AslanSalarkia
همکار بازنشسته
بنیتز هم اخراج شد و گلیزرها همچنان مدارا..
الان من جای یونایتدی ها باشم از این میترسم این گلیزرهای دیوانه بخوان به جای فن خال بنیتز رو بیارن. رسما از چاله در میاید می افتید توی چاهD:بنیتز هم اخراج شد و گلیزرها همچنان مدارا..
خیالت راحت فرگی شده خودشو جلوی باشگاه آتیش بزنه نمیزاره بنیتس بیاد یونایتد همین الان میگن فرگی مانع حضور مورینیو شده...الان من جای یونایتدی ها باشم از این میترسم این گلیزرهای دیوانه بخوان به جای فن خال بنیتز رو بیارن. رسما از چاله در میاید می افتید توی چاهD:
هورا فعلا کیبورددار شدم.خیالت راحت فرگی شده خودشو جلوی باشگاه آتیش بزنه نمیزاره بنیتس بیاد یونایتد همین الان میگن فرگی مانع حضور مورینیو شده...
اتفاقا میخواستم در مورد چنین پدیدهای صحبتی داشته باشم. خوب اون لابد بن خواهد شد و بعد با یک اسم دیگه میاد و این داستان ادامه خواهد یافت. اما اصولا چنین پدیدهای چرا بوجود میاد؟این کسیکه میاد حرف از هوادار واقعی میزنه همون کاربریه که فرزین بود اسمش و میلاد و یکسری دیگه رو به فحش بست...خوب تکلیفش معلومه فقط نمیدونم یک کاربر باید چیکار بکنه که آیپیش بن بشه....
اگه توی خیابون 6 بانده و تعداد ماشین های زیاد ، همه درست رانندگی کنن ، حواس شما به هیچکدومشون منحرف نمیشه ، به محضی که یه ماشین تیک آف یا لایی کشی کنه حواس تمام عابرین و راننده ها بهش جلب میشه ، از طرف دیگه اگه یه پورشه هم رد بشه ممکنه همونقدر جلب توجه کنه ، شاید بعد چند دقیقه یه پیکان خوابیده و چیده شده بیاد رد بشه با صدای بلند جواد یساری ، شاید همشون به لحاظ قدر مطلق توجه ، مقدار یکسانی داشته باشن ولی مطمئنا نوعشون متفاوته ، تو فروم افراد زیادی میان و میرن ، حتی تاپیک دیدم که طرف تو یکسال شاید یه پست هم نزنه ولی توی تمام صفحات بعضی پستها رو به فاصله 10 دقیقه ای لایک زده ، بعضی فعالن ، بعضی فقط قر میزنن و ساز مخالف ، بعضی میان برای فحش دادن و عکس ناجور گذاشتن ، بعضی فقط تو برد ها میان و .... خلاصه طیف خیلی وسیعی از رفتارها از جانب کاربرها دیده میشه ولی همه توجهشون بیشتر به اونی که اومده ناسزا گفته جلب میشه ، شما به این توجه کن که اون پست حاوی فحش به خودی خود هیچ جذابیتی برای شخص خاطی نداره ، اما اون توجهی که بواسطه ی این پست نصیبش شده و شخصیت متمایز و احساس قدرت مجازی ، اینها چیزیه که خود فرد هم ناخواسته داره ازش لذت میبره ، نه صرفا محتوای مجرمانه . حرفم اینه که اگه این موارد تو ذوق میزنن و به چشم میان حکایت اون پیکان چیده با صدای ضبط بلند هست در حالی که صدها راننده متشخص در کنارمونن ولی نمیبینیم ولی اون به واسطه خاص بودن و متفاوت بودن دیده میشه ، حتی شاید بیشتر از پورشه !...
دوست ندارم اینطور فکر کنم. اما متاسفانه موارد تایید کنندهء این نظریه، هی داره بیشتر میشه.
...
بسیار جالب بود نقدتون علی جان و بنده هم ۱۰۰٪ موافقم با حرفاتون.اتفاقا میخواستم در مورد چنین پدیدهای صحبتی داشته باشم. خوب اون لابد بن خواهد شد و بعد با یک اسم دیگه میاد و این داستان ادامه خواهد یافت. اما اصولا چنین پدیدهای چرا بوجود میاد؟
یعنی کسی که تحمل حرف مخالف خودش رو نداره. در مخالفت چنین بیپروا و گستاخ و هتاکه و ابایی نداره از این که هر مرزی رو زیر پا بگذاره.
البته بخشی مربوط میشه به تربیت، محیط پرورش و موقعیت خانوادگی-اجتماعی فرد مذکور اما متاسفانه بخشی هم برمیگرده به امکانی که رسانههای مجازی در اختیار آدمها قرار دادن. شما از هویت واقعی خودت، تبدیل میشی به یک شخصیت مجازی. حالا از اینجا ببعد این عرصه تا جایی که فکرش رو بشه کرد برای جولان دادن بازه. یک آدم خجول یا ترسو، میتونه به رستم دستان تبدیل بشه و کسی که جرات نداره یک "تو" به کسی بگه، میتونه یک لیچارگوی قهار از آب دربیاد. متاسفانه در این زمینه، انسانها کارنامهء چندان موجهی از خودشون ارائه نکردند. به عبارتی وقتی بدون به عهده گرفتن مسئولیت، بهشون امکان داده شد که شخصیت دلخواهشون رو انتخاب کنند، در بسیار مواقع، شخصیتی کریه، متجاوز و خشن رو انتخاب کردند. و این عمیقا موجب تاسفه. آیا باید نتیجهگیری کرد که در نهاد انسانها وجه هیولاگونهای وجود داره که همیشه منتظر مجالی برای بروزه؟ دوست ندارم اینطور فکر کنم. اما متاسفانه موارد تایید کنندهء این نظریه، هی داره بیشتر میشه.
چه بسا این خودش تمرین بدی نباشه برای این که هر کدام از ما نگاهی به شخصیت مجازیمون بندازیم و از خودمون بپرسیم:
هی، آیا تو توی خیابون یا محل کار هم با یک نفر دیگه همینجوری صحبت میکنی؟ و اگر نه، چرا الان اینطوری؟
بخش دیگهای از بروز چنین رفتارهایی، به تفاوت ماهیتی مفهوم هواداری یا وفاداری برمیگرده. این شکل نامگذاری رو دیروز تو فیسب.. "علی نصری" خوندم و چون از اسمگذاریش خوشم اومد؛ ازش استفاده میکنم. (اگر خواستید اون نوشته، یا سایر نوشته های بسیار جالبش را بخوانید اسمش Ali Nasri را آنجا جستجو کنید).
مطابق این تعریف، اغلب ما "وفاداران" منچستر یونایتد هستیم (زیاد مهم نیست این حرف چقدر ملموسه، موضع مهم اون تفکیکی هست که بدنبالش توضیح خواهم داد) یعنی تصویری از باشگاهمون، حزبمون، شخصیت مورد پسندمون رو در ذهن داریم و بعد با همه چیزش حال میکنیم. اما این وفاداری تا جایی ادامه داره که تصویر ذهنی ما مخشوش نشه. میلاد یا اصلان دوست ندارن بازی تیم رو نگاه کنند (البته یواشکی اینکار رو میکنند) چون تیمشون خارج از اصولی که اونها بهش اعتقاد دارند بازی میکنه. یا من اعلام میکنم اومدن مورینیو به معنای خداحافظی من از تیمم هست، چون معتقدم حضور این آدم، مغایر اصول باشگاهم هست. بنابراین دو نفر با نظراتی کاملا متضاد، میتونند وفاداران باشگاهی واحد باقی بمونند و البته میتونند در این مخالفت سر همدیگه داد هم بکشند.
اما مقوله "هوادار" (با آن تعریف) چیز دیگهایه. این آدم هویتش به باشگاه تبدیل میشه. خودش (احتمالا بخاطر کمبودهای شخصیتی) هویت مستقلی نداره و تبدیل به جزئی از اون باشگاه (یا حزب یا شخص) میشه. هر تعرضی به این سیستم، تجاوز به حریمش میشه و واکنشش در برابر، واکنشی انتحاریه چون با فرو ریختن این قلعهء شنی، عملا خودش هست که نابود میشه.
بیجهت نیست که حتی وقتی میبینه که کسی به نوشتهاش اهمیتی نمیده (بگذریم که عدهای تکمه "نادیده گرفتن" رو زدن) باز هم دست برنمیداره. در اینجا و هر جای شبیه به این پرسه میزنه چون بدون این نقش، خودش رو چیزی نمیبینه. بیجهت نیست که این "هوادار"، در برابر پرخاش و یا توهین به مثلا فنخال، خودش رو مورد توهین میبینه، و به معترض "توهین شخصی" میکنه. و اونقدر خودش رو با فنخال (نوعی) یکی میبینه که حتی از طرف اون مایه میگذاره و اندام اون رو حوالهء این و اون میکنه. یک نوع همذاتی؛ نوعی استحاله در موجودی دیگه. موضوع مهمیه که تنها با بن کردن، به پایان نمیرسه و از دل اینگونه سرسپردگی، هر چیزی میتونه در بیاد. و اینه که خطرناکه.
برای من مهم نیست که فرزاد(ها) با خوندن این مطلب بیاد و با یک اسم جدید من رو به فحش بگیره، علت این رفتار رو معرفی کردم. اما عمیقا امیدوارم "هواداران" به این فکر کنند که چرا؟
برای اینکه موضع و جایگاه خودم رو در مقام دوستدار قدیمی (چه بسا قدیمیترین) منچستر روشن کنم این تکمله رو بگم. چندین بار همسرم موقع بازیهای تیم اومد جلوی تلویزیون ایستاد و خیلی جدی گفت برای سلامتیت نگرانم. اونقدر سرخ شدی که باید الان پاشی بری یک لیوان آب بخوری. اما اگر همین امروز خود سرالکس برام بلیط بفرسته که برم کنارش تو اولدترافورد بشینم و یک بازی رو با هم ببینیم و اون روز مصادف باشه با تولد دخترم، یا مادرم، من مطمئنا در کنار خانوادهام خواهم بود.
پ.ن اصلان جون ببخشید طولانی شد. جبران اینهمه مدت نبودنم
من فقط وقتی خوشحال میشم که فنخال بره و بر نگرده[emoji16]بسیار جالب بود نقدتون علی جان و بنده هم ۱۰۰٪ موافقم با حرفاتون.
پ.ن: عدنان هم برگشت
Sent from my PRO 5 using Tapatalk