تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را
سعدی
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را
سعدی
-
پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است
پایگاه پویای شعر کلاسیک
- شروع کننده موضوع Golzarion
- تاریخ شروع
ای ز دل رفته که دی سوختی از ناز مرا .................دارم اندیشه که عاشق نکنی باز مرا
"محتشم کاشانی"
"محتشم کاشانی"
اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب
هزار مومن مخلص در افکنی به عقاب
سعدی
هزار مومن مخلص در افکنی به عقاب
سعدی
به دنبال اجل جانها دوند از شوق اگر آن بت.............. کند دنبال دام اجل پیچان کمندش را
"محتشم کاشانی"
"محتشم کاشانی"
آخر از راه دل و ديده سر آرد بيرون
نيش آن خار که از دست تو در پاي من است
فرخي يزدي
نيش آن خار که از دست تو در پاي من است
فرخي يزدي
تو پیش‌رو این رمه‌ی بزرگی............... جان و دل من زین رمه رمان است
"ناصر خسرو"
"ناصر خسرو"
تا دل خاقانی است از تو همی نگذرد
بو که درآرد به مهر آن دل کین توز را
خاقانی
بو که درآرد به مهر آن دل کین توز را
خاقانی
از دست تو خوش نایدم نواله ................ زیرا که نواله‌ت پر استخوان است
"ناصرخسرو"
"ناصرخسرو"
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
خاقانی
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
خاقانی
از من تازه مسلمـــــــان بگذر بگـــــــذر .............بگذر از سر پیمـــــــان بگذر بگـــــــــــذر
"افشین یداللهی"
"افشین یداللهی"
روز به روز بر فلک بخشش عافیت بود
آن همه را رسیده بخش ای فلک آن من کجا
خاقانی
آن همه را رسیده بخش ای فلک آن من کجا
خاقانی
ای به خور مشغول دایم چون نبات .............چیست نزد تو خبر زین دایرات؟
"ناصرخسرو"
"ناصرخسرو"
تو غافلی و به هفتاد پشت شد چو کمان
تو خوش بخفته‌ای و تیر عمر رفت از شست
عطار
تو خوش بخفته‌ای و تیر عمر رفت از شست
عطار
تا بتوانی برآور از خصم دمار ...............چون جنگ ندانی آشتی عیب مدار
"سعدی"
"سعدی"
روئین تنان شعر شکستی تو شهریار
رستم اگر نه ئی نسب از زال می بری
شهریار
رستم اگر نه ئی نسب از زال می بری
شهریار
یک بار نگویی به رفیقان وداع.............. کاخر تو در آن اول منزل چونی؟
"سعدی"
"سعدی"
یارب آن روی است و در پیرامنش بند کلاه
یا به گرد ماه تابان عقد پروین بسته‌اند
حافظ
یا به گرد ماه تابان عقد پروین بسته‌اند
حافظ
دیروز مستان را به ره بربود آن ساقی کله............... امروز می در می‌دهد تا برکند از ما قبا
"مولوی"
"مولوی"
آتش روی بتان در خود مزن
ور نه در آتش گذر کن چون خلیل
حافظ
ور نه در آتش گذر کن چون خلیل
حافظ
لبیک لبیک ای کرم سودای تست اندر سرم.............. ز آب تو چرخی می‌زنم مانند چرخ آسیا
"مولوی"
"مولوی"