• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

ناصر خان حجازی

amirrezan95

Registered User
تاریخ عضویت
30 جولای 2010
نوشته‌ها
3,064
لایک‌ها
9,192
1255184_513786202041206_1243859874_n.jpg

ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﻧﺎﺻﺮ ﺧﺎﻥ ﺣﺠﺎﺯﻱ ﺑﺮﺍﻱ
ﺛﺒﺖ ﻧﺎﻡ ﺑﺎ ﺗﻴﭗ ﺧﺎﺹِ ﺧﻮﺩﺵ به ﻭﺯﺍﺭﺕ
ﻛﺸﻮﺭ ﺭﻓﺖ . . .

ﻳﺎﺩ ﺍﻭﻥ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺍﺵ ﻛﻪ ميگفت : ﺑﺎ ﻣﻌﻴﻦ ﺑﻪ
دانشگاه ها ﻣﻴﺮﻭﻡ ﺗﺎ ﺑﺒﻴﻨﺪ ﻣﻦ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺗﺮﻡ ﻳﺎ ﺍﻭ .

ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺭﺩ ﺻﻼﺣﻴﺖ ﺷﺪ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﻳﻚ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﻛﻮﺗﺎﻩ گفت :

ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﺭﺩ ﺻﻼﺣﻴﺖ ﻣﻴﺸﻮﻡ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ
ﻫﺪﻓﻢ ﺍﺯ ﺛﺒﺖ ﻧﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻗﺎﻳوﻥِ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺑﻔﻬﻤﺎﻧﻢ
ﻫﻤﺎﻥ ﻗﺪﺭ ﻛﻪ ﺩﺧﺎﻟﺖِ ﻭﺭﺯﺷﻜﺎﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ
ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ; ﻭﺭﺯﺷﻲ ﻫﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﺳﻴﺎﺳﻴﻮﻥ ﺩﺭ ﻭﺭﺯﺵ
ﺭﻧﺞ ﻣﻴﺒﺮﻧﺪ . . .

ناصر خان روحت شاد
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
مشاهده پیوست 452770

ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﻧﺎﺻﺮ ﺧﺎﻥ ﺣﺠﺎﺯﻱ ﺑﺮﺍﻱ
ﺛﺒﺖ ﻧﺎﻡ ﺑﺎ ﺗﻴﭗ ﺧﺎﺹِ ﺧﻮﺩﺵ به ﻭﺯﺍﺭﺕ
ﻛﺸﻮﺭ ﺭﻓﺖ . . .

ﻳﺎﺩ ﺍﻭﻥ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺍﺵ ﻛﻪ ميگفت : ﺑﺎ ﻣﻌﻴﻦ ﺑﻪ
دانشگاه ها ﻣﻴﺮﻭﻡ ﺗﺎ ﺑﺒﻴﻨﺪ ﻣﻦ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺗﺮﻡ ﻳﺎ ﺍﻭ .

ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺭﺩ ﺻﻼﺣﻴﺖ ﺷﺪ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﻳﻚ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﻛﻮﺗﺎﻩ گفت :

ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﺭﺩ ﺻﻼﺣﻴﺖ ﻣﻴﺸﻮﻡ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ
ﻫﺪﻓﻢ ﺍﺯ ﺛﺒﺖ ﻧﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻗﺎﻳوﻥِ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺑﻔﻬﻤﺎﻧﻢ
ﻫﻤﺎﻥ ﻗﺪﺭ ﻛﻪ ﺩﺧﺎﻟﺖِ ﻭﺭﺯﺷﻜﺎﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ
ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ; ﻭﺭﺯﺷﻲ ﻫﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﺳﻴﺎﺳﻴﻮﻥ ﺩﺭ ﻭﺭﺯﺵ
ﺭﻧﺞ ﻣﻴﺒﺮﻧﺪ . . .

ناصر خان روحت شاد

واقعا خاص بود
خیلی مرد بود خیلی زحمت کشید واسه ایران واستقلال

روحش شاد
 
Last edited:

f@rzad

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
15 آگوست 2007
نوشته‌ها
8,501
لایک‌ها
18,797
محل سکونت
Tehran
578497_714612801885690_251210922_n.jpg

ShowImage.aspx
 

Kyle7

Registered User
تاریخ عضویت
20 سپتامبر 2013
نوشته‌ها
156
لایک‌ها
542
محل سکونت
ŠhØ/\/\▲| Š▲®Š▲ßž

Eddiy

Registered User
تاریخ عضویت
20 جولای 2013
نوشته‌ها
584
لایک‌ها
505
گفت‌وگوی شنیدنی با بهناز شفیعی ؛ همسر زنده‌ یاد ناصر حجازی​ /عکس لحظه عقد و ازدواج ناصر حجازی

خانم شفیعی که ناصرخان او را همیشه نازی خانم صدا می کرد اکنون اصلا احساس تنهایی نمی کند. او در حالی که با دختر، پسر، عروس، داماد و البته نوه هایش در یک ساختمان زندگی می کند سرزنده و شاد است و اعتقاد دارد هواداران سینه چاک ناصر، بزرگ ترین قوت قلب او هستند. او در گفت وگو با «جام جم » از روزهای پس از کوچ ناصر حجازی می گوید و روزهایی که بتازگی زندگی مشترک را با او آغاز کرده بود. نازی خانم درباره نوه هایش صحبت می کند و هوادارانی که هنوز او و همسرش را فراموش نکرده اند. این گفت وگو پیش روی شماست.
IMG13274716.jpg

ناصر حجازی و همسرش
گذشت دو سال از فوت آقای حجازی باعث نشده است​ به نبودنش عادت کرده باشید؟
خیر، من هرگز به نبودنش عادت نمی کنم، چون او هنوز با ما زندگی می کند و لحظات من هنوز با او سپری می شود. ناصر هنوز در خانه است. او اینجا مدام در حال رفت و آمد است و فکرش هنوز با ماست. فکر من هم لحظه ای از او جدا نمی شود. من بعد از دو سال از فوت ناصر هنوز در خانه با او حرف می زنم، روحش را در خانه حس می کنم و به همین دلایل است که هنوز رفتنش را باور ندارم. از این که او در این خانه نیست ناراحت نیستم، چون هرچند از لحاظ فیزیکی نیست، اما روح او در این خانه حضور دارد.
از آنجا که فرزندانتان ازدواج کرده اند، تنهایی خود را چگونه پر می کنید؟
نوه دختری ام، یعنی امیرارسلان نزد من است. از زمانی که ناصر رفت او همیشه با من است. طبقه اول آپارتمان خودم زندگی می کنم، طبقه دوم دخترم آتوسا و طبقه سوم پسرم آتیلا، بنابراین با وجود آنها و البته امیرارسلان اصلا احساس تنهایی نمی کنم. اگر هم امیرارسلان اینجا نباشد روزنامه می خوانم و تلویزیون می بینم. کارهای خانه داری هم که جای خود دارد. ما در ساختمان بزرگی زندگی می کنیم، بنابراین کار هم زیاد است.
نوه هایتان بزرگ شده اند؟
بله، امیرارسلان پسر دخترم آتوسا که 11 سال دارد و جانان، دختر آتیلا هم سه ساله شده است.
ارسلان هنوز هم می خواهد همانند پدربزرگش دروازه بان بشود؟
بله، ارسلان از هفت سالگی به مدرسه فوتبال دایی اش می رود، من هم گاهی اوقات به آنجا می روم و پیشرفت او را در دروازه بانی کاملا احساس می کنم و از این بابت خیلی خوشحالم. البته این را که بخواهد دروازه بانی​​ یا اصلا فوتبال را ادامه بدهد؛ پای خودش گذاشته ایم و اصلا او را مجبور نمی کنیم​ فوتبال بازی کند. شاید خواست فوتبال را کنار بگذارد، شاید هم بخواهد تغییر پست بدهد، اما هر چه هست او اکنون کاملا به دروازه بانی علاقه نشان داده است. اگر می خواهد دروازه بان بزرگی همانند پدربزرگش بشود باید پشتکار به خرج بدهد. شب ها گاهی اوقات من در خانه با امیرارسلان تمرین دروازه بانی می کنم. او شیرجه های خیلی خوبی دارد و می تواند روزی مثل پدربزرگش بشود.
دو سال پیش که آقای حجازی فوت کردند، می گفتید​ جانان با این که چند ماهه است، اما پدربزرگش را خوب می شناسد و عکس او را می بوسد. الان هم در سه سالگی پدربزرگش را می شناسد؟
بله، زمانی که ناصر رفت جانان چهار ماهه بود. بعد از آن هم که بزرگ تر شد پدربزرگش را خوب می شناخت و عکس او را می بوسید. الان هم همان طور است و کاملا پدربزرگش را می شناسد. برخی از هواداران ناصر هنوز شعار عقاب آسیا کیه / ناصرخان حجازیه را سر می دهند و جانان این شعار را کاملا یاد گرفته است و مدام آن را تکرار می کند.
حتی جانان هم قبول ندارد​ پدربزرگش فوت کرده است. ما در این دو سال همیشه کلیپ ها و تصاویر مربوط به ناصر حجازی را می بینیم و جانان هم پا به پای ما این تصاویر و کلیپ ها را نگاه می کند. ناصر علاقه زیادی به جانان داشت​ روزهای آخر عمرش می گفت فقط از خدا می خواهم به من عمر بیشتری بدهد تا تابستان سال آینده که جانان بزرگ تر شد او را با خودم به استخر ببرم. باور کنید آرزویش همین بود. روزهای آخر عمرش حتی توان راه رفتن نداشت، اما من تا یک لحظه از او غافل می شدم و به آشپزخانه می رفتم سریع با عصایش به طبقه بالا می رفت تا جانان را ببیند. حتی توان در آغوش کشیدن جانان را نداشت، اما نیم ساعت فقط بالای سر او می نشست و نوه اش را در خواب نگاه می کرد. ناصر خیلی جانان را دوست داشت. الان که جانان سه ساله شده و حسابی شیرین زبانی می کند آتیلا ناراحت می شود. می گوید کاش بابا بود و این جانان شیرین زبان را بغل می کرد.
کدام نوه شان را بیشتر دوست داشت، امیرارسلان یا جانان؟
هر دو را به یک اندازه دوست داشت. البته اوقات بیشتری را با ارسلان گذراند. وقتی فوت کرد ارسلان 9 ساله بود. به ارسلان خیلی علاقه داشت، از راه که می رسید، می رفت سراغ ارسلان و او را با خود به پارک می برد.
به نظر می آمد​ ناصر حجازی بعد از فوتش محبوب تر شد. این طور فکر نمی کنید؟
بله، حتی این محبوبیت با گذشت دو سال بیشتر هم شده است. من این را بوضوح در اجتماع می بینم. مردم خیلی بیشتر از گذشته به ناصرخان بها می دهند. ناراحتی ام این است که چرا وقتی زنده بود تا این حد به او اهمیت نمی دادند. البته ناراحتی دیگر من از این است که وقتی ناصر زنده بود او را به وادی سیاست بردند. او اصلا به سیاست تعلق نداشت و حتی مردان سیاسی را نمی شناخت. عشق و علاقه اصلی او مردم و هوادارانش بودند. گاهی اوقات به او می گفتم​ ناصر بیا برای همیشه به خارج از کشور برویم، اما او قبول نمی کرد و این فقط به دلیل عشقی بود که به مردم داشت. اگر هم در مقطعی سیاسی صحبت کرد فقط به دلیل عشق به مردم بود. هنوز هم هواداران ناصر به در منزل ما می آیند. در روز حداقل دو سه هوادار داریم که درخواست پوستر و عکس ناصر را از ما دارند. برای ما هم عادت شده که عکس و پوستر ناصر را برای این هواداران از پنجره پایین بیندازیم. این پوسترها را یا من از طرف ناصر امضا می کنم یا آتیلا. تمام تابستان ما به همین گونه گذشت، هواداران مدام می آمدند و از ما عکس و پوستر ناصر را می خواستند.
ماجرای جالب دیگری که باید برایتان بگویم این که بعد از دو سال هنوز مردم و افراد غریبه به تلفن همراه ناصر زنگ می زنند و به او پیامک می دهند. ما گوشی ناصر را هفت روز بعد از فوتش روشن کردیم و هنوز هم روشن است. آن زمان حدود 80 پیامک صبح می گرفتیم و همین حدود پیامک شب. یکی از همسایگان ما که خیلی هم جوان است، می گوید با این که من جوان هستم این قدر در طول یک ماه پیامک ندارم که ناصرخان مرحوم در طول یک روز این قدر دریافت می کند. هواداران ناصر خیلی پراحساسند. وقتی پدر و مادر آدم می میرد تا ​ مدتی فرد گریه می کند اما بعد از گذشت مدتی فوت این پدر یا مادر عادی می شود و آن فرد دیگر گریه نمی کند؛ اما با این که دو سال از مرگ ناصر می گذرد هوادارانش هنوز برای او گریه می کنند. حجازی عشق هواداران بود. من نمی فهمم این همه عشق از کجا آمد؟ ناصر الان هواداری دارد که دو روز در میان به اینجا می آید و می گوید هر کاری که دارید من برایتان انجام می دهم. من با دیدن او بغض می کنم. واقعا عشق عجیبی است که هواداران به ناصر دارند.
جالب ترین خاطره ای که در این دو سال برای شما اتفاق چه بود؟
چند وقت پیش با ارسلان در اتاق خواب بودیم. به او گفتم ارسلان یادت می آید بابا ناصر همیشه به تو چه می گفت؟ پدربزرگت همیشه به تو می گفت ارسلان وقتی من خانه نیستم و به مسافرت رفته ام در خانه را شب ها همیشه از پشت قفل کن. با یادآوری این حرف ناصر، ارسلان رفت که در اتاق را قفل کند، من هم پشت سر او رفتم. باورتان می شود وقتی به سراغ در رفتیم قفل شده بود؟ و باورتان می شود که نه من و نه ارسلان قبل از آن در را قفل نکرده بودیم؟ آن شب بسیار گریه کردم. ارسلان هم خیلی راحت پذیرفته بود و می گفت ​بابا ناصر در را قفل کرده است. یک ماجرای جالب دیگری که باید برایتان تعریف کنم این است که یکی از همسایه های ما روزی ساعت 9 صبح به دیدن من آمد و گفت خواب ناصر را دیده. ناصر در خواب به همسایه ما گفته برو به نازی بگو من همیشه کنار پنجره وسطی پذیرایی می نشینم. الان هم در خانه که راه می روم ایمان دارم ناصر کنار پنجره وسطی ایستاده است. بله، او هنوز در این خانه است و من می روم کنار پنجره وسطی پیش ناصر می نشینم.
جالب ترین خاطره ای که از زمان حیات آقای حجازی دارید، چیست؟
به ماجرای خواستگاری او از من مربوط می شود. زمانی که می خواست به خواستگاری بیاید ابتدا او را به خانه خواهرم فرستادم تا اگر خواهر و شوهرخواهرم تائید کردند به خانه ما بیاید. ما آن زمان آزادی های جوان های امروزی را نداشتیم، خیلی از پدرمان حساب می بردیم. او بعد از این که نزد خواهرم و شوهرش رفت تائید شد و پس از آن به خانه خودمان آمد. آن زمان خیلی ارزانی بود و حتی دانشجوی بیست و سه ساله ای مثل ناصرخان هم می توانست ازدواج کند. او خیلی متین و موقر به خواستگاری من آمد. پدرم او را بسیار پسندید، اما تنها مشکل این بود که اصلا قبول نمی کرد ناصر کار اصلی اش فوتبال است. هرچه به او می گفتیم فوتبال حرفه اش است باورش نمی شد و می گفت باید یک کار حسابی داشته باشد. البته پدرم زیاد سختگیری نکرد. ناصر با یک پیکان جوانان به خواستگاری من آمده بود. پدرم از او پرسید این پیکان را چه کسی برایت خریده، او هم گفت خودم. پدرم به ناصر گفت جوانی که در بیست و سه سالگی خودش خودرو خریده باشد یعنی این که خیلی عرضه دارد و با ازدواج ما موافقت کرد. پدرم درباره مهریه هم سختگیری نکرد، همان طور که خود ما برای دخترمان سختگیری نکردیم. زمانی که خانواده دامادم، یعنی سعید رمضانی به خواستگاری آتوسا آمد از ما درباره مهریه پرسیدند، من و ناصر هم گفتیم که فقط 15 عدد سکه. آنها گفتند​ مگر می شود دختر ناصر حجازی 15 سکه مهریه اش باشد، ما هم گفتیم بله، می شود! اصلا به مهریه بالا اعتقاد نداریم.

لحظه عقد و ازدواج ناصر حجازی
سال های اول زندگی شما با ناصر حجازی چگونه گذشت؟
ناصر در دوران اوج فوتبالش بود و زیاد مسافرت می رفت. پنج سال اول زندگی ما همین گونه گذشت و من بناچار به منزل مادر و پدرم رفتم. همان زمان آتیلا به دنیا آمد. بعد از پنج سال ناصر کمی سرش خلوت تر شد و یک آپارتمان صد متری خرید. در طول سال ها این آپارتمان را وسیع تر کردیم.

( عکس ناصر حجازی در عروسی علی دایی )
فرزندانتان آتیلا و آتوسا اکنون چه می کنند؟
آتیلا که فصل پیش با آقای پرویز مظلومی در آلومینیوم هرمزگان کار می کرد. قرار بود. در این فصل هم همان جا باشند، اما تغییر و تحولاتی به وجود آمد و آتیلا بناچار از آن مجموعه جدا شد. گاهی اوقات به شوخی به آتیلا می گویم باید نام فامیلی اش را عوض کند، چون خیلی ها به دلیل نام حجازی با او خوب برخورد نمی کنند و نمی گذارند کار کند. دخترم آتوسا هم که به زندگی خودش مشغول است.
آتوسا جزو نسل اول فوتسال بانوان محسوب می شود. نمی خواهد به فوتسال برگردد و در این زمینه فعالیت داشته باشد؟
بچه های من چوب شهرت پدرشان را خوردند. او در آن زمانی که فوتسال بتازگی به راه اندازی شده بود خانم گل ایران بود، اما در عین شایستگی و در حالی که در اوج قرار داشت نام او را از تیم ملی خط زدند. نامش را فقط به این دلیل خط زدند که دختر ناصر حجازی بود. آتوسا بعد از آن فوتسال را کنار گذاشت، چون بدجوری دلسرد شده بود. آتیلا هم بالاترین مدرک مربیگری را دارد و به زبان هم مسلط است، اما او هم چوب شهرت پدرش را می خورد. آتیلا از زمانی که یک سال و نیمه بود با پدرش سر تمرینات می رفت. ناصراو را از همان زمان به تمرینات می برد، آتیلا به اندازه کافی تجربه و کسوت دارد، اما برخی نمی خواهند او باشد. او 15 سال است کار مربیگری می کند، اما برخی می خواهند او نباشد.
حرف پایانی تان را هم می شنویم.
من از مردم و هواداران نهایت تشکر را می کنم که هنوز ناصر را فراموش نکرده اند. واقعا متشکرم و قدردان محبت های آنها هستم. / ضمیمه چاردیواری
 

Il Capitano

Registered User
تاریخ عضویت
19 اکتبر 2012
نوشته‌ها
7,311
لایک‌ها
12,334
سن
39
d409beaf5da2beb91.jpg


عکسی از دوران طلایی فوتبال ایران

سال ۱۳۵۳ ایران و اسرائیل فینال بازیهای آسیایی، استادیوم یکصد هزار نفری آریامهر (آزادی) وقتی که 100 هزار تماشاگر به ناصر حجازی خوش آمد میگفتند.

قبل از بازی فینال، منصور رشیدی بدلیل آسیب دیدگی دست ناصر حجازی گلر ثابت ایران بود و انصافاً خوب هم گلری کرد ولی در مسابقه نیمه نهایی، وقتی شوت سعید حسن گلزن معروف عراق به تیر دروازه رشیدی اصابت کرد و در یک نبرد هوایی رشیدی متزلزل نشان داد. فرانک اوفارل مربی تیم ملی ایران قافیه را تنگ دید، درست یک روز قبل از بازی فینال ناصر حجازی را صدا زد و از او درباره دستش سئوال کرد، حجازی به او قول داد تا از دروازهٔ ایران به نحوه احسن نگهداری کند و در تمرینات تیم این را به خوبی نشان داد.

بالاخره در روز فینال اوفارل تصمیم خود را گرفت و ناصر حجازی را در دروازهٔ ایران گذاشت. وقتی حجازی به زمین آمد، یک صد هزار تماشاگر به افتخار او ایستادند و او را تشویق کردند و حجازی به طرف تماشاگران رفت و از آنها تشکر کرد. (این عکس همان لحظه را نشان میدهد)

بعدها نبرد فینال آسیا نبرد دو دروازبان پرقدرت آسیا نام گرفت، نبرد حجازی و دروازبان بزرگ اسرائیل ویسکر. اما در این نبرد حجازی مرد پیروز میدان بود.

این آخرین مسابقهٔ حجازی با این پیراهن جادویش بود، همان پیراهن زرد رنگ که از سال ۱۳۵۰ بر تنش میدرخشید. او علاقهٔ عجیبی به این پیراهن داشت و در تمامی مسابقات رسمی و حساس فوتبال ایران این پیراهن بر تنش نقش و نگاری میبخشید و بسیار برایش خوش یمن بود. بعد از این مسابقه دیگر هرگز این پیراهن را بر تنش ندید و این پیراهن را در کمد خویش حبس نمود تا درست یک سال پیش از مرگش پیراهن زردش را به یادگار به هدیه تهرانی هنرپیشهٔ معروف ایران به یادگار هدیه دادند.
 

حسن ياور

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2010
نوشته‌ها
854
لایک‌ها
1,263
محل سکونت
قم
حجازی با این تیم پرسپولیس را حذف کرد/عکس - Goal.com

"روزهای اولی که در بنگلادش بودم فقط می‌توانستم روزی یک وعده شکمم را سیر کنم آن‌ هم نه با غذای خوب و مقوی بلکه با نان یا موز که ارزان بود. این سختی‌ها را به جان خریدم تا از اصولم برنگردم، تا جلوی کسی تعظیم نکنم، تا دست کسی را نبوسم، تا مردانگی‌ام را به حراج نگذارم، تا خداوند را ناراحت نکنم که آدم با شرافت و عزتی باشم."

جملات بالا را باید تو فدراسیون فوتبال نصب العین داشته باشند خیلی به درد این روزای فوتبال ما می خوره
 

core i5

Registered User
تاریخ عضویت
15 ژانویه 2011
نوشته‌ها
5,265
لایک‌ها
2,316
محل سکونت
هرجایه دنیایی دلم اونجاست
فقط یه چیز میشه درمورد مرحوم حجازی گفت مردی از دیار یاران وعاشق
خدارحمتت کنه همیشه زنده وپایدار میمونی عزیز
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
[h=1]برگزاري‌مراسم‌تولد‌ناصرحجازي‌برسرمزارآن‌مرحوم[/h]
[h=2] مراسم تولد زنده ياد ناصر حجازي بر سر مزار آن مرحوم برگزار شد.[/h]
00944750.jpg

در اين مراسم که از ساعت 10 صبح روز پنجشنبه در بهشت زهرا آغاز شد،جمع زيادي از مردم حضور داشتند.

به گزارش اوج نيوز،خانواده ناصر حجازي هم در اين مراسم حاضر شدند و تنها غايب از اين جمع،آتيلا حجازي بود که به دليل بازي تيم مس کرمان مقابل پرسپوليس نتوانست در مراسم حاضر شود.

حسن روشن،رضا رجبي،اکبر مالکي و ....از ديگر حاضران در اين مراسم بودند.

علاوه بر اين،در حاشيه اين مراسم فيلم ناصر حجازي هم کليد خورد.

 

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
زندگی‌نامه دروازه‌بان اسطوره‌ای استقلال منتشر شد

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات فارس، زندگی نامه ناصر حجازی در کتاب «اسطوره‌ای به رنگ آسمان» به همت محمد جواد سعدی پور توسط انتشارات نوید صبح منتشر شد.

این کتاب در 8 فصل نوشته شده است. سیری اجمالی بر فوتبال جهان، ایران و باشگاه استقلال، زندگی نامه ناصر حجازی، زندگی خصوص اسطوره فوتبال ایران،‌ آغاز مریضی و کوچ عقاب از این جهان، حجازی از نگاه دیگران و ناگفته‌های گفتنی، خاطرات جالب توجه نزدیکان حجازی، مصاحبه و سایر گفته‌های خواندنی در مورد زنده یاد حجازی و شخصیت حجازی از نگاه هنرمندان و ورزشکاران و اسطوره از نگاه هواداران عنوان فصل‌های این کتاب است.

ناصر حِجازی (23 آذر 1328 در تهران-2 خرداد 1390در تهران) مربی و بازیکن فوتبال ایرانی بود. او دروازه‌بان اول تیم ملی فوتبال ایران در دهه 1350 بود و قهرمانی در جام ملت‌های آسیا، قهرمانی در بازی‌های آسیایی و شرکت در المپیک و جام جهانی فوتبال را در کارنامه دارد. او هم‌چنین به هم‌راه تیم تاج قهرمانی در جام تخت جمشید و جام باشگاه‌های آسیا را تجربه کرده‌است.

وی در روز 2 خرداد 1390 پس از تحمل مدت‌ها رنج ناشی از بیماری سرطان ریه در بیمارستان کسری تهران درگذشت و در تاریخ 4 خرداد 1390 خورشیدی در «قطعه نام‌آوران» بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

این کتاب در 343 صفحه با قیمت 12هزار 800 تومان توسط انتشارات نوید صبح منتشر شده است. علاقه مندان برای تهیه کتاب می‌توانند با شماره09199118310 تماس بگیرند.
 
بالا