یک کیسه بکس مرحم درد شماست.میتونید صدای داد کشیدن رو هم پخش کنید تا طبیعی تر باشه
من کتک خورم خوبه.منتها وقتی من رو میزنی هیچ احساس خوشحالی ای بهت دست نمیده.
سلام نسیم
ظهر شما هم بخیر.
تو این چند روز پدرم در اومد
قبلا نقش کیسه بکس رو بازی میکردی؟
-
پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است
گپ و گفتگوی طرفداران عکس و عکاسی!
- شروع کننده موضوع lilyrose
- تاریخ شروع
قبلا نقش کیسه بکس رو بازی میکردی؟
hossein137
مدیر بازنشسته
هیچی بابا.این چند روزه از بس کار سرم ریخته بد جوری داغون شدم
همه ی ما تو دنیا.از یه جایی به بعد.یا تو یه محدوده ی زمانی.نقش کیسه بکس رو بازی میکنیم.
پ.ن: سلام
سلام سیاوش
هیچی بابا.این چند روزه از بس کار سرم ریخته بد جوری داغون شدم
همه ی ما تو دنیا.از یه جایی به بعد.یا تو یه محدوده ی زمانی.نقش کیسه بکس رو بازی میکنیم.
پ.ن: سلام
سلام سیاوش
ایشالله مشکلاتت سریع تر برطرف بشه و از داغونی در بیای مرد ...
//
چی خوب !؟ دوستامن دیگه
الان یه داستان جالب دیگه خوندم گفتم باهاتون به اشتراک بزارم ( یکمم قدیمیه - هرچند قدیمی بودن تو نوشته ها معنی نداره ! ) :
پسر بچه ای تند خو در روستایی زندگی میکرد. روزی پدرش جعبه ای میخ به او داد و گفت هربار که عصبانی میشود و کنترلش را از دست میدهد باید یک میخ در حصار بکوبد. روز نخست پسر 37 میخ در حصار کوبید. اما به تدریج تعداد میخ ها در طول روز کم شدند. او دریافت که کنترل کردن عصبانیتش آسان تر از کوبیدن آن میخها در حصار است. در نهایت روزی فرا رسید که آن پسر اصلا عصبانی نشد. او با افتخار این موضوع را به اطلاع پدرش رساند و پدر به او گفت باید هر روزی که توانست جلوی خشم خود را بگیرد یکی از میخهای کوبیده شده در حصار را بیرون بکشد. روزها سپری شدند تا اینکه پسر همه میخها را از حصار بیرون آورد. پدر دست او را گرفت و به طرف حصار برد.
"کارت را خوب انجام داری پسرم. اما به سوراخهای حصار نگاه کن. حصار هیچوقت مثل روز اولش نخواهد شد. وقتی موقع عصبانیت چیزی میگویی، حرفهایت مثل این، شکافهایی برجای میگذارند. مهم نیست چند بار عذر خواهی کنی، چون اثر زخم همیشه باقی می ماند."
مراقب حرفهایتان باشید، چون می توانند بسیار آزار دهنده باشند و اثراتشان برای سالها باقی بماند
پ ن : شاید قبلا خونده باشید این داستان رو ولی فکر نکنم بازخونی مجددش زیاد بد باشه ها
پ ن 2 : الان خیر سرم باید درس بخونم مثلا
//
پسر بچه ای تند خو در روستایی زندگی میکرد. روزی پدرش جعبه ای میخ به او داد و گفت هربار که عصبانی میشود و کنترلش را از دست میدهد باید یک میخ در حصار بکوبد. روز نخست پسر 37 میخ در حصار کوبید. اما به تدریج تعداد میخ ها در طول روز کم شدند. او دریافت که کنترل کردن عصبانیتش آسان تر از کوبیدن آن میخها در حصار است. در نهایت روزی فرا رسید که آن پسر اصلا عصبانی نشد. او با افتخار این موضوع را به اطلاع پدرش رساند و پدر به او گفت باید هر روزی که توانست جلوی خشم خود را بگیرد یکی از میخهای کوبیده شده در حصار را بیرون بکشد. روزها سپری شدند تا اینکه پسر همه میخها را از حصار بیرون آورد. پدر دست او را گرفت و به طرف حصار برد.
"کارت را خوب انجام داری پسرم. اما به سوراخهای حصار نگاه کن. حصار هیچوقت مثل روز اولش نخواهد شد. وقتی موقع عصبانیت چیزی میگویی، حرفهایت مثل این، شکافهایی برجای میگذارند. مهم نیست چند بار عذر خواهی کنی، چون اثر زخم همیشه باقی می ماند."
مراقب حرفهایتان باشید، چون می توانند بسیار آزار دهنده باشند و اثراتشان برای سالها باقی بماند
پ ن : شاید قبلا خونده باشید این داستان رو ولی فکر نکنم بازخونی مجددش زیاد بد باشه ها
پ ن 2 : الان خیر سرم باید درس بخونم مثلا
//
مثل اینکه کسی نیست
بعد از پست قبلی که یکمی غیرمرتبط با اینجا بود می خوام یه عکس با توضیحش رو بزارم بلکم بروبچ پیداشون بشه
//
اين شيرماده پس از شكار آهو متوجه مي شودكه شكارش بارداربوده، او سراسیمه میشود، نخست تلاش میکند که تا بچه را نجات دهد،
و از دریدن شکارش دست برمیدارد. اما وقتی نمیتواند بچه را نجات دهد بروی زمین در کنار شکارش دراز میکشد، عکاس بعدا پی میبرد که شیر سکته کرده است...
بعد از پست قبلی که یکمی غیرمرتبط با اینجا بود می خوام یه عکس با توضیحش رو بزارم بلکم بروبچ پیداشون بشه
//
اين شيرماده پس از شكار آهو متوجه مي شودكه شكارش بارداربوده، او سراسیمه میشود، نخست تلاش میکند که تا بچه را نجات دهد،
و از دریدن شکارش دست برمیدارد. اما وقتی نمیتواند بچه را نجات دهد بروی زمین در کنار شکارش دراز میکشد، عکاس بعدا پی میبرد که شیر سکته کرده است...
lilyrose
مدیر بازنشسته
سلام به همه
ضمن عرض احترام خدمت دوستان همیشگی این تاپیک ، به اطلاع اون دسته از کاربرانی که توی مکالماتشون لحن و ادبیات مناسبی به کار نمی برن می رسونم که از این به بعد اگر کوچکترین حرکت ناشایستی توی این تاپیک و سایر تاپیک های بخش عکاسی دیده بشه (واژه یا عبارت و حتی اسمایلی نامناسب) کمترین مجازات سه روز بن خواهد بود.
لطفا بیشتر رعایت کنید.
ممنون
ضمن عرض احترام خدمت دوستان همیشگی این تاپیک ، به اطلاع اون دسته از کاربرانی که توی مکالماتشون لحن و ادبیات مناسبی به کار نمی برن می رسونم که از این به بعد اگر کوچکترین حرکت ناشایستی توی این تاپیک و سایر تاپیک های بخش عکاسی دیده بشه (واژه یا عبارت و حتی اسمایلی نامناسب) کمترین مجازات سه روز بن خواهد بود.
لطفا بیشتر رعایت کنید.
ممنون
با من بودند
آرش خان جان مهم نیست که با کی بودن
شما به دل نگیر و ناراحت نشو
ولی فکر کنم به موقع این موضوع رو مطرح کردند
من قبول دارم بعضی حرفها که زده شد شوخی بود ولی برخی چیزا شوخیش هم جالبب نیست !
مثلا با عرض معذرت ها ( مثاله )
من بهت بگم خفه شو
بعد اخرش یه : دی بزارم که خصومتی ایجاد نشه !
به نظر من که حرکت جالبی نیست ، هرچند کسی هم همچین کاری تو این بخش نکرده ....
اونم تو این بخش که عالی ترین قسمت پی تی هست به نظرم
من که به شخصه دوستان خوبی مثل مموت
دی) ، حسین ، سید ، علی هوپ ، فرزاد ، آبجی هورسا ، بانو ارام و اخیرا هم نسیم ( هنوز جنسیت مشخص نیست : )) ) + خود شماتو اینجا پیدا کردم امیدوارم بخش همچنان روال دوستانه اش رو حفظ کنه
//
- Saman -
Registered User
- تاریخ عضویت
- 3 دسامبر 2007
- نوشته‌ها
- 317
- لایک‌ها
- 761
مثل اینکه کسی نیست
بعد از پست قبلی که یکمی غیرمرتبط با اینجا بود می خوام یه عکس با توضیحش رو بزارم بلکم بروبچ پیداشون بشه
//
مشاهده پیوست 164543
اين شيرماده پس از شكار آهو متوجه مي شودكه شكارش بارداربوده، او سراسیمه میشود، نخست تلاش میکند که تا بچه را نجات دهد،
و از دریدن شکارش دست برمیدارد. اما وقتی نمیتواند بچه را نجات دهد بروی زمین در کنار شکارش دراز میکشد، عکاس بعدا پی میبرد که شیر سکته کرده است...
هنوز نتونستم از فكر كردن به اين عكس دست بر ندا ر م حتي اولين واكنش من اين بود كه مو هاي بدنم رو سيخ شد!!! ... جدا اتفاق بسيار شگرف و حيرت انگيزيه ... واقعا احساس عجيبيه ... كار اين شير ماده به ما انسانها نشو ن ميده كه حتي حيو ا نات هم بيشتر از بعضي انسانها نسبت به همنو ع خودشو ن رحم و مر و ت دارند . همگي مخلو قات خد ا و ند بزرگ و متعال هستيم . چرا گاهي اين قدر نسبت به يكديگر بي تفاوت ميشيم تا جايي كه فر ا مو ش مي كنيم اشرف مخلوقات يعني انسان هستيم ؟؟؟ ...
باز نيز از ارسال اين عكس بي نظير از شما ممنونم . سياوش جان.
hossein137
مدیر بازنشسته
شما ها خجالت نمیکشید؟
من اصن پست نزدم شما ینی نباید نگران من بشید؟
عجب ادمایی هستیدا
من که نگران شدم :دی
بقیه رو نمیدونم.
----------
پ.ن: سلام
این کارهای لعنتی پس کی تموم میشه.
دیشب بعد از گذشت خیلی از روزها :دی رفته بودیم تفریح مثلا"
میدون شاه (همون میدون امام خودمون) انقدر شلوغ بود که فکر کردم اشتباهی اومدم.
یکی دو تا عکس هم گرفتم که بعدا" میگذارم
1-نهشما ها خجالت نمیکشید؟
من اصن پست نزدم شما ینی نباید نگران من بشید؟
عجب ادمایی هستیدا
2-نه
3- من که به شخصه فرشته ام :دی
@ آرام:
من که خیلی نگران شدم نکنه امتحانت رو خوب داده باشی!
@ سیاوش و سامان:
این عکس ها رو یه جا یک بحث مفصل راجع بهشون خوندم و یادمه آخرش نوشته بودند که داستانش دروغه و هیچ سکته ای در کار نبوده! ظاهرا مثل این که زیاد پیش میاد حیوونای وحشی یه موجود حامله رو بخورند و هیچ عذاب وجدانی هم نمی گیرند از این بابت. :دی
من که خیلی نگران شدم نکنه امتحانت رو خوب داده باشی!
@ سیاوش و سامان:
این عکس ها رو یه جا یک بحث مفصل راجع بهشون خوندم و یادمه آخرش نوشته بودند که داستانش دروغه و هیچ سکته ای در کار نبوده! ظاهرا مثل این که زیاد پیش میاد حیوونای وحشی یه موجود حامله رو بخورند و هیچ عذاب وجدانی هم نمی گیرند از این بابت. :دی
سلام بچه ها
خوبين؟
چه خبر ها؟
خوبين؟
چه خبر ها؟
فردا امتحان دارم
دو صفحه خوندم فقط
خوش خوشان پاشدم رفتم کنسرت شهرام شکوهیمشاهده پیوست 164227
تا به این لحظه هیچی بارم نیست
خدا کمک کنه فقط
شب زنده داری و این حرفا
خوب بود كنسرتش؟
تو تهران كه تو برج ميلاد تاحالا بهش ندادن
بلده رو صحنه نشون بده خودشو ؟
كنسرت جو داشت يا بي روح بود؟ پ ن :
به نظرم بهترين كنسرت ها :
كنسرت هاي احسان خواجه اميري ، رضا يزداني ؛ گروه 7 ، ؛ محسن يگانه ؛ و بنيامين رو خيلي دوز دالم
؛ اين پسره مازيار فلاحي خيلي احساسي ميشه كنسرتش يه جوريه
محمود باز منو ضایع کردی
+ خوب مشتی :دی اگه زیاد پیش میومد که حیوونای وحشی یه موجود حامله رو بخورن که دیگه این عکس معنی نداشت : )))
محموت یه بوس بده بیاد
//
ببینم این یکی رو کسی می تونه تکذیب کنه یا نه
تصاویر رو میزارم تو اسپویلر که پست طولانی نشه :
فکر نکنم توضیح خاصی بخواد ! همنطور که می بینید قورباغه سنجاب رو نجات داده : ))
Last edited:
- Saman -
Registered User
- تاریخ عضویت
- 3 دسامبر 2007
- نوشته‌ها
- 317
- لایک‌ها
- 761
@ آرام:
من که خیلی نگران شدم نکنه امتحانت رو خوب داده باشی!
@ سیاوش و سامان:
این عکس ها رو یه جا یک بحث مفصل راجع بهشون خوندم و یادمه آخرش نوشته بودند که داستانش دروغه و هیچ سکته ای در کار نبوده! ظاهرا مثل این که زیاد پیش میاد حیوونای وحشی یه موجود حامله رو بخورند و هیچ عذاب وجدانی هم نمی گیرند از این بابت. :دی
والا چي بگم . من صرفا به شرحي كه سياو ش جان گذاشته بودند اتكا كرد م و از صحت و سقم واقعه خبري ندار م ... و لي سور س اين عكس رو داريد ؟ امكانش هست لينك بحثي كه در مو رد عكس بوده قرار بديد ؟ تا اطلاعات بيشتري دستگيرم بشه ...
محمود باز منو ضایع کردی...
+ خوب مشتی :دی اگه زیاد پیش میومد که حیوونای وحشی یه موجود حامله رو بخورن که دیگه این عکس معنی نداشت : )))
//
ببینم این یکی رو کسی می تونه تکذیب کنه یا نه
تصاویر رو میزارم تو اسپویلر که پست طولانی نشه :
مشاهده پیوست 164922
مشاهده پیوست 164923
مشاهده پیوست 164924
مشاهده پیوست 164925
مشاهده پیوست 164926
فکر نکنم توضیح خاصی بخواد ! همنطور که می بینید قورباغه سنجاب رو نجات داده : ))
مرسي ... خيلي جالب بود ... آفرين بر اين قور باغه كه سنجاب را نجات داده . . در يك كلام حس حيو ان دوستي اين قورباغه كوچك تحسين بر انگيزه . .
Last edited:
- تاریخ عضویت
- 26 جولای 2007
- نوشته‌ها
- 6,356
- لایک‌ها
- 5,482
خوب بود كنسرتش؟
تو تهران كه تو برج ميلاد تاحالا بهش ندادن
بلده رو صحنه نشون بده خودشو ؟
پ ن :
به نظرم بهترين كنسرت ها :
كنسرت هاي احسان خواجه اميري ، رضا يزداني ؛ گروه 7 ، ؛ محسن يگانه ؛ و بنيامين رو خيلي دوز دالم
؛ اين پسره مازيار فلاحي خيلي احساسي ميشه كنسرتش يه جوريه
اره خیلی خوب بود
من ک خیلی خوشم اومد
موقع رو صحنه اومدن اصلا ناز نکرد
بلافاصله اومد!گفت سلام من زیاد اهل حرف زدن نیستم اولین اهنگمونُ اجرا میکنیم:blink:
فکر کنم بیشتر خجالت کشید بنده خدا
مردم هم باهاش میخوندن اهنگا رو
واسه اهنگ من و تو که رسما خودکشی کردن همه رو مردم میخوندن
یه گروه باحالی هم داشت لامصب
بی روح هم نبود اصن من ک دوس داشتم
کنسرت محسن یگانه ک نگوووووووووووووووووووووووو
محسن یگانه اگه یکم تماشی چی اهل حال داشته باشه میترکونه
منتها یه ایرادی داره اونم اینکه تا بیاد رو صحنه دق میکنی
صداشو میشنویا ولی خودشو نمیینی اصن یه وضی