• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

ツ ツ لــبخنـــد بـــرای ثانیــــه ای . . . ^_^

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ

دخترا زمانی که دوستاشون صداشون میکنن :
فیفی ، فافا، سیسی، پارمیدا، شاپرک، نانا، ...
.
.
.
.
.
.
حالا سره کلاس موقع حضور غیاب استاد :
طلعت ، ام البنین، مارچوبه، گرمابه، عظیمه، سکینه،...

نخند دختره دیگه دوس داره اسمش شیک باشه

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

يه توصيه ي علمي به آقايوني که ميخوان برن خواستگاري;
به مادر عروس بگين من فکر کردم شما خواهر بزرگترشين!

يعني تأثيري که اين جمله داره آب در ميزان نفوذ پذيري خاک نداره!!!

 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
یعنی من عاشق این 7575 هستم
اس خالیم بهش میدم جوابمو میده قربونش برم
صبح از شدت عشقی که بهش دارم اس دادم میای بریم حلقه ازدواج بخریم فردا!!!
میدونید درجواب چی گفت شاید باورتون نشه وقتی خووندم اشک تو چشام جمع شد
گفت:تا24ساعت دیگر منتظر باشید:)):oops:
 

G✪✪GLE

Registered User
تاریخ عضویت
11 آگوست 2014
نوشته‌ها
337
لایک‌ها
109
سن
47
دوستم آیفون خریده، گفت ضد ضربه است بیا امتحان کن،
اصن اپل پول ضد ضربه بودنشُ میگیره که انقدر گرونه،
با نوکیا 1100 زدم رو گوشیش از وسط نصف شد
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
یکی از دوستان تعریف می کرد و می گفت :
طرف برای آمارگیری اومده به بابام میگه چندتا بچه داری؟
بابام میگه:هیچی
آمارگیره میگه: توشناسنامه که اسم یکی نوشته؟
بابام میگه:آها اینو میگی؟این دکوریه،هروقت اینترنت قطع بشه میاد تو حال یه دورمیزنه و میره تواتاق،درهمین حد...

====================


به رفیقم میگم توکه عشقت خوشگله چرا بهش خیانت میکنی؟ گفت چلوکباب هم خوشمزه ومجلسیه. ولی خوب من کشک بادمجون هم دوست دارم.
یعنی خداوکیلی حرفش قانع کننده بود :))))


 

javadyazdani

Registered User
تاریخ عضویت
29 اکتبر 2012
نوشته‌ها
5,465
لایک‌ها
10,633
آدم خواره با پسرش دنبال غذا بودن
يه زن چاق ميبينن پسره ميگه: بابا اينو بخوريم؟
بابا ميگه: اين پر چربيه پسرم مريض ميشيم!

ميرن جلوتر يه زن لاغر ميبينن پسره ميگه: اينو بخوريم؟
بابا ميگه: نه اين استخون خاليه بابا.
ميرسن به يه زن خوشگل و خوش هيکل پسره ميگه: اينو ديگه بخوريم ديگه بابا
بابا ميگه:
نه اين حيفه؛ اينو ميبريم خونه؛ مامانتو ميخوريم....!!
 
Last edited:

Soroush-S

Registered User
تاریخ عضویت
11 ژوئن 2012
نوشته‌ها
940
لایک‌ها
523
محل سکونت
Guilan
رفتم خواستگاری

تو اتاق دختره پرسیده نظره شما راجبه مهریه چیه؟؟
منم گفتم ۲ تا ربع سکه به نیت دو طفلان مسلم

دیگه هیچی
پرتم کردن بیرون!
مردم چه بی اعتقاد و بی دین شدن

والااااااااا
s23.gif
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
========================================================
انگار همين ديروز بود، بوققققق (!!!) تو تلويزيون گفت : " آيا مشکل ما مدل موي جووناي ماست؟ ما يايد اقتصاد رو درست کنيم"، خيلي شانس آورديم نميخواست مدل موي ما رو درست کنه. وگرنه الآن همه کچل بوديم
grin.gif

========================================================
به بقال سر کوچمون ميگم جنگ ميشه،ميگه نگران نباش.اسراييلو ميزنيم،امارات و عربستانم ميزنيم!احمق فك كرده پِلي استيشنه و دسته بازي اونا خرابه!
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟
میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را
طلاق دهد ؟
شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است
پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد
پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد
سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن
زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :
چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد
سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد وآن زن به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید
و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد
و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد
سپس شیطان گفت : اکنون من به مکر زنان اعتراف می کنم
و آن زن گفت :کمی صبر کن
نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم؟؟؟!!!
شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟؟
آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت
همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به
خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم
و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم
و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را برگرداند به خانه اش.
و الان شیطان در بیمارستان روانی به سر میبرد
و اطلاعات دیگری از شیطان نداریم
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
اینقد که من توی این سالها واسه برنامه ۹۰ اس ام اس فرستادم ،
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
واسه جنیفر لوپز فرستاده بودم الان عاشقم شده بود


===========================

بدشانسی یعنی تو مترو دیدم یه دختره هی داره نگاه میکنه به من میخنده , گفتم چه آماری میده , منم شروع کردم خنده بازی و ضایع بازی جلوش , یه نیم ساعتی مشغول بودیم , خواست پیاده بشه از کنار من که رد میشد گفت زیپ شلوارتو ببند با اون شرت مامان دوز ضایع ....

============

ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﺍﺗﻮﺑﺎﻥ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﺭﻭ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩﻩ
ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻫﻢ ﺍﺻﻼ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺭﻓﺘﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻮﻕ ﻣﯿﺰﺩﻡ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪ.
ﺁﺧﺮﺵ ﺭﻓﺘﻢ ﺟﻠﻮﺵ ﻭ ﺳﺮﻋﺘﻤﻮ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ :
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﺍﺕ ﻧﯿﺲ ؟؟؟
ﯾﺪﻓﻌﻪ ﺩﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﺯﺩ ﺗﻮ ﺳﺮﺷﻮ ﮔﻔﺖ :
ﺍﺻﻐﺮ ﭘﺲ ﻧﻨﺖ ﮐﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭ؟؟!!!!
.
 
Last edited:

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
فکر کنم خدا داره یه فصل جدید رو تست میکنه!
اینجوریه که
صبح با بهار شروع میشه ،
ظهر تابستون میشه ،
اوایل شب پائیزه،
آخرای شب دیگه زمستون و ...
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
یادش بخیر
یه تفریح سالمی که داشتیم تو نوجونی این بود که
شبا با بچه های محل میشستیم راجب جن و روح صحبت میکردیم و هممون از ترس زهر ترک میشدیم :p
خدایش کیا از این کارا میکردن ؟ :D

+++++++++++++++++++++++++++++++++++
سر كلاس بوديم. استاد گفت:
چقدر زمان داريم؟
گفتم: در حد دو جمله كه با بيننده ها خداحافظي كنيم..!
عوضي بيرونم كرد!
خب اعصاب نداري ميگفتي از اتاق فرمان واست وقت ميگرفتم..!!!! :p
 

Denay

Registered User
تاریخ عضویت
29 دسامبر 2012
نوشته‌ها
612
لایک‌ها
2,885
محل سکونت
Tehran
بعضیا رو پله برقی یه جوری ژست میگیرن میان پایین
انگار همین الان پروازشون مستقیم از نیویورک نشسته!
__________________________
رفیق یارو ازش پرسید :
به نظرت واسه تولد نامزدم چی بخرم که غافلگیر بشه ؟
گفت: شماره پاش رو بپرس ، بعد براش روسری بخر
غافلگیر میشه !


Sent from my iPhone  using Tapatalk
 

Denay

Registered User
تاریخ عضویت
29 دسامبر 2012
نوشته‌ها
612
لایک‌ها
2,885
محل سکونت
Tehran
از برادران راهنمایی و رانندگی عاجزانه تقاضا دارم
جوووون مادرتون این عکس هایی که کمربند نبستم رو تکی بفرستین دم خونه
نه با عکس بغل دستی!!
زنم داره طلاق میگیره!!
مییییفهمیییین طلاااااق !!



Sent from my iPhone  using Tapatalk
 

Denay

Registered User
تاریخ عضویت
29 دسامبر 2012
نوشته‌ها
612
لایک‌ها
2,885
محل سکونت
Tehran
دیروز بعداز 24 ساعت خرابی اینترنت ، بابام اومده میگه : دو روزه گوشیمو زدم شارژ ولی باطریش پر نمیشه
رفتم نگاه کردم دیدم زده به پریز تلفن
حالا کاری به این ندارم اپراتور بدبخت هی میگفت : خرابی از خودتونه
منم میگفتم : خرابی از عمته!!!


Sent from my iPhone  using Tapatalk
 

Denay

Registered User
تاریخ عضویت
29 دسامبر 2012
نوشته‌ها
612
لایک‌ها
2,885
محل سکونت
Tehran
تنها کسی که از صمیم قلبش بمن گفت :
I love you
عروسک دختر خالم بود، اونم باید فشارش میدادم تا بگه…!!!
میفهمی؟؟ فشار….. تحت فشار بود که گفت….!!!!
_____________________________
میگن هیچ کجا مثل خونه خود ادم نمیشه
زر مفت میزنن
رفته بودم هتل 5 ستاره
به همین برکت قسم نمیخواستم برگردم با لگد برم گردوندن !


Sent from my iPhone  using Tapatalk
 

Denay

Registered User
تاریخ عضویت
29 دسامبر 2012
نوشته‌ها
612
لایک‌ها
2,885
محل سکونت
Tehran
باز ما دو تومن شارژ کردیم و این ایرانسل شروع کرد ..
آقا من نمیخوام پولدار شم ..
گنج نمیخوام..
صندقچه سکه طلا نمیخوام..
پیشوازای ویژه نمیخوام..
آیفون 5 نمیخوام..
مزدا 3 نمیخوام..
تو سرت بخوره اون #7* …
ما اصن میخوایم شارژ را گران بخریم از بقالی..
آخه بدبخته گدا گشنه دو تومن چیه که میخوای از چنگ من درش بیاری؟
اصن از همون وقتی که رابطه ی منو با همراه اول خراب کردی باید میفهمیدم قصدت تیغ زدنه
کثثثثثثثثثثثثثثثثثثثافتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت


Sent from my iPhone  using Tapatalk
 

aliandre

Registered User
تاریخ عضویت
23 آگوست 2012
نوشته‌ها
1,449
لایک‌ها
737
سن
32
محل سکونت
Arak
سر امتحان شهری دختره اومد نشست
پشت فرمون
سرهنگه گفت خانوم روشن کن
برو عقب..
.دختره ماشینو روشن کرد
پیاده شد رفت عقب نشست............دیگه کسی سرهنگ و از اون روز ندیده
-----_----------------------_-----------_
رﻭﺯی ﺟﻮانی اﺯ اندیشمندی ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮا اﻧﺴﺎن ها این قدﺭ ﺑﺮای ﭘﻮﻝ، ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭا می ﺁﺯاﺭﻧﺪ و ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺪی می کنند؟ اندیشمند ﻗﻮطی ﻛﺒﺮیتی اﺯ ﺟﻴﺐ ﺩﺭآﻭﺭﺩ، ﺳﻪ چوب ﻛﺒﺮﻳﺖ ﺭا در دست ﮔﺮﻓﺖ… اما سریعا ﺩﻭ چوب کبریت ﺭا ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﻗﻮطی ﻧﻬﺎﺩ. ﺁﻥ یک عدد چوب کبریت باقی مانده ﺭا ﻧﺼﻒ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻧﺼﻔﻪ ﻛﻪ ﻧﻮک ﺗﻴﺰی ﺩاﺷﺖ ﻻی ﺩﻧﺪاﻥ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺗﻤﻴﺰ ﻛﺮﺩ و ﮔﻔﺖ: نمی دانم!
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
تفاوت پسرا و ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﻌﺪ ﺣﻤﺎﻡ


ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﻌﺪ ﺣﻤﺎﻡ :
ﺣﻮﻟﻪ ...
ﺳﺸﻮﺍﺭ ....
ﮐﺮﻡ ﺩﺳﺖ ....
ﻣﺎﻡ .....
ﮐﺮﻡ ﺻﻮﺭﺕ ....
ﻟﻮﺳﯿﻮﻥ .....
ﻋﻄﺮ ....
ﺩﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﺯﻝ ﺯﺩﻥ ﺟﻠﻮ ﺍﯾﯿﻨﻪ ...


ﺍﻣﺎ ﭘﺴﺮﺍ ...
. .
. .
. .
. .
. ﻧﻨﻪ ﺷﻮﺭﺗﻢ ﮐﻮ ..
..
..
..
. .
..
..
10 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ
... ﻧﻨﻪ ﺷﻮﺭﺗﻤﻮ ﮐﺠﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ..
30 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ..
ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﻫﻤﻮﻥ ﻗﺒﻠﯿﺮﻭ ﺑﺮﻋﮑﺲ ﭘﻮﺷﯿﺪﻡ


============================

جیگر عاشق میشود


10624640_1468567203411589_1129188466955939227_n.jpg


مجری: جیگر تو چرا امروز انقدر ساکتی؟


جیگر: عاشق شدم!


مجری: بله!؟ مگه خرا هم عاشق میشن!؟


فامیل: آقای مجری با این مهریه های امروزی دیگه فقط خران که عاشق میشن!


جیگر: جیگرم! جیگرم! جیگرم!


مجری: خب حالا طرف کی هست!؟ ایشون هم مثل شما خر...ببخشید جیگره!؟


فامیل: آقای مجری حتماٌ خره که قبول کرده زن این شه دیگه!


جیگر: نه...مثل من نیست! آهوئه! آهوئه! آهوئه!


فامیل: رفتی عاشق آهو شدی الاغ!؟ تو با این اعتماد به نفست باید سلطان جنگل میشدی!



 
Last edited:

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
دانشجويی پس از آنكه در درس منطق نمره نياورد، به استادش پیغام زد که: "‌استاد، شما واقعن چيزی در مورد موضوع اين درس می دانيد؟"
استاد در جواب گفت: "بله حتمن، در غير اينصورت نمی توانستم يك استاد باشم."
دانشجو در ادامه نوشت: "‌بسيار خوب، من مايلم از شما يك سوال بپرسم. اگر جواب صحيح داديد، من نمره ام را قبول می كنم. در غير اينصورت، از شما می خواهم به من نمره ی قبولی بدهيد."
استاد قبول كرد و دانشجو پرسيد: "آن چيست كه قانونی است ولی منطقی نيست، منطقی است ولی قانونی نيست، و نه قانونی است و نه منطقی؟"
استاد پس از تامل طولانی نتوانست جواب بدهد و مجبور شد نمره ی قبولی درس را به دانشجو بدهد.
.
.
.
.
.
.
.
.
بعد از مدتی، استاد با شاگردش تلفنی تماس گرفت و جواب سوال را پرسيد و شاگرد بلافاصله جواب داد: "استاد شما 63 سال داريد و با يك خانم 30 ساله ازدواج كرده ايد كه البته قانونی است ولی منطقی نيست. همسر شما يك معشوقه ی 25 ساله دارد كه منطقی است ولی قانونی نيست؛ و اين حقيقت كه شما به معشوقه ی همسرتان نمره ی قبولی داديد در صورتی كه بايد آن درس را رد می شد نه قانونی است و نه منطقی.
 
بالا