آخرین عکسی که گرفتم - نسخه تصاویر موبایل

[hossein137]

این رو سه چهار سال پیش با 3250 گرفتم.بی کیفیته. ولی خوب حیف بود اینجا پستی نداشته باشم

 

[Noel Gallagher]

سلام خدمت دوستان مخصوصا استاد معین عزیز من

مربوط به زمستان پارسال هست

اینم ماله عید هست

 

[TURK_AVENGER]

سلام خدمت دوستان مخصوصا استاد معین عزیز من

اینم ماله عید هست
]

سروری داداشی . خیلی مخلصم .
هنوز زندست ؟ اگه زندست بیار با هم کبابش کنیم بزنیم به رگ

این عکسو تو یه رستوران تو چین انداختم . حالا نمی دونم واقعآ واسه خوردن بود بود یا همینجوری گذاشته بودنش اونجا . آخه از دور می دیدم که سرآشپز هر از گاهی دستشو می کرد تو آکواریوم یه چیزی در میاورد و سرخش می کرد

 

[HAM!D]

سلام خدمت دوستان مخصوصا استاد معین عزیز من

Spoiler: :دی

:دی

تعطیلات هفته قبل رفته بودم ساری که بسیار خوش گذشت

عکسی رو که با گوشی سامسونگ گلکسی Ace که به تازگی خریدم (

) برای دوستان آماده نمودم .

البته یه عکس هم از خودم دارم که روی ماسه ساحل اسم آرمین رو نوشتم که یاد و خاطر این دوست عزیزم در همه جا باهام هست

حالا اگه دوستان ، دوست داشتن بگن تا براشون بذارم

​

 

[TURK_AVENGER]

سلام خدمت دوستان مخصوصا استاد معین عزیز من

Spoiler: :دی

:دی

]

تقدیم به دوسته بسیار عزیزم ، حمید جووون . ( خواهشآ فقط حمید نگاه کنه ولاغیر

)

Spoiler: 12

ترکیه _ دریایه مرمره :happy:

 

[TURK_AVENGER]

این دو تا عکسو دیروز انداختم . به امیده اینکه خوشتون بیاد .

 

[TURK_AVENGER]

ای جاااان . بیچاره رو کم مونده بود له کنیم .از کناره جاده برداشتیمش بردیمش وسط دشت . :blush:

 

[Cleeev]

​

 

[Kasandra]

ای جاااان . بیچاره رو کم مونده بود له کنیم .از کناره جاده برداشتیمش بردیمش وسط دشت . :blush:

Spoiler: معين

اين عكس شما رو ديدم يادم اومد به يه لاك پشتي كه زماني داشتيم:

پ ن. توت خورده كه دهانش سرخ شده ها!

 

[Cleeev]

پ ن. توت خورده كه دهانش سرخ شده ها!

یاد مرحوم جوکر افتادم

 

[Kasandra]

یاد مرحوم جوکر افتادم

Spoiler: كليو

:lol: خيلي جالب بود!

اينه كه ميگيم جناب Cleeev عزيز نكته سنجيش حرف نداره!

....................

اين هم يه عكس از دوران خوابگاه:

هر ترم يكي از اين برگه ها بالاي تختم به ديوار مي چسبوندم و تقريبا هميشه هم هم اتاقيهام اعتراض داشتند كه اين خطها دچار استرس مي كنه اونا رو! البته اين يكي نصفه نيمه ست و مربوط به ترم اوله؛ ترمهاي بعد زودتر اين برگه رو اماده مي كردم و تعداد خطها تعداد روزهاي ترم بود. هر شب هم ساعت 12 با روان نويس قرمزي كه هميشه روي ميز كنار تختم بود روي يكي از خطها خط قرمز مي كشيدم! مثل همون كاري كه زندانيها تو بعضي فيلمها انجام ميدن!

 

[Cleeev]

:lol: خيلي جالب بود!

اينه كه ميگيم جناب Cleeev عزيز نكته سنجيش حرف نداره!

- - - - - - - - - - - -

​

 

[Cleeev]

​

 

[Sashi24]

D

اسمش کرگ Karag البته اسم محلیشو دارم میگم چون اسم انگلیسیشو نمیدونم

از برگ گرفته تا گل و غیرش پر شیره سفید و غلیظ هست و محلی ها با این درخت میونه خوبی ندارن (سریع از بین میبرنش )


عکس ها مال یه جای شخصی و دور افتادس که هر سال تابستون یه چند روزی میریم و بدور هر گونه پارازیت و آلودگی و ... راحت میشینم و یه مقدار از فشار وارده تو سال رو از مغزمون کم میکنیم (تنها چیز دیجیتالی که همراه بود گوشی من بود که بعدش محکوم شدم )

یه آبشار هفت طبقه داره که این طبقه اولشه

با بچه ها در حال اب بازی

سیخ ها هم کاملا دست ساز توسط خودم از چوب خرما که واقعا باید جهانی شه چون خیلی مزیت داره ​

پ.ن : متاسفانه کار تجارت نمیزاره ما ذوق هنری خودمونو نمایش بدیم , بنده اینجا کمتر مطلب میزارم ولی عکس همه ی شما ها مخصوصا Cleev , معین , کاساندرا , حمید , مرتضی , Lilyrose و بقیه ها بچه ها رو همیشه میبینم و میپسندم , تو این بخش زن ها خیلی فعالترین :دی

 

[lilyrose]

:lol:
اين هم يه عكس از دوران خوابگاه:

Spoiler: ظ

هر ترم يكي از اين برگه ها بالاي تختم به ديوار مي چسبوندم و تقريبا هميشه هم هم اتاقيهام اعتراض داشتند كه اين خطها دچار استرس مي كنه اونا رو! البته اين يكي نصفه نيمه ست و مربوط به ترم اوله؛ ترمهاي بعد زودتر اين برگه رو اماده مي كردم و تعداد خطها تعداد روزهاي ترم بود. هر شب هم ساعت 12 با روان نويس قرمزي كه هميشه روي ميز كنار تختم بود روي يكي از خطها خط قرمز مي كشيدم! مثل همون كاري كه زندانيها تو بعضي فيلمها انجام ميدن!

پس شما هم خوابگاه رو تجربه کردید عکس جالبیه :happy:

اسمش کرگ Karag البته اسم محلیشو دارم میگم چون اسم انگلیسیشو نمیدونم

از برگ گرفته تا گل و غیرش پر شیره سفید و غلیظ هست و محلی ها با این درخت میونه خوبی ندارن (سریع از بین میبرنش )

Spoiler: ا

عکس ها مال یه جای شخصی و دور افتادس که هر سال تابستون یه چند روزی میریم و بدور هر گونه پارازیت و آلودگی و ... راحت میشینم و یه مقدار از فشار وارده تو سال رو از مغزمون کم میکنیم (تنها چیز دیجیتالی که همراه بود گوشی من بود که بعدش محکوم شدم )

یه آبشار هفت طبقه داره که این طبقه اولشه

با بچه ها در حال اب بازی

سیخ ها هم کاملا دست ساز توسط خودم از چوب خرما که واقعا باید جهانی شه چون خیلی مزیت داره ​

پ.ن : متاسفانه کار تجارت نمیزاره ما ذوق هنری خودمونو نمایش بدیم , بنده اینجا کمتر مطلب میزارم ولی عکس همه ی شما ها مخصوصا Cleev , معین , کاساندرا , حمید , مرتضی , Lilyrose و بقیه ها بچه ها رو همیشه میبینم و میپسندم , تو این بخش زن ها خیلی فعالترین :دی

ممنون از راهنماییتون :happy:

____________________

 

[Cleeev]

​

 

[Cleeev]

​

 

[Cleeev]

​

 

[Kasandra]

[/SPOILER]

پس شما هم خوابگاه رو تجربه کردید عکس جالبیه :happy:

____________________

درود

بله. اين هم يه گونه ديگه كه مربوط به ترمهاي بعدش ميشه:

اين عكسي كه به پستتون ضميمه كرديد هم بسيار زيباست! اين روش عكس قرار دادن هم صد البته بسيار ايمن تره!

 

[lilyrose]

درود

بله. اين هم يه گونه ديگه كه مربوط به ترمهاي بعدش ميشه:

Spoiler: g

اين عكسي كه به پستتون ضميمه كرديد هم بسيار زيباست! اين روش عكس قرار دادن هم صد البته بسيار ايمن تره!

پس کلا داستانی داشتین شما :happy:

ممنون از شما. شخصا خیلی خوشحالم که از این به بعد دوباره میشه عکس ها رو اتچ کرد .

این عکس هم مربوط میشه به سفری که پارسال به اطراف دیزین داشتیم. (قسمتی از محوطه ی هتل گاجره )