استفاده كنيد؟
شريفينيا: نه، اصلا اين گونه نيست.
با تشكيل گروههاي سينمايي به طور خاصموافقيد؟ يعني هر كارگردان براي خود گروهيداشته باشد؟
شريفينيا: بهطور مطلق در سينما نميشود يكگروه خاص داشت، چون نميتواني پشت سر همكار كني. در فيلمي كه حدود دو ماه فيلمبرداريشطول ميكشد و بعد از آن مدتي براي توليد وتدوين وقت لازم است، در اين زمان عدهاي ازجمله بازيگران بيكار خواهند بود و مجبورندبراي گذران زندگي سر كار ديگري بروند، اگر قرارباشد كار ديگري را شروع كنيم، مسلما عدهاي دركارهاي ديگر مشغولند، پس نميشود همه را با همجمع كرد، از اين رو تشكيل گروه سينماييهميشگي امكانپذير نيست، در ضمن عدهاي ازآن اكيپ ممكنه براي كار جديد اصلا مناسبنباشند. ولي شما ميتوانيد با تعدادي آدم همفكربيشتر كار كني و از كسانيكه هم سليقهات هستندبيشتر استفاده نمايي.
يك سري از بازيگران هستند كه امكان دارددر فروش فيلم يا گيشه مهم باشند، اين موضوعمحدوديت ايجاد نميكند، كه خيليها نتوانند بالابيايند و پيشرفت كنند، نظر شما در اين رابطهچيست؟
شريفينيا: ببينيد تمام مسائل كه دست ما نيست،بخشي از آن دست مردم است، يك فيلم ممكناست خيلي خوب باشد، ولي از بازيگراني كهمعروف هستند و مردم دوستشان دارند استفادهنشده باشد; خب آن فيلم ممكن است خيلينفروشد، تهيه كنندهها گاهي ريسك نميكنند، ماسعي ميكنيم، آدمهايي را بياوريم و معرفي كنيمكه حالا از اين به بعد مردم با آنها آشنا شوند، چهبسا اين كار را بارها و بارها انجام داديم، ولي همهسينما كه دست من نيست، يعني من يك سهمكوچكي در سينما دارم، نه مسئول امور سينماييكشور، نه مسئول امور بازيگرانم و در حد مقدارفيلمي كه به من مراجعه ميشود، ميتوانم بازيگرانتخاب كنم، بر همان اساس يك عده بازيگرمعرفي ميكنم كه دلم ميخواهد وقتي معرفيميشوند، از تمام جهات آنقدر خوب باشند، كهكار بعدي هم، به من مراجعه كنند. حرفه هنر،حرفه اطلاعات، حرفه آگاهي، حرفه شعور وحرفه شناخت است.
ت مردم ما به كارهاي شريفينيا اعتماد دارند،يعني اگر ببينند كه شما بازيگران يك فيلم راانتخاب كردهايد، مطمئن هستند كه حتما اينانتخابها درست است و در اين صورت بيشتر ازاينكه به فكر نام بازيگر باشند، بهخاطر اعتمادي كهبه شما دارند براي ديدن آن فيلم ميروند. چنيناعتمادي ميتواند، باعث شود شما بهجاياستفاده از بازيگران نام آشنا از بازيگران جديد وجوان استفاده كنيد، كه تاكنون كار نكردهاند؟
شريفينيا: اين اعتماد، كار مرا سختتر ميكندهمين موقعيتي كه پيش آمده باعث ميشود كه دركارها دقت بيشتري انجام شود و در كارهايمختلف ما از اين جايگاه استفاده ميكنيم، مثلانقش (قطام) در سريال (امام علي (ع)) با اينكهخيلي از بازيگران معروف براي بازي در اين نقشآماده بودند، اما من يكسال و نيم به دنبال كسيگشتم كه بتواند اين نقش را خوب ايفا كند، همينكه خانم (ويشگا آسايش) را ديدم، حس كردمتوانايي اين كار را دارد و چنانكه ميبينيد، ايننقش همچنان در ذهن مردم باقي مانده، از ايناتفاقات در سينما زياد داشتيم، از جمله (هديهتهراني) كه ايشان را براي فيلم (روز واقعه)برگزيدم، ايشان تا آن موقع با سينما بيگانه بود، آنموقع مسائلي براي فيلم پيش آمد كه نشد هديهتهراني در آن كار حضور داشته باشد، اما بعدهاديديم كه مردم براي ديدن بازيش جذب شدند،پس نشان ميدهد، انتخاب او به عنوان بازيگردرست بوده است.
صحبت از سريال امام علي(ع) شد، چرا مادر فيلمهاي تاريخي به جاي اينكه باشخصيتهاي اصلي و مورد نظر آشنا شويم، بيشتربا دشمنان آنها آشنا ميشويم، مثلا در امامعلي(ع) بهجاي اينكه با اين حضرت آشناييبيشتر پيدا كنيم، وليد و معاويه را شناختيم. در فيلم(روشنتر از خاموشي) بهجاي ملاصدرا با شاهعباس آشنا شديم، اين مسئله به كمبود اطلاعات درخصوص آدمهاي مورد نظر برميگردد يا چيزديگري؟
شريفينيا: يك ضربالمثل قديمي ميگويد

بگو دوستت كيه و (يا بگو دشمنت كيه) تا بگم كيهستي)، يعني ما گاهي از برهان خلف استفادهميكنيم، يكسري چيزها را نشان ميدهيم و آنهارا نفي ميكنيم، تا در نهايت به فرض مثبتمانبرسيم، ما يك قاعده كلي و اثبات شده داريم بهاين مضمون (تعرف الاشياء باضدادها) يعني ماهرچيزي را با ضد خودش ميشناسيم. براي اينكه امام علي(ع) را بيشتر بشناسيم، بايد بدانيم كه اودر چه زمان و چه شرايطي از تاريخ زندگي كرده،دشمنانش چه كساني بودند، چه سختيهايي رامتحمل شده و مردم آن جامعه چگونه بودند، دراينصورت آن را بهتر خواهيم شناخت. اينهميك شيوه براي شناخت است. وقتي كه نميتوانيمچهره مثبت فيلم را نشان دهيم.
چرا امروزه سينماي ما دچار ضعف و كمبودفيلمنامه خوب است؟
شريفينيا: يكي از بزرگترين معضلات سينمايما متاسفانه همين مسئله است كه اشاره كرديد، منفكر ميكنم اگر فيلمنامههايمان بهتر شود، بقيهكارها راحتتر و بهتر صورت ميگيرد، چون درحال حاضر فيلم نامهها كمتر از نوآوري وخلاقيت بهرهمندند. فيلمنامه اساس يك فيلماست و مثل دانهاي است كه ميخواهي بكاري،هر چه اين دانهها متنوعتر باشد، محصولاتبهتري ميگيري و مخاطبان بيشتري جذبميكني. فيلمنامههايي كه مضموني شبيه به همدارند، تماشاچي را خسته و دلزده ميكنند.
به موسيقي فيلمها چقدر اهميت ميدهيد؟
شريفينيا: موسيقي را خيلي دوست دارم و درهر فيلمي حضور داشته باشم، از نقطه آغاز كار تاپايان موسيقياش دنبال خواهم كرد.
ت از زندگي خانوادگيتان راضي هستيد؟
شريفي نيا: بله، بسيار زياد.
چه تعريفي از خانواده و زندگي مشتركداريد؟
شريفينيا: اركان اصلي يك خانواده را يك زنو يك مرد تشكيل ميدهند، اينها بايدموقعيتشان نسبت به هم زاويه مكمل باشد، كهبهترين شكل آن نود - نود است، كه تشكيل يكزاويه 180 درجه ميدهد، اما اگر يكي از طرفينصد درجه بود آن يكي بايد 80 شود، يعني بايدزندگي را طوري پيش ببرند كه اين نسبت هميشهپايدار باشد. در نهايت و در حد كمال 360درجه زن و مرد بايد هميشه طوري تغيير كنند كهاين تناسب برقرار باشد و به هم نخورد، يعني اگر بهطور فرض مطالعات يكي از آنها فراتر برود، حتمابايد طرف مقابل نيز متغير شود; اگر يكي به خودشاضافه كند ديگري نبايد در جا بزند، اگر يكي تغييركند و ديگري ثابت بماند و با هم رشد نكنند اينزندگي دچار فاصله و از هم گسيختگي ميشود،اشكالات خانوادهها نيز از اين ناشي ميشود، ماميگرديم تا فرد مناسب خود را پيدا كنيم، شماحتما اين مثال مرا شنيدهايد كه زندگي پيدا كردنقطعه گمشده بشقابي است كه بايد اون قطعهرنگش، جنسش، ضخامت و... دقيقا همان رنگ ونقش ما باشد و زمانيكه اينها را كنار همميگذاريم يك طرح كامل بشود تا بتوانيم در آنبشقاب يك چلوكباب خوشمزه بخوريم.
ادامه

علت طولانی بودن مطلب)
شريفي نيا: مليكا و مهراوه هر كدام يكستارهاند
در كل كساني موفق هستند كه در زندگيبتوانند دقيقا آن نيمه گمشده خود را پيدا كنند.
شما در 360 درجه زندگيتان زاويه چنددرجه هستند؟
شريفينيا: والا 360 درجه هيچگاه پرنخواهدشد، همان طور كه گفتم در نهايت زندگي، به زاويه360 درجه ميرسيم كه كمال مطلوب است، اماهنوز در زندگي خودمان زاويهها را اندازهگيرينكرديم.
پدر و مادر در انتخاب همسر براي فرزندانچه نقشي را ايفا ميكنند؟
شريفينيا: وقتي قرار است يك زندگي شكلبگيرد، دو نفر با دو فرهنگ ميآيند در كنار همقرار ميگيرند. مسائل ريز زيادي بايد مورد توجهقرار بگيرد، كه اين امر با مشورت با افراد با تجربهتحقق پيدا ميكند، مثلا اگر بخواهيم يك شاهدمثال سطحي بياوريم اين دو نفر در ابتداي امرپيش پزشك ميروند و آزمايش خون ميدهند،كه اگر جواب آزمايش خون آنها به هم نخورد درآينده بچههايشان ناقص الخلقه خواهند شد، مناين مسئله را تعميم ميدهم به مسائل روحي; ايندو نفر بايد فرهنگهايشان نيز تست و آزمايششود، همانطور كه براي آزمايش خون به پزشكمراجعه ميكنيم، در خصوص مسائل اخلاقي وروحي هم بايد به باتجربهها سر بزنيم، تا زندگيناقص الخلقه نشود. پيشترها پدر و مادران نقشپررنگتري داشتند و همانطور كه ميدانيدمشكلات زندگي به مراتب كمتر از الان بود، چونآنها كسي را انتخاب ميكردند كه از هر لحاظ همسطح و هماندازه فرزندشان باشد.
شما اجازه عاشق شدن به دخترانتان راميدهيد؟
شريفينيا: بله، چون زيباترين چيزي كه درخلقت بشر وجود دارد، دوست داشتن است. البتهبايد كسي را دوست بداريم كه شايستگي و لياقتدوست داشتن و عشق ما را داشته باشد. اگر درعشق اين مسئله رعايت شود، يعني انسان يك فردشايسته را مقابل خود قرار دهد، آن موقعخواهيم ديد، كه هيچ چيز در عالم زيباتر ازدوست داشتن نيست و اين را هم بگويم كه عشقنبايد با هوس جايش عوض شود، بايد مواظبباشيم كه به جاي عشق فريب هوس را نخوريم.
شما براي ازدواج دخترانتان نقش همانپدر سنتي را ايفا خواهيد كرد؟
شريفينيا: منظورم از آدمهاي باتجربه ازدواجبه شكل كاملا سنتي نبود، يعني صرفا بايد ازتجربيات آدمهايي كه در اطرافمان هستنداستفاده نماييم، چون در بسياري موارد وقتيزندگي شكل ميگيرد دو طرف ميگويند، ما با يكنگاه عاشق شديم در بسياري از موارد اين عشقنيست بلكه هوس است كه آن را با عشق اشتباهگرفتند و بايد با پدر و مادرها مشورت شود كه ايندو را از يكديگر تميز دهند. من هم دوست دارمبراي دخترانم نقش يك راهنما را داشته باشم تاگول ظاهر را نخورند.
با تشكر از اينكه با مشغله زياد پاسخگويسئوالات ما شديد، اگر صحبت خاصي هست،بفرماييد؟
شريفينيا: حرف خاصي ندارم، به قول مولاناسخن كوتاه بايد، والسلام.