با سلام خدمت دوستانی که توی این چند وقته باهم آشنا شدیم . . . .
کامل واستون تعریف میکنم پس اگر زیاد شد ببخشید . . . .
اول بگم واسه اونایی که منو نمیشناسن . . . کد مازاد و فوق دیپلم از تهران . . .
از شب قبلش میگم که اینجا هم سوت و کور بود . . . .
واقعا از بس که درباره کدم فکر کرده بودم دیگه گیج شده بودم و واقعا بیخیاله همه چیز شدم . .. .
عجیب بود واسم دیشب خیلی خوب خوابیدم نه خواب سربازی دیدم نه نصفه شبی بیدار شدم . . . .
تا ساعت 12 ظهر خواب بودم البته ساعت 2 شب خوابیده بودم . . . صبح بیدار شدم تا کارامو راستو ریس کردم
شد 1 / 45 . . .ساعت 2 از خونه زدم بیرون . . . تا دم میدون **** خودمو نفرین میکردم واسه بد شانسیم ولی اگر کامل بخونید متوجه میشید اشتباه کردم . . .
جالب بود اولین بار توی عمرم دیدم یه راننده اتوبوس دعوا میکنه اونم چه دعوایی . . . بکش بکش . . .
طوری بود که خودمم جو گیر نزدیک بود بشم برم قاطی دعوا دقیقا 10 دقیقه اینا دعوا کردن. . . اونم چی همون
موقعی که ساعت 2/30 شده و من هنوز به میدون انقلاب هم نرسیدم . . . ( مسیر من برای میدون **** . . .
1) میدون انقلاب 2)سوار شدن اتوبوس ( بی آر تی) تا زیر پل چوبی 3) بقیش پیاده چون نزدیکه )
آقا با چه بدبختی ساعت 3 / 10 دقیقه رسیدم میدون **** . . .
اوه اوه اوه ه ه . . . . حالا بیا و درستش کن . . . مگه بابا ننه ها یکی دو نفر بودن ؟؟؟؟؟؟ اونا از مشمولین بیشتر بودن
.. . و جالب بود یکی دو تاشون یه طوری به در ورودی چسبیده بودن که اصلا نمیشد برم تو ( بازم دمه گروهبان وظیفه دم درب گرم کمک کرد برم تو )
نزدیک بود با اون مرتیکه دعوام بشه هر چی میگفتم ببخشید . . .اجازه میدین رد شم برم تو ؟؟؟؟ اون اصلا طوری چسبیده بود به میله های در که انگار ضریح آقا رو گرفته . . . .
بگزریم فکر کنم حالا فهمیدین که چقدر به شانسم بدوبیراه میگفتم . . . .
(در ضمن اقایون مثلا دیگه بزرگ شدیم . . . ترو خدا بابا ننه هاتونو نیارید میدون **** . . . چند نفرم با خواهر برادر
شیر خوارشون اومده بودن که جای تاسف داره . . . .
خلاصه بعد از هفت خان رستم وارد حیاط شدیم و اکثر بچه های لیسانسی زیر اون سایه بوم بزرگ نشسته بودن ( مثل نماز جمعه )
قبل از ما که حدود 46 نفر میشدیم همه فوق دیپلم هارو که راس ساعت 3 بعد از ظهر اومده بودن رو که حدودا 80 نفری بودن یه گوشه جمع کرده بودن . . .
و اجازه نمیدادن ماها که دیر اومدیم بریم قاطی اونا بشیم ( انصافا شانس اووردم چون میخواستم برم یواشکی قاطی اونا . . . چرا نرفتمو خدا میدونه . . . )
خلاصه به بچه های اونجا که اکثرا لیسانس بودم گرم گرفتم و از بینشون چنتا فوق دیپلم باحال و با شخصیتم پیدا کردم . . .
تا گفتن همه بشینن . . . . سرهنگه اومدش فکر کنم شهرستانی بود چون لهجه داشت . . .
بنده خدا تا اولین کلمه رو با لهجه گفت همه زدن زیر خنده . . . . خیلی ناراحت شدم چون بنده خدا داره واسه ما زحمت میکشه . . .
خلاصه گفتن فوق دیپلما برن اون سمت حیاط . . . . همه رفتیم . . . یه سگ توله صفرم اونجا بود هی میترسوندمون . . . .
هی میگفت بدترین جا مال شماست و از این حرفا . . . .
اول لیسانسارو خوندن تا اونجایی که من شنیدم و دیدم اکثرا پادگان مالک اشتر (نیروی انتظامی اراک)
خیلیا جیغ و داد میکردن که ما انتظامی نمیریم و از این حرفا و کاریش نمیشد کرد
اینو هم بگم اون دسته اول فوق دیپلما رو که زود اومده بودن و نزاشتن ماها بریم قاطیشون همورو 04 بیرجند و چند نفری رو هم 05 کرمان فرستادن









وای خدایا شکرت من که اگر نیروی زمینی اونم کرمان یا بیرجند میرفتم خود کشی میکردم . . . اگر نیروی انتظامی میوفتادم که میرفتم جز گروه ریگی . . . .
در ضمن **** هم نیروی مازاد ور نداشت پس بنابراین دلمونو صابون نزدیم . . . .
شاید بهترین جا توی تقسیمات من و گروه 46 نفری فوق دیپلما افتادن . . . .
کجا ؟ ؟ ؟ ؟
نیروی دریایی سیرجان ( دریایی ارتش )
خب دیگه بچه ها اینم از سرنوشت من . . . که چقدر به بدشانسیم گلایه میکردم . . . آره اگر اون راننده اتوبوسه 10 دقیقه دعوا نمیکرد و من 10 دقیقه دیر نمیرسیدم الان 04 بیرجند بودم . . .
ولی بهترین تقسیم رو تو کد مازاد داشتم . . . فقط نیروی انتظامی و نیروی زمینی ارتش نیرو میگرفت . . .. دریایی نیرو کم میخواست
چه بسا من خودمم خیلی زیاد دوست دارم برم دریایی . . . لباسش که معرکه است . . .
نمیگم بهترین جا و آس ترین جا افتادم ولی توی مازادا بهترین همین بود . . .
همش قسمت بود . . . . ای بابا هیچی از اونجا نمیدونم هیچی . . . . ای کاش زودتر میگفتن بهم . .
حالا فردا باید برم ساعت 5 بعد از ظهر . . .
نیروی دریایی سیرجان 2 سال عمرمونو هدر میده . . .
شاید بدیش اینه که دیگه نمیتونم بیام تهران . . . . چون فکر نکنم پادگان داشته باشه . . . پس حلالم کنید . .
و بدونید که خودم دوست دارم دریایی ارتش رو . . .
خب دیگه دوستان عزیزی که به من لطف داشتن و جواب سوالاتمو دادن ممنونم مرسی از دوستان . . .
جلال . . . شهاب . . . . دوستایی که مازاد بودن و من اسمشونو نمیدونم . . . .
فدای همه . . . .