ببخشید ، من تماما" مراقبم که در مورد خانواده شریف ت قضاوتی نداشته باشم.
اما صحبت هات رو بریده بریده میکنم و یه چیزایی در حد درکم مینویسم. کما اینکه یه خرده تجربه ای هست ، میگم شاید که به دردت بخوره ..
مرحله جور کردن بودجه از خانواده به شدت شاد!
این مرحله جواب نمیده ، یا حالا اگر هم جواب بده ، شاید اون ها از ته ته دل شون راضی نباشن به این امر ، به هر حال اونها انتخاب کردن که تو این کشور زندگی کنن و زندگیشونو ادامه بدن رو به جلو. و احتمالا مقداری هم سطح ریسک پذیریشون اومده پایین.
میگم خونه رو بفروشین بریم نون تونم من اونجا بدم میگن نه ریسکه و فلانه
من نظرم اینه که زیاد رو این گزینه حساب نکنی ، خونه رو فروختن واقعا یه ریسک حساب میشه ، خصوصا" برای خانواده ای که فرزند بزرگ دارن و احتمالا عروس یا داماد.
بذار راحت باشن ، گناه دارن ، شاید واقعا به لحاظ روحی امادگی و توان تحمل فشار مهاجرت رو ندارن و به تو نمیگن.
همینجا بمون حمالی کن فرجی میشه!
نه برادر ، هیچ فرجی نمیشه. نمون. اگه واقعا تو تایپت رفتن هست ، نه منتظر کسی بمون ، نه منتظر قول و ایده ی کسی بمون. رو خودت سرمایه گزاری کن و برو.
8 سال پیش من 30 میلیون پول جور کردم و قرار بود با یه بنده خدا که اونم همکار من بود ، بریم برایتون. خانواده ی من هی گفتن نه ، حیفه ، جوونی ، فقط 24 سالته ، کلی وقت داری ، همینجا بمون کم کم و صبورانه و این داستانا ، درست میشه. و از این ستون به اون ستون فرجه . ولی اینا همش ضرب المثله ، و نهایتا" من موندم تو ایران و این وضع کنونی که میبینی توشیم. همکارم هم الان تو انگلیس یه شرکت چند منظوره زده و دو تا ون و چند تا کارمند و ... : ) . زحمت کشید ، ریسکشو پذیرفت ، نوش جونش.
البته تو این موضوع ، من خودم رو تماما" مقصر میدونم ، که کارخودمو نکردم و به حرف عقلم گوش ندادم و موندم تو ایران. تقصیر کس دیگه ای هم نمی اندازم.
یا خودت با chos تومن پول که بزودی جور میشه برو اونجا یه اتاق بگیر و... (بیشترش برای گرفتن اقامت میره)
عیب نداره ، با همون چیز تومن و انگیزه ی زیادی که ممکنه داشته باشی ، موفق تری.
زیادم رو کار کردن و خرج ِ دیگران رو دادن حساب نکن.
-شوک فرهنگی
-بن بست اقتصادی
-زبان
و غیره و غیره رو هم قطعا" مد نظر داری.