سلام داداش
من 6/1 افتادم همین باهنر باغین
توصیه خاصی نظري پیشنهادی نداری به ما بدی ؟
پیشاپیش ممنون
سلام دوست من.
به سلامتی دوست من. ایشالا بی که نه کم دردسر تموم شه.
اول اینکه باهنر گردان یک اما علی برای درجه داراس که بسیار شرایط بهتری نسبت به صفر ها داره اب خنک دارید! سلف بسیار بهتری دارید که همشون خوبن. از اول صبح ها رژه میرید ظهر ها کلاس و عصر در اختیارید ماه دوم کلا کلاسید البته اگر رژه یه بار اون اولا خیلی خوب بگیرید دیگه کلا کاریتون ندارن. ماه اول حتما عصرا بخاب تا فردا صبحش نگران شام نباش روی هم 100 کالری میخان بهت بدن که صرف رفت و امد به سلف میشه. ماه دوم خودت میفهمی چیکار کنی.
چیز خاصی اول نبر که دژبانی صاف میکنه کولتو. مگر اینکه بی ارزش باشه مثلا 5 بسته خرما ببر به شدت به کارت میاد کسی هم کاری نداره ولی پسته و تخمه و ... ببری هیچ بهت نمیرسه. انواع اسپری ها رو ببر برای خوشبود شدن به کارت میاد.
لیپ استیک مرطوب کننده ببر چون لبت کلا شرحه شرحه میشه تا حرف میزنی خونی میشه خیلی دردناکه. برای سرت هم حتما کلاه ببر برای رفت و امدتا وقتی لباس ندادن همچنین شامپو بر هرشب برو سرت رو بشور دستشویی یه کم دوره برو رختشویی جلوی ابخوری یه رفیقتم ببر هواسش باشه اینکه میگن بعد خاموشی دژبان ببینه میگیره اضاف میخوری و... کلا چرته اگر موجه باشی و با دلیل بیای بیرون هیچ کاریت نداره یادت باشه دژبانم یه سربازه مثل خودت پس اصلا ازش نترس خیلی میترسوننتون از دژبان ولی ترس نداره. بعد خاموشی حوله دستی و شامپو بردار برو قشنگ سرت رو هرشب بشور دژبانم دیدت بگو رفتم بهداری گفته هرشب قبل خاب بشور هیچ کاریت ندارن جوراباتم همون موقع بشور با اون شامپو صحت که میدن چه قدر اشغال بود.
حتما حتما کلداکس و استامینوفن و اموکسی سیلین به تعداد زیاد ببر که عین چی به کارت میاد ابلیمو هم در حد یه شیشه از این نوشابه کوچیکا ببر ضرر نداره.
اگر مرخصی بهتون دادن حتما بیا خونه حموم. کرمان حمومش فاجعس. موهاتم همون شب قبل از اعزام (وای وای) با صفر بزن صفره صفر، چون اونجا ارایشگاهش ماشینشو به سر 6000 نفر میزنه که اون وسط ممکنه یکی مشکل داشته باشه و سرت تا اخر عمر به فتا میره. با صفر بزنی خودت هم خنک تری. یه قفل معمولی نه بزرگ نه کوچیک و داغون ببر بزنی به کولت. البته تو طول حضور من اونجا کلا یه بار سرقت شد اونم اجیل و تخمه بود، اما حضور خود قفل عین دزدگیر میمونه کاری نمیکنه ولی باعث دلگرمیت میشه.
پول زیاد نبر در حد 30 تومن نقد ببر. تو کارتت بریز اونجا کارت خان داره میتونی بگیری هر روزم شارژش میکنن. همیشه هم پولت با مدارک رو بزار تو جیب بالای پیرهنت و حواست بهش باشه.
صبح که یه الاغی از سربازها میاد بیدارباش میزنه و میره تو مخت سریع قبل از اینکه تختتو مرتب کنی اسمشو یادم نیست که کار بسیار بسیار مسخره و اوسشریه برو دستشویی حتما چون بعدش بخای بری نیم ساعت باید تو صف وایسی و برگردی اسایشگاه رو بستن و اون روز کلا صافت میکنن. بعدش برگرد در کمال خونسردی مرتب کن. با هم تختیت هماهنگ کن. اصلا ترتیب قد و ... مهم نیست طبق امار هم لازم نیست باشید، وقتی موقع رفتن سر تخت رسید که اسمتو بزارن رو تخت اگر دوستی داری یا تو ماشین با کسی اشنا شدی و بچه خوبی بود هم تختی شید.
یه چیزم بگم اونجا غذا همش مرغه. با این عناوین: ناهار مرغ پلو که خب برنجه با مرغ شام خوراک مرغ که میشه مرغ با نون فرداش خورشت مرغ که هنوز دیروزیه فقط ربش بیشتره! شبش مرغ سخاری که دقیقا عین دیشبه فقط یه مقدار مرغ سوخته! ناهار فرداش مرغ پلو که عین دو روز قبله و شبش یه شام شاهانه دارید مرغ با سیب زمینی سرخ شده که اینم دقیقا مثل دو شب قبله فقط کنارش اگر اشپزخونه بده و تقسیم کننده غداتون با دوستاش نزدنه توش بعد فرمانده زودتر نره سلف یه دوتا سیب زمینی نیمه اب پز بهت میدن. در کل خودت رو برای مرغ خوری بسیار زیاد اماده کن.
به نمازم گیر میدن و اگر نری دژبان اسمتو بنویسه باید بری تعهد بدی و فرمانده هم مختو میترکونه حتما برو به ریسکش نمیارزه از اون سطف من نصف کمبود خاب خدمتمو تو اون نمازخونه جبران کردم.
بدترین کاری هم که باهات میکنن اینه که تا یه چیزی میشه میگن این هفته ممنوع مرخصیش کن! این بستگی به فرماندت داره اگر ادم گیری باشه واقعا نمیزاره بری اما ادم خوبی باشه یه تعهد میگیره میزاره بری. ولی سعی کن بگ ایی ندی کلا که دردسره همش استرسه مخصوصا چهارشنبه ظهراااااا.
زمان من سرهنگ و فرمانده پادگان اصفی بود که پیرمرد باحالی بود خیلی خوب بود جانشینشم نمیدونم کی بود امضاش یه دایره بود با یه نقطه وسطش! (من چون ارشد گروهان بودم همش دفتر اینا رفت و امد داشتم) وقتی فرمانده نمیذاشت بری میرفتی پیششون یه امضا میگرفتی نشون فرماندت میدادی و مجبور میشد بفرستت. الان شنیدم عوض شده یه سرهنگی به اسم مختاری اومده که از فرماندها بدتره! البته شنیدم و نمیدونم چه جوریه جانشینش همون قبلی باشه عالیه.
هیچ چیز خدمت ترس نداره من خیلی میترسیدم ولی اخرش فهمیدم هیچ چیز ترسناکی نداره. حتی میدون تیر میری! یه سری یه سرباز ... صبح روزی که میخاستیم بریم تیراندازی ترامادول انداخته بود و نمیدونستیم موقع شلیک کنار من بود! یه دفعه دیدم یه تیر از جلوی چشم رد شد!! برگشتم دیدم داره سعی میکنه برجک اونور میدون رو بزنه! یه چند درجه میومد اینورتر قشنگ هدشات میشدم! خدارو شکر اسلحه رو گرفتن ازش. اون لحظه میگرخیا ولی بعدا میبینی چیز ترسناکی نیست :general705:
دیگه همینا به ذهنم رسید بازم فکر میکنم ببینم چی یادم میاد حتما برات مینویسم.
سعی کن منشی شی خیلیییییییییییییییییی خوبه.
در کل امیدت فقط به دعای پدرمادرت باشه و خدا.
موفق باشی دوست من.