اما یک خبر عجیب و شوکه کننده
استقلال ایالت کاتلان در 25 نوامبر
بارسا، تیم کاتالونیا.
اگر اتفاقات اخیر کاتالونیا را دنبال کرده باشید با جو سیاسی آن ناحیه کمی آشنایی خواهید داشت و اگر هم اطلاع ندارید، به شرح جزئی آن می پردازیم: در روز 11 سپتامبر، جمعیت 1.5 میلیون نفری با در دست داشتن پرچم کاتالونیا در خیابانها خواستار استقلال سیاسی بودند که چند روز بعد با ملاقات رئیس پارلمان کاتالونیا - آرتور مس - با صدراعظم اسپانیا، در 25 نوامبر کاتالانها قادر خواهند بود تا صدای خود را با انتخاب رئیس جمهور و نماینده های آن به گوش همگان برسانند. در این رفراندوم مردم می توانند برای استقلال خود رای دهند.
قطعا فرصت یش آمده نقطه عطفی در تاریخ کاتالونیا خواهد بود. سالها پس از تحت فرمان پادشاهی اسپانیا، حال زمانی فراهم شده است تا آنها بتوانند نهادها، فرهنگ و شخصیت خود را پویا تر از هر زمانی ببینند. دلیل جدایی کاتالانها از اسپانیا تنها مسائل سیاسی نیست، بلکه آنها برای احیای فرهنگ خود خواستار این استقلال هستند. آنها کشوری مستقل هستند و این اتفاق به دست تاریخ رقم خورده است و آنها هیچ نقشی در ایجاد آن ندارند.
در این مقاله، هدف دفاع از اقدام این مردم نبوده است، بلکه ما می خواهیم شرابط بارسا را با توجه به موقعیت جدید بسنجیم و اینکه آیا در آینده باز هم ال کلاسیکویی خواهد بود و از اهمیت بارسا برای کاتالونیا و نهادهای ملی بگوییم.
تاثیری که بارسا بر کاتالونیا داشته است، در توان کمتر نهادی در جهان می باشد. اکنون عده زیادی با شناخت بارسا، کاتالونیا را نیز می شناسند و این اتفاق در بین افراد بیگانه مرسوم تر است. بارسلونا به صورت جداناپذیری متعلق به کاتالونیاست چون با توجه به آنچه که بارسا در ترویج فرهنگ و عقاید این خطه داشته، باعث گسترش شناخت هرچه بیشتر آن شده است.
در سالهای ابتدائی شروع کار باشگاه، آنها نقش تعیین کننده ای در زنده ماندن جامعه کاتالان با وجود سرکوبهای فرانسیسکو فرانکو داشتند. در طول این 40 سال، مردم کاتالونیا از اینکه به زبان خود سخن بگویند و یا آنچه در فرهنگ شان وجود دارد به نمایش گذارند، منع شده بودند و تاریخشان نیز در دست تغییر قرار داشت. به همین دلیل اکنون تعداد کمی در این سرزمین قادرند زبان خودشان را به خوبی صحبت کنند، اما نمی توانند آن را به خوبی بنویسند چون در نهادهای آموزشی، تدریس این زبان ممنوع شده بود. در این میان، ورزشگاه بارسلونا، چه در گذشته - لس کورتس - و اکنون نیوکمپ جایی است که حتی برای 90 دقیقه آن هم هر دو هفته، می توانند بدون ترس هویت خود و فرهنگشان را ابراز کنند. این روزها، آنها در این مکان حتی خواستار استقلال هم هستند و با در دست داشتن پرچم هایی نظیر پرچم کاتالان در دو بازی اخیر، خواسته شان را مطرح کردند.
کاتالانها در این ورزشگاه در حد توان خود احساساتشان را به نمایش می گذارند، مانند آنچه در 1925 و در زمان دیکتاتور پریمو د ریورا رخ داد؛ از خواندن سرود ملی اسپانیا ممانعت کردند و همین 6 ماه محرومیت از حضور در ورزشگاه و مشکلات بسیار دیگری را برایشان رقم زد. در اکثر اوقات، حمایت از بارسا به معنای حمایت از کاتالونیا محسوب می شود. سالها بعد با حضور فرانکو در مادرید، فجایع زیادی از جمله: بمبگذاری در کاتالونیا، ترور رئیس جمهور سانیول و تهدید بازیکنان بارسا به باخت مفتضحانه در برابر مادرید در سال 1943 اتفاق افتاد.
بارسا و کاتالونیا با داشتن یک ایدئولوژی مشترک، افراد را از سراسر جهان جمع کردند و با حفظ هویت خود، فرهنگ کاتالان را به آنها نشان دادند. وجه اشتراک دیگر آنها، نماد پرچمشان است که البته در زمان فرانکو دستخوش تغییر قرار گرفت، اما با مرگ او دوباره به حالت اولیه بازگشت. مورد بعدی این است که بارسا در تمامی مناسبتها، کاتالانها را همراهی می کند، از جمله: روز ملی کاتالونیا (11 سپتامبر)، ولنتاین کاتالونیا (23 آوریل) و دیگر وقایع. در راستای همین هدف، در بازی یک شنبه، تمام نیوکمپ به صورت تصویر بزرگی به رنگ پرچم کاتالونیا درخواهند آمد.
در پی اتفاقات رخ داده، نگرانی اهالی فوتبال از این است که آیا باز هم بارسا را در لالیگا خواهیم دید؟ آیا بازهم ال کلاسیکویی خواهیم داشت؟ و اینکه سرنوشت باشگاه چه خواهد شد؟ با توجه به نقش بازیکنان بارسا در تیم ملی اسپانیا و آنچه که از درآمد باشگاه در سیستم تاثیر می گذارد و حتی تاثیراتی همچون پخش تلویزیونی، حذف باشگاه عملا ممکن نیست. روندی هم که بارسا در تربیت بازیکنان جوان به کار گرفته است، باعث شده تا همین گروه به همراه بازیکنان پخته تر، بسیار قوی تر از تیم های اروپایی باشند. در نتیجه با کسب استقلال این سرزمین، دیگر چیزی جلودار بارسا نخواهد بود.