سلام حسین جان خوبی؟خوشحالم میبینمت نه عزیز شمارو نگفتم کیکاووسو میگفتم که 0 داد :دی
زود باش ما منتظر عکسیم
چه خوب که دیدت عوض میشه آدم هر سال که میگذره حس میکنه یه سری چیزای بیشتری درک میکنه کلا دید آدم عوض میشه و این نشونه خیلی خوبیه ایشالا همی
شه موفق باشی
سلام هورسا خانم.ببخشید.مثل این که نوشته تون رو درست نخونده بودم.
عکس ها هم حتما" میذارم.میون اون عکس هایی که گرفتم فکر کنم یکی یا دو تاش خوب شد و بقیه معمولی یا افتضاح :wacko:
لب دریا باد میومد.دوربینم هم زیاد جالب نیست.تازه روز آخر هم خورد زمین لنزش گیر میکرد.از یه طرف دیگه بهش فشار آوردم تا درست بشه

فکر کردم دیگه دوربینم رفت.حالم گرفته بود.چون یه کم روش حساسم.بعد دیدم دوباره داره کار میکنه.خر کیف شده بودم :دی
شب آخر هم دم غروب قرار بود خورشید از طرفی که من میخوام بره :دی.تو همین متل قو(که به لطف دوستان و شمالی ها از راز این اسم پرده برداری کردیم) یک برج دارند میسازند فکر کنم اسمش برج قو باشه.یک جئرثقیل هم روی سقفش هست که قلابش به طرف دریاست.خورشید داشت کم کم میرفت طرف این ساختمون.با خودم گفتم حداقل غروب دریا رو که نشد ببینیم.غروب پشت این برج یا به شکلی آویزون به جئرثقیل رو ازش عکس بگیریم.بعد یهویی دیدیم داره میره یه طرف دیگه.اصلا" یه وضعی بود :دی
شبش هم ماه پایین بود.قشنگ هم بود.ما یک کیلومتر لب ساحل راه رفتیم تا از نزدیکتر عکسی بگیریم.بعد یه دفعه انقدر کم نور شد که حد نداشت :blink: ما رو اسکل کرده بودند این دو تا.بعدش دوباره ماه اومد بالا و نورش هم مثل قبل شد :blink: من چشممام رو میمالیدم که آیا درست میبینم؟
ممنونم.راستش وضعیتم معلوم نیست.نمیدونم آخر این تغییرات به کجا میرسه
سلام حسین
مشاهده پیوست 145366
دلم ما هم برات تنگ شده بود
مشاهده پیوست 145376
یعنی تو میخوای بگی هیچ مورد مورچه آزاری تو پروندت نداری؟
مشاهده پیوست 145377
سلام آرام جان.راستش مورچه که زیاد آزار دادم.منتها محض شوخی گفتم.فکر نکنم بچه ای باشه که مورچه آزاری نداشته باشه .لول
جدا پسرها بهتر از دختران من برادرم تمام غذاهارو بلده بپزه البته یه چند سالی خارج از کشور زندگی کرده همه چی بلده حتی کشک بادمجون اونوقت من اصلا بلدنیستم البته نه که بلد نباشم ولی خوب وقت نمیکنم واقعا قبلا که درس بود بعدم از ترم آخر رفتم سر کار
بعدم بابام من کار کنم ناراحت میشه .:دی .میگه به این بچم کار نگین مامانم هم بیچاره خیلی احساس مسولیت میکنه همیشه خودش میپزه .ولی یکی 2 بار آشپزی کردم 1 بار آش شله قلمکار پختم چون عاشق آشم یه بار هم الان اسمش یادم رفته خرما وگردو و آردداره چی بود؟عالی شده بود .
حالا همش سرکوفت داداشم رو سر منه
من که تو کار سرکوفت نیستم ولی میتونم بگم تو خانوداه ی ما همه مزه ی ماکارونی ای که من و داداشم بپزیم رو دوست دارند.یه جورایی ماکارونی های ما تکه بیشتر اوقات.
و بعدش هم سالاد کاهو.سالادی که کاهوهاش با دقت ریز شده باشند.خیار هاش زیاد کلفت نباشند و درست ورقه شده باشند.بعد سسش هم زیاد چرب نباشه و به مقدار بهش آبلیمو و آویشن و ... اضافه کنی.جدا از اون وقتی دوست داشته باشی سالاد درست کنی و به کارت احترام بذاری.اونوقت میشه گفت سالادت عالی میشه
سوال من هم هست :blink: