جملات بامزه ی فامیل دور:
- یه وقتایی حسش نیست غصه بخوری،غصه رسما تورو
میخوره!
- بیشترین شکست هایی که تو زندگیم خوردم بخاطر دروغهایی بود که باید میگفتم و نگفتم!
- شانس یکبار در خونه آدم رو میزنه،بدشانسی دستش رو از رو زنگ بر نمیداره،بدبختی هم که کلا کلید داره !
- وقتی توی یک رابطه دچار احساسات شدید شدی، بدون خودت نیستی،خر درونته!
- انقدر الکی خندیدم که وقتی ناراحتم کسی جدیم نمیگیره!
- آقای مجری ما بی تربیت نیستیم،تربیت داریم منتها صلاح نمیدونیم ازش استفاده کنیم!
- بعضی ها اینقدر قشنگ دروغ میگن،آدم حیفش میاد باور نکنه!
- بطور مشکوکی داره بهم خوش میگذره،فکر کنم دارم میمیرم!
- یه عده آدم هستن که میفهمن که نفهمن اما نمیفهمن که میفهمیم نفهمن!
- باور کنید بعضی وقتها "باشه مرسی " یعنی خفه شو!
- من نظرمو به کسی تحمیل نمیکنم،اما کسی که نظرش با من مخالف است خر است،تمام شد رفت!
- بعضی وقتها ما کسی رو دوست داریم اما او نمیفهمد،بعضی وقتها کسی مارا دوست دارد ما نمیفهمیم،خلاصه یه مشت نفهم دور هم جمع شدیم تشکیل اجتماع دادیم!
======================
داستان آخر شب"مجراهای آغوی همساده سطل آب جوش"
مجری: آقای همساده چرا اینجوری شدین!؟ سوختین!؟
همساده: آقو این دیو شما گفت در راستای کمک به بیماران ALS یه سطل آب جوش بریزیم رو خودمون
مجری: منظورش آب یخ بود!
همساده: واقعاٌ خیلی قشنگ تر میشد اگه شفاف سازی میکرد!
مجری: خب چرا نرفتین بیمارستان!؟
همساده: رفتیم،جریان رو براشو تعریف کردیم در حالی که به شدت منتظر بودیم ازمون تقدیر شه مارو بخاطر هدر دادن آب گرفتن به حد مرگ زدن بعدم عین سگ از بیمارستان انداختن بیرون!
- یه وقتایی حسش نیست غصه بخوری،غصه رسما تورو
میخوره!
- بیشترین شکست هایی که تو زندگیم خوردم بخاطر دروغهایی بود که باید میگفتم و نگفتم!
- شانس یکبار در خونه آدم رو میزنه،بدشانسی دستش رو از رو زنگ بر نمیداره،بدبختی هم که کلا کلید داره !
- وقتی توی یک رابطه دچار احساسات شدید شدی، بدون خودت نیستی،خر درونته!
- انقدر الکی خندیدم که وقتی ناراحتم کسی جدیم نمیگیره!
- آقای مجری ما بی تربیت نیستیم،تربیت داریم منتها صلاح نمیدونیم ازش استفاده کنیم!
- بعضی ها اینقدر قشنگ دروغ میگن،آدم حیفش میاد باور نکنه!
- بطور مشکوکی داره بهم خوش میگذره،فکر کنم دارم میمیرم!
- یه عده آدم هستن که میفهمن که نفهمن اما نمیفهمن که میفهمیم نفهمن!
- باور کنید بعضی وقتها "باشه مرسی " یعنی خفه شو!
- من نظرمو به کسی تحمیل نمیکنم،اما کسی که نظرش با من مخالف است خر است،تمام شد رفت!
- بعضی وقتها ما کسی رو دوست داریم اما او نمیفهمد،بعضی وقتها کسی مارا دوست دارد ما نمیفهمیم،خلاصه یه مشت نفهم دور هم جمع شدیم تشکیل اجتماع دادیم!
======================
داستان آخر شب"مجراهای آغوی همساده سطل آب جوش"
مجری: آقای همساده چرا اینجوری شدین!؟ سوختین!؟
همساده: آقو این دیو شما گفت در راستای کمک به بیماران ALS یه سطل آب جوش بریزیم رو خودمون
مجری: منظورش آب یخ بود!
همساده: واقعاٌ خیلی قشنگ تر میشد اگه شفاف سازی میکرد!
مجری: خب چرا نرفتین بیمارستان!؟
همساده: رفتیم،جریان رو براشو تعریف کردیم در حالی که به شدت منتظر بودیم ازمون تقدیر شه مارو بخاطر هدر دادن آب گرفتن به حد مرگ زدن بعدم عین سگ از بیمارستان انداختن بیرون!
Last edited: