wonnin
مدیر بازنشسته
< اسیرم ٬ تو این تنهایی ها دارم میمیرم
نگام کن دارم از قلب سردت دیگه می رم
تمومه دیگه کار دلم ٬ این قصه شومه
یه لحظه کنارت جون سپردن آرزومه
بریدم حصار غم دیگه رو دورم کشیدم
به آخر به اونجایی که غمگینه رسیدم
کو قلبم کو اون دلشوره اون اشکای نمنم
کو عشقم همونی مه به تو ساده سپردم >
نگام کن دارم از قلب سردت دیگه می رم
تمومه دیگه کار دلم ٬ این قصه شومه
یه لحظه کنارت جون سپردن آرزومه
بریدم حصار غم دیگه رو دورم کشیدم
به آخر به اونجایی که غمگینه رسیدم
کو قلبم کو اون دلشوره اون اشکای نمنم
کو عشقم همونی مه به تو ساده سپردم >