• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

هر روز يك شعر تازه

بانوی آسمان وشب

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 ژوئن 2007
نوشته‌ها
77
لایک‌ها
0
محل سکونت
هر دلی که آبی باشه مثل آسمون
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت

چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت


روز میلا د : همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه ی میلا د برابر شد و رفت


او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت

هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
دختری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت
 

علی آبادانی

Registered User
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2006
نوشته‌ها
898
لایک‌ها
11
محل سکونت
Abadan
در دل میخانه سخت ولوله افتاد
دختر رقاص تا به رقص در آمد
گیسوی زرین فشاند و دامن پر چین
از دل مستان ز شوق ، نعره برآمد
نغمه ی موسیقی و به هم زدن جام
قهقهه و نعره در فضا به هم آمیخت
پیچ وخم آن تن لطیف پر از موج
آتش شوقی در آن گروه برانگیخت
لرزه ی شادی فکند بر تن مستان
جلوه ی آن سینه ی برهنه ی چون عاج
پولک زر بر پرند جامه ی او بود
پرتو خورشید صبح و برکه ی مواج
آن کمر همچو مار گرسنه پیچان
صافی و لغزنده همچو لجه ی سیماب
ران فریبا ز چک دامن شبرنگ
چون ز گریبان شب ، سپیدی ی مهتاب
رقص به پایان رسید و باده پرستان
دست به هم کوفتند و جامه دریدند
گل به سر آن گل شکفته فشاندند
سرخوش و مستانه پشت دست گزیدند
دختر رقاص لیک چون شب پیشین
شاد نشد ، دلبری نکرد ، نخندید
چهره به هم در کشید و مشت گره کرد
شادی ی عشاق خسته را نپسندید
دیده ی او پر خمار و مست و تب آلود
مستی ی او رنگ درد و تلخی ی غم داشت
باده در او می فروزد ، گرم و شرر خیز
حسرت عمری نشاط و شور که کم داشت
اوست که شادی به جمع داده همه عمر
لیک دلش شادمان دمی نتپیده
اوست که عمری چشانده باده ی لذت
خود ، ولی افسوس جرعه یی نچشیده
اوست که تا نالهاش غمی نفزاید
سوخته اندر نهان و دوخته لب را
اوست که چون شمع با زبانه ی حسرت
رقص کنان پیش خلق ، سوخته شب را
آه که باید ازین گروه ستمگر
داد دل زار و خسته را بستاند
شاید از این پس ، از این خرابه ی دلگیر
پای به زنجیر بسته را برهاند
بانگ بر آورد ای گروه ستمگر
پشت مرا زیر بار درد شکستید
تشنه ی خون شما منم ، منم آری
گل نفشانید و بوسه هم نفرستید
گفت یکی ،‌ زان میان که : دختره مست است
مستی ی او امشب از حساب فزون است
آه ببین چهره اش سیاه شد از خشم
مست ... نه ، این بینوا دچار جنون است
باز خروشید دخترک که : بگویید
کیست ؟ بگویید از شما چه کسی هست ؟
کیست که فردا ز خود به خشم نراند
نقد جوانی مرا چو می رود از دست ؟
کیست ؟ بگویید ! از شما چه کسی هست
تا ز خراباتیان مرا برهاند ؟
زندگیم را ز نو دهد سر و سامان
دست مرا گیرد و به راه کشاند ؟
گفته ی دختر ، میان مجمع مستان
بهت و سکوتی عجیب و گنگ پرکند
پاسخ او زان گروه می زده این بود
از پی لختی سکوت .... قهقهه یی چند
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
به به به ............سلام روژه جان
سری به فقیر فقرا زدید ؟؟!!!!!راه گم کردید؟؟خیلی خوش اومدی
ممنون
راستی می گفتین گاوی گوسفندی چیزی قربونی می کردیم!!!!!!!!!!!:happy::happy::happy:
مرسي.راستي اين كار بر فعال شدنتون مبارك بيد.:lol:
شالام سلامت باشيد
 

پری

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 مارس 2006
نوشته‌ها
1,599
لایک‌ها
20
محل سکونت
اونجایی که نیستی هست
اون جان هم کاربر فعال شدنتونو و هم میلاد بانوی اسلام و روز زن رو بهتون تبریک میگم همیشه موفق باشید
vijehnameh-2.jpg


همچنین به جری جونم و و بانوی اسمان وشب و دوستان دیگه ایی که الان اسمشون یادم نیست روز زن رو تبریک میگم

md3.jpg


آن صداها به كجا رفت
صداهاي بلند
گريه ها قهقه ها
آن امانت ها را
آسمان آيا پس خواهد داد ؟
پس چرا حافظ گفت
آسمان بار امانت نتوانست كشيد
نعره هاي حلاج
بر سر چوبه ي دار
به كجا رفت كجا ؟
به كجا مي رود آه
چهچه گنجشك بر ساقه ي باد
آسمان آيا
اين امانت ها را
باز پس خواهد داد ؟

شفيعی کدکنی
 

پری

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 مارس 2006
نوشته‌ها
1,599
لایک‌ها
20
محل سکونت
اونجایی که نیستی هست
ما درس صداقت و صفا مي‌خوانيم
آيين محبت و وفا مي‌دانيم
زين بي‌هنران سفله اي دل! مخروش
کنها همه مي‌روند و ما مي‌مانيم
بياييد اي کبوترهاي دلخواه!
بدن کافورگون، پاها چو شنگرف
بپريد از فراز بام و ناگاه
به گرد من فرود آييد چون برف​
 

پری

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 مارس 2006
نوشته‌ها
1,599
لایک‌ها
20
محل سکونت
اونجایی که نیستی هست
پر از اندوه يلدايي و زخم تيغ انكاريم
ولي مردانه خاموشيم و از ناله سبكباريم
از اين اطراف بوي التيامي برنمي‌خيزد
چرا ما بي‌سبب از زخمهامان پرده برداريم
در اين سو دشنة ياران در آن سو كينة دشمن
نمي‌دانيم دلها را كدامين سوي بسپاريم
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
بچه ها از همتون ممنونم دست همتون درد نکنه
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
مرسي.راستي اين كار بر فعال شدنتون مبارك بيد.:lol:
شالام سلامت باشيد

ممنون روژه جان
اگه فقط برا تبریک به ما بیچاره ها سر بزنی
انشا.... باشه قسمت شما:
blink::blink::blink::blink::blink::wacko:!!!!!!!!!!!!!1
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
بالاخره بارید،
آسمان را می گویم دیگر،
که روزها سر به گریبان بود.
حالا هی ابرهای سپید پنبه ای می ایند و می روند در خیالش،
که باز فکرهای دلگیر خاکستری نکند
 

بانوی آسمان وشب

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 ژوئن 2007
نوشته‌ها
77
لایک‌ها
0
محل سکونت
هر دلی که آبی باشه مثل آسمون
سلام دوستان عزیز
منم به همه میلاد بانوی دو عالم رو تبریک میگم
ولی پری جان
چرا اون استار رو تو جمع ما وارد کردی؟
اون پسره
و تو جمع ماها نمیتونه وارد بشه.
در ضمن منم کاربر فعال شدن ایشون رو بهشون تبریک میگم.
 

بانوی آسمان وشب

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 ژوئن 2007
نوشته‌ها
77
لایک‌ها
0
محل سکونت
هر دلی که آبی باشه مثل آسمون
به هیچ کس اعتماد نکن دخترک
به هیچ کس راز دل نگو دخترک
به هیچ کس نگو که دل بسته ام به تو
به هیچ کس نگو که عاشقش شدی
نه، نه ،نگو
نه، نه، به هیچ کس اعتماد نکن
به هیچ کس نگو که یک شبی کنار پنجره گریه کردی از خاطرش
به هیچ کس نگو که از دیدنش سرعت قلبت از ثانیه جلو می زند
به هیچ کس نگو که روزها گذشت و پیر شدی در انتظار دیدنش
به هیچ کس نگو به هر دری زدی برای باز دوباره دیدنش
به هیچ کس حتی کسی که چتر شد زیر باران برای تو
به هیچ کس حتی کسی که گفت عاشقت شده است
به هیچ کس حتی کسی که نیمه شب برای تو شعر گفته است
به هیچ کس حتی کسی که گفت از بی اعتناییت دلم شکسته است
شک نکن او روزی با تمام عشق رها می کند تو را
نه نه کسی به احساس پاک تو که مثل یک گل شکفته است توجهی نمی کند
آری گل تازه شگفته ات به دست عابران چیده می شود
یا که زیر پایشان مثل یک علف لهیده می شود
دیدی که گفتم به هیچ کس اعتماد نکن
پس اگر اعتماد کردی و عاشقش شدی و قلب تو شکست گلایه ای نکن
 

بانوی آسمان وشب

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 ژوئن 2007
نوشته‌ها
77
لایک‌ها
0
محل سکونت
هر دلی که آبی باشه مثل آسمون
دختر قو


قاصدی زیبا بود
که پیام سحر اش برد به باد؛
راز را بسپارید
بید را بشناسید
سرو را بشمارید
راه را بشتابید
قامت شمع وجودش همه جا می سوزد
روشنی بخش دل و دیده و جان است هنوز.
بر لب آبی رود
سینه خسته موج
می نشیند که بکوبندش بر ساحل سنگ
هیچ کس از تن دلخسته ندارد اثری
نه نشانی ،نه دمی و نفسی

گفته بودم که به آسایش شب های تو بر می گردم
باز با شاخه ای از یاس سپید
من به آرامش چشمان تو بر می گردم
نگران من دلسوخته ای کاش نبودی هر گز
من به زیبایی لبخند تو بر می گردم باز

آسمان ابری بود
گل طوفان آشفت
بادی از راه رسید
غنچه ای باز شکست
بین ماه و من و خورشید و خدا
صبح در زمزمه چشمه الماس شکفت
قاصدی زیبا بود
ناز و آواز چکاوک ها بود
و نماز سحرام رفت زیاد
راستی دختر قو
جان خود را به کدامین ساحل،شست ز یاد؟
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
سلام دوستان عزیز
منم به همه میلاد بانوی دو عالم رو تبریک میگم
ولی پری جان
چرا اون استار رو تو جمع ما وارد کردی؟
اون پسره
و تو جمع ماها نمیتونه وارد بشه.
در ضمن منم کاربر فعال شدن ایشون رو بهشون تبریک میگم.
ببخشيد بانوي گرامي ولي بهتره هر نوع گفتمان خصوصي را در پي ام ها مطرح كنيد..
ممنونم
 

پری

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 مارس 2006
نوشته‌ها
1,599
لایک‌ها
20
محل سکونت
اونجایی که نیستی هست
چه دلپذیراست
اینکه گناهانمان پیدا نیستند
وگرنه مجبور بودیم
هر روز خودمان را پاک بشوییم
شاید هم می بایست زیر باران زندگی می کردیم
و باز دلپذیرو نیکوست اینکه دروغهایمان
شکل مان را دگرگون نمی کنند
چون در اینصورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی آوردیم
خدای رحیم ! تو را به خاطر این همه مهربانی ات سپاس ...

فدریکو گارسیا لورکا -
 

jang-geum

Registered User
تاریخ عضویت
11 ژانویه 2007
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
0
محل سکونت
karaj
گناهی نیست که عشق ناتوان از شستن آن باشد
مشکلی نیست که عشق ناتوان از غلبه بر آن باشد
دردی نیست که عشق ناتوان از درمان آن باشد
دری نیست که عشق ناتوان از گشودن آن باشد
رودی نیست که عشق ناتوان از برپایی پل بر آن باشد
دیواری نیست که عشق ناتوان از فروریختن آن باشد
مهم نیست غم تا کجا ریشه دوانده
تا کجا افق تیره و تار می نماید
گره زندگی تا کجا کور است بهم پیچیده
اشتباه تا کجا بزرگ می نماید
درک کافی از عشق نوشداروی تمام اینهاست
اگر بتوانی چنانکه باید عشق بورزی
شادترین و توا ناترین موجود در جهان خواهی بود
 

jang-geum

Registered User
تاریخ عضویت
11 ژانویه 2007
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
0
محل سکونت
karaj
تو را به جای همه کسانی که نشناختم دوست دارم .
تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیستم دوست دارم .
برای خاطر عطر نان گرم
و برفی که آب می‌شود
و برای نخستین گل‌ها
تو را به خاطر دوست داشتن دوست دارم .
تو را به جای همه کسانی که دوست نمی‌دارم دوست می‌دارم .
بی تو جز گستره‌یی بی‌کرانه نمی‌بینم
میان گذشته و امروز.
از جدار آیینه‌ی خویش گذشتن نتوانستم
می‌بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آن گونه که لغت به لغت از یادش می‌برند.
تو را دوست می‌دارم برای خاطر فرزانه‌گی‌ات که از آن من نیست
به رغم همه آن چیزها که جز وهمی نیست دوست دارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی‌دارم
می‌اندیشی که تو تردیدی اما تو تنها دلیلی / تو خورشیدی رخشانی هستی که بر من می‌تابی / هنگامی که به خویش مغرورم
سپیده که سر بزند
در این بیشه‌زار خزان زده شاید گلی بروید
شبیه آنچه در بهار بوئیدیم .
پس به نام زندگی
هرگز نگو هرگز
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
سلام دوستان عزیز
منم به همه میلاد بانوی دو عالم رو تبریک میگم
ولی پری جان
چرا اون استار رو تو جمع ما وارد کردی؟
اون پسره
و تو جمع ماها نمیتونه وارد بشه.
در ضمن منم کاربر فعال شدن ایشون رو بهشون تبریک میگم.

ببخشید حالا خواستید که همه بفهمن مثلا من پسرم !!!!!!!!!!!
اگه شما بات من کاری دارید خواهشا تو پیغام خصوصی من رو در جریان بذارید ممنون میشم
 

3tareh

Registered User
تاریخ عضویت
9 فوریه 2006
نوشته‌ها
124
لایک‌ها
2
چه فرقی می کند
من عاشق تو باشم
یا تو عاشق من...
چه فرقی می کند
رنگین کمان
از کدام سمت آسمان
آغاز شود
 
بالا