• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

هر روز يك شعر تازه

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
من سکوت خویش را گم کرده ام
لاجرم در این هیاهو گم شدم
من که خود افسانه می پرداختم
عاقبت افسانه مردم شدم
ای سکوت ای مادر فریاد ها
ساز جانم از تو پر آوازه بود
تا در آغوش تو ، راهی داشتم
چون شراب کهنه شعرم تازه بود
در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یاد ها
من ندیدم خوشتر از جادوی تو
ای سکوت ای مادر فریاد ها
گم شدم در این هیاهو گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من
گر سکوت خویش را می داشتم
زندگی پر بود از فریاد من

فریدون مشیری
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
بشکفد بار دگر لاله رنگین مراد
غنچه سرخ فرو بسته دل باز شود
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز
روزگاری که به سر آمده آغاز شود
روزگار دگری هست و بهاران دگر
شاد بودن هنر است ، شاد کردن هنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش
که چو یک شکلک بی جان شب و روز
بی خبر از همه خندان باشیم
بی غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد
کاشکی آینه ای بود درون بین که در آن خویش را می دیدیم
آنچه پنهان بود از آینه ها می دیدیم
می شدیم آگه از آن نیروی پاکیزه نهاد
که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن
پیک پیروزی و امید شدن
شاد بودن هنر است گر به شادی تو دلهای دگر باشد شاد
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست.
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد. ژاله اصفهانی
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
دلم گرفته از اين روزها دلم تنگ است

ميان ما و رسيدن هزار فرسنگ است



مرا گشايش چندين دريچه کافی نيست

هزار عرصه براي پريدنم تنگ است



اسير خاکم و پرواز سرنوشتم بود

فرو پريدن و در خاک بودنم ننگ است



چگونه سر کند اينجا ترانه خود را؟

دلی که با تپش عشق او هماهنگ است



هزار چشمه فرياد در دلم جوشيد

چگونه راه بجويد که رو‌به‌رو سنگ است



مرا به زاويه‌ی باغ عشق مهمان کن

در اين هزاره فقط عشق، پاک و بی‌رنگ است



از سلمان هراتی
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
جمعه هایی که می رسند از راه


شنبه هایی که باز در راهند


غُصه هایی که اولِ هفته


خنده هایی که آخرِ ماهند


سال هایی که می روند از عمر


عمرهایی که تند و کوتاهند


دلخوشی ها، که عمر می بخشند


دردهایی، که عمر می کاهند


مردمانی که درشبِ غفلت


روز و شب، مردمی که آگاهند


شب کسانی، که محوِ خورشیدند


عده ای روز در پیِ ماهند


چاه هایی، که مَحرَمِ رازند


عاقبت، مردمی که درچاهند
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
آنكــــس كـــــه نــدارد هنـــر عشـــق و محبت
زو رحـــــــم مجوييد كه اين نيز ندارد
آلــــوده ام امــــا همــــه شب غـــرق مناجات
با دوست سخن اينهمه پرهيز ندارد
گــــيتي همه اويست و هم او هيچ بجز لطف
از وســـع نظـــر با مــــن ناچيز ندارد
عــاشـــق ز ســـر مستي اگـــر كــرد خطايي
معشــــــوق كه بحث گله آميز ندارد
ســر گـــــرمي بازار جهان داد و ستد هاست
آن وام خداييست كـــــــه واريز ندارد


رحيم معيني كرمانشاهي
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست
بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل توست که در قولی از آن ما نیست
تو چه رازی که بهر شیوه تو را می جویم
تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست
شب که آرام تر از پلک تو را می بندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست
این که پیوست به هر رود که دریا باشد
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست
من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی که سزاوار تو باز اینها نیست محمد علی بهمنی
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
شیرینِ که خوابیده ای ،
درخت فردا؛
همهمه ی سکوت را
در ریشه ها و بیشه ها
نمی شنوی؟
آدم ها
درختانی هستند
دمیده بر پلک پریشانی
از تبر
تا سوختن
یک پلک دلخوشی ما!

عبدالرضا رضایی
 

ramtinhm

Registered User
تاریخ عضویت
30 می 2013
نوشته‌ها
468
لایک‌ها
835
محل سکونت
تهران
الا ای آهوی وحشی کجایی

مرا با توست چندین آشنایی


دو تنها و دو سرگردان دو بیکس

دد و دامت کمین از پیش و از پس


بیا تا حال یکدیگر بدانیم

مراد هم بجوییم ار توانیم


که می‌بینم که این دشت مشوش

چراگاهی ندارد خرم و خوش


که خواهد شد بگویید ای رفیقان

رفیق بیکسان یار غریبان


مگر خضر مبارک پی درآید

ز یمن همتش کاری گشاید


مگر وقت وفا پروردن آمد

که فالم لا تذرنی فردا آمد


چنینم هست یاد از پیر دانا

فراموشم نشد، هرگز همانا


که روزی رهروی در سرزمینی

به لطفش گفت رندی ره‌نشینی


که ای سالک چه در انبانه داری

بیا دامی بنه گر دانه داری


جوابش داد گفتا دام دارم

ولی سیمرغ می‌باید شکارم


بگفتا چون به دست آری نشانش

که از ما بی‌نشان است آشیانش


چو آن سرو روان شد کاروانی

چو شاخ سرو می‌کن دیده‌بانی


مده جام می و پای گل از دست

ولی غافل مباش از دهر سرمست


لب سر چشمه‌ای و طرف جویی

نم اشکی و با خود گفت و گویی


نیاز من چه وزن آرد بدین ساز

که خورشید غنی شد کیسه پرداز


به یاد رفتگان و دوستداران

موافق گرد با ابر بهاران


چنان بیرحم زد تیغ جدایی

که گویی خود نبوده‌ست آشنایی


چو نالان آمدت آب روان پیش

مدد بخشش از آب دیدهٔ خویش


نکرد آن همدم دیرین مدارا

مسلمانان مسلمانان خدا را


مگر خضر مبارک‌پی تواند

که این تنها بدان تنها رساند


تو گوهر بین و از خر مهره بگذر

ز طرزی کن نگردد شهره بگذر


چو من ماهی کلک آرم به تحریر

تو از نون والقلم می‌پرس تفسیر


روان را با خرد درهم سرشتم

وز آن تخمی که حاصل بود کشتم


فرحبخشی در این ترکیب پیداست

که نغز شعر و مغز جان اجزاست


بیا وز نکهت این طیب امید

مشام جان معطر ساز جاوید


که این نافه ز چین جیب حور است

نه آن آهو که از مردم نفور است


رفیقان قدر یکدیگر بدانید

چو معلوم است شرح از بر مخوانید


مقالات نصیحت گو همین است

که سنگ‌انداز هجران در کمین است


حضرت حافظ
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
آهای سهراب !


قایق دیگر جوابگو نیست . . .

کشتی باید ساخت

اینجا مثل من تنها زیاد است !
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
آیندمون آینده ای روشن
حرف جدایی رو نزن با من
فردای خوبی پیش رومونه
دنیا به رفتار تو مدیونه

حالا که خوبیت عاشقم کرده
این عاشق دوره تو میگرده
از هر کس و هر چیزی بهتر باش
با من از این هم مهربون تر باش

ترکم نکن، من بی تو بیمارم
دیوونه وار دوست دارم
من پیشتم، تنهات نمیزارم

تا با منی هیچ کی نمیتونه
قلب تورو از غم بلرزونه
تا با منی پشت سرت کوهه
روزهای تو بی درد و اندوهه
هر چی که تو دستامه میبخشم
دنیای من شعرامه میبخشم
میبخشم از عمرم به تو حتی
وقتی نباشی میرم از دنیا

ترکم نکن من بی تو بیمارم
دیوونه وار دوست دارم
من پیشتم تنهات نمیزارم
 

ramtinhm

Registered User
تاریخ عضویت
30 می 2013
نوشته‌ها
468
لایک‌ها
835
محل سکونت
تهران
یک شب آتش در نیستانی فتاد

سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد



شعله تا سرگرم کار خویش شد

هر نی ای شمع مزار خویش شد



نی به آتش گفت کاین آشوب چیست

مر تورا زین سوختن مطلوب چیست



گفت آتش بی سبب نفروختم

دعوی بی معنیت را سوختم



زان که می گفتی نی ام با صد نمود

همچنان در بند خود بودی که بود



با چنین دعوی چرا ای کم عیار

برگ خود می ساختی هر نو بهار



مرد را دردی اگر باشد خوش است

درد بی دردی علاجش آتش است

مجذوب
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
بي‌حرمتي به ساحت خوبان قشنگ نيست
باور كنيد پاسخ آيينه سنگ نيست
سوگند مي‌خورم به مرام پرندگان
در عرف ما سزاي پريدن تفنگ نيست
با برگ گل نوشته به ديوار باغ ما
وقتي بيا كه حوصلة غنچه تنگ نيست
در كارگاه رنگرزانِ ديار ما
رنگي براي پوشش آثار ننگ نيست
از بردگي مقام بلالي گرفته‌اند
در مكتبي كه عزّت انسان به رنگ نيست
دارد بهار مي‌گذرد با شتاب عمر
فكري كنيد فرصت پلكي درنگ نيست
وقتي كه عاشقانه بنوشي پياله را
فرقي ميان طعم شراب و شرنگ نيست
تنها يكي به قلّه تاريخ مي‌رسد
هر مرد پا شكسته كه تيمور لنگ نيست
محمد سلمانی
 

پرنیان

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 دسامبر 2009
نوشته‌ها
3,343
لایک‌ها
13,020
سن
33
محل سکونت
shangri

چشم به قفل قفسی هست و نیست

مژده ی فریادرسی هست و نیست

می رسد و می گذرد زندگی

آه که هر دم نفسی هست و نیست

حسرت آزادی ام از بند عشق

اول و آخر هوسی هست و نیست

مرده ام و باز نفس میکشم

بی تو در این خانه کسی هست و نیست

کیست که چون من به تو دل بسته است

مثل من ای دوست بسی هست و نیست...​
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
مثل اشیایی که در گوشه انبار تاریک افتاده اند
نمی توانم از خواب بلند شوم
کجایید ای دلایلی که
مر از خواب بیدار می کردید
چرا باز نمی شوی
ای دری که ناگهان باز می شدی
چرا برصورت من نمی تابی
ای نوری که ناگهان می تابیدی!؟
کجایید ای صداهای پاها!؟
نمی توانم از خواب بلند شوم...


رسول یونان
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
 
[FONT=Times New Roman (Arabic)][FONT=Times New Roman (Arabic)]نه دوباره‌ای دارم
[/FONT]
[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)][FONT=Times New Roman (Arabic)]نه همیشه‌ای[/FONT][/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)][FONT=Times New Roman (Arabic)]مردی فقیر در اشتیاق دوست داشتن[/FONT][/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)][FONT=Times New Roman (Arabic)]نمی‌دانم کیستی اما[/FONT][/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)][FONT=Times New Roman (Arabic)]دوستت دارم[/FONT][/FONT]

[FONT=Times New Roman (Arabic)][FONT=Times New Roman (Arabic)]من "هرگز" ندارم[/FONT][/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)][FONT=Times New Roman (Arabic)]زان رو که متفاوت بوده‌ام[/FONT][/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)][FONT=Times New Roman (Arabic)]و به نام " عشق همیشه در تغییر[/FONT][/FONT]"
[FONT=Times New Roman (Arabic)][FONT=Times New Roman (Arabic)]اعلام خلوص می‌کنم[/FONT][/FONT]

[FONT=Times New Roman (Arabic)][FONT=Times New Roman (Arabic)]دوستت دارم[/FONT][/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)][FONT=Times New Roman (Arabic)]و خوشبختی را به روی لب‌های تو می‌بوسم[/FONT][/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)][FONT=Times New Roman (Arabic)]اکنون، بیا هیزم جمع کنیم[/FONT][/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)][FONT=Times New Roman (Arabic)]و آتش را در کوهستان[/FONT][/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)][FONT=Times New Roman (Arabic)]به نظاره بنشینیم[/FONT][/FONT].



[FONT=Times New Roman (Arabic)][FONT=Times New Roman (Arabic)]پابلو نرودا [/FONT][/FONT]

 

dantes angelo

Registered User
تاریخ عضویت
17 آپریل 2012
نوشته‌ها
98
لایک‌ها
99
خسته
....................

خسته ام
خسته تر از هر روز
خسته تر از همیشه
خسته از تکرار مکررها
خسته از بودنهای بی دلبل
خسته از حسهای غریب

کاش می شد فریاد بزنم
خدایا
خستـــــــــــه ام
فردا بیدارم نکن . . . .!!!
کاش می شنید . . .
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
يا رب مرا ياري بده ، تا سخت آزارش کنم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم
از بوسه هاي آتشين ، وز خنده هاي دلنشين
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم
در پيش چشمش ساغري ، گيرم ز دست دلبري
از رشک آزارش دهم ، وز غصه بيمارش کنم
بندي به پايش افکنم ، گويم خداوندش منم
چون بنده در سوداي زر ، کالاي بازارش کنم
گويد ميفزا قهر خود ، گويم بخواهم مهر خود
گويد که کمتر کن جفا ، گويم که بسيارش کنم
هر شامگه در خانه اي ، چابکتر از پروانه اي
رقصم بر بيگانه اي ، وز خويش بيزارش کنم
چون بينم آن شيداي من ، فارغ شد از احوال من
منزل کنم در کوي او ، باشد که ديدارش کنم
سیمین بهبهانی
 
بالا