• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

هر روز يك شعر تازه

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
وقتی تمامِ زندگی ات شده باشد..
جز آغوشش ...
پناهِ دیگری نداری...
حتی اگر از خودش دلگیر باشی...
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
دیشب را تا صبح بدنبالت گشتم
لابه لای تمام خاطرات گذشته...
تمام خوابهایم را ورق زدم...
لحظه به لحظه اش را...
رد پایت همه جا جاریست...
اما...






دوباره تکرار داستان همیشگی
نبود تو و انتظار من...!!!
امروز را هم دوباره دنبالت می گردم......مثل همه روزهای نبودت!!!
امروز هم سراغت را از تمام برگ ها می گیرم...!
شاید برگی را از قلم انداخته باشم!
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
بنشين، مرو، چه غم كه شب از نيمه رفته است

بگذار تا سپيده بخندد به روي ما

بنشين، ببين كه دختر خورشيد ،صبحگاه

حسرت خورد ز روشني آرزوي ما
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
خسته ام از این تباهی، نقطۀ رو به سیاهی

از زمونه آشیونه، این محبتهای واهی

این دلای سرد و خسته، دستهای پینه بسته

یک شروعِ رو به پایان، یک افولِ رو به چاهی
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
دلم گرفته اي دوست

هواي گريه با من

گر از قفس گريزم

كجا روم كجا من؟.................................​
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
باید اعتراف کنم من نیز گاه به آسمان نگاه کرده ام
دزدانه
در چشم ستارگان
نه به تمامیشان
تنها به آنها
که شبیه ترند به چشمان تو .......................
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
دلم اینجا دلم آنجاست میدانی ؟
دلم با تو ولی تنهاست میدانی ؟

دلم آزرده ازطوفان پائیزیست ،
دلم آشفته از چون دریاست میدانی؟؟

دلم داغ شقایق را به دل دارد،
دلم سوزان ،دلم صحراست میدانییییی؟؟؟؟
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
تو را نگا‌ه می‌کنم‌:
چشمانت خلاصه‌ی‌ آتش‌فشان‌ است،
هم‌‌رنگِِ خاک‌ِ دیاری‌ که‌ دوستش‌ می‌دارم !
چال‌ِ کنج‌ِ لبانت‌
هلالک‌ِ جُفتی‌ ماه‌ است‌
با خورشیدی‌ در قفا
که‌ مردمان‌ِ سرزمین‌ِ قلب‌ِ مرا
به‌ وِلوِله وا می‌دارد
با انگشت‌ِ اشاره‌ی‌ رو به‌ آسمان !
خنده‌ات‌ باران‌ِ مرواریدْ است‌
و اخمت‌
زلزله‌یی‌ که‌ شهر آرزوهایم‌ را
ویران‌ می‌کند !
تو را نگاه‌ می‌کنم‌
و جهان‌ رنگ‌ می‌بازد
نگاهت می‌کنم‌
و خود را نمی‌بینم !

یغما گلرویی
 

user22

Registered User
تاریخ عضویت
24 دسامبر 2012
نوشته‌ها
139
لایک‌ها
37
محل سکونت
TEH
دو عاقل را نباشد کین و پیکار نه دانایی ستیزد با سبکبار
اگر نادان بوحشت سخت گوید خردمندش بنرمی دل یجوید
دو صاحبدل نگهدارند مویی همیدون سرکشی و آزرم جویی
وگر بر هر دو جانب جاهلانند اگر زنجیر باشد بگسلانند
یکی را زشت خویی داد دشنام تحمل کرد و گفت ای خوب فرجام
بتر زانم که خواهی گفتن آنی که دانم عیب من چون من ندانی
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را

که به ماسوا فکندي همه سايه‌ي هما را

دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين

به علي شناختم به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علي گرفته باشد سر چشمه‌ي بقا را

مگر اي سحاب رحمت تو بباري ارنه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو اي گداي مسکين در خانه‌ي علي زن

که نگين پادشاهي دهد از کرم گدا را

بجز از علي که گويد به پسر که قاتل من

چو اسير تست اکنون به اسير کن مدارا

بجز از علي که آرد پسري ابوالعجائب

که علم کند به عالم شهداي کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز ميان پاکبازان

چو علي که ميتواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحيرم چه نامم شه ملک لافتي را

بدو چشم خون فشانم هله اي نسيم رحمت

که ز کوي او غباري به من آر توتيا را

به اميد آن که شايد برسد به خاک پايت

چه پيامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تويي قضاي گردان به دعاي مستمندان

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چوناي هردم ز نواي شوق او دم

که لسان غيب خوشتر بنوازد اين نوا را

«همه شب در اين اميدم که نسيم صبحگاهي

به پيام آشنائي بنوازد و آشنا را»

ز نواي مرغ يا حق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهريارا


شهريار
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ

پرنیان

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 دسامبر 2009
نوشته‌ها
3,343
لایک‌ها
13,020
سن
33
محل سکونت
shangri

من سکوت خویش را گم کرده ام

لاجرم در این هیاهو گم شدم

من ، که خود افسانه می پرداختم

عاقبت افسانه ی مردم شدم

ای سکوت ، ای مادر فریادها

ساز جانم از تو پر آوازه بود

تا در آغوش تو ، راهی داشتم

چون شراب کهنه ، شعرم تازه بود

در پناهت برگ و بار من شکفت

تو مرا بردی به شهر یادها

من ندیدم خوشتر از جادوی تو

ای سکوت ، ای مادر فریادها

گم شدم در این هیاهو ، گم شدم

تو کجایی تا بگیری داد من؟

گر سکوت خویش را می داشتم

زندگی پر بود از فریاد من...​
 

cheshayer

Registered User
تاریخ عضویت
1 جولای 2012
نوشته‌ها
293
لایک‌ها
293
محل سکونت
Teheran
يکي خان بود از حيث چپاول
دوتا مستخدم خان را گرفتند

فلان ملا مخالف داشت بسيار
مخالف‌هاي ايشان را گرفتند

بده مژده به دزدان خزانه
که شاکي هاي آنان را گرفتند

چو شد درآستان قدس دزدي
گداهاي خراسان را گرفتند

به جرم اختلاس شرکت نفت
برادرهاي دربان را گرفتند

نميخواهند چون خر را بگيرند
محبت کرده پالان را گرفتند

غذا را آشپز چون شور مي کرد
سر سفره نمکدان را گرفتند

چو آمد سقف مهمانخانه پائين
به حکم شرع مهمان را گرفتند

به قم از روي توضيح ‌المسائل
همه اغلاط قرآن را گرفتند

به جرم ارتداد از دين اسلام
دوباره شيخ صنعان را گرفتند

به اين گله دوتا گرگ خودي زد
خدائي شد که چوپان را گرفتند

به ما درد و مرض دادند بسيار
دليلش اينکه درمان راگرفتند

همه اين‌ها جهنم؛ اين خلايق
ز مردم دين و ايمان را گرفتند


سیمین بهبهانی
 

ramtinhm

Registered User
تاریخ عضویت
30 می 2013
نوشته‌ها
468
لایک‌ها
835
محل سکونت
تهران
زاهدا من که خراباتی و مستم به تو چه؟
ساغر و باده بود بر سر دستم به تو چه؟
تو اگر گوشه ی محراب نشستی صنمی گفت چرا؟
من اگر گوشه ی میخانه نشستم به تو چه؟

آتش دوزخ اگر قصد تو و ما بکند
تو که خشکی چه به من
من که تر هستم به تو چه؟
 

ramtinhm

Registered User
تاریخ عضویت
30 می 2013
نوشته‌ها
468
لایک‌ها
835
محل سکونت
تهران
مردم از درد و نمی آیی به بالینم هنوز
مرگ خود میبینم و رویت نمی بینم هنوز
بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از سرم
شمع را نازم كه می گرید به بالینم هنوز
آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت
غم نمی گردد جدا از جان مسكینم هنوز
روزگاری پا كشید آن تازه گل از دامنم
گل بدامن میفشاند اشك خونینم هنوز
گر چه سر تا پای من مشت غباری بیش نیست
در هوایش چون نسیم از پای ننشینم هنوز
سیمگون شد موی و غفلت همچنان بر جای ماند
صبحدم خندید و من در خواب نوشینم هنوز
خصم را از ساده لوحی دوست پندارم رهی
طفلم و نگشوده چشم مصلحت بینم هنوز
 

nima_00989166

کاربر فعال پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژانویه 2012
نوشته‌ها
7,193
لایک‌ها
16,509
امروز گرفتار غم و محنت و رنجیم ******** در داو فره باخته اندر شش و پنجیم
با ناله و افسوس در این دیر سپنچیم ******* چون زلف عروسان همه در چین و شکنجیم
هم سوخته کاشانه و هم باخته گنجیم*****ماییم که در سوگ و طرب قافیه سنجیم
جغدیم به ویرانه هزاریم به گلزار
ای مقصد ایجاد سر از خاک به در کن ********وز مزرع دین این خس و خاشاک به در کن
زین پاک زمین مردم ناپاک به در کن ***** از کشور جم لشکر ضحاک به در کن
از مغز خرد نشئه تریاک به در کن ****** این جوق شغالان را از تاک به در کن
وز گله اغنام بران گرگ ستمکار
افسوس که این مزرعه را آب گرفته ******** دهقان مصیبت زده را خواب گرفته
خون دل ما رنگ می‌ناب گرفته ******** وز سوزش تب پیکرمان تاب گرفته
رخسار هنر گونه مهتاب گرفته ******** چشمان خرد پرده ز خوناب گرفته
ثروت شده بی مایه و صحت شده بیمار
ابری شده بالا و گرفته‌است فضا را ******** از دود و شرر تیره نموده‌است فضا را
آتش زده سکان زمین را و سما را ********سوزانده به چرخ اختر و در خاک گیا را
ای واسطه رحمت حق بهر خدا را ******** زین خاک بگردان ره طوفان بلا را
بشکاف ز هم سینه این ابر شرر بار
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
غنچه از خـــواب پــرید و گلی تازه به دنیـــا آمد


خار خنـــــــدید و بــــــه گل گفـــــــتت : سلام


و جوابــی نشنید ...خار رنجــید ولی هیچ نگفت


ساعتـی چند گذشت.. گل چه زیبا شده بود ...


دســـــــــــــت بی رحمــــــی آمــــد نزدیک ...


گل ســــــــراسیمه ز وحـــــــشت افســرد ...


لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید


صبح فردا که رسیدخار با شبنمی از خـواب پرید


گل صمیمانه بــــــــــــه او گفــــــت : سلام ...
 

P E R S I A N

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2011
نوشته‌ها
1,192
لایک‌ها
343
محل سکونت
قم
علي آن شير خدا

علي آن شير خدا شاه عرب **** الفتي داشت با اين دل شب
شب ز اسرار علي، آگاه است **** دل شب محرم سرّ الله است
شب علي ديد به نزديکي ديد **** گر چه او نيز به تاريکي ديد
شاه را ديد به نوشيني خواب **** روي بر سينه ديوار خراب
قلعه‌باني که به قصر افلاک **** سر دهد ناله زنداني خاک
اشكباري که چو شمع بيزار **** مي‌فشاند زر و مي‌گريد زار
دردمندي که چو لب بگشايد **** در و ديوار به زنهار آيد
کلماتش چو در آويزه گوش **** مسجد کوفه هنوزش مدهوش
فجر تا سينه آفاق شکافت **** چشم بيدار علي خفته نيافت
روزه‌داري که به مُهر اسحار **** بشکند نان جوين افطار
ناشناسي که به تاريکي شب **** مي‌برد نان يتيمان عرب
تا نشد پردگي آن سرّ جلي **** نشد افشا که علي بود علي
شاهبازي که به بال پر راز **** مي‌کند در ابديت پرواز
شهسواري که به برق شمشير **** در دل شب بشکافد دل شير
عشقبازي که هم آغوش خطر **** خفت در خوابگه پيغمبر
آن دم صبح قيامت تأثير **** حلقه در شد از او دامنگير
دست در دامن مولا زد در **** که علي بگذرد از ما مگذر
شال مي‌بست و ندايي مبهم **** که کمربند شهادت را محکم
پيشوايي که ز شوق ديدار **** مي‌کند قاتل خود را بيدار
ماه محراب عبوديت حق **** سر به محراب عبادت منشق
مي‌زند پس‌، لب او کاسه شير **** مي‌کند چشم اشارت به اسير
چه اسيري که همان قاتل اوست **** تو خدايي مگر اي دشمن دوست
در جهان اين همه شر و همه شر **** ها علي بشر کيف بشر
کفن از گريه غسال خجل **** پيرهن از رخ وصال خجل

" محمد حسين شهريار"
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
دیدی، آن را که تو خواندی به جهان یارترین

سینه را ساختی از عشقش، سرشارترین

آن که می گفت منم بهر تو غمـخوارترین

چه دل آزارترین شد! چه دل آزارترین؟



"فریدون مشیری"
 
بالا