سال 89 من میومدم این جا رو میخوندم یادم نیست دقیقا چند صفحه شده بود این تاپیک اما زیاد بود البته نه به زیادی الان.
پست به پست همه صفحات رو خوندم. بهمن 89 که اعزام شدم، از لحظات اول به فایده این کارم پی بردم، واقعا قبل این که هر اتفاقی بیفته من میدونستم که چیه و چه طور باید رفتار کنم چون از تجربیات دیگران باخبر شده بودم.
با این که مدرکم فوق دیپلمه اما به دلایلی با مدرک دیپلم رفتم سربازی، مسلما سخت ترین قسمتش آموزشی بود و بد ترین چیزی که توی آموزشی باهاش مواجه شدم مریضی بود (البته نکات سخت و بد دیگه هم بود اما اولا که هیچ چیز به اندازه سلامت ارزش نداره دوما اینکه همون طور که گفتم به واسطه خوندن تجربیات دوستان توی اینجا از خیلی چیز ها خبر داشتم و سوما این که از نظر روانی خودم رو آماده بدترین چیز ها کرده بودم) اما آنفولانزا که اپیدمی هم شده بود توی پادگان واقعا همه رو از پا درآورده بود. اگه بتونم به عنوان یه تجربه چیز به دردبخوری بهتون بگم اینه که مراقب باشدی توی سربازی خصوصا توی آموزشی مریض نشید چون هرجور سختی جسمی و روانی رو که باید تحمل کنید درد و رنج مریضی هم بهش اضافه میشه. هیچ کس هم دلش برای شما نمیسوزه (حتی خوندن نماز اجباری به نیم ساعت استراحت شمایی که توی تب دارید میسوزید ارجحیت داره) حتی اگه کل یه پادگان هم مریض بشن هیچ کس کار خاصی نمی کنه.
از اون جایی که توی دوره آموزشی شما به دلیل فعالیت بدنی و شرایط بد ذهنی ضعیف هستید، به شدت آمادگی مریضی رو دارید. به این وضعیت، شرایط بد بهداشتی، عدم وجود بهداری کارآمد در اکثر پادگان ها، بی توجهی درجه داران به سرباز ها، تغذیه بسیار بد. خواب و استراحت کم، عدم دسترسی به خارج پادگان و ... رو هم اضافه کنید. به شخصه با وسایل و توشه بسیار کاملی رفته بودم (از وسایل بهداشتی تا خوراکی و دارویی)، واقعا توی رعایت بهداشت هم چند برابر حالت عادی تلاش می کردم (متاسفانه خیلی از سرباز ها به فکر خودشون هم نیستن و ابتدایی ترین مسایل بهداشتی مثل مسواک زدن یا شستن دست با صابون پس از دستشویی هم خودداری میکنن) اما به هر حال زمانی که توی یه آسایشگاه 70- 80 متری بیش از 60 نفر زندگی کنن...
فاصله تخت ها به شدت کم بود. (به دلیل شیوع بیماری همه سربازها در طول شب در حال سرفه و عطسه بودند و افراد زیادی مثل خود من بیشتر شب ها توی تب میسوختند). حمام پادگان هم بسیار کثیف بود و فاقد سیستم مناسب گرمایش آب بود.
تقریبا از دوره 70 روزه ما 60 روزش رو من مریض بودم یعنی تقریبا هفته دوم دوره دو سوم پادگان مریض بودن. تب و لرز و سرفه های بسیاد شدید. بدن درد و حتی عفونت هر دوگوشم (و با همین شرایط انجام همه تمرینات رژه و ...) چیزهایی بود که باعث زجر شبانه روزیم شده بود وقتی دوره تموم شد. به قدری لاغر شده بودم که چهرم عوض شده بود.
به هر حال دوره آموزشی تموم شد و خوش بختانه یگان رو توی جای مناسب بودم.
البته بعد از 5 ماه تونستم با معافیت دایم پزشکی (به دلیل بیماری قلبی) از شر سربازی راحت بشم.
امروز تقریبا 6-7 ماه میشه که دیگه سرباز نیستم. اما خیلی دلم واسه این جا تنگ شده بود.
اگه سوالی از سربازی دارید خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم.
[email protected]