5 ماه پیش، دایی و باقری پرسپولیسی نبودند؟!
من یک تبریزی ام و آمده ام حرف بزنم حرفی از ژرفای دل حرفایی که نه از روی تعصب کورکورانه است نه از بی غیرتی.
TractorFC.com- کلوب هواداران تراکتورسازی:
حاشيه ديدار تراكتورسازي و پرسپوليس/تشويق یاقری و دايي، شعار عليه كريمي و برخورد نامناسب با خبرنگاران
ديدار تيمهاي تراکتورسازي تبريز و پرسپوليس از ساعت 17 آغاز ميشود و اين در حالي است که ورزشگاه 70 هزار نفري يادگار امام مملو از جمعيت است.
حضور چشمگير تماشاگران باعث شده نظم در استاديوم به کلي به فراموشي سپرده شود تا جايي که خبرنگاران حاضر در ورزشگاه در بدترين مکان ممکن مستقر شده و جاي آنها توسط تماشاگران دو تيم تصرف شده است. جالب اينجاست که از سوي مسئولان برگزاري بازي برخورد بدي با اصحاب رسانه ميشود و آنها حق هيچگونه اعتراضي را براي خود قائل نيستند.
* ناصر شفق مديرعامل باشگاه تراکتورسازي به همراه نماينده گالاتاسراي ترکيه وارد ورزشگاه شده و به شدت مورد تشويق هواداران تيم تراکتورسازي قرار گرفت.
*علي دايي به محض ورود به زمين مورد استقبال تماشاگران تبريزي قرار گرفت و به شدت تشويق شد. علي کريمي نيز با انتقاد هواداران تبريزي مواجه شد و تبريزيها شعارهايي عليه اين بازيکن سر دادند
در حالي که حدود 30 دقيقه به آغاز ديدار تراکتورسازي تبريز و پرسپوليس باقي مانده است، هواداران تيم تراکتورسازي به محض ورود کريم باقري به زمين او را تشويق کردند.
تشويقهاي بيامان تبريزيها در حالي ادامه دارد که کريم باقري نه در ليست ذخيرههاي پرسپوليس حضور دارند و نه در ترکيب اصلي اما بدنش را گرم ميکند. وي با گرمکن ورزشي به زمين آمد و با استقبال بينظير تماشاگران تبريزي روبرو شد.
* ناصر شفق به محض ديدن کريم باقري به سمت وي رفت و خوش و بش گرمي با آن داشت.
* هواداران تبريزي به زبان آذري شعار ميدادند دايي، باقري افتخار ترکها.
* جاسم کرار و هوار ملا محمد دو بازيکن عراقي تيمهاي تراکتورسازي و پرسپوليس به محض ورود به زمين با يکديگر به خوش و بش پرداختند.
________________________________________________________________
با سلام و خسته نباشید
اینطور گویند که شهرداری چی ها هتک حرمت کرده اند اما نه از نوع استادیوم های تهران و کرمان و اصفهان و ... آری قبول که کار ناپسندی بوده، ما هم قبول داریم ولی اینهمه داد و بیداد سر چیست؟ می خواهید بگویید ما بد بودیم و بد هستیم؟ با این اطلاع رسانی گسترده در تیتر اول روزنامه ها اگر قصدتان این است می گویم بیایید دفتر قطور تاریخ را ورق زنیم برویم به استادیوم آزادی، روزی که مردم تبریز و آذربایجان رسم مهمان نوازی را از پرسپولیسها آموختند!
روزی کاملا معمولی مثل تمام ایام زندگی، بعضی ها میگفتند بازی با پرسپولیس هست پس مهم است، ولی نه اصلا مهم نبود پرسپولیس هم تیمی بود مثل همه تیمهای دنیا شاید کمی زر و برق دار، بگذریم بیاییم به شعارهایی مثل تبریز پاره پاره ....... یا بیاییم به شعارهایی خیلی بدتر از آن مثل ترکه صداش در نمیاد ........ و یا بیاییم به ده ها شعار دیگر که هنوز هم که هنوز هست ما بی خیالش نشدیم و نمی شویم چون میخواهیم هویتمان که کوله باری از شرف را داد و فریاد میکند نشان دهیم و حقیقت را بر سر زبانها جاری سازیم.
اما آقا کریم و دایی جان که با گفتار باغیرتی سیر میکنید و دم به دم می گویید ما با غیرتیم آری قبول با غیرتید چون از دیار با غیرتان برخواسته اید و رگی از غیرت در وجود شما هست رگی که خون مردانگی و شرافت در آن جاریست گوش بده به حرفانم نه اصلا گوش بده به اینها به شعاری که گفتند ترکه صداش در نمیاد ... دقت کن اینها فقط با من و امثال من نبودند با امثال تویی هم بودند با تویی که با من هم نژاد و هم زبانی پس چرا و چگونه بود که دایی اسطوره در آن موقع لب به سخن نگشود و نگفت توهین کردند و صد افسوس که گفت هواداران پرسپولیس کاری نکردند!!! آخر چرا؟ اصلا با دایی کاری ندارم دایی را ول و با کریم خودمان حرف دل می گویم تو چرا لبت گشوده نشد؟ مگر تو و سرمربی ات روز 27فروردین 89 در تبریز تشویق و تشویق و تشویق نشدی آیا اینطور نبود ؟تویی که دور افتخار میزدی در خاک مادری ات در ورزشگاهی که متعلق به تو بوده و هست و خواهد بود آیا اینطور نبود و بگذار آخرین جمله ها را گویم کریم جان هنوز هم وقتی صبح از خوابی نه چندان طولانی برمیخیزم و عکس رخت را با پیرهن تراکتور در دیوار خلوت کرده اتاقم به ساکتی و سکوت چهره ات که با شلوغی نامت آغشته است می نگرم می گویم خدایا مردان با غیرت دیارم را به همت غیرت به دیارشان باز گردان آری یاد همان ایام مثل سالی که نامش 73 بود همانی که نه ستاره بودی و نه ستاره نشان همان روزگارانی که فقط و فقط جوانی بودی که تازه و تازه با سبیل و ریشی که هنوز هم جای خالی در متن رویشش نمایان بود تازه تازه داشتی از زمینی خاکی به نام اتحاد که برایت آشنایی دارد بالا می آمدی گوش کن شخصیتی را می گویم ببین میشناسی او را؟ نامش واسیلی گوجا بود یادت که هست؟ یا بگویم همان کسی که کریم را کریم کرد همان کسی که به قول خودت گفت این تنها بچه ایست که کودکی اش را با شکمی پر از گوشت سیر کرده است می خواهی از برادر زاده ات گویم که اکنون هم که اکنون است می خواهد بازیکنی شایسته شود ولی چون کسی مثل تورا ندارد نمی تواند باقری شود آری مرده ای برایش او تو را مرده می داند من که هیچم من غریبه که باز هم می گویم هیچ و هیچ! از تویی که هزاران و هزار کار را می توانستی از روی غیرت و تعصب و از همه مهمتر از روی شهرت برایش انجام دهی ولی ندادی و برادرت را خیزان خیزان به این و آن زمین کشاندی برادری که نه مثل تو مایه دار بود نه و نه چیز دیگر برادری که تمامش امید تو را داشت و دارد و خواهد داشت آخر برادر است و برادری آخر تویی که باقری هستی با آنکه او هم باقری هست و لی خودت هم میدانی این کجا و آن کجا
حرف ما این است نمی گوییم با تراکتور باش، نمی گوییم مقابل تراکتور پا به زمین نگذار، می گویم لا اقل اگر به قومیتت توهینی شد جواب محکمی ده جوابی که درست برعکس جواب دایی باشد که جواب میدهد به همان توهینی که به زبانش و کیشش کردند و می گوید اینها که کاری نکردند لابد میخواست واقعا کاری کنند چون می گوید به سخندانی نیست به عمل کار برآید!!!!!!
آری تمام می کنم حرفم این بود افسوس و صد افسوس که هزاران مرتبه بالاتر از اینها از شما انتظار داشتیم افسوس و صد افسوس.