-
پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است
پایگاه پویای شعر کلاسیک
- شروع کننده موضوع Golzarion
- تاریخ شروع
من و تو هر دو تمامیم بهم ............. هیچکس را مده آواز امشب
"عطار"
"عطار"
دست از طلب مدار که دارد طریق عشق................ از پافتادنی که به منزل برابرست
"صائب"
"صائب"
تو عهد كرده‌ای كه كشانی به خون مرا من جهد كرده‌ام كه به عهدت وفا كنی
«فروغی بسطامی»
«فروغی بسطامی»
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم.............. با نعره‌های قلقلش اندر گلو ببست
"حافظ"
"حافظ"
سحرگاهی شدم سوی خرابات................. که رندان را کنم دعوت به طامات
"عطار"
"عطار"
لعل من چيست؟ عقده هاي دلم
عقد خونين به هيچ مخزن نيست
"پروین اعتصامی"
عقد خونين به هيچ مخزن نيست
"پروین اعتصامی"
تو گوئی بینیش تیغیست از سیم ............... که کرد آن تیغ سیبی را به دو نیم
"نظامی"
"نظامی"
مردان عشق را به هیاهو چه حاجت است رندان روزگار خموشی گزیده‌اند
«معین کرمانشاهی»
«معین کرمانشاهی»
دلا! باز این همه افسردگی چیست؟ .............. به عهد گل، چنین پژمردگی چیست؟
"شیخ بهایی"
"شیخ بهایی"
تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بین که همی سپرم
«حافظ»
«حافظ»
مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی ............. که می‌گفتم: علاج این دل بیمار می‌باید
"شیخ بهایی"
"شیخ بهایی"
آن را که پیر عشق، به ماهی کند تمام ............. در صد هزار سال، ارسطو نمی‌کند
"شیخ بهایی"
"شیخ بهایی"