• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

مقالات و اخبار مرتبط با فیلم و سینما

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
عليرضا داوودنژاد كارگردان «هوو» گفت: بعد از يك دوره ي سختي واتفاقات تلخ، بايد ملاحظات پيچيده‌اي را رعايت مي‌كردم و فيلمي مي‌ساختم كه هم خودم را از لحاظ ذوقي و سليقه‌اي راضي كند و هم بتواند براي ماندگار شدن خودم و حرفه‌ام كاري گره‌گشا انجام دهد.

وي كه همزمان با آخرين ساخته سينمايي‌اش «هوو» با خبرنگار هنري ايسنا گفتگو مي‌كرد،ادامه داد:با نحوه نمايش دو فيلم « ملاقات طوطي» و « هشت پا» در واقع بايد گفت از لحاظ حرفه‌اي فاتحه من خوانده شد. وقتي اكران «‌هشت‌پا» از دوم آذر به تعويق افتاد. معني آن اين بود كه چند هفته ديگر جشنواره است و من سينماهاي خوبم را از دست مي‌دهم و اين موضوعات كاملا نشان مي‌داد من قرار است در اين فيلمها ضرر كنم و چون از زمان اكران «ملاقات با طوطي» اين شرايط را پيش‌بيني مي‌كردم،دو سال قبل « هوو» را ساختم كه از لحاظ حرفه‌اي ادامه كار براي من نا‌ممكن نشود.

وي در ادامه تصريح كرد:البته آلان نيز وضعيت و شرايط اكران « هوو» براي من راضي‌كننده نيست. به دليل اينكه با تاخير پروانه نمايش گرفتم و در گروه سينماي ضعيف تري نسبت به بقيه فيلمها، فيلم درحال نمايش است، اگرچه فروش فيلم در اين سالنها از آن استانداردهاي شناخته شده بالاتر است ولي مي‌توانست بهتر باشد.

وي اين وضعيت و شرايط اكران را متاثرازشرايط آزادسازي اكران دانست و گفت: كار سينما، پايگاه خاص خودش را مي‌خواهد. مثلا بعضي‌ها ارتباطشان با سينما مثل ارتباط يك باغبان، با يك باغ و بعضي ديگر ارتباطشان شبيه خريداران ميوه است. خريداران ميوه فقط به دنبال سود هستند، اما كساني كه باغباني مي‌كنند و از طريق فروش ميوه زندگي مي‌كنند، مجبورند به اين باغ فكر كنند.

اين كارگردان سينماي ايران با اظهار تاسف از اينكه‌،اغلب كساني كه امكان تصميم‌گيري دارند بيشتر به آن خريداران ميوه شبيه هستند تا باغبانان،مي‌گويد: چون كسي كه ميوه مي‌كارد و درخت پرورش مي‌دهد يك نحو با آن حرفه ارتباط برقرار مي‌كند و كسي كه ميوه را فقط براي خريد و فروش مي‌خواهد،نحوه ديگري با آن ارتباط دارد.

وي تاكيد كرد: براي اينكه بتوانيم درسينما باغباني كنيم، بايد اهليت داشته باشيم.مسلما افرادي كه موسيقي دوست دارند، روزي يك فال حافظ مي‌گيرند و ...رابطه‌شان با سينما فرق مي‌كند، نسبت به افرادي كه هيچ‌گونه از اين علايق را ندارد. آن آدم اولي رابطه‌اش با سينما از نوع باغبان است،باغباني كه علاقه‌مند است به اينكه خاك و درخت در سلامت به سر ببرند و ميوه دهند و پديده ميوه دادند براي او يك حادثه ارزشمند است. صرف نظر از اينكه حالا اين ميوه به فروش مي‌رسد. اما آدمهايي كه فقط كارشان خريد و فروش ميوه است ممكن است فردا سراغ خريد و فروش موادغذايي بروند و حتي شايد براي آنها واردات ميوه خيلي ساده‌تر باشد تا اينكه از باغدارها ميوه بخرند.

وي معتقد است: متاسفانه عده‌اي درسينما هستند كه قدرت تصميم‌گيري دارند،اما به باغ فكر نمي‌كنند فقط به اين موضوع فكر مي‌كنند كه اين ميوه چگونه بسته‌بندي و در چه اماكني به فروش برسد. در نتيجه برخورد آنها با سينما برخوردهاي متفاوتي است. بعضي‌ها به دليل اينكه يك فيلم دارند و احساس مي‌كنند اين فيلم مي‌تواند فروش خوبي هم داشته باشد، حاضر هستند تمام قواعد باغباني و باغداري را عوض كنند يعني مي‌آيند تمام طراحي سيستم پخش و نمايش را دگرگون مي‌كنند.

داوودنژاد مي‌گويد: طرحي كه تحت عنوان آزادسازي اكران مطرح و اجرا شد، پروژه‌اي بود براي اينكه عده معدودي بتوانند فيلمهايشان را در سينماهاي بسياري اكران كنند. آن گروه معدود حاضر نبودند در چهار گروه سينمايي هم وزن و برابر فيلم‌شان را به نمايش بگذارند و براي خودشان حقوقي فراوان‌تر قائل بودند و مشخص نبود به چه دليل. البته اگراهل تامل باشيم مي‌توانيم دلايلش را بيابيم اما حتي بازگويي آن يك مقدار شرم‌انگيز است.

اين كارگردان سينماي ايران دلايل بوجود آمدن چنين وضعيتي را عدم وجود صنف يا به بيان ديگر اصناف سينمايي فعال دانست و گفت: يكي ديگر ازكارهايي كه خريداران ميوه انجام مي‌دهند ، جلوگيري از تشكيل اصناف باغبانان است و جالب اين است كه تمام اهرم‌هاي صنفي در دست كساني است كه جزو خريداران ميوه، قرار مي‌گيرد . معناي بلاواسطه اين حرف اين است كه ما در سينما تشكيلات صنفي واقعي نداريم.

داودنژاد توضيح داد: تشكيلات صنفي واقعي بدين معني است كه اگر ما 28 جماعيت هستيم كه در كنار هم كار مي‌كنيم تا يك فيلم ساخته شود، هر كدام از ما اصناف بتوانيم يك صنف داشته باشيم كه اين صنف توانايي تاثيرگذاري در سرنوشت خود را داشته باشد درحاليكه اينگونه نيست و در اين ميان كساني سود مي‌برند، كه تجارت ميوه مي‌كنند.

وي معتقد است: براي اينكه اصناف سينماي فعال‌تري داشته باشيم بايد يك اتفاق مقدماتي ديگر بيفتد و آن موضوعي به نام «بازار سينما» است. بازاري كه هم اكنون وجود ندارد.زماني مي‌توانيم مدعي باشيم كه چنين بازاري وجود دارد، كه امكان اطلاع‌رساني وجود داشته باشد. يعني ما به عنوان اصناف سينمايي بتوانيم بر همه روندي كه نهايتا به سرمايه‌گذاري، توليد، توزيع و نمايش فيلم منجرمي‌شود، نظارت داشته باشيم تا بتوانيم بگوييم در بازار سينما چه اتفاقي افتاده است.

كارگردان نياز در ادامه افزود: بنده به عنوان تهيه‌كننده‌اي كه سالها است در اين تشكيلات فعاليت مي‌كنم نمي‌توانم يك ليست داشته باشم كه در آن ليست بدانم چند باشگاه در سراسر ايران، فيلم من را نمايش مي‌دهند. علي‌الاصول از حداقل امكاناتي كه اين جعبه (كامپيوتر) مي‌تواند در اختيار ما بگذارد، اين است كه بتوانيم در آن مشاهده كنيم در سال 84 چقدر سرمايه‌گذاري در سينما انجام شده است، چند فيلم توليد شده و چه تعداد فيلم اكران و چقدر فروش داشته و چقدر ضرر كرده‌اند.

وي افزود:اصولا ما امكان نظارت صنفي بر زندگي حرفه‌اي و محصول كار حرفه‌اي خودمان را نمي‌توانيم داشته باشيم چون بازار سينما وجود ندارد.

داوودنژاد در پاسخ به دلايل عدم وجود بازار سينما به ايسنا مي گويد: چون عده‌اي هستند كماكان علاقه‌مند به تجارت ميوه وترجيح مي‌دهند هيچ صحبتي درباره گذشته‌ها نشود و هر چيز بصورت شفاهي، دوستانه، نجوا و در گوشي انجام شود وهمه نيز به آنها گوش بدهند و هر كس حق و حقوق خود را از خلال فرمايشات آنها بدست آورد.اين وضعيتي است كه متاسفانه سينماي ما را در گير و دار ماجراي نگه داشته است كه اصطلاحا مي‌گويند « هنوز اندرخم يك كوچه هستيم».

وي در پاسخ به اينكه هنگام نمايش « هشت پا» و «ملاقات با طوطي» در مصاحبه‌هاي مختلفي مطرح كرده بوديد، كه اينگونه فيلمسازي را ادامه خواهيد داد،اما به نظر«هوو» در ادامه آن دو فيلم به نظر نمي‌آيد،گفت: من نمي دانم درآن مصاحبه‌ها ازچه نقطه نظرهايي درباره آن فيلمها گفتگو صورت گرفته است تا دقيقا بدانم«اينگونه فيلم‌سازي» اشاره به چه ملاحظاتي داشته است. به هرحال آنچه براي من مسلم است بي‌علاقگي‌ام به تكرار است اگر چه شايد جستجوي مداوم و گرايش به تجربيات تازه را نيز بتوان نوعي عادت وتكرار تلقي كرد.

وي در ادامه افزود:«هوو» نيز براي من مثل «ملاقات» و«هشت پا» ورود به عرصه‌اي متفاوت ازموضوع و فيلم‌سازي بود و بي ترديد تجربيات آن فيلمها و فيلمهاي قبل‌ترم در ساختن آن به كار گرفته شده است. از جمله نكاتي كه من در مسير فيلم‌سازي‌ام به آن توجه داشته‌ام نزديك‌تر شدن به زبان و بياني است كه ويژه سينما است و آن را از ديگر گونه‌هاي هنري از جمله ادبيات داستاني جدا مي‌كند.اينكه ادبيات‌، تئاتر وسينما با قصه سرو كار دارند مي‌تواند جزو مشتركات آنها باشد، اما اينكه هركدام به اقتضائات تمايزات خود با آن ديگري، روشهاي خاص خود را براي قصه گفتن به كار مي‌گيرند دامنه اين تفاوتها را تا تنوع شخصيتهاي آفرينش‌گر آنها قابل توسعه مي‌سازد.

داوودنژاد گفت: براي بيان اين تفاوتها مي‌توانيم به نكاتي اشاره كنيم نخست اينكه هر يك از رشته‌هاي هنري گرايشات روانشناختي ويژه‌اي را بصورت زمينه‌اي كلي با خود همراه دارند شايد تفاوت تاثرات بينايي و شنوايي يك آهنگساز و نقاش را بتوان امري قطعي تلقي كرد. در مورد قصه‌گويي با نوشتار و فيلم نيز مي‌توان به تفاوتهاي تعيين‌كننده اشاره كرد كه هم به آفرينشگر و هم به مصرف كننده اثر هنري باز مي‌گردد . مثلا قصه‌نويس هنگام نگارش يك اثر معمولا دريچه‌هاي ارتباط با ديگران را به روي خود مي‌بندد و درخلوت تنهايي خويش به تفكر،تامل، تخيل، تجسم وخلق يك قصه تازه مي‌پردازد؛ درحاليكه فيلم‌ساز براي روايت يك قصه بايد درهاي خلوت خود را به روي ديگران بگشايد و در مشاركتي خلاق با افرادي مختلف به مقصود خود نائل شود.

وي در ادامه تصريح كرد:همچنين مخاطبين در استفاده از اين آثار هنري نيز ناگزير از مسيرهاي متفاوتي عبور مي‌كنند. براي خواندن يك قصه بايد به حروف،كلمات و جملات يك نوشته خيره شد و يا به صداي، گوش سپرد كه آن نوشته را بازخواني مي‌كند. يعني براي ورود به دنياي يك نويسنده ما يكي از حواصمان - چشم يا گوش- استفاده مي‌كنيم ولي براي بهره بردن ازقصه‌گويي با سينما هم بايد از چشمانمان استفاده كنيم و هم از گوشهايمان. ما در تجسم قصه يك نوشتار بايد از مصاديق تجربي خودمان استفاده كنيم، يعني تصوري كه هر يك از ما مثلا از خاك،سبزه،درخت،پرنده، آسمان، ابر، رعد و برق، باران و ... در حافظه خود داريم، عينا با تصوري كه آن ديگري دارد متفاوت است و ما به ناگزير دنياي قصه‌نويس را با مصالح ذهني خودمان بازآفريني مي‌كنيم. اما در قصه‌گويي با سينما ما تقريبا همان خاك،سبزه،درخت و... چيزي كه فيلم‌ساز مي‌بيند و مي‌شنود قادر به ديدار و شنيدار آن هستيم. ما در واقع در اين دو گونه قصه‌گويي با دو وضعيت مشاهداتي مختلف مواجه هستيم كه مي‌تواند بر روشها و شگردهاي ارتباط و انتقال تاثير بگذارد و رسم و رسوم شخصيت‌پردازي توصيف، روابط ،انعكاس، برخوردها و توضيح حوادث و تشريح وقايع را در اين دو قلمرو از يكديگر جدا و متفاوت بسازد. ما ممكن است صفحات بسياري را در توضيح گذشته شخصيت و احوالات امروزي او بخوانيم اما به شناختي كه از چند لحظه ديدن و شنيدن او مي‌رسيم، دسترسي پيدا نكنيم.

كارگردان مصائب شيرين تاكيد مي‌كند: آنچه من در طي همه اين سالها به دنبال آن هستم دست‌يابي به شيوه‌هاي قصه‌گويي با سينما است، چيزي كه براي من در «هشت پا» به نتايج نسبتا رضايت بخشي رسيد.اين فيلم مي‌توانست ما را با چشم و گوش در معرض دريافت احوالات و اطلاعات قرار بدهد و درنهايت آنهايي كه به دنبال طرحي از ادبيات داستاني بودند، از فيلم جا مي‌ماندن چون گرفتار يكسري پيش داوري‌ها و ذهنيت‌هايي بودند كه مانع مي‌شود در آن لحظه، در صحنه حضور داشته باشند و آنچه را بايد دريابند دستگيرشان شود. بنابراين كساني كه با اينگونه كليشه‌ها و ذهنيتهاي پيش ساخته، با سينما مواجه مي‌شوند، نمي‌توانند آنچه را كه زندگي صوتي و تصويري در قالب آدمها، رفتارها حالات و برخوردها نشان مي‌دهد به موقع دريافت كرده و از آن شناخت بدست آورند.

وي ضمن اشاره به«هوو» مي‌گويد: اين فيلم نيز با همين ساختار شكل گرفته است، در

« هوو» نيز شما آدمها را از ابتدا در متن روزمرگي‌شان مي‌بينيد، يعني مواجه مي‌شويد با يك كودك چهارساله و دختر جواني كه درباره جزييات زندگي روزمره‌شان حرف مي‌زنند و يك رابطه زنده وطبيعي دارند، رابطه‌اي كه به قول كيارستمي ، زمان حال ساده بين اين كودك و دختر را« روئيت‌پذير» نموده است. وقفه و درنگ ما روي اين صحنه و گفتگوي غير منتظره درباره ساختمان‌سازي ،چك و بانك و... به زعم من وضعيت مشاهداتي ويژه‌اي را فراهم مي‌آورد كه مربوط به قصه‌گويي با سينما است. وضعيتي كه در آن مي‌توان با در كنار هم چيدن تكه‌پاره‌هاي از روزمرگي آدمها و روابط‌شان موقعيتي زنده و فعال آفريد و قصه‌اي ساده وآشنا را با سينما تعريف كرد و شما از متن همين صحنه و در ادامه آنها صحنه‌هاي بعد همچون، صحنه شركت و ازدحام طلب‌كاراني كه اتفاقا كودك و دختر نيز از مسائل مربوط به آنها حرف مي‌زنند. مي‌توانيد پي به داستان ببريد.

وي درادامه تصريح كرد: اگر ما فارغ از پيش‌داوري‌هايي كه مربوط به ادبيات داستاني است، در سالن سينما حضور داشته باشيم و خوب ببينيم و بشنويم فيلم از خلال اين موقعيت داستانهاي متنوعي را براي ما تعريف مي‌كند، بنابراين معتقدم «هوو» از لحاظ اجراي سينمايي در ادامه فيلمهاي قبلي من است و در عين حال از لحاظ مضمون نيز در ادامه فيلمهاي اخيرم قرار مي‌گيرد.

مضموني كه يكسري آدم‌ها را درپس پرده وقايع وعده‌اي را در پيش‌روي ما نشان مي‌دهد و درواقع به نوعي روابط پستو و ويترين جامعه را مورد تامل قرار مي‌دهد.

داوودنژاد درباره دلايل استقبال بيشتر مخاطبين از اين ساخته سينمايي‌اش نسبت به دو ساخته قبلي معتقد است:« هشت پا» فيلم عبوسي به نظر مي‌رسيد، ولي« هوو»، ظاهرا فيلمي كمدي و مفرحي است. دنياي «هشت‌پا» و آدمهايش دنياي پوشيده، ناآشنا مردم گريز و دور از دسترس همگان است. اما «هوو» به دنياي آدمهاي مرئي مانوس و آشنا مي‌پردازد.

قديمي‌ها گفته‌اند: «كارم از گريه گذشته است، بدان مي‌خندم.»

وي در ادامه گفتگو خبرنگار هنري ايسنا درباره حضور شخصيت بچه در فيلم « هوو» با توجه به اينكه بعضي از روايتها از ديدگاه او بيان مي‌شود،گفت: يكي از مشخصه‌هاي بارز سلامت جامعه، نحوه ارتباط بزرگ‌ترها با بچه‌ها است آيا ما به حرف بچه‌ها خوب گوش مي‌دهيم وآنها را جدي مي‌گيريم؟

در فيلم « هوو» ارتباطي كه دختر جواني كه در گلخانه كار مي‌كند با كودك برقرار مي‌كند، نشان مي‌دهد كه او چقدر علاقه‌مند است و داره از اين كار لذت مي‌برد در شرايطي كه كودك درخانواده‌اش اينگونه ديده نمي‌شود.

وي معتقد است:چه در زندگي مدرن و چه در زندگي سنتي ( كه نمايندگان آن در فيلم زن اول و دوم عطا هستند) يك موضوع فراموش شده است و آن زندگي واقعي و بهانه‌هاي ساده براي احساس خوشبختي است.

آن دختر ساعتها با بچه گفتگو مي‌كند و از آن لذت مي‌برد، اين همان سادگي و صفايي است كه ما براي زندگي كردن احتياج داريم. درحاليكه در قالبهاي گذشته و پرتاب شده به سوي آينده، ما اين زمان حال ساده را از دست داده‌ايم. آن كودك در زمان حال ساده حضور دارد و براي آن دختر جوان گفتگو با يك پسر چهار ساله يك معاشرت است و كار كردن با گلها دركنار او، برايش لذت بخش است.

وي در ادامه افزود: سه زن فيلم « هوو» نشان دهنده، سه وضعيت هستند يكي در گذشته به سر مي‌برد و يكي نحوه تلقي‌اش پرتاب شده به سوي آينده است و بالاخره ديگري در زمان حال ساده حضور دارد، البته از گذشته و آينده خود غفلت نكرده است.

وي در ادامه توضيح داد: معناي حرف من بدان معني نيست كه به آينده يا گذشته‌ بي‌اعتنا باشيم، بلكه مي‌خواهم بگوييم ما در هر شرايطي آنچنان درگير يكي از اين دو قطب گذشته يا آينده مي‌شويم و از جريان زمان غفلت مي‌كنيم كه اين حضور فقط يك بار ممكن خود در كره زمين را فراموش مي‌كنيم و گرفتار عوارضي مي‌شويم كه حاصلش اين نحوه برخوردهايي است كه مي‌بينيم.

داوودنژاد مي‌گويد: فرض كنيد در سينماي خودمان، تصميم‌گيرنده‌هاي فرهنگي و سينمايي كساني بودند كه واقعا با همين بهانه‌هاي ساده خوشبختي زندگي مي‌كردند و اهل اين بودند كه موسيقي گوش بدهند، شعر بخوانند و تئاتر ديدن خاطره فراموش نشدني براي آنها مي‌شد. همچنين اگر مي‌ديديم يك نفر در نمايشنامه‌نويسي استاد است لذت مي‌برديم و قدر آن را مي‌دانستيم و سعي مي‌كرديم براي او امكان كار فراهم كنيم، اوضاع اينگونه نبود. قطعا مي‌توانستيم در اين مملكت 70 ميليوني كه حداقل 30 ميليون تماشاگر بالقوه براي سينما وجود دارد، سالن درست كنيم و براي آنها امكان مناسب تماشاي فيلم را فراهم كنيم.

اين كارگردان در ادامه تاكيد كرد: مگر از بين اين جماعت 70 ميليوني چند نفر بلدند خوب فيلمبرداري كنند؟ چند نفر بلدند خوب صدابرداري كنند؟مگر چند نويسنده، كارگردان و تهيه‌كننده داريم؟ در شرايط 70 ميليون، 30 ميليون تماشاچي بالقوه، چرا سينماهاي ما تك‌تك به دليل كهنگي و فرسودگي بسته مي‌شوند؟ چرا وقتي مترو حركت مي‌كند، مواظب جايي كه سالن سينما در آن هست راهش را كج نمي‌كند و سالن سينمايي را كه مي‌تواند براي نسل هاي بعد يك موزه باشد را به راحتي خراب مي‌كند؟
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
فيلم «لاك پشت‌ها هم پرواز مي‌كنند» به كارگرداني بهمن قبادي چهل و يكمين جايزه خود را در سال 1385 از انگلستان دريافت كرد.
به گزارش سرويس هنري ايسنا، اين جايزه با نام جايزه فيلم آزادي بيان 2006 متعلق به مجله معتبر بين‌المللي

Index Ccnsorship است كه موضوعات خود را به حفظ و ترفيع آزادي بيان اختصاص داده است.


اين جوايز از سال 2001 به منظور بزرگداشت‌ كارهاي كساني كه همكاري برجسته‌اي در ترفيع و پيشرفت آزادي بيان و دسترسي به آگاهي جهاني داشته‌اند، گشايش يافت.

جوايز در موضوعات مختلف قانون، كتاب، فيلم، هنر و خبرنگاري اهداء مي‌شود.

بر اساس اين گزارش ، مراسم اهدا اين جايزه فروردين ماه در لندن برگزار شد.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
بايد به ناشران حق داد كه با حساسيت و وسواس در مورد چاپ و نشر آثار تئاتري،‌تصميم بگيرند.

عبدالحي شماسي، نمايشنامه‌نويس و پژوهشگر تئاتر با بيان اين مطلب به خبرنگار هنري ايسنا، گفت: يكي از سخت‌ترين مشاغل، ناشر بودن است چرا كه يك ناشر با چاپ كتاب، سرمايه، وقت و انرژي خود را صرف مي‌كند بنابراين طبيعي است كه حق انتخاب داشته باشد.

وي ادامه داد: در حال حاضر چندين ناشر در زمينه انتشار آثار تئاتري فعاليت مي‌كنند كه احساس مي‌شود فعاليتشان بيشتر جنبه ذوقي دارد و به همين دليل بسيار قابل تقدير است.

شماسي در عين حال متذكر شد: البته نمي‌توان گفت تمام آثاري كه توسط اين ناشران منتشر شده ارزشمند است اما در ميان آنها كتابهاي بسيار خوبي هم يافت مي‌شود ضمن اينكه نقش پرداختن به اين عمل، خود، قابل تقدير است.

نويسنده آثاري چون « لوكوموتيو» و « تله و ويزيون» با اشاره به ضرورت انتشار كتابهاي تئاتري گفت: در اين زمينه چاپ آثاري كه به نوعي براي دانشجويان و هنرمندان تئاتر الگو باشد، بسيار لازم به نظر مي‌رسد.

وي همچنين درباره مخاطبان محدود آثار ادبيات نمايشي گفت: تئاتر هنري كاملا تخصصي است طبيعي است مخاطبان آن هم چه به لحاظ ديدن آثار و چه از نظر آثار تئوريك، قشر خاص ومحدودي باشند.

به اعتقاد وي، در تمام دنيا وقتي در كشورهاي پيشرفته مخاطبان تابهاي تئاتري در مقايسه با مخاطبان رمان بسيار محدودتر هستند چرا كه يك تئاتر يك هنر كاملا تخصصي علمي است و اين مطلب در مورد هنرهاي ديگري همچون هنرهاي تجسمي، موسيقي كلاسيك و ... هم صادق است.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
راه‌اندازي مركز تئاتر تجربي، منوط به درخواست كتبي فعالان اين حوزه است.

حسين پارسايي،‌مدير كل اداره هنرهاي نمايشي با اعلام اين خبر به خبرنگار هنري ايسنا، گفت: چندي پيش تعدادي از كارگردانهايي كه در حوزه تئاترتجربي فعاليت داشته‌اند درخواست راه‌اندازي مركز تئاترتجربي را دركارگاه نمايش تئاتر شهر دادند ولي اين درخواست هنوزدر مرحله گفته‌هاي شفاهي است.

وي افزود: در صورتي كه كارگردانان و فعالان حوزه تئاتر تجربي اين درخواست را مكتوب كنند، آن را بررسي خواهيم كرد و اين انجمن را نيز مثل ساير انجمنهاي تحت پوشش مركز چون انجمن تئاتر عروسكي، تئاتر كودك و نوجوان و... راه‌اندازي و حمايت مي‌كنيم.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از دبيرخانه جشنواره بين المللي تئاتر دانشگاهي ايران متن پيام شومان به اين شرح است من و همسرم در نوامبر 2004 جهت مديريت يك كارگاه عروسكي در دانشگاه هنر تهران به ايران دعوت شديم. ما از تمامي دانشجويان و.... اساتيد دانشگاهي و دانشكده‌هايي كه دراين تلاش همگاني شركت داشته‌اند و ما را حمايت كردند بسيار متشكريم.در اين اثنا به ما فرصت شگرفي داده شده تا فرهنگ و تمدن ايراني از جمله تئاتر عروسكي، موسيقي، هنر، معماري و شعر را تجربه كنيم و به شدت تحت تأثير آنچه مي ديديم و مي شنيديم قرار گرفتيم.
اميدوارم رهبران سياسي ما اين فرزانگي را داشته باشد كه از رشد اين رابطه دوستانه تازه بدست آمده جلوگيري نكنند و ما آرزوي دستيابي به برقراري روابط اجتماعي پيدا كردن راهي جهت رفع اختلافات را با تمام مردمان داراي حسن نيت در دو طرف اقيانوس ارام تقسيم مي‌كنيم.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
به گزارش خبرگزاري فارس، مراسم اختتاميه نهمين جشنواره بين‌المللي تئاتر عروسكي دانشجويي در تالار فارابي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران با 20 دقيقه تاخير آغاز شد.
ابتداي برنامه پوراصغر به عنوان معاون ارشد جشنواره بيانيه جشنواره را از سوي گلزار محمدي، دبير اين دوره از جشنواره قرائت كرد و بيان داشت: هر چشنواره‌اي در پايان يك نوع استرس و خستگي را براي مجريان به دنبال دارد و دبير جشنواره نيز نمي‌تواند بيايد و بيانيه را قرائت كند و من جاي وي آن را قرائت مي‌كنم.
بعد از قرائت بيانيه، اسلامي، مدير كل فرهنگي وزارت علوم براي سخنراني به جايگاه آمد و با اشاره به دانشجويان تئاتر شهرستاني، گفت: دانشجويان تئاتر شهرستاني تنها از طريق جشنواره مي‌توانند كار خود را عرضه كنند و مي‌خواهيم كارها را به گونه‌اي برنامه‌ريزي كنيم و براي اين كار به كمك شما دانشجويان نيازمنديم.
وي ادامه داد:بايد پتانسيل دانشجويي را معرفي كنيم و اگر اين كار صورت گيرد جشنواره سال آينده از ديگر جشنواره‌ها متفاوت خواهد بود.
در ادامه روشن، رييس جديد مؤسسه آموزش عالي سوره طي سخناني از همكاري صدا و سيما و سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران تقدير و تشكر كرد و لوح تقديري را به قاضي‌****، مدير تئاتر سازمان فرهنگي و هنري شهرداري اهدا كرد.
بهروز غريب‌پور نيز در اين جلسه حضور داشت و براي سخنراني به جايگاه آمد. وي با عنوان اين مطلب كه زمان آن رسيده دانشجويان در پلاتوهاي خود فعاليت كنند، بيان داشت: بودجه براي كار هست اما مسئولان توجهي وجود ندارند و وزارت علوم به جاي آن كه به صورت پراكنده كار كند بايد نيروهاي پراكنده را در يك نقطه متمركز كرده و فعاليت كند.
وي افزود: به عنوان مدير خانه هنرمندان اعتراض خود را به مسئولان وزارت علوم كه در اين جا حاضر هستند، اعلام مي‌كنم، كه براي كار دانشجويان بودجه بدهيد.
بعد از سخنان غريب‌پور، لوح تقديري توسط روشن به وي اهدا شد.
در ادامه برنامه مجري، حاضران را به تماشاي نمايش «هديه مرموز» كه منتخب تماشاگران بود، دعوت كرد. اين نمايش به مدت 30 دقيقه اجرا شد و مورد استقبال تماشاگران واقع شده به اندازه‌اي كه مسئولان وزارت علوم براي تشويق از جاي خود برخاستند.
اجراي دو موسيقي نيز از ديگر برنامه‌هاي اختتاميه جشنواره بود و بعد از آن خرمشاد، معاون اجتماعي وزارت علوم و اسلامي،مدير كل فرهنگي اين وزارتخانه به جايگاه آمدند تا لوح تقدير را به مهمانان خارجي اهدا كنند، از گروه‌هاي خارجي دعوت شد كه به جايگاه آمده و لوح خود را بگيرند اما كسي نبود كه لوح را به مسئولان بدهد به همين دليل معاون وزير علوم خود دست به كار شد اما كاري از پيش نبرد و بعد از چند دقيقه معطلي و كف زدن و همه‌همه‌ي دانشجويان كسي آمد و لوح را به معاون وزير داد و وي در نهايت لوح را به مهمان خارجي تقديم كرد.
بعد از آن، نوبت اهداي جوايز به برندگان نهمين دوره از جشنواره شد، ناگهان مجري غيبش زد و همه منتظر خواندن اسامي ماندند، باز هم بعد از انتظاري چند دقيقه‌اي، علي پاكدست يكي از اعضاي هيات داوري، بيانيه را خواند و بعد از وي جواد ذوالفقاري بيانيه بخش نمايشنامه‌نويسي را خواند كه خواندن بيانيه‌ها براي حاضران تحمل‌ناپذير بود و اين باعث شد كه صداي دانشجويان درآيد. با اين حال جواد ذوالفقاري يكي از داوران با پوزش، قرائت بيانيه را تصحيح كرد و بلافاصله از اعضاي داوري نمايشنامه خواست براي اهداي جوايز روي صحنه بيايند.
بعد از اهداي جايزه به نويسندگان نمايشنامه‌هاي برتر نوبت به اهداي ديگر جوايز رسيد، از معاونان وزير و مهمانان خارجي و بهروز غريب‌پور دعوت شد كه براي اهداي جايزه به جايگاه بيايند، جوايز توسط مجري خوانده شد و بعد از مدتي، آزاده پورمختار، يكي از داوران جشنواره به نشانه اعتراض از جاي خود برخاست و به نوع خواندن و بي‌نظمي برنامه اعتراض كرد و جلسه را ترك كرد و بعد از وي علي پاكدست نيز به دنبال وي رفت كه غريب‌پور از آنها خواست به جايگاه بيايند.
پورمختار بعد از عذرخواهي بيان داشت: هيات داوران تا نيمه‌هاي شب مشغول تنظيم و نگارش اسامي بودند و آنچه الآن قرائت مي‌شود در اوج بي‌نظمي است و قرار بود اسامي تايپ شده و با نظم قرائت شود.
وي ادامه داد: سعي كرديم كارها با نظم باشد و اين گونه نشد. با اين حال اسامي بار ديگر قرائت شد و باز هم پور مختار اعتراض كرد و اين بار از عصبانيت از جايگاه به سمت سالن رفت و روي صندلي خود نشست. بعد از آنكه مجري نتوانست اسامي را درست بخواند، علي پاكدست يكي از داوران دست به كار شد كه وي اسامي را قرائت كرد.
مراسم اختتاميه به اندازه‌اي طول كشيد كه از مهمانان خارجي خواستند سالن را ترك كنند چرا كه بايد به فرودگاه مي‌رفتند و توجيه كردن اين موضوع به مهمانان خارجي آنها را روي صحنه بلاتكليف گذاشته بود و اين كار باعث طولاني‌تر شدن برنامه و رفتن برخي از مهمانان از سالن شد.
بعد از قرائت اسامي، نام پنج گروه نمايشي كه قرار بود از آنها تقدير شود، ناپديد شده بود و به همين دليل هيات داوران كه از اين موضوع عصباني بودند به گونه‌اي نام‌ها را خوانده و افراد براي گرفتن لوح‌ها روي صحنه آمدند.
برنامه اختتاميه نيز با سالن خالي از حاضران به پايان رسيد.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از ستاد خبري جشنواره فيلم دانشجويي مسعود آب‌پرور استقبال دانشجويان را از جشنواره بيش از حدتصور دانست.
وي علاقمندي دانشجويان را در زمينه ساخت فيلم و كليپ فوق‌العاده عنوان كرد و در خصوص كيفيت آثار بخش تيزر ونماهنگ و ملاك انتخاب برترين‌ها گفت: من ملاك انتخاب را حرفه‌اي بودن آثار نمي‌دانم بلكه بيش از نشانه‌هاي حرفه‌اي به دنبال ويژگي‌هايي مانند نوآوري،‌جسارت و نگاه جستجوگرانه درآثار مي‌گردم". آب پرور معدل كلي آثار ارسالي را در زمينه كليپ و تيزر چندان درخشان ندانست.
اين داور جشنواره فيلم دانشجويي وجود يك مركز و متولي را به عنوان فرمانده و سازمان مدبر در زمينه ساخت ويدئو كليپ‌ها براي نظارت به ساخت آثار و جلوگيري از پراكنده كاري و حضور زايد نيروهاي متفرقه و لازم دانست.
آب پرور تاكيد كرد: وقتي جشنوراه‌اي با اين هزينه برگزار مي‌شود حتما لزوم وجود آن احساس مي‌شده است. بنابراين نبايد: از هدف جشنواره كه پيداكردن افراد با استعداد و پيوند زدن آنها به بدنه رسانه است دور شد.
وي افزود: انتظار مي‌رود در زمينه كليپ و تيزر شركت‌كنندگان ضمن حفظ استاندارد‌هاي حرفه‌اي و تجاري لازم، ايده‌ها ونگاه بديع خود را وارد جشنواره كنند.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
«شيخ طادي» ضمن اعلام اين خبر به خبرنگار فارس گفت:براي تبديل فيلم از سيستم hd به 35ميليمتري مذاكراتي با چند استوديو داشتيم كه توانايي اين تبديل را دارند. اين سيستم در ايران چندان شناخته شده نيست و تبديل آن به سخن با كيفيت عالي امكان پذير است.
اين كارگردان به فعاليت‌هاي آينده خود اشاره كرد و گفت: دو فيلمنامه در دست دارم كه با آمادگي هر كدام از تهيه‌كنندگان به زودي شروع به كار مي‌كنيم .فيلمنامه‌اي با عنوان «با آبرو»‌ كه تم طنز تراژيك دارد.در واقع اين فيلم به مسايل روحي و رواني شهر مي‌پردازد و اينكه بعضي از آدم‌ها، شخصيت‌ حقوقي‌شان با ارزش‌تر از شخصيت فردي شان به نظر مي‌آيد.تهيه‌كنندگي آ را نيز شهرداري تهران به عهده دارد.
سيناپس اين فيلمنامه نوشته شده كه به مدت 8 ماه به طول انجاميده است.
وي درباره فيلمنامه دوم خود گفت: فيلمنامه ديگري كه قصد ساخت آن را دارم «سلول انفرادي» نام دارد كه نگارش آن يكسال و نيم طول كشيد و بر اساس رمان «تاريكي» نوشته ايوان اولوارا نوشته شده است.اين كار توسط جواد نوروزي بيگي تهيه مي‌شود.از بازيگران فيلم تاكنون مهدي احمدي و سپيده شاهرودي انتخاب شده اند و با ديگر عوامل در حال رايزني هستيم.
لازم به ذكر است:«شيخ طادي» با فيلم «سينه سرخ»قصد شركت در جشنواره بيست و چهارم فيلم فجر را داشت كه به علت مشكلات فني فيلم موفق به اين كار نشد.
 

highman

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
26 مارس 2006
نوشته‌ها
43
لایک‌ها
0
سن
36
محل سکونت
کره زمین
یادش گرامی و روحش شاد .
 

noisymind

Registered User
تاریخ عضویت
15 آپریل 2005
نوشته‌ها
2,994
لایک‌ها
1
سن
45
baztab.com
گزارش تصويري تشييع پيکر پوپک گلدره


پيکر پوپک گلدره، هنرمند عرصه تلويزيون و سينما، صبح امروز با حضور معاونت سينمايي وزارت فرهنگ و جمعي از هنرمندان و مردم هنردوست از مقابل تالار وحدت تشييع شد.
15585.jpg

15588.jpg

15586.jpg

15597.jpg
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
ترجمه : بزرگمهر كياني-همشهری
در همه اين سال ها فيلم هاي زيادي بوده اند كه به خودمان گفته ايم بيش از حد جدي گرفته شده اند؛ منتقدان پريمير بيست فيلم مهم اين جريان را برگزيده اند
تاكنون برايتان اتفاق افتاده كه در يك جمع نشسته باشيد و شخصي شروع به تعريف و تمجيد از فيلمي كند و شما پيش خودتان بگوييد: ديگه اين طوري ها هم نيست. اين فيلم آن قدرها هم تعريفي نداره البته بايد اذعان كرد كه هميشه ديدگاه هاي اشخاص با هم متفاوت است. ممكن است فيلمي از نظر شما بسيار قابل تعريف و انتظارات شما را برآورده كرده باشد اما از نظر ديگري فيلم ديگري اين خصوصيات را داشته باشد. مدتي پيش در دفتر نشريه (پريمير) با همكاران سر همين موضوع گفت وگو و بحث جالبي پيش آمد كه تصميم گرفتيم از ميان هزاران هزار فيلمي كه به تماشايش نشسته ايم 20 فيلمي كه منتقدين و مخاطبان خاص به آنها نمره 20 داده بودند برگزينيم و سعي كرديم تا حد امكان ضعف هاي اين فيلم ها را براي شما برشمريم.
۲۰۰۱: اوديسه فضايي (1968)
براي بار اول كه فيلم را مي بينيد هيجان زده مي شويد. اما همين طور كه به پايان فيلم نزديك مي شويم بهت و شگفتي ما را در بر مي گيرد كه تنها يك سفر فوري اديسه فضايي را در زمره فيلم هاي كلاسيك جاي داده است. آن هم از نوع خوب! به نظر مي رسد اين فيلم با آن موسيقي خشك والس در صحنه هايي كه كاراكترها مانند موشك كارها و اعمالشان را انجام مي دهند، اصلاً شايستگي يك فيلم مطرح را ندارد. صحنه هاي دردناكي در فيلم به چشم مي خوردند كه با كمي دقت مي توان فهميد سردستي و سرهم بندي شده اند. اما بازي ها ... بازي ها فاقد حس و وجود خارجي هستند و سرزندگي در آنها به چشم نمي خورد. صحنه اي كه ميمون هاي انسان نما، استخوان ران يك انسان را پيدا كرده اند، به ياد بياوريد. آيا آن استخوان ها شباهتي به استخوان واقعي دارد؟ اگرچه طراحي صحنه اوديسه فضايي بي نظير است، اما از بيان داستان خود، به طور كلي عاجز است.
جادوگر شهر از(1939)
جذابيت بازي جودي گارلند انكارناپذير است. همچنين داستان طراحي صحنه و لوكيشن اصلي؛ اما بسياري از لحظات فيلم بي حساب و كتاب ساخته شده است. كارگرداني در برخي موارد نسنجيده از كار درآمده است و نور صحنه در بسياري جاها زياد است. براي مثال صحنه اي كه ببري به شكلي خرس وار وارد صحنه مي شود آيا زياد درخشان نيست؟ همچنين خود چهره اين جانور بسيار عروسكي از كار درآمده. شايد بگوييد تكنولوژي آن زمان ... اما كينگ كونگ هم در همان دوران ساخته شده است. صداي جودي گارلند به جثه اش نمي خورد. او صداي بمي دارد در حالي كه دخترش نحيف است. آيا نمي شود سنجيده تر كار كرد؟
يك آمريكايي در پاريس(1951)
چه طور ممكن است فيلمي به همان اندازه كه خوب است بد باشد؟
يك آمريكايي در پاريس مانند منوي متنوع يك رستوران داراي اين ضرورت است. آواز، شماري از رقصندگان، صحنه هاي رنگارنگ و لوكس و زيباترين شهر دنيا به عنوان لوكيشن اصلي اما تمام اين المان ها فيلم را تا حد يك اثر موزيكال غلو شده غيرقابل توجيه تنزل مي دهد. هيچ يك از اين مشخصه ها باعث نشده يك آمريكايي... فيلمي محسوب شود كه آن را خالي از ضعف هاي متعدد بدانيم.
شيكاگو(2002)
حتماً سكانس هايي وجود داشته كه داوران را متقاعد كرده به شيكاگو 6 جايزه اهدا كنند و حتماً آن سكانس ها صداي اكو شده جاز، داستان كسل كننده و رقصنده هايي كه از اين طرف مي پريده اند بوده است. يك جشن فريبكارانه كه مخاطب خود را احمق مي پندارد در تمام فيلم شاهد سم كوبيدن هاي رنه زلوگر و ريچارد گير هستيم كه ريچارد گير علاوه بر اين، خوانندگي هم مي كند.
Clerks ((1994
Clerks ساخته كوين اسميت همان طور كه طنز را به خوبي در خود جاي داده به همان نسبت كسل كننده نيز هست. اين فيلم مي خواهد روزهاي بيهودگي افرادي را نشان دهد كه به دنبال منافع بيشتري هستند، اما در اين امر ناتوان است. بازي هاي ضعيف و داستان بي روح clerks براي آدم هاي تنبلي ساخته شده كه از كنار همه چيز با خونسردي مي گذرند. فيلمساز و عوامل سازنده اين فيلم گويي براي بچه ها فيلم ساخته اند، زيرا غيرواقعي بودن همه چيز براي آدم هاي تنبلي ساخته شده كه از كنار همه چيز با خونسردي مي گذرند. فيلمساز و عوامل سازنده اين فيلم گويي براي بچه ها فيلم ساخته اند. زيرا غيرواقعي بودن همه چيز در clerks به شكلي واضح عيان است.
زيباي آمريكايي(1999)
بازي كوين اسپيسي را در اين فيلم مي پسندم. فيلمبرداري كنرادهال و فيلمنامه بسيار محكم آلن بال بي نظير است. علاوه بر بازي هاي چشمگير و دچار تناقض كاراكترهاي اين فيلم (زن خشك و بي روح ويلي لومان از همه چيز ناراضي، لوليتاي سرخوش، مارين وحشت زده و دختري كه انزوا را برگزيده است) زيباي آمريكايي چيزي فراتر از مجموعه هاي كمدي تلويزيوني نيست. آنتوان چخوف مي گويد: اگر با خود تفنگي سر صحنه آورديد قبل از اين كه فيلم تمام شود شليكتان را بكنيد. زيباي آمريكايي شليك مي كند، اما از طرف چه كسي؟ يك جهت گيري غلط و مبالغه آميز صحنه هاي اصلي را به بيراهه برده و بر درام غيرضروري افزوده است.
دليجان آتش (1981)
دليجان آتش كه برنده اسكار بهترين فيلم در سال 1981 شده است اثري ناموزون و خام دستانه است كه هميشه مرا آزار مي دهد. اولاً صداي فيلم بسيار بد است؛ مانند فيلم هايي كه در هنگ كنگ دوبله مي شود! سپس مسابقه اي است كه به تصوير كشيده مي شود و بعد به طرز عجيب غريبي همان مسابقه از زاويه اي ديگر نشان داده مي شود. در ميانه هاي فيلم ديالوگ هايي رد و بدل مي شود كه همان ديالوگ ها را مجدداً در يك فضاي ديگر با همان شكل مي شنويم. نكته اي هم درباره فيلمنامه قابل ذكر است و آن اين كه شخصيت هاي فيلم به خوبي پردازش نشده و تفكيك پذير نيستند و مشخص است در انتخاب آنها تعجيل صورت گرفته. تنها چيزي كه درباره دليجان آتش مرا به وجد مي آورد موسيقي مناسب و نجليس است كه بسيار صادقانه روي اثر نشسته است.
ايزي رايدر(1969)
چرا فيلم هايي كه به دفاع از نسل خود مي پردازند براي هميشه ماندگار نيستند؟ جنبه هاي فرهنگي كه در ايزي رايدر به آنها پرداخته شده قابل ستايش است اما براي تمام كساني كه در دهه 1960 وجود نداشته اند، اين فيلم يك خودخواهي محض درباره آزادي هاي فرهنگي است. ايزي رايدر آمريكاي محافظه كار و فاسد را به صلابه مي كشد. جك نيكلسون در ايزي رايد اجراي محكمي را به نمايش مي گذارد. شايد او تنها بازيگر فيلم است كه روي سيگار كشيدن خود كنترل دارد اما بازي او هم به خاطر بازي هاي مضحك دنيس هاپر و پيتر فوندا به فيلم تحميل شده است. صحنه اي را كه دنيس هاپر و پيتر فوندا پس از اين كه يك رژه خياباني را به هم مي زنند و دستگير مي شوند به خاطر آوريد. صحنه هايي كه مي خواهد ضدقهرمان را به ما بشناساند و در اين امر موفق نيست. داستان رفقاي بدفرجامي كه به دنبال آزادي ناشيانه عمل مي كنند و نمي دانند سر تفنگ خود را به سوي كدام هدف بچرخانند.
فانتزي(1940)
تمام كساني كه فانتزي را دوست دارند، همان اثر والت ديسني كه پيوند موزيكال و انيميشن است، از اين نكته غافلند كه تماشاي اين موزيكال، انيميشن مانند خوردن اسيد است. اين انيميشن فيلم شله قلمكار داراي يك روايت خشك و يك طنين عجيب و غريب است. رك و راست بايد بگوييم بعضي از صحنه هاي اين انيميشن، فيلم اكنون و پس از گذشت سال ها حقيرانه به نظر مي رسد. زماني كه فانتزي در 1960 به نمايش درآمد بسياري از اين اثر والت ديسني ستايش به عمل آوردند، اما كارهاي ديگر والت ديسني مهجور ماند، در صورتي كه آنها ارزش مطرح شدن بيشتر را داشتند. فانتزي در زمان خود نيز يك پديده به حساب نمي آمد چرا كه همان دوره انيميشن هاي زيبايي مثل سيندرلا ساخته شد كه به طرز بسيار عميقي همه چيز را مورد توجه قرار داده و از همان تكنولوژي كم پيشرفته آن زمان بهره كافي برده بود.
فارست گامپ(1994)
گامپ يك شوي تلويزيوني سرهم بندي شده است كه قهرمان كند ذهن خود را تا اوج مي برد و انتظار دارد مخاطب با او همذات پنداري كند. عجيب است كه اصلاً با اين فيلم نه همدردي كردم و نه حس همذات پنداري داشتم. اين فيلم براي من مثل شكلات براي بچه ها بود. عاشق زرق و برق فيلم شديم. اما آيا در عمق ماجرا چيزي جز يك نوستالژي حس كرديم؟
موفقيت فيلم مديون بازي تام هنكس در نقش فارست گامپ، يك معلول ذهني است كه بر اثر اراده آهنين خود تا مرز يك قهرمان پيش مي رود. فكر مي كنم نقش آفريني موفق تام هنكس در فيلادلفيا باعث شد داوران چشم بسته به اين فيلم نمره قبولي بدهند. اگر كسي جز او در اين فيلم بازي مي كرد آيا باز هم فارست گامپ امروز در اين جايگاه بيش از حد غلو شده قرار مي گرفت؟




سرزمين روياها(1989)
راجر ابرت منتقد قديمي و سرشناس پس از تماشاي سرزمين روياها، چهار امتياز (بالاترين امتياز براي فيلم) به اين فيلم اهدا كرد. او نقاط ضعف فيلم را ناديده گرفت. تمام المان هاي سرزمين روياها در اين امر خلاصه مي شود كه بازي ري ليوتا و كوين كاستنر شيرين و با صداقتي كه در نگاه بچه هاست اجرا مي شود. اما همين كافي است؟ سرزمين روياها، سرزمين روياهاي بينندگان آن نبود. با بودجه اي كه براي فيلم صرف شد (بالغ بر 80 ميليون دلار) اين فيلم مي توانست اثري بهتر و ماندگارتر باشد. ديالوگ هاي فيلم بسيار با مكث و فاصله دار از هم بيان مي شوند. براي ساختن يك فيلم كلاسيك علاوه بر عشقي كه ميان دو طرف به وجود مي آيد، نيازمند احساس نيز هست تا واقعي جلوه كند.
برباد رفته (1939)
در اين شاهكار ويكتور فلمينگ شكي نيست. باور كنيد. اين اثر حماسي، تاريخي 4 ساعته كه هربار با ديدنش بيش از پيش لذت مي برم، از بازي هاي درخشان ويوين لي و كلارك گيبل بهره فراوان برده است، اما صحنه هاي آتش سوزي آتلانتا سربازان مجروح و... امروز ديگر كهنه به نظر مي رسد و روح خود را از دست داده است. توصيف **** فئودالي و نژادپرستي از ديد يك طبقه اشرافي قرباني شده بسيار ناراحت كننده است. حتي اگر بخواهيم از كارگرداني و فيلمبرداري آن تمجيد كنيم، اين نكته را نمي شود كتمان كرد كه بربادرفته بيش از اين كه يك اثر كلاسيك باشد، يك كار بي محتواست كه فقط زرق و برق دارد.
ويل هانتينگ خوب(1997)
اين كه ويل سرايدار به اندازه يك نابغه رياضي داراي هوش و ذكاوت است شرايط او را به سمت كارهاي پست سوق داده نه تنها داستاني قابل تحسين نيست بلكه ديگر خنده دار مي نمايد. پس چرا بعضي ها ويل هانتينگ را آن قدر دوست دارند؟
حداقلش اين است كه سيندرلا براي دختران همان قدر دوست داشتني است كه ويل براي پسران. يك نكته ديگر اين است كه بن افلك و مت ديمون علاوه بر بازي در اين فيلم فيلمنامه را هم به نگارش درآورده اند و اين مسئله براي مخاطب جالب و قابل توجه است، وگرنه هيچ نكته قابل توجهي در داستان نمي يابيد كه بتوان درباره اش بحث نمود. همان طور كه خانم دابت فاير راربين ويليامز را به اوج رساند. من ديمون هم با ويل هانتينگ خوب داراي تشخيص حرفه اي شد.
ژول و جيم (1962)
ژول و جيم يكي از آثار موج نو است اما كساني كه اين فيلم را به عنوان يك اثر تحسين شده در بوق و كرنا كردند و هيجان زده شدند و براي عشق و آزادي بي مرزي كه در اين فيلم ديدند فرياد زنده باد سر دادند، به درستي قضاوت نكردند. سرانجام ژول و جيم در اين فيلم مشخص نيست و نمي توان فهميد آخر و عاقبت كارشان به كجا كشيده خواهد شد. فيلم نمي خواهد اشتباهات بشري را گوشزد كند، اما بسيار پيچيده است. نقطه دردناك پايان فيلم به نظر نمي رسد براي قهرمانان آن پاياني داشته باشد.
ماه زده(1987)
اولين نكته كه جلب توجه مي كند تقديم جايزه اسكار به شر است. او و المپيا دوكاكيس به عنوان نماد زناني فعال و شكست خورده در عشق هستند، اما مسئله اي كه اين رمان يا اين فيلم را براي مردان جذاب مي كند، متعصب بودنش نسبت به حقوق مردان است. كاراكتر نيكلاس كيج كه در اين فيلم بسيار ذليل است، عشق خود را به شر ابراز مي دارد. شر از اين ابراز علاقه يكه مي خورد حتي تام كروز و كتي هلمز هم دچار بهت و حيرت مي شوند! اين عشق هيچ گاه رنگ حقيقت به خود نمي گيرد و زماني كه علاقه اين دو به يك علاقه ايتاليايي آمريكايي بدل مي شود بسيار سخت است كه آن را جدي بگيريم.
رود ميستيك(2003)
كلينت ايستوود كارگردان بزرگي است، اما بزرگان هم مي توانند دچار اشتباه شوند. رود ميستيك در جهت يك اپيزود اضافه توليد از كپي هاي تلويزيوني گام برمي دارد. دليل اين نازل بودن چيست؟ ديو (تيم رابينز) كسي كه ايجاد مزاحمت براي يك كودك مي كند را مي كشد. همان شب دختر جيمي (شان پن) به قتل مي رسد. چرا بايد اين دو اتفاق همزمان بيافتد؟
رابطه شان (كوين بيكن) و همسرش كاملاً در رماني كه از اين فيلم ساخته شده به شرح و تفصيل بيان شده بود اما در فيلم اثري از اين رابطه نمي بينيم؛ در حالي كه به پيشبرد داستان بسيار كمك مي كند. رود ميستيك جريان ندارد.
رقص هيولاها (2001)
هر انساني دوست دارد در فيلم هم كه شده ببيند انسان هاي درمانده مستأصل چگونه با مشكلات خود كنار مي آيند اما اين درام ديگر بيش از حد تراژيك است.مشكلات پتي لتيشيا از اين قرار است: همسرش اعدام شده، پسرش كه دچار چاقي مفرط است در يك تصادف رانندگي كشته مي شود، پتي به جايي پناه مي برد كه پدر دائم الخمر نژادپرستش از آنها بي زار بوده و پسرش را متهم به خودكشي مي كنند. تا همين جا كافي است! ممكن است با دلايل موجه داستان قابل قبول شود، اما اين كه فقط مشكلات مطرح شود و هال بري خودش را به نمايش بگذارد كافي نيست. تا به عنوان بازيگر زن جايزه اسكار را به دست آورد.
نشويل(1975)
رابرت آلتمن در جايي گفته است: نشويل را براي علايق شخصي خود ساخته است. پس چرا آن قدر درباره اين فيلم بحث و گفت وگو مي شود؟ داستان چندگانه آلتمن خلق يك اثر هنري نيست. ديالوگ ها بيش از حد آسان و نرم است. لوكيشن بسيار نامرتب است و موسيقي آن گوشخراش، زيرا آلتمن اجازه داده هر كس هر كاري دلش مي خواهد انجام دهد و هر بازيگري ساز خود را بزند.آيا نشويل يك هجونامه است؟ يك اثر رئال يا به مخاطب خود باج مي دهد؟ شايد هم معجوني از هر سه اينهاست.
كفش هاي قرمز(1948)
اولين بار كه مارتين اسكورسيزي كفش هاي ماكيل پاول را ديد، از جسارت بصري آن خوشش آمد. (من با اين مسئله مشكلي ندارم اما كارگرداني و ملودرام آشكار آن را نمي پسندم.)
كفش هاي قرمز بيشتر يكنواخت است تا اين كه اثري باشد كه بيننده را محسور خود كند. اگرچه اين فيلم راه را براي فيلم هايي شبيه خودش مانند باند واگن (كه به مراتب در تركيب داستاني موسيقي حركات موزون و داستان موفق تر بود) هموار كرد. كفش هاي قرمز به ژانري كه ساخته شده تعلق ندارد.
يك ذهن زيبا(2001)
يك ذهن زيبا در زمان نمايش خود سر و صداي فراواني به پا كرد. داستان واقعي يك نابغه رياضي كه دچار اسكيزوفرني مي شود، اما با تلاش و جديتي كه از هر كس ساخته نيست، خود را تا جايي پيش مي برد كه جايزه نوبل را از آن خود مي سازد. قطعاً طرفداران و متعصبان زيادي را به خود جذب كرد؛ تا جايي كه اسكار بهترين كارگرداني را نصيب ران هاوارد ساخت. از فيلم يك ذهن زيبا چنان ستايشي به عمل آمد كه از آن به عنوان آبرويي در صنعت فيلمسازي نام برده مي شد. نكته بسيار حائز اهميتي كه در فيلم وجود دارد و ضعف فيلم محسوب مي شود اين كه در تصورات ناگوار جان نش قبل از غلبه بر بيماري اش به درستي به تصوير كشيده نشده و همچنين احساس او پس از پيروزي جايزه نوبل. در زندگي واقعي جان نش يك فرزند ناخواسته است. همچنين مستنداتي وجود دارد كه او دچار دوگانگي جنسي است و اين ها در فيلم نشان داده نمي شود. نكته مهمتر از آن تمهيداتي است كه فيلمساز به كار برده است و درباره بيماري اسكيزوفرني به شكل مضحكي از مخاطب خود سوءاستفاده كرده و آنها را دچار عوام فريبي مي سازد.
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
امروزه چشم انداز فيلم هاي مستند به صورت چشمگيري عوض شده است و از چند سال گذشته آمريكايي ها به صورت واقعي همراه سينما شده اند

اندرو هورتون
پخش فيلم هاي مستند مطرح جهان از جمله رژه پنگوئن ها در تعطيلات نوروز و چند فيلم مهم مستند همانند كسينجر در برنامه سينما يك در چند ماه اخير از تلويزيون و البته نمايش دو فيلم آخر مايكل مور در سينماهاي كشور نشان داد كه مستندهاي جذاب مي تواند مخاطب ايراني را هم به خود جذب كند. با اين حال، دغدغه نمايش گسترده فيلم هاي مستند و جذب مخاطب براي اين فيلم ها در سراسر جهان هم مطرح است. فيلم هايي كه در صورت عرضه درست مي توانند اكران موفقي داشته باشند.
* *
امروزه چشم انداز فيلم هاي مستند به صورت چشمگيري عوض شده است و از چند سال گذشته آمريكايي ها به صورت واقعي همراه سينما شده اند. فيلم هاي مستندي كه بر اساس واقعيت هاي مشخص ساخته مي شوند، زماني جذابيت مي يابند كه بينندگان به جاي نشستن در مقابل تلويزيون و يا تماشاي نسخه DVD آن به سينما مي روند و با خريدن بليت و مقداري پاپ كورن به تماشاي فيلم مي پردازند.
ببينيد، سال قبل چه اتفاقي افتاد؛ يكي از فيلم هاي برجسته چند سال گذشته فيلم فارنهايت 11/9 از ساخته هاي مايكل مور بود. وي با يك حمله مستقيم به شخص رئيس جمهوري بوش از انتخابات مغشوش و گنگ رياست جمهوري آغاز كرد، تا بررسي بحران به وجود آمده از اثر حملات يازدهم سپتامبر سال 2001 پيش رفت و پس آيند سياست هاي مبارزه عليه تروريسم را مورد ارزيابي قرار داد.
فيلم مايكل مور شمار زيادي را برافروخته ساخت اما تحسين عده بيشتري را در سراسر جهان برانگيخت. چنانكه حاضران نخستين نمايش فيلم فارنهايت 11/9 در جشنواره بين المللي فيلم كن، براي استقبال از فيلم و كارگردان فيلم، در حدود 25 دقيقه به صورت متوالي برپا ايستادند و كف زدند. اين فيلم نه تنها به عنوان يكي از موفق ترين فيلم هاي مستند تاريخ سينماي آمريكا برگزيده شد بلكه در رديف ده فيلم پرفروش همان سال نيز قرار گرفت.
در عصري كه هاليوود همه ساله به صورت پيگير همه توانش را در توليد چند فيلم پرهزينه با مصرف چندين ميليون دلار وقف مي كند و توقع به دست آوردن منافعي تايتانيك گونه از آنها دارد، بسياري از اين دست فيلم ها با شكست هاي قطعي مواجه مي شوند كه سال گذشته فيلم هاي اسكندر ، تروا و كمدي هاي عبث و ترسناك كريسمس كه استوديوها را مشغول نگه داشتند، از اين دست بودند. در واقع انبوهي از مردماني كه به سينما مي روند خواهان آثار فرا واقع گرايانه اي هستند كه با يك بودجه كوچك اما با سوژه هاي بسيار جالب و آموزنده تهيه شده اند.
اين بدان معنا نيست كه هر طرح مستقلي مي تواند به پرده بزرگ راه يابد. همه ساله در ماه ژانويه هزاران فيلم به منظور كسب مجوز انتشار به جشنواره بين المللي فيلم ساندنس معرفي مي شوند، اما حدود 120 فيلم و يا چيزي بيشتر، جواز نمايش در جشنواره ها و انتشار را مي يابند. در چند سال گذشته مي توان به چند فيلم مستند مهم اشاره كرد كه به طور شگفت آوري توانستند بر پرده سينماهاي جهان راه يابند مانند فيلم گنده ام كن از ساخته هاي مورگان سپورلوك در سال 2004 كه گفته راجر ابرت كه نقدي در مورد اين فيلم نوشته است، نه تنها رستوران هاي زنجيره اي مك دونالد را مورد هدف قرار داده است، بلكه بر تمام رستوران هاي Fast Food آمريكا تاخته است.
يكي از كاركردهاي شگفت آور ديگر فيلم مهاجرت بالدار با كارگرداني ژاك پيرين است كه در سال 2003 تهيه شده است. در اين فيلم به يكي از موضوعات ساده طبيعت پرداخته شده است. پرندگان با آمدن فصل سرما به سوي جنوب به پرواز در مي آيند و همين موضوع توجه ما را به اين دگرگوني طبيعت جلب مي كند. يكي از آخرين فيلمها، فيلمي ست به نام معمار من از ساخته هاي ناتانيل كان. اين فيلم فرزندي را نشان مي دهد كه در جستجوي پدر گمشده و درگذشته اش لويي كان است، وي در حالي به جستجوي پدر معمارش مي پردازد كه از خاموشي معمار معروف 20 سال گذشته است. هيچ فيلم دراماتيك حتي با بازيگري هنرپيشه هاي معروف نيز نمي تواند پيچيدگي عاطفي روابط پدر و فرزند را اين چنين به نمايش گذارد.
سال 2002 نيز ارمغان آور فيلم عالي با كارگرداني مارك ماسكويتز بود. در اين فيلم ماسكويتز در جستجوي نويسنده اي است كه سالهاي قبل از نوشته هايش لذت مي برده و وي در جريان اين جستجو درمي يابد كه از نويسنده مورد نظرش كتاب ديگري به نشر نرسيده است. اوديسه فردي وي را به سرتاسر آمريكا مي كشاند تا بالاخره وي داو موسمن را در شهر آيووا كه در آنجا به عنوان كارگر روزمزد مشغول كار است و نزد جهان كاملا فراموش شده است، مي يابد. اكنون تصور كنيد كه چه كسي مي تواند چنين احترامي به اهميت خواندن و خوانندگان قائل شود؟ باز هم تكرار مي كنم كه اين هيچ ربطي به فيلم هاي هاليوود كه با بودجه هاي بالا تهيه مي شوند و در آن مردمان با تفنگ همه چيز را به هم مي ريزند، ندارد.
يكي ديگر از اين مستندها، سپيل بوند به كارگرداني جفري بليتز در سال 2003 است. كارگردان در اين فيلم به مسابقات قهرماني ملي املا نويسي آمريكا كه ساليانه در واشنگتن برگزار مي شود، پرداخته و گوشه هايي از زندگي برندگان محلي اين مسابقات را از ديد دوربين مي گذراند. اين فيلم مملو از صحنه هاي خوشي و اندوه است و ما را با گوشه هايي از زندگي اندوهبار شماري از مردمان آمريكا آشنا مي سازد. جفري بليتز به همه اكناف آمريكا سر مي زند و از خانواده هاي فقير مكزيكي در آمريكا گرفته تا خانواده هاي آمريكايي در شهرهاي تگزاس و كنزاس و حتي با خانواده هاي آسيايي نيز ديدار مي كند. البته كه كارهاي قبلي مايكل مور نيز در زمره كارهاي موفقي شمرده مي شود كه به سينماها راه يافته اند. وي از زمان ساخت فيلم راجر و من، پيشگام مستندسازي سينمايي است و اين فيلم نيز يكي از فيلم هايي بود كه در سال 1989 وسيعا به سينماهاي آمريكا و جهان راه يافت.

در برخي جهات اين پيشرفت واپسين جامعه آمريكا را مي توان به تحريكي به خاطر جبران عقب ماندگي تعبير كرد كه همين موضوع اكنون در كشورهاي ديگر نيز مشاهده مي شود. بياييد به عنوان مثال كشور زلاندنو را بررسي كنيم. زماني كه از زلاندنو نام مي بريم فورا نام پيتر جكسون و تريلوژي ماندگارش ارباب حلقه ها در ذهن ما جان مي گيرد. اما كشور زلاندنو داراي سنن قوي و ملي سينما است كه نمايش فيلم هاي مستند سينمايي نيز شامل اين گستره مي شود. در نخستين ديدارم از استراليا و زلاندنو در سال 1996، من و همسرم ترغيب شديم تا فيلم مستندي از زندگي زنان زلاندنو را در دوران جنگ جهاني دوم زير نام قصه هاي جنگ به كارگرداني گيلين پريستون كه در سال 1995 ساخته شده بود، ببينيم. ما نه تنها افسون روايت هاي هفت زن كه پنج تن آنها سفيد بودند و دو تن ديگر از قبايل ماوري كه در جريان فيلم روايت هاي خود را نقل مي كردند شديم، بلكه از اينكه مي ديديم كه سينماي مركز شهر ويلينگتون مملو از تماشاچي است، شگفت زده بوديم. خانم پريستون موقعيت شغلي اش را به دو رشته مختلف سينمايي بخش كرده است؛ بخش نخست آن را وقف ساختن فيلم هاي مستند كرده و بخش ديگرش شامل توليد درام ها و فيلم هاي كميك مثل فيلم اخيرش با سام نيل در سال 2003 مي شود.
يكي از فيلم هاي دوست داشتني سال قبل فيلم مستندي بود از كشور بلغارستان. اين فيلم را ماه جولاي سال قبل در كشور كروواسي و در جريان جشنواره فيلم موتوفن ديدم. اين فيلم از ساخته هاي اديله پيوا زير نام اين سرود از آنِ كيست؟ است. پيوا در معرفي مختصر خود در جريان افتتاح فيلمش در مورد اينكه چگونه اهالي نواحي بالكان به فرهنگ خود چسبيده اند، اينگونه توضيح داد:
در يك رستوران زيبا و كوچك در استانبول، با دوستانم كه از ممالك مختلف نواحي بالكان بودند، مشغول صرف غذا بودم. يك يوناني، يك مقدونيايي، يك ترك، يك صرب و من كه يك بلغار هستم. در آن حال آهنگي را شنيديم كه قصه اش در همين فيلم نيز آمده است. به مجردي كه همه ما آهنگ را شنيديم، هر يك به لسان خودش آغاز به زمزمه همان آهنگ كرد. هر يك از ما ادعا داشت كه اين آهنگ متعلق به كشورش است. سپس ما خشمگينانه به بحث پرداختيم كه اين آهنگ از آن كيست؟
پيوا ما را به هر يك از اين كشورها مي برد و پس از ديدار از كشورهاي تركيه، يونان، آلباني، مقدونيه، بوسني و صربستان، برمي گرداند به زادگاه خودش تا از ملت خودش بشنود. ملتي كه او را به دار خواهد كشيد. اگر ادعا كند كه اين آهنگ از سرچشمه فرهنگ بلغارستان آب نمي خورد. ملتي كه در مورد اينگونه مسايل سخت جدي اند، در فيلم حرفي از سياست ها و اديان به ميان نمي آيد اما آنچه در فيلم مشاهده مي شود مردم هر يك از اين چند كشور است كه ترغيب شده اند با جديت اين آهنگ را از آنِ خويش بدانند. در واپسين لحظات فيلم موضوع اساسي به شكلي بي نهايت قدرتمندانه مطرح مي شود و از وراي آن ما درمي يابيم كه آهنگ مورد نظر يك نغمه كهن و باستاني است و به هيچ يك از كشورهاي مدعي، تعلق ندارد.
واژه ها نمي توانند آنچه را كه اين فيلم مستند بيان داشته است، بيان كنند، كه چگونه مردمان كشورهاي مختلف به صورت ناگهاني با هم در مي افتند. واضح است كه من به فيلم هاي هنري خواه كميك باشند و خواه درام علاقه وافري دارم اما به عقيده من اين يكي از علايم خاصي از زمان ماست كه در كنار توليدات تلويزيوني و فيلم هاي پرمصرف هاليوودي بايد جايي براي فيلم هاي مملو از احساس مستندسازان كه مي خواهند داشته هاي ذهني شان را براي تماشاچيان سينما در سرتاسر جهان عرضه كنند، موجود باشد.
* مدير بخش تحقيقات فيلم و ويديوي دانشگاه اوكلاهماي آمريكا و مولفِ هجده كتاب و فيلمنامه
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
گروه ادب و هنر-همشهری: جشنواره بين المللي فيلم كن ميزبان يك فيلم پرسروصداي هندي است. «اتللو» كه با حال و هواي هندي ساخته شده است، در بخش جنبي اين جشنواره معتبر بين المللي به نمايش در مي آيد.
به نوشته سايت «اينديا اف ام»، ويشال بارادواج- كارگردان فيلم- همراه با بازيگران اصلي فيلم آجي ديوگان، كارينا كاپور، سيف علي خان، كانكانا سن شارما و ويويك اوبروي در جشنواره كن حاضر مي شوند و در دو گفت وگوي مطبوعاتي شركت مي كنند.
فيلم، براساس قصه نمايشنامه كلاسيك و معروف ويليام شكسپير ساخته شده، ولي محل اصلي رخدادهاي آن كشور هند است.
البته قرار است نام فيلم تا قبل از نمايش در جشنواره كن تغيير كند. فيلم به احتمال زياد يكي از دو نام «اومكارا» يا «ساتي و اسياك» را براي نمايش عمومي انتخاب خواهد كرد. بارادواج اميدوار بود فيلمش براي حضور در بخش مسابقه جشنواره كن انتخاب شود، اما هيأت انتخاب فيلم هاي بخش مسابقه كن، آن را براي حضور در اين بخش مناسب تشخيص نداد.
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
گروه ادب و هنر-همشهری: انيميشن كامپيوتري و خانوادگي «عصر يخبندن ۲» در سومين هفته نمايش بين المللي خود نيز همچنان مورد توجه تماشاگران كشورهاي مختلف جهان است.
به نوشته نشريه ورايتي آسوشيتدپرس، محصول كمپاني فوكس قرن بيستم، هفته گذشته به يك فروش ۵۴ ميليون دلاري دست پيدا كرد.
با اين فروش خوب، رقم كلي فروش بين المللي فيلم به مرز ۲۵۱ميليون دلار رسيد. نكته جالب اين است كه قسمت اول فيلم كه سال ۲۰۰۲ روي پرده سينماها رفت، در كل زمان نمايش خود تنها توانست ۲۰۷ ميليون دلار فروش كند! «عصر يخبندان ۲» هم اكنون در ۵۷ كشور جهان روي پرده است.
دومين فيلم جدول نمايش بين المللي، درام دلهره آور «دنزل واشنگتن» به نام «مرد درون» است. اين فيلم كه دومين هفته نمايش خود را پشت سر گذاشت، به يك رقم فروش ۱۲ميليون دلاري (در ۴۱ كشور جهان) دست پيدا كرد. جودي فاستر و كلايو اوئن هم در اين فيلم بازي دارند. فيلم تا به حال ۵۱ ميليون دلار فروش داشته است.
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
گروه ادب و هنر-همشهری: دادگاه فدرال پرونده مربوط به امتياز برگردان سينمايي كميك استريپ «ديك تريسي» را بدون اينكه به نتيجه مشخصي برسد، به طور موقت مختومه اعلام كرد. به اين ترتيب وارن بيتي بازيگر و كارگردان كهنه كار سينما دست خالي به منزل خود رفت!
به نوشته خبرگزاري رويتر، قاضي دادگاه محتويات پرونده مربوط به دعواي حقوقي «ديك تريسي» را كافي ندانسته و از وارن بيتي خواسته كه براي اثبات حرف هاي خود، دلايل محكم تري به دادگاه ارائه دهد. بيتي نسخه سينمايي قصه كميك استريپي «ديك تريسي» را در سال ۱۹۹۰ بازي، تهيه و كارگرداني كرد و كمپاني والت ديزني توزيع كننده اين فيلم بود.
بازيگر- كارگردان ۶۹ ساله سينما قصد ساخت قسمت دوم اين فيلم را دارد اما شركت «تريبون مديا» سال گذشته گفت كه بيتي براي اين كار مجوز قانوني ندارد. بيتي در جواب اعلام كرد كه وي براساس قراردادي كه سال ۱۹۸۵ با اين شركت امضا كرده اجازه ساخت دنباله هاي اين فيلم را هم دارد. «تريبون مديا» مدعي است كه مالكيت انحصاري فيلم و كاراكترهاي آن متعلق به اين شركت است.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
چهار نمايشنامه از آثار اكبر رادي، نمايشنامه‌نويس پيشكوست كشورمان در 6 ماهه اول امسال اجرا مي‌شود.

به گزارش خبرنگار هنري ايسنا، اجراي اين آثار با به صحنه رفتن دو نمايشنامه « شب بخير جناب كنت» و « آهنگهاي شكلاتي» به كارگرداني ميكائيل شهرستاني آغاز شد.

شهرستاني اين دو نمايشنامه تك پرده‌اي را با همراهي گروهي از هنرجويان تئاتر به نام « شاليزه» در تالار قشقايي تئاتر شهر اجرا مي‌كند كه اجراي آنها تا اواسط ارديبهشت ماه ادامه خواهد داشت.

مريم معترف هم كه از سوي اعظم بروجردي براي شركت در اين دوره از جشنواره سراسري تئاتر «بانوان» دعوت شده بود، تصميم گرفت نمايشنامه « از پشت شيشه‌ها» را كه اثر زن محوري از اكبر رادي است، در اين جشنواره اجرا كند.

از ديگر سو هادي مرزبان ، كارگرداني كه تا كنون بيشترين نمايشنامه را از اكبر رادي اجرا كرده، امسال هم قصد دارد به سياق گذشته خود نمايشنامه ديگر از اين نويسنده را اجرا كند.

به گزارش ايسنا، نمايشنامه « پايين، زير گذر سقاخانه» متن ديگري از رادي است كه اواخر تابستان توسط اين كارگردان روي صحنه خواهد رفت. رادي، خود در جلسات نمايشنامه‌خواني كانون نمايشنامه‌نويسان خانه تئاتر دو نمايشنامه « آهنگهاي شكلاتي» و « پايين، زير گذر سقاخانه» را روخواني كرده بود.

همچنين 20 نمايشنامه اكبر رادي توسط انتشارات قطره منتشر خواهند شد كه البته انتشار اين كتاب،‌به زماني بعد از نمايشگاه كتاب تهران موكول شده است.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
عناوين فيلم‌هاي منتخب بخش‌هاي مختلف جشنواره فيلم كن فرانسه فردا ( 20 آوريل) 31 ارديبهشت ماه طي يك نشست مطبوعاتي اعلام مي‌شود.

بنا به بررسي بخش تحقيق و گزارش‌هاي فرهنگي و هنري ايسنا، بخش‌هاي اصلي اين رويداد معتبر سينمايي جهان عبارتند از: مسابقه فيلم‌هاي بلند، مسابقه فيلم‌هاي اول فيلمسازان، دو هفته كارگردانها، نوعي نگاه منتقدان و فيلم‌هاي كوتاه. جايزه اصلي جشنواره كن فرانسه نخل طلا بوده و جايزه ويژه دوربين طلايي كه مختص اولين اثر كارگردان‌هاست از معتربرترين جوايز اين فستيوال به شمار مي‌روند.

پس از اتمام جشنواره فيلم برلين توجه عموم محافل سينمايي جهان به سوي شهر كن معطوف گشت و حدس و گمان‌هاي فراواني در خصوص عناوين فيلم‌هاي حاضر در اين رخداد هنري فرهنگي بيان شده در اين ميان احتمال حضور آثاري چون « امپراطوري درون» ( آخرين ساخته ديويد لينچ)، نورهاي غروب ( اكي كوريسماكي)، بادي كه بارلي را تكان مي‌دهد ( كن لوچ)، فرياد مورچه‌ها ( محسن مخملباف)، نيوه مانگ ( بهمن قبادي)، حافظ ( ابوالفضل جليلي)، زمان (‌كيم كي دوك)، جواني بدون جواني ( فرانسيس فورد كوپولا)، بازگشتن ( پدر و آلما دوار)، بابل (الخاندرو گونزالس اينارنيو)،چشمه ( دارن آرنوفسكي)، كوكب سياه ( برايان دي پالما)، زندگي بي‌جان ( جيا ژانگ)، شكستن و وارد شدن (آنتوني مينگلا)، هزار توي پن ( گي ير مودل تودو) و « به دنيا آمده و بزرگ شده» (پابلو تراپرو) از بقيه بيشتر است.

مسابقه بين‌المللي فيلم‌هاي بلند حدود 22 فيلم را در خود جاي خواهد داد و براي پر شدن بخش‌هاي ديگر معتبرترين جشنواره فيلم‌هاي هنري جهان احتمال حضور آثاري از فيلمسازاني چون « ريچارد لينكليتر»، سوفيا كوپولا ، ميرا ناير، ماركو بلوكيو، هيرو كازو كوره ايدا، برونو دومون، ولكر شلوندروف و « ناني مورتي» از بقيه بيشتر است.

جشنواره فيلم كن در پنجاه و نهمين دوره خود با فيلم « كد داوينچي» افتتاح شده و از 17 ماه مه اكران عمومي آن نيز در فرانسه آغاز خواهد شد.

« وونگ كارواي» ( كارگردان 2046) رياست هيات داوران امسال فستيوال كن را عهده‌دار خواهد بود و مراسم افتتاحيه و اختتاميه به مجري گري « ونسان كسل» ( بازيگر فرانسوي ) اجرا خواهد شد.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
خسرو حكيم‌رابط ، نمايشنامه‌نويس پيشكسوت، از كندي روند صدور مجوز براي انتشار كتاب از سوي وزارت ارشاد انتقاد كرد.

حكيم رابط به خبرنگار هنري ايسنا، گفت: خوشبختانه از مدتي پيش، انتشار آثار ادبيات نمايشي مورد توجه قرار گرفته است. اما متاسفانه اين كتابها نيز همچون ديگر آثار متقاضي چاپ بايد تا مدتها درانتظار صدور مجوز وزارت ارشاد بمانند.

وي ادامه داد: اين روزها با افزايش آثار متقاضي چاپ رو به رو هستيم از سوي ديگر حساسيتهاي مسئولان ارشاد براي صدور مجوز بالارفته به همين دليل پروسه انتشار كتابها بسيار طولاني شده است.

حكيم رابط متذكر شد: در بسياري از موارد مي‌توان با صحبت كردن با نويسندگان، مشكلات احتمالي و سوء تفاهم‌ها را رفع كرد اما متاسفانه اين اتفاق معمولا رخ نمي‌دهد.

وي با تاكيد بر لزوم حفظ حرمت نويسندگان گفت: هنرمندان ما در اين زمان بهتر ازهر زمان ديگري، خط قرمزها را رعايت مي‌كنند چرا كه هنرمندان ما وقت‌شناس وحق‌شناس هستند و سخت‌گيري بيش از حد مسئولان، به كارها لطمه وارد مي‌كند بنابراين بايد هنرمندان را آزاد و داوري نهايي را به عهده مردم گذاشت.

وي كه پيش از اين از انتشار آثارش همزمان با برگزاري نمايشگاه كتاب خبر داده بود، به ايسنا، گفت: به دليل روند كند صدور مجوز تصور مي‌كنم تنها كتاب «روزهفتم» به نمايشگاه برسد و انتظار ديگر نمايشنامه‌ها و فيلمنامه‌هايم به زمان ديگري موكول شود.

اين فيلمنامه‌نويس ضمن تقدير از ناشراني همچون «‌قطره»، « نيل»، « تجربه» و ... در زمينه آثار تئاتري، به ايسنا گفت: نمايشنامه براي ديدن است و نه خواندن اما از آن جا كه در كشور ما بسياري از نمايشنامه‌ها فرصت اجرا پيدا نمي‌كنند، انتشارشان اتفاق مباركي است.

حكيم رابط متذكرشد: اجراي يك نمايشنامه موجب اشتغال‌زايي مي‌شود چرا كه افراد بسياري در اجراي يك اثر مشاركت مي‌كنند اما چون تئاتر در طي اين سالها به طور جدي وارد زندگي و فرهنگ ما نشده، اين امكان هم از هنرمندان ما گرفته شده و تنها به انتشار بسياري از آثار اكتفا مي‌شود.

نويسنده نمايشنامه‌هايي چون «‌سهراب، شنبه» و « سهراب، ساز و والي قبرستان» به ايسنا، گفت: تئاتر ما هنري مظلوم و وارداتي است و براي بسياري از تصميم‌گيرندگان و مردم ما ناشناخته مانده بنابراين اين مظلوميت درتمام وجوه اين هنر وجود دارد كه چاپ آثار ادبيات نمايشي هم ازا ين قاعده مستثني نيست.

اين استاد دانشگاه درباره استقبال ناشران از چاپ آثار ادبيات نمايشي گفت: تا جايي كه تجربه من نشان داده تا مدتي پيش به جز آثار اوليه‌ام، ديگر آثارم توسط ناشران تازه پا چاپ شدند اما اخيرا حركت خوبي را آغاز و در زمينه آثار تئاتري سرمايه‌گذاري كرده‌آند كه بايد زحمات آنان را ارج نهاد.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
برنامه تجليل از تهميه ميلاني کارگردان سينماي ايران استراليا مردادماه برگزارمي شود

به گزارش خبرنگار هنري ايسنا، دانشگاه گريسيتيونيور سيتي شهر كوئيزلند استراليا در برنامه اي با تهيه فيلمي از تهمينه ميلاني و نمايش بخشي از فيلم هاي او، از اين كارگردان سينماي ايران تجليل خواهند كرد.اين برنامه قراربود سال گذشته برگزار شودكه به تاخير افتاد

ميلاني همچنين با حضور در اين دانشگاه وايراد سخنراني يك كارگاه آموزشي را برگزار خواهد كرد. بر اساس اين گزارش چند دانشگاه ديگر همانند دانشگاه سيدني در استراليا نيز براي برگزاري برنامه مشابهي از تهمينه ميلاني دعوت كرده اند

از اين كارگردان سينماي ايران به زودي جديد ترين ساخته اش با عنوان «آتش بس» به نمايش عمومي در مي آيد . به گفته دست اندركاران اين فيلم ، «آتش بس» يك كمدي مدرن محسوب مي شود وبا فيلم هاي كمدي كه هم اكنون بر پرده سينماها قرار دارد بسيار متفاوت است.

محمد نيك بين، به عنوان تهيه كننده و عليرضازرين دست به عنوان فيلمبردار در اين پروژه حضور دارند.محمدرضا گلزار مهناز افشاركيكاووس ياكيده آتيلا پسياني نيلوفر خوش خلق در اين فيلم بازي مي كنند .

آتش بس ازششم اردي بهشت مي آيد.

همچنين جشنواره ي فيلم بريسبان كه از جشنواره‌هاي معتبر استراليا محسوب مي‌شود در اين دوره از برگزاري خود با همكاري دانشگاه گريفيث برنامه‌اي با عنوان "زن و سينما درايران و تركيه" برگزار مي‌كند.

به گزارش خبرنگار ايسنا، در اين برنامه كه اوايل سال جاري برگزار مي‌شود قرار است فيلم هايي از سيماي ايران و تركيه با حضور كارگردانان اين دو كشور به نمايش در آيد.

تاكنون حضور تهمينه ميلاني و فيلم هاي نيمه پنهان و دو زن از ساخته‌هاي اين كارگردان، در اين برنامه قطعي شده و احتمال حضور كارگردان هاي ديگري در اين جشنواره وجود دارد.
 
بالا