برگزیده های پرشین تولز

مینیاتورهای گیف ادبی

MJ12

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 می 2009
نوشته‌ها
422
لایک‌ها
80
43.gif
صنما چونکه فریبی همه عیار فریبی
صنما چون همه جانی دل هشیار فریبی
سحری چون قمر آیی به خرابات درآیی
بت و بتخانه بسوزی دل و دلدار فریبی
دل آشفته نگیری خرد خفته نگیری
تو بدان نرگس خفته همه بیدار فریبی
ز غمت سنگ گدازد رمه با گرگ بسازد
رمه و گرگ و شبان را تو به یک بار فریبی

مولانا
 
Last edited:

MJ12

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 می 2009
نوشته‌ها
422
لایک‌ها
80
45.gif
ای جهن اتشت برپابکن
این سبو بشکن همه رسوا بکن

سهراب سپهری
 

MJ12

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 می 2009
نوشته‌ها
422
لایک‌ها
80
46.gif
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
زلف مشکین تو در گلشن فردوس عذار
چیست طاووس که در باغ نعیم افتادست

حافظ
 

MJ12

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 می 2009
نوشته‌ها
422
لایک‌ها
80
49.gif
خیلی وقته تک و تنهام توی باغی از ترانه
منتظر واسه یه خوبی یه رفیق بی بهانه
توی دنیای پر از گل واسه عالمی غریبم
میون این همه خوبی این منم که بی نصیبم
روزگاری زیر بارون روزگاری بی قرارم
جز یه لحظه مهربونی دیگه خواسته ای ندارم
تو کنار من بشینی دل خستمو ببینی
بیای از تو باغ قصه‌ام یه شکوفه ای بچینی
منم اون مترسکی که شدم عاشق کلاغا
واسه من ابد بریدن میون حصار باغا
آخه این صورت زشتو کی به من داده خدایا
آدما رو دوست ندارم عاشق شمام کلاغا
با تو این پالتوی کهنه مثه ابریشم لطیفه
تن پوشالی سردم مثه خواب گل ظریفه
میدونم ازم میترسی من با این چشمای خسته
چه جوری بدست بیارم دلتو با دست بسته
من با این لباس کهنه صورت زمخت و زشتم
خیلی وقته تک و تنهام آره اینه سرنوشتم
ای پرنده های غمگین از چشای من نترسین
آدما گریمو دیدن برین از اونا بپرسین

مازیار فلاحی

این اهنگ را ازاینجاگوش کنید
 

MJ12

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 می 2009
نوشته‌ها
422
لایک‌ها
80
48.gif
عمر من، روز سياهي بيش نيست
از وجودم، اشک و آهي بيش نيست
صبح و شامم حسرت آن ماه بود
در کنارم اشک و بر لب، آه بود
ليک قدر من نميدانست، حيف
دوست از دشمن نميدانست، حيف

رهی معیری
 

MJ12

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 می 2009
نوشته‌ها
422
لایک‌ها
80
47.gif
نوگل من، همدم اغيار بود
وز من حسرت نصيبش، عار بود
با وفاداران، سر ياري نداشت
همچو گل، بوي وفاداري نداشت
در رهش شمع وفا افروختم
در وفا، چون شمع محفل سوختم

رهی معیری
 

MJ12

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 می 2009
نوشته‌ها
422
لایک‌ها
80
50.gif
آن مرغک سر گشته،که پرپر زد و گم شد ...
در ظلمت چشمان سیاهت،مرغ دل دیوانه من بود
آن قصه دیوانه زنجیر به گردن،کز شهر گریزان شد و...
با قافله ها رفت...یک گوشه از افسانه من بود........
آن خون سیاوش، که گیاهی شد و رویید
با داغ دل لاله پنهان...یک قطره ز پیمانه من بود
آن ناله جانسوز، که پیچید بر افلاک...
با شیون هر مرغ شباهنگ،از این دل دیوانه من بود
گر شهر مرا راند، که مجنون وفایم
سر گشته تو، عاشق بی رنگ و ریایم
چون رفت دگر این دل دیوانه ز دستم
زنجیر بیارید و ببندید به پایم ...

فرهنگ قاسمی

این اهنگ را باصدای مازیار ازاینجا بشنوید
 

MJ12

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 می 2009
نوشته‌ها
422
لایک‌ها
80
51.gif
فرو رفت جم را یکی نازنین
کفن کرد چون کرمش ابریشمین
به دخمه برآمد پس از چند روز
که بر وی بگرید به زاری و سوز
چو پوسیده دیدش حریرین کفن
به فکرت چنین گفت با خویشتن
من از کرم برکنده بودم به زور
بکندند از او باز کرمان گور
در این باغ سروی نیامد بلند
که باد اجل بیخش از بن نکند
قضا نقش یوسف جمالی نکرد
که ماهی گورش چو یونس نخورد
دو بیتم جگر کرد روزی کباب
که می‌گفت گوینده‌ای با رباب:
دریغا که بی ما بسی روزگار
بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت
برآید که ما خاک باشیم و خشت

سعدی
 

MJ12

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 می 2009
نوشته‌ها
422
لایک‌ها
80
53.gif
خبر یافت گردن‌کشی در عراق
که می‌گفت مسکینی از زیر طاق
تو هم بر دری هستی امیدوار
پس امید بر در نشینان برآر
نخواهی که باشد دلت دردمند
دل دردمندان برآور ز بند
پریشانی خاطر دادخواه
براندازد از مملکت پادشاه
تو خفته خنک در حرم نیمروز
غریب از برون گو به گرما بسوز
ستاننده داد آن کس خداست
که نتواند از پادشه دادخواست

سعدی
 

MJ12

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 می 2009
نوشته‌ها
422
لایک‌ها
80
52.gif
شبی دود خلق آتشی برفروخت
شنیدم که بغداد نیمی بسوخت
یکی شکر گفت اندران خاک و دود
که دکان ما را گزندی نبود
جهاندیده‌ای گفتش ای بوالهوس
تو را خود غم خویشتن بود و بس؟
پسندی که شهری بسوزد به نار
اگر چه سرایت بود بر کنار؟
به جز سنگدل ناکند معده تنگ
چو بیند کسان بر شکم بسته سنگ
توانگر خود آن لقمه چون می‌خورد
چو بیند که درویش خون می‌خورد؟
مگو تندرست است رنجوردار
که می‌پیچد از غصه رنجوروار
تنکدل چو یاران به منزل رسند
نخسبد که واماندگان از پسند
دل پادشاهان شود بارکش
چو بینند در گل خر خارکش
اگر در سرای سعادت کس است
ز گفتار سعدیش حرفی بس است
همینت بسنده‌ست اگر بشنوی
که گر خار کاری سمن ندروی

سعدی
 

MJ12

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 می 2009
نوشته‌ها
422
لایک‌ها
80
54.gif
یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم؟
گر او هست حقا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید
صدف در کنارش به جان پرورید
سپهرش به جایی رسانید کار
که شد نامور لؤلؤ شاهوار
بلندی از آن یافت کاو پست شد
در نیستی کوفت تا هست شد
تواضع کند هوشمند گزین
نهد شاخ پر میوه سر بر زمین

سعدی
 

MJ12

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 می 2009
نوشته‌ها
422
لایک‌ها
80
56.gif
اندک اندک قلب ها با زرپرستی خو گرفت
در هوای سیم و زر گندید و کم کم بو گرفت
غالباً قومی که از جان زرپرستی می کنند
زمره ی بیچارگان را سرپرستی می کنندکنند
سرپرست زرپرست و زرپرست سرپرست
لنگی این قافله تا صبحگاه محشر است

سیدحسن حسینی
 

MJ12

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 می 2009
نوشته‌ها
422
لایک‌ها
80
55.gif
دلتنگ غنچه ایم، بگو راه باغ کو؟
خاموش مانده ایم، خدا را چراغ کو؟
کو کوچه ای ز خواب خدا سبزتر، بگو*
آن خانه کو، نشانی آن کوچه باغ کو؟
چشم و چراغ خانه ی ما داغ عشق بود
چشمی که از چراغ بگیرد سراغ کو؟
دل های خویش را به گواهی گرفته ایم
اما در این زمانه خریدار داغ کو؟
شب در رسید و قصه ی ما هم به سر رسید
کو خانه ای برای رسیدن، کلاغ کو؟

قیصرامین پور
 

MJ12

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 می 2009
نوشته‌ها
422
لایک‌ها
80
58.gif
ای دوست مکن که روزها را فرداست
نیکی و بدی چو روز روشن پیداست
در مذهب عاشقی خیانت نه رواست
من راست روم تو کژ روی ناید راست

مولانا
 

MJ12

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 می 2009
نوشته‌ها
422
لایک‌ها
80
57.gif
باد هم کم نکند سوز دل صحرا را
قطره ای عشق به آتش بکشد دریا را
از غم عشق تو ای دوست ببین جان به لبم
فرصتی نیست دگر وعده مده فردا را
بچشان ذره ای از لعل لبت بر لب من
تا معلم بشوی بر دل من اسما را

مهدی پناهی
 

MJ12

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 می 2009
نوشته‌ها
422
لایک‌ها
80
59.gif

چه آوردم از بصره دانی عجب
حدیثی که شیرین تر است از رطب
تنی چند در خرقه راستان
گذشتیم بر طرف خرماستان
یکی در میان معده انبار بود
ز پر خواری خویش بس خوار بود
میان بست مسکین و شد بر درخت
وز آنجا به گردن در افتاد سخت
نه هر بار خرما توان خورد و برد
لت انبان بد عاقبت خورد و مرد
رئیس ده آمد که این را که کشت؟
بگفتم مزن بانگ بر ما درشت
شکم دامن اندر کشیدش ز شاخ
بود تنگدل رودگانی فراخ
شکم بند دست است و زنجیر پای
شکم بنده نادر پرستد خدای
سراسر شکم شد ملخ لاجرم
به پایش کشد مور کوچک شکم
برو اندرونی به دست آر، پاک
شکم پر نخواهد شد الّا به خاک

سعدی
 

MJ12

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 می 2009
نوشته‌ها
422
لایک‌ها
80
60.gif

به کدام آینه تسخیر کنم روی تورا؟
که دل صاف من آیینه تارست تورا

فروغ فرخزاد
 

MJ12

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 می 2009
نوشته‌ها
422
لایک‌ها
80
61.gif

تا در ره عشق آشنای تو شدم
با صد غم و درد مبتلای تو شدم

لیلی‌وش من به حال زارم بنگر
مجنون زمانه از برای تو شدم

وحشی بافقی
 

MJ12

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 می 2009
نوشته‌ها
422
لایک‌ها
80
62.gif

عشق سلطانیست کو را حاجت دستور نیست
طائران عشق را پرواز گه جز طور نیست

خواجوی کرمانی
 

MJ12

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 می 2009
نوشته‌ها
422
لایک‌ها
80
63.gif

دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست

حافظ
 
بالا