نه اینجا بلکه هرجای این کره ی پهناور هوادرا دو دسته شدن !
همه ناراحتیم ولی واکنشا خیلی خیلی فرق داره ...![]()
فقط فرگی بزرگاقا هرکی هرچی می خواد بگه
ولی من خودم به شخصه اگر 1000 تا جامم بگیره این طرف ازش خوشم نمیادیه حالی هست و از اولشم اینطوری بود
![]()
تو جام حذفی خوردیم به سوانسی. بازی تو الدترافورده.
این بازی کی انجام میشه؟
البته من اصل حرفم چیز دیگهای هست. خوشبختانه میبینم برخی دوستان فهمیده مثل Snatch و Molten دقیقا به کنه صحبتم رسیدند و مطالب منطقی و زیبایی هم نوشتند. راستی Molten جان آنجا که نوشتی:داداش شما مربی بارسا رو نگاه بعداز گواردیولا...
یا خود گواردیولا ک رفت بایرن هنوز اول هست بایرن
مویس اصلا بدرد منجستر نمیخوره
سوم ژانویه ، 2 روز بعد از بازی با تاتنهام در لیگ !
نه. هنوز روز و ساعت بازی ها اعلام نشده وگرنه سایت باشگاه میزد.
جالبه که بعد از اون بازی، بازی بعدیمون تو لیگ باز هم با سوانسی هست. تازه اگه تو جام اتحادیه هم بازی داشته باشیم(اگه استوک رو تو خونه اش ببریم هفته دیگه) بین دو تا بازی با سوانسی بازی رفت جام اتحادیه خواهیم داشت.
البته من اصل حرفم چیز دیگهای هست. خوشبختانه میبینم برخی دوستان فهمیده مثل Snatch و Molten دقیقا به کنه صحبتم رسیدند و مطالب منطقی و زیبایی هم نوشتند. راستی Molten جان آنجا که نوشتی:
اکثر ما هوادارها حتی اگه یونایتدی مادرزاد هم باشیم، تا امسال کسی غیر از فرگی رو روی نیمکت ندیدیم، من جزو این اکثریت نیستم
برگردم به صحبت شما ZZZedbazi عزیز. وقتی نوشتم از صحبتهای شماها تعجب میکنم، دقیقا به این خاطر بود که انگار شما شرایط منچستر را فراموش کردید. کدام تیمی شرایطی مشابه یونایتد داشته، که بخواهیم آن را مقایسه کنیم؟ در دورهء حکمرانی سر الکس، بارسلونا چهارده مربی عوض کرد. گواردیولا به بایرن مونیخی رفت که در همین مدت هجده مربی عوض کرده بود. فقط همین مقایسه کافی است که ببینیم آمادگی این دو تیم برای تغییر و تحول، چقدر با منچستر یونایتد متفاوت است.
اما موضوع همین جا تمام نمیشود. پپ، بارسلونایی بسیار مقتدر را از ریکارد تحویل گرفت. تقویتش هم کرد و با آن همهء افتخارات را بدست آورد. بارسلونا در اوج توانایی بود که نیمار هم اضافه شد و گواردیولا رفت. من تصور میکنم بارسلونای پس از گواردیولا، لقمهء آمادهای بود، برای هر مربی دیگری که با آن فقط کیف کند.
وقتی گوادیولا به بایرن رفت شرایطی مشابه را تحویل گرفت. بایرن بدون هاینکس هم بقدری قدرتمند بود که پپ اصلا مشکلی نداشت تا با توانایی و نبوغش، این افتخارات را استمرار ببخشد.
اما دوستان فراموش کردهاند که در شروع فصل قبل، برخی از همین (ظاهرا) هوادارن، چقدر سر الکس را به باد تمسخر یا توهین گرفتند. من که هنوز طنین ترکیب زشت و موهن «پیرمرد خرفت» در گوشم صدا میکند. آن همه سر و صدا برای چه بود :questionm چون تیم نتیجه نمیگرفت و خوب هم بازی نمیکرد. اصلا هیچ امیدی به تیم نبود. من هنوز هم متعجبم که سیتی جام را نگرفت. قهرمان شده بودند و همه چیز برای جام بعدی مهیا بود. تیمشان بهتر هم شده بود، کمی اختلافنظر و درگیری داخلی داشتند که به خاطر بیهویتی تیم، همین درگیریها بالا گرفت و مربی عوض کردند و همین کلهپاشان کرد. خلاصه همه گونه ابزاری داشتند جز هویت و لیاقت.
اما تیم ما هر جور که حساب کنید، شانسی برای قهرمانی نداشت. رونی کلی ادا در آورده بود، خط میانی از بیچارگی مجبور شد اسکولز را به زمین برگرداند که اگرچه این نگین تاریخ فوتبال، باز هم موثر بود، اما اسکولزی ۹۹ کجا و... خلاصه همینجا کسانی بودند که کل تیم را به استثنای فن پرسی، به طویله فرستادند و حتی شرم نکردند و گیگز بزرگ را هم به فحش کشیدند.
همهء اینها برای این بود که یونایتد تیمی کاملا معمولی شده بود. بگیر نگیر داشت. روی هیچ بازیش نمیشد حساب کرد. اگر حماقت سیتی و چلسی (که با آن حقناشناسی باورنکردنی دی ماتیو را کنار گذاشت) نبود، خوشبینترین فوتبالشناس و هواداری نبود که تصور کند منچستریونایتد قهرمان میشود. اما شد. همه چیز دست به دست هم داد. آن دو تا صندوق پول، گرفتاری شخصیتی داشتند و یونایتد که بزرگترین وجه مشخصهاش شخصیت است، با درایت یک نابغهء استثنایی (و تکرارنشدنی) به نام فرگوسن قهرمان شد. شک نکنید اگر تاریخ را به عقب برگردانیم، احتمال تکرار این اتفاق بسیار ناممکن است.
بنابراین دوستان لطفا نگویید مویس تیم قهرمان را تحویل گرفت. سر الکس دقیقا میدانست که چرا باید برود. به نظر من او سال ۲۰۰۹ که تیم جام دندانگیری بدست نیاورد به خوبی فهمید که یونایتد باید دست به یک خانهتکانی اساسی بزند. آنقدر هم مغرور بود که نمیخواست در شکست زمین را ترک کند. از طرفی انرژی گذشته را برای بازسازی تیم نداشت. بنابراین ماند و با نبوغش دوباره لیگ برتر را گرفت. نمیدانم چرا همان موقع خداحافظی نکرد. شاید در کتابش گفته باشد (من هنوز کتاب را نخواندم) اما فکر میکنم وقتی سال ۲۰۱۱ شروع شد میدانست که اشتباه کرده که با جام ۲۰۱۰ از گود خارج نشده. سیتیِ تا دندان مسلح، جام را برد و سر الکسِ کله شق، تصمیم گرفت آخرین زورش را بزند. این کار را کرد، حریفان هم با بیکفایتیشان کمک کردند که دوست داشتنیترین مربی تاریخ جام بعدی را بگیرد. او دو بار اشتباه کرده بود و در زمانی فوقالعاده از تیم کنار نرفته بود. این بار دیگر فرصت را از دست نداد. به خوبی میدانست که منچستر باید پوست بیاندازد و میدانست که این دیگر کار او نیست.
فرگوسن رفت و نه یک تیم قهرمان، بلکه یک تیم نصفه و نیمه را تحویل مربی بعدی داد که از سر تا ته نیاز به بازسازی دارد. یک دروازهبان بسیار خوب دارد. یک هافبک تهاجمی خوب و دو مهاجم بین المللی. چند تا بازیکن خوب (و نه خیلی خوب) هم دارد. اینها اصلا برای لیگی به بزرگی لیگ برتر کافی نیست.
صحبت من اصلا دیوید مویس نیست. موضوع شناخت واقع بینانهء تیممان است و ظرفیتهای آن و کارهای نکردهای که باید انجام بشود. مویس میتواند مربی نامناسبی باشد (من به تصمیم رئیس احترام میگذارم). داستان زاها، خرید فلایینی، تاکتیک محتاطانهء تیم همه فقط بخشی از شرایط فعلی تیم است. و مویس تنها درصدی از شرایط بحرانی تیم است. بنابراین تصور تعویض مربی (اصلا چه کسی بیاید که بتواند این هرج و مرج را جمع کند)، تنها سادهانگاری شرایط است. سر الکس هم باهوشتر از شماست. رفت چون میدانست باید برود و خودش را فدا نکرد و نخواهد کرد و نباید هم بکند.
در پایان به وفاداری، ریزبینی و درایت امیر، اصلان و پویا جان سلام می فرستم.
لطف شماست علی آقای عزیز.البته من اصل حرفم چیز دیگهای هست. خوشبختانه میبینم برخی دوستان فهمیده مثل Snatch و Molten دقیقا به کنه صحبتم رسیدند و مطالب منطقی و زیبایی هم نوشتند. راستی Molten جان آنجا که نوشتی:
اکثر ما هوادارها حتی اگه یونایتدی مادرزاد هم باشیم، تا امسال کسی غیر از فرگی رو روی نیمکت ندیدیم، من جزو این اکثریت نیستم
برگردم به صحبت شما ZZZedbazi عزیز. وقتی نوشتم از صحبتهای شماها تعجب میکنم، دقیقا به این خاطر بود که انگار شما شرایط منچستر را فراموش کردید. کدام تیمی شرایطی مشابه یونایتد داشته، که بخواهیم آن را مقایسه کنیم؟ در دورهء حکمرانی سر الکس، بارسلونا چهارده مربی عوض کرد. گواردیولا به بایرن مونیخی رفت که در همین مدت هجده مربی عوض کرده بود. فقط همین مقایسه کافی است که ببینیم آمادگی این دو تیم برای تغییر و تحول، چقدر با منچستر یونایتد متفاوت است.
اما موضوع همین جا تمام نمیشود. پپ، بارسلونایی بسیار مقتدر را از ریکارد تحویل گرفت. تقویتش هم کرد و با آن همهء افتخارات را بدست آورد. بارسلونا در اوج توانایی بود که نیمار هم اضافه شد و گواردیولا رفت. من تصور میکنم بارسلونای پس از گواردیولا، لقمهء آمادهای بود، برای هر مربی دیگری که با آن فقط کیف کند.
وقتی گوادیولا به بایرن رفت شرایطی مشابه را تحویل گرفت. بایرن بدون هاینکس هم بقدری قدرتمند بود که پپ اصلا مشکلی نداشت تا با توانایی و نبوغش، این افتخارات را استمرار ببخشد.
اما دوستان فراموش کردهاند که در شروع فصل قبل، برخی از همین (ظاهرا) هوادارن، چقدر سر الکس را به باد تمسخر یا توهین گرفتند. من که هنوز طنین ترکیب زشت و موهن «پیرمرد خرفت» در گوشم صدا میکند. آن همه سر و صدا برای چه بود :questionm چون تیم نتیجه نمیگرفت و خوب هم بازی نمیکرد. اصلا هیچ امیدی به تیم نبود. من هنوز هم متعجبم که سیتی جام را نگرفت. قهرمان شده بودند و همه چیز برای جام بعدی مهیا بود. تیمشان بهتر هم شده بود، کمی اختلافنظر و درگیری داخلی داشتند که به خاطر بیهویتی تیم، همین درگیریها بالا گرفت و مربی عوض کردند و همین کلهپاشان کرد. خلاصه همه گونه ابزاری داشتند جز هویت و لیاقت.
اما تیم ما هر جور که حساب کنید، شانسی برای قهرمانی نداشت. رونی کلی ادا در آورده بود، خط میانی از بیچارگی مجبور شد اسکولز را به زمین برگرداند که اگرچه این نگین تاریخ فوتبال، باز هم موثر بود، اما اسکولزی ۹۹ کجا و... خلاصه همینجا کسانی بودند که کل تیم را به استثنای فن پرسی، به طویله فرستادند و حتی شرم نکردند و گیگز بزرگ را هم به فحش کشیدند.
همهء اینها برای این بود که یونایتد تیمی کاملا معمولی شده بود. بگیر نگیر داشت. روی هیچ بازیش نمیشد حساب کرد. اگر حماقت سیتی و چلسی (که با آن حقناشناسی باورنکردنی دی ماتیو را کنار گذاشت) نبود، خوشبینترین فوتبالشناس و هواداری نبود که تصور کند منچستریونایتد قهرمان میشود. اما شد. همه چیز دست به دست هم داد. آن دو تا صندوق پول، گرفتاری شخصیتی داشتند و یونایتد که بزرگترین وجه مشخصهاش شخصیت است، با درایت یک نابغهء استثنایی (و تکرارنشدنی) به نام فرگوسن قهرمان شد. شک نکنید اگر تاریخ را به عقب برگردانیم، احتمال تکرار این اتفاق بسیار ناممکن است.
بنابراین دوستان لطفا نگویید مویس تیم قهرمان را تحویل گرفت. سر الکس دقیقا میدانست که چرا باید برود. به نظر من او سال ۲۰۰۹ که تیم جام دندانگیری بدست نیاورد به خوبی فهمید که یونایتد باید دست به یک خانهتکانی اساسی بزند. آنقدر هم مغرور بود که نمیخواست در شکست زمین را ترک کند. از طرفی انرژی گذشته را برای بازسازی تیم نداشت. بنابراین ماند و با نبوغش دوباره لیگ برتر را گرفت. نمیدانم چرا همان موقع خداحافظی نکرد. شاید در کتابش گفته باشد (من هنوز کتاب را نخواندم) اما فکر میکنم وقتی سال ۲۰۱۱ شروع شد میدانست که اشتباه کرده که با جام ۲۰۱۰ از گود خارج نشده. سیتیِ تا دندان مسلح، جام را برد و سر الکسِ کله شق، تصمیم گرفت آخرین زورش را بزند. این کار را کرد، حریفان هم با بیکفایتیشان کمک کردند که دوست داشتنیترین مربی تاریخ جام بعدی را بگیرد. او دو بار اشتباه کرده بود و در زمانی فوقالعاده از تیم کنار نرفته بود. این بار دیگر فرصت را از دست نداد. به خوبی میدانست که منچستر باید پوست بیاندازد و میدانست که این دیگر کار او نیست.
فرگوسن رفت و نه یک تیم قهرمان، بلکه یک تیم نصفه و نیمه را تحویل مربی بعدی داد که از سر تا ته نیاز به بازسازی دارد. یک دروازهبان بسیار خوب دارد. یک هافبک تهاجمی خوب و دو مهاجم بین المللی. چند تا بازیکن خوب (و نه خیلی خوب) هم دارد. اینها اصلا برای لیگی به بزرگی لیگ برتر کافی نیست.
صحبت من اصلا دیوید مویس نیست. موضوع شناخت واقع بینانهء تیممان است و ظرفیتهای آن و کارهای نکردهای که باید انجام بشود. مویس میتواند مربی نامناسبی باشد (من به تصمیم رئیس احترام میگذارم). داستان زاها، خرید فلایینی، تاکتیک محتاطانهء تیم همه فقط بخشی از شرایط فعلی تیم است. و مویس تنها درصدی از شرایط بحرانی تیم است. بنابراین تصور تعویض مربی (اصلا چه کسی بیاید که بتواند این هرج و مرج را جمع کند)، تنها سادهانگاری شرایط است. سر الکس هم باهوشتر از شماست. رفت چون میدانست باید برود و خودش را فدا نکرد و نخواهد کرد و نباید هم بکند.
در پایان به وفاداری، ریزبینی و درایت امیر، اصلان و پویان جان سلام می فرستم.
:blink:يک اتفاق تلخ: خودکشي يک منچستري
یک جوان 23 ساله پس از تماشای شکست منچستر برابر نیوکاسل دست به خودکشی زده است.
تماشای دومین شکست پیاپی منچستریونایتد در اولدترافورد برای هوادارانی که سال های سال تنها به پیروزی های متوالی تیم شان عادت کرده بودند، غیرقابل تحمل بود. هواداران یونایتد در سراسر جهان ساعات بسیار سختی را می گذارنند و البته عده ای نیز تصمیم گرفته اند به شیوه خودشان به این ساعت ها پایان دهند!
از کنیا خبر می رسد یک جوان 23 ساله پس از تماشای شکست منچستر برابر نیوکاسل دست به خودکشی زده است. جیمی ماکاریا که ظاهرا دیگر تاب تحمل شکست بچه های مویس را نداشته، از منزلش در طبقه هفتم یک آپارتمان بیرون پریده و جانش را از دست داده است. نزدیکان جیمی می گویند او پیش تر به دوستانش گفته بود که تحمل دو شکست پیاپی تیم محبوبش را ندارد.
این اولین بار نیست که یک جوان آفریقایی جانش را به خاطر لیگ جزیره از دست می دهد. به نظر می رسد میزان هیجانات فوتبالی به ویژه در قاره سیاه باید کمی تعدیل شود و البته مویس نیز باید به این نتایج فاجعه بار خاتمه دهد.
شما به عکس العملهای تند خودمون بعد از باخت توی این تاپیک نگاه کن , از هر چند میلیون نفر ممکنه یکی اعصاب ضعیفی داشته باشه و در اوج ناراحتی بدون فکر یه کاری بکنه:blink:
یعنی واقعاً :blink:
هیچ توجیهی نمیتونم پیدا کنم! ناراحت کنندس اما خیلی بیشتر از ناراحت کننده احمقانه! البته تعصب داشتن روی تیم احمقانه نیست، این قدر کم ظرفیت بودن احمقانست!
نمی خوام خستتون کنم، ولی یک سری نکات رو باید کاملاً منطقی و به دور از هر گونه احساس و یا غرض ورزی مرور کنیم.
شخصیت یک مربی خیلی مهمه. یک مربی باید شخصیت برنده داشته باشه؛ چیزی که متأسفانه مویس کاملاً ازش بی بهره ست. برتری جویی و قهرمانی باید در دی ان ایِ انسان باشه. امثال سر الکس، مورینیو، ونگر، مانچینی و حتی یه مربی جوون مثل مارتینس که با ویگان قهرمان اف ای کاپ شد مربی هایی هستند که میل به پیروزی و شخصیت قهرمانی در وجودشون موج می زنه.
شما فقط آمار مویس در اورتون رو ببینید: در طی بیش از یک دهه حضور در اورتون تنها سه بار دربیِ مرسی ساید رو از لیورپول برد، این یعنی فاجعه؛ این یعنی مربی برای احساسات هواداران تیمش هیچ ارزشی قائل نیست و شکست خوردن جزئی از وجود و شخصیتشه. در نظر بگیرید که اورتون با مویس حتی یک جام حذفی _اعم از لیگ کاپ یا اف ای کاپ_ هم نبرد؛ ولی مارتینس با تیمِ داغون و بی بضاعتی مثل ویگان که حتی نتونست تو لیگ برتر دووم بیاره پارسال قهرمان اف ای کاپ شد.
یکی دیگه از بزرگترین خلأ های شخصیتی مویس، در فصل نقل و انتقالات نمود پیدا کرد؛ جایی که مویس با همون متدی که در اورتون داشت، _مثل یک مربی کوچک در یک تیم معمولی_ در منچستر عمل کرد و نشون داد چقدر بی فکر و کوچکه. شما ببینید، منچستر پیشنهاد غیررسمی رئال رو در اوایل فصل نقل و انتقالاتِ تابستانی امسال راجع به خرید اوزیل قبول نکرد، در حالی که پس از پایان فصل نقل و انتقالات، فاش شد که در اواخر همین نقل و انتقلات که کار از کار گذشته بود و اوزیل با آرسنال تمام کرده بود به رئال پیشنهاد خرید اوزیل رو داده بودند.
عملکرد مویس درباره ی خرید تیاگو آلکانترا رو در نظر داشته باشید: اون قدر تعلل کرد که بعد از "یکی دو ماه" با پیشنهاد بایرن و گواردیولا، این بازیکن قید منچسترو زد، به بایرن پیوست و در مصاحبه ای گفت که پیشنهاد منچستر به او هیچ وقت رسمی نبوده!!!!!! ی
ا پیشنهاد مسخره ای که پس از، از دست دادن تیاگو به فابرگاس داده بود، در حالی که کاملاً واضح ومشخص بود پس از جدایی تیاگو، بارسا فابرگاس رو از دست نخواهد داد.
آیا میشه عملکرد افتضاح و مصیبت بار مویس در به خدمت گیری بازیکنانی مثل: لیتون بینز، گارای، هره را و فابیو کوئنترائو رو با پیشنهادات مالی بسیار پایین و توهین آمیز که حتی شأن والای باشگاه منچستر یونایتد که پیشنهاد دهنده بود رو بدجوری زیر سؤال برد، فراموش کرد؟!
یا اینکه مویس حاضر نشد که 22/5 میلیون پوندی که در بند قرارداد فلایینی تا پایان ماه جولای بود رو فعال کنه و این مبلغ رو زیاد تلقی کرد؛ ولی در پایان آگوست و روز آخر نقل و انتقالات، 27 میلیون پوند برای همین بازیکن پرداخت کرد؛ در صورتی که با سرالکس، تیم همیشه زود بسته می شد و خریدها نهایتاً تا پیش از ماه آگوست انجام می شدند و هیچ وقت سابقه نداشت که منچستر مثل یک تیم معمولی از سر ناچاری در روز آخر نقل و انتقالت بازیکن بگیره.
در ضمن اونایی که می گویند سرالکس هم درابتدا نتیجه نگرفت و بدلیل فرصتی که بهش داده شد به این افتخارات افسانه ای رسید، باید در نظر داشته باشن که تیمی که او تحویل گرفت، یک لشگر کاملاً شکست خورده، یک تیم کاملاً بحران زده و یک نسل کاملاً از هم گسیخته بود؛ نه یک تیم که بارها قهرمان لیگ برتر، اف ای کاپ، لیگ کاپ و لیگ قهرمانان اروپا شده باشه. بقول دوستمون در کامنت پایین، مویس یک تیم همواره قهرمان را تحویل گرفته که دارای بالاترین ترازمالی دربین همه ی تیم های جهان است واوهنوزدرک نکرده که درچه جایگاهی قرارگرفته.
اینو نباید فراموش کرد که عدم کسب سهمیه ی لیگ قهرمانان، برای منچستر و مویس با همین تیم، یک شکست کاملاً تمام عیاره و جای هیچ دفاعی نداره. بهترین مثال همین آرسنال و آرسن ونگر هستند که علی رغم مشکلات شدید مالی در سال های گذشته که منجر به افتِ فاحش آرسنال شد، هیچ وقت این مهم رو از دست ندادند و با هر شرایطی که داشتند هر ساله به لیگ قهرمانان صعود کردند. این در حالیه که منچستر مشکل مالی نداره و اگه این اتفاق _عدم صعود به چمپیونز لیگ سال آتی_ بیفته که به احتمال غریب به یقین با جناب مویس خواهد افتاد، فرصت دادن مجدد به مویس، یک حماقت و خودکشیِ واقعی خواهد بود.
نکته ی تکان دهنده این جاست که مویس با نتایج بسیار بدی که داره می گیره، نه تنها سهمیه ی لیگ قهرمانان، بلکه سهمیه ی لیگ اروپا رو هم داره در برابر تیم هایی چون اورتون، تاتنهام، ساوث همپتون و نیوکاسل از دست می ده!
اعلام شده !
روی سایت باشگاه نیست ...
Manchester United رو گوگل کن ، لیست بازی ها میاد امیر
داداش خوب دانلود کردن و دیدن و پز دادنش که هنر نیست