AMIR TERROREST
Registered User
- تاریخ عضویت
- 17 دسامبر 2011
- نوشته‌ها
- 4,075
- لایک‌ها
- 4,884
یادداشت ویژه : سيد جلال ،شزم پرسپوليس!
سيدجلال هيچ كدام از قدرت هاي اساطير يوناني را ندارد اما عصر جمعه 8 شهريور او با بازوبند كاپيتاني به شزم پرسپوليسي ها تبديل شده بود
سيدجلال هيچ كدام از قدرت هاي اساطير يوناني را ندارد اما عصر جمعه 8 شهريور او با بازوبند كاپيتاني به شزم پرسپوليسي ها تبديل شده بود
سايت گل – برنامه فوتبال 120 كه جمعه شب ها از شبكه ورزش روي آنتن مي رود و به بررسي اتفاقات دنياي فوتبال در هفته گذشته مي پردازد در آيتم FUN خود يك اتفاق جالب را به تصوير كشيد.اين اتفاق مربوط مي شد به يكي از بازي هاي دسته پائين قبرس كه در آن مسابقه بازيكني تيمي بعد از هت تريك و در زماني كه عليه تيمش پنالتي اعلام شد دروازه بان را كنار زد تا خودش دستكش هاي گلري را به دست كند و مقابل ضربه حريف بايستد.اين بازيكن همه كاره پنالتي اول را با پا دفع كرد و با وجود تكرار ضربه باز هم بدون اينكه شيرجه اي بزند دوباره با پا جلوي توپ ايستاد تا به قول محمد حسين ميثاقي گوينده نريشن اين بخش مثل برخي بازيكنان فوتبال سالني يا فوتبال هاي سطح پائين تر كه يك بازيكن در تيم همه كاره مي شود ،نقش «زورو»ي تيمش را ايفا كند و تاثيرگذارترين نمايش تاريخ را با زدن سه گل و گرفتن دو پنالتي داشته باشد!
زورو بودن شايد در فوتبال سطح بالا و جايي كه شرح وظايف تك تك بازيكنان مشخص شده و كسي نمي تواند از دستورات سرمربي عدول كند ور افتاده و شدني نيست اما همين سيدجلال حسيني با نمايش عصر ديروزش بچه هاي قديم را ياد «شزم»يكي ديگر از ابر قهرمانان دنياي جعبه جادويي و پرده نقره اي انداخت.
سال ها قبل از تولد اسپايدرمن و كاپيتان امريكا و در سال هايي كه كم كم كميك استريپ هايي مثل بتمن و سوپرمن از لاي كتاب ها به تلويزيون و سينما كشيده مي شدند بچه هاي دهه 50 در تلويزيون ايران داستان هاي قهرمان ديگري به نام شزم را دنبال مي كردند.او با كارهاي بزرگ و استثنايي اش قهرمان تمام بسياري از بچه هاي آن روزگار بود.
شزم را از روي مجموعه داستان‌هاي مصوري به همين نام ساخته بودند و از سال 1974 تا 1977 از تلويزيون CBS پخش شده بود.«کاپیتان مارول» يا همان شخصيت اصلي داستان هاي دنباله دار شزم در اصل نوجوانی به نام بیلی بتسون بود که می توانست با گفتن کلمه جادویی شِزِم به نیروهای فوق بشری دست پیدا کند. واژه «شِزِم» یک کلمه ترکیبی است که از شش حرف تشکیل شده است:
. S -H-A-Z-A-M
در واقع این حروف به ترتیب، اول اسم خدایان اساطیری هستند: ۱-سلیمان حکیم، ۲-هرکول، قهرمان قدرت در میان خدایان یونانی، ۳-اطلس، الهه ای که یونانیان اعتقاد داشتند کره زمین را بر شانه اش حمل می کند، ۴-زئوس، خدای خدایان در یونان قدیم، ۵-آشیل، جنگجوی شکست ناپذیر ۶- مرکور، الهه ای که یونانیان اعتقاد داشتند دو پای پرنده دارد. این شش نفر به ترتیب رمز حکمت، قدرت، مقاومت، سختی، شجاعت و سرعت بودند.
از آن روزها تا الان و در محاوره هاي خودماني نوجوان ها و حتي كودكان دهه 50 به افراد زرنگ و كاربلدي كه در همه جا حي و حاضرند ،به همه طرف سرك مي كشند و در هر جايي مفيد واقع مي شوند لقب شزم مي دهند.
باور كنيد سيدجلال هيچ كدام از قدرت هاي اساطير يوناني را ندارد اما عصر جمعه 8 شهريور او با بازوبند كاپيتاني به شزم پرسپوليسي ها تبديل شده بود.كافي است يك بار ديگر نمايش 90 دقيقه اي سيد را مقابل فولاد تماشا كنيد.اصلا كاش مثل اروپايي ها امكان اين بود تا با يك دوربين فقط حركات او را تعقيب كرد و به اين نكته رسيد كه مدافع شماره 4 قرمزها در زمين چه مي كند و چه ها كه نكرده است!
كوچكترين كار شزم پرسپوليس گل زدن با ضربه سر بود كه باعث شد تيمش خيلي در همان ربع اول مسابقه كار را تمام كند اما نمايش بيست دقيقه پاياني سيدجلال خيره كننده و حيرت انگيز بود.
معمولا به اين مهم عادت كرده ايم كه هر چه از زمان بازي مي گذرد بازيكنان به لحاظ بدني تحليل رفته و از كارايي شان كم مي شود كه اين در ليگ خودمان كاملا قابل رويت است اما انگار ديروز موتور سيدجلال مثل هوندا 125 هاي اصل و درجه يك قديمي هرچه كار مي كرد داغ تر ور وران تر مي شد.
به غير از اينكه سيدجلال دو سه بار بعد از توپگيري اقدام به نفوذ يك تنه به زمين حريف كرد و پايه گذار حمله شد در صحنه اي حيرت انگيز او با وجود لو رفتن توپ در ميانه هاي زمين مثل بازي آقا وسط روي پاي بازيكنان فولاد مي رفت و در پرس از جلوي يك نفره به هيچ وجه قصد نداشت كم بياورد.
شزم پرسپوليس كه اتفاقا مثل كاراكتر واقعي اش سرخ مي پوشد همه جا حي و حاضر بود؛هم تكل مي زد ،هم توپ ها را قطع مي كرد هم پاس مي داد،نفوذ مي كرد،ضربه سر مي زد و با انجام تمام وظايف دفاعي اش هم در نيمه زمين بازيكن حريف را پرس مي كرد ،هم پاس عمقي و قطري مي داد و براي گل زدن حتي در دقايق پاياني به محوطه جريمه حريف سرك مي كشيد.
كافي است يك بار ديگر نمايش سيدجلال در اين بازي به خصوص بيست دقيقه پاياني را با دقت بيشتري تماشا كنيد.هر چند اين نمايش خيره كننده بعضا با تشويق هاي مقطعي هواداران ناشي از به وجد آمدن شان همراه مي شد يا اينكه سازمان ليگ در روزي كه پرسپوليس سه گل زده بدون در نظر گرفتن عملكرد هافبك ها و مهاجمان او را به عنوان بازيكن فني انتخاب كرد،اما انگار سيدجلال با بازوبند كاپيتاني بازيكن ديگري بود.همان ديوار يا سيم خاردار بازي هاي قبلي با تواني بيشتر و كمي حيرت انگيز.شرايط بدني او در دقايق آخر كم كم مخيله مان را به همان سوي شزم و كميك استريپ هايي كه هر كدام ابرقهرمان هاي كودكان نسل هاي مختلف بودند ، جلوي چشم مي آورد .
البته يك نكته مهم كه به غير از نمايش خيره كننده سيد در ذهن مي ماند نگاه او به مساله گل نخوردن است ،نگاهي كه مي تواند براي بسياري از هم تيمي هايش الگو باشد،آنجا كه در مصاحبه بعد از بازي اش گفت:«برای ما خیلی بد بود که یک گل ساده از فولاد خورديم. ما باید در دقایق آخر بیشتر تمرکز می کردیم تا این طور ساده گل نخوریم. ما فوتبال را باید جدی‌تر بگیریم و به اين فکر نکنیم كه بعد از زدن 2 یا 3 گل فوتبال تمام شده است. دو بازی است كه در دقیقه 92 و 93 گل خوردیم و اين اصلا خوب نیست.»
