در این قسمت خواهیم پرداخت به آخرین کتاب تن تن به اسم "هنر الفبا".
هرژه 2 سال بعد از تن تن و پیكاروها، شروع به ساخت سناریو و طرح
های اولیه كتاب هنر الفبا نمود، اما ساخت این كتاب در اثر فوت وی در سال ۱۹۸۳ نا
تمام ماند. هر چند وی قبل از مرگ اعلام نموده بود كه علاقه ای به ادامه كارش توسط
افراد دیگر ندارد، اما افرادی اقدام به ساخت نسخه كامل این كتاب نمودند كه هیچكدام
با موفقیت خاصی روبه رو نشدند.سرانجام ادامه این کتاب به وسیله ایو رودیه(طراح
کانادایی) یکی از شاگردان هرژه در سال 1986 یعنی 3 سال پس از مرگ هرژه آغاز شد و 4
سال بعد یعنی در سال 1990 تکمیل گردید و 14 سال بعد و در سال 2004 به چاپ رسید.
داستان از این قرار است که کاپیتان صبح با صدای یک دارکوب بیدار
می شود و در همان زمان کاستافیوره به آن ها تلفن می کند. کاپیتان بعد از این که می
فهمد کاستافیوره پشت خط بوده سریع به بیرون از خانه و مولینسار می رود و در خیابان
گشتی می زند. در حین راه کاستافیوره را می بیند و سریع به نمایشگاهی که در کنارش
بوده می رود . و بعد چند لحظه کاستافیوره هم به آن نمایشگاه می آید. بعد از آشنایی
با راموناش و دیدار با کاستافیوره كاپیتان هادوك به پیشنهاد كاستافیوره یكی از آثار
هنری نمایشگاه هنر الفبا که توسط راموناش هنرمند و نقّاش جامائیکایی خلق شده را
خریداری و مدیر آن نمایشگاه به نام فورکار از کاپیتان درخواست ملاقات با تن تن را
می كند.در همان روز ژان ژاک موناستیر هنرمند و مجسمه ساز فرانسوی در حوالی سواحل
اسکاتلند به همراه قایق تفریحی خود ناپدید می شود و هم چنین در این بین امیر بن
کالیش اذاب و فرزندش شاهزاده عبدالله در اروپا به سر می برند و مشغول خریدهای هنری
هستند، و فردای آن روز که روز ملاقات تن تن با آقای فورکار بوده جسد سوخته ی وی را
به همراه اتومبیلش در بستر یک رودخانه خشک شده پیدا می کنند . تن تن به مرگ وی
مظنون شده و تحقیقات خود را آغاز می کند و در این راه چندین بار تهدید شده و مورد
سوءقصد قرار می گیرد سرانجام متوجه می شود که اعضای یك گروه مذهبی كه كاستافیوره به
تازگی در آن عضو شده است، در این ماجرا دست دارند، و به همین منظور و به دعوت
کاستافیوره راهی ایشیا جزیره ای خوش آب و هوا و سرسبز در ناپل ایتالیا می شود و
همان جا بار دیگر توسط اشخاصی ناشناس تهدید می شود و همان روز هم به ویلای اندادین
آکاس مغناطیس کار مشهور و سردسته گروه مذهبی می رود و آن جا با کاستافیوره، امیر بن
کالیش اذاب و فرزندش شاهزاده عبدالله، چند تن از هنرمندان و بازیگران مشهور
ایتالیایی، راموناش، آقای گیبونز و آقای تریکلر روبرو می شود و شب را نیز به همراه
کاپیتان هادوک در همان جا می گذراند و نیمه های شب به حمل و نقل هایی که در نزدیکی
انباری ویلا انجام می گیرد مشکوک می شود و برای سر در آوردن از ماجرا به همراه میلو
به انباری می رود و با مجسمه ها و نقّاشی هایی که اثر بزرگان هنری بودند روبرو می
شود و متوجّه می گردد همگی تقلّبی هستند همان لحظه آکاس به همراه مزدورانش سر می
رسد و تن تن را دستگیر کرده و برای او تعریف می کند که همه این کارها توسط راموناش
و به سرپرستی خود (آکاس) و افرادش تهیه شده و بسیاری از هنرمندان و هنرشناسان نیز
آن را تأیید نموده اند و هم چنین اعتراف می کند قتل موناستیر و فورکار به دست
افرادش انجام شده چون آن ها به راز آثار هنری تقلّبی وی پی پرده بودند سپس تصمیم می
گیرد تن تن را به وسیله پلی استر به مجسّمه تبدیل نمایند و او را نیز به عنوان یکی
از آثار هنری معرفی کنند امّا در همان لحظه کاپیتان که توسط میلو باخبر شده بود
سرمی رسد و تن تن را نجات می دهد و می خواهند از ویلا فرار کنند که توسط افراد آکاس
دستگیر شده و آکاس چهره واقعی خود را آشکار می کند و معلوم می شودوی همان شخصیت
خبیث و بدطینت داستان های تن تن یعنی روبرتو راستاپاپولوس است که با کمی جرّاحی
پلاستیک و اجیر کردن چند تبهکار دوباره به کارهای خلاف را از سرگرفته او تصمیم به
قتل تن تن و کاپیتان هادوک می گیرد امّا در همان لحظه پلیس که توسط ایگور واگنر
پیانیست خانم کاستافیوره باخبر شده بود سرمی رسد و پس از زدوخوردی کوتاه همدستان
راستاپاپولوس را دستگیر می کند امّا راستاپاپولوس موفّق به فرار می شود و تن تن و
کاپیتان را نیز همراه خود به کوهستان می برد و تصمیم به اعدام آن ها می گیرد و در
همین لحظه پلیس کوهستان را محاصره می کند و از راستاپاپولوس می خواهد خود را تسلیم
کند امّا راستاپاپولوس پلیس را تهدید می کند که در صورت ادامه تعقیب وی تن تن و
کاپیتان را خواهد کشت و به نصیحت های تن تن و کاپیتان مبنی بر اینکه خود را تسلیم
پلیس کند نیز گوش نمی دهد و به آن ها می گوید بعد از کشتن شما دو نفر خودکشی می کنم
و در حالی که داشت تن تن و کاپیتان را اعدام می کرد توسط راموناش که او را تا
کوهستان تعقیب کرده بود به درّه پرتاب می شود و به هلاکت می رسد و تن تن و کاپیتان
نجات می یابند راموناش نیز به آن ها می گوید به علّت فقر و گرسنگی به راستاپاپولوس
پیوسته بود و از همان زمان تبدیل به یک هنرمند مشهور شد. سرانجام ویلای
راستاپاپولوس توسط دولت ایتالیا و به منظور تشکّر و قدردانی به تن تن و کاپیتان
هادوک تعلّق می گیرد و آن ها به مارلین اسپایک برمی گردند و با ساخته شدن یک تندیس
از کاپیتان توسط راموناش پرونده محبوب ترین و پرفروش ترین کتاب جهان نیز بسته می
شود.
نکته هایی که در این کتاب به چشم می خورند ، یکی این است که جانی
وگ (مامور بیمه) هم در این کتاب نقش کوتاهی دارد و همچنین داستان کلا" مربوط به
یهودی ها میشه از قضا خوتان هم که می دانید هرژه یهودی بوده است. همچنین اندادین
آکاس که یک مولد به ظاهرا" مذهبی در داستان است همان "راستاپاپولوس " است که جراحی
پلاستیک کرده است. داستان به شکل مرموزی است چون "کالیش بن اذاب" پادشاه کشور خامد
و پسر شیطونش عبدلله (فوآد) هم در این کتاب نقش کلیدی دارند. اگر در آن دنیا هرژه
را دیدیم بپرسیم قضیه چی بوده؟
راستی لینک دانلود "آلفا آرت" را هم به زبان انگلیسی و فارسی در
پایین این متن قرار داده ام.
دانلود کتاب هنر الفبا به زبان فارسی
دانلود کتاب هنر الفبا به زبان انگلیسی