عرض سلام مجدد
این پست بیشتر برمیگرده به کارل هاینس رومنیگه .
البته در پستها دیدم که ظاهرا برای بعضی از بچه ها هم همین مدل همذات پنداری وجود داشته که در یکی از پستها جواد عزیز بهش اشاره داشت . همون موردی که می خواست گل بزنه گفت دل پیرو
این مورد کاملا برای من هم صدق می کرد ، موقعی که 7-8 سال بیشتر نداشتم برادرم برام یک دست پیراهن و شورت ورزشی خرید که از قضا رنگش آبی بود :دی
اون موقع یک مدل شماره هایی وجود داشت که برای اینکه باید به پشت پیراهن می چسبوندیش باید شماره رو به پیراهن می چسبوندی و با اتوی داغ روی کاغذ شماره می کشیدی تا اون شماره بیفته پشت پیراهن . شماره ای هم که برادرم خریده بود شماره 7 بود که برمیگشت به علاقه بی حد وحصر برادرم به علی پروین که اونزمان یه تنه پرسپولیس رو می چرخوند.
پدر من به شدت مخالف بازی بچه هاش در کوچه بود و به همین دلیل اجازه نمی داد ما مثل سایر هم سن و سالها توی کوچه گل کوچیک بازی کنیم و بیشتر بساط شوت یه ضرب و فوتبال توی تراس خونه با برادرهای بزرگم به راه بود . من که از همه کوچیکتر بودم اونموقع گلر بودم و اغلب هم شوتهای وحشتناکی به سر و صورتم می خورد :دی
تا اینکه در یک مقطع کوتاه زمانی دو برادر بزرگم ازدواج کردن و من دیگه همبازی نداشتم که باهاشون بازی کنم اما مقررات پدر هنوز سرجای خودش بود .
بنابراین من موندم و یک توپ و دو دروازه که روی دیوارهای همسایه های مجاور نقاشی شده بود و حکم بزرگترین گلهای زمین رو برای من داشت.
دیگه توی اون سن و سال 8-9 سالگی همه بازیکنای آلمان غربی و رقباش رو می شناختم و انقدر شیفته آلمان شده بودم که یک تیم منتخب ستاره های آلمان در ادوار گذشته رو هم برای خودم درست کرده بودم.:دی کسانی مثل هولزنباین ، بکن باوئر ، سپ مایر ، برنارد دیتز و حتی اوه زیلر :blink:
همیشه توی کاپهایی که مینداختم یا تیم آلمان غربی قهرمان میشد یا منتخب ادوار گذشته آلمان و البته اونکه همیشه سرنوشت سازترین گل و گل قهرمانی رو برام به ثمر می رسوند کسی نبود جز کارل هاینس رومنیگه و کسی که بهش پاس می داد کسی نبود جز لیت بارسکی که خیلی از بازی فانتزیش خوشم میومد و البته لیتبارسکی کسی نبود جز نرده حفاظ تراس که پاس گل رو به من می داد :دی
اما مشکل اصلی این بود که ما اون زمان زنگ ورزشمون فقط شامل نرمش و دویدن می شد و اجازه فوتبال بازی کردن بهمون نمی دادن. نمی دونم شاید مدل اون روزها اینجوری بود.
در پستهای بعدی صحبت می کنم درباره یکی از فوتبالیستهای به نامی که هم محلمون بود و با دو تا از برادرش همکلاسی بودیم. کسی که متاسفانه یکی از نفراتی بود که توی اون برنامه عادل شرکت کرد و گفت متاسفانه اعتیاد پیدا کرده بود.
