• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

آشنايي مختصر با دوره آموزشي خدمت سربازي

Milad.Cc

Registered User
تاریخ عضویت
14 جولای 2008
نوشته‌ها
1,667
لایک‌ها
25
سن
35
محل سکونت
طهرانــــ
آقا من بازگشتم به مدت 4 روز بهم مرخصی دادن

در مورد آموزشی احمد بن موسی شیراز

از همه چی بدتر اینکه الان که من افتادم اونجا به شدت هوا سرده و بعد اینکه نماز اجباری هست و حتما باید بری و به جماعت برگزار کنی و نمیشه نماز صبح رو مثلا توی خابگاه خودت تنها بخونی برای همین وقتی ساعت 5 صبح پا میشی بری بیرون روز اول اگه سرما نخوردی دومی خوردی ما گردانمون 200 نفره که 100 نفرش هم فوق دیپلم هستن که از ما جدان ولی خوب ما کلا همون سرما رو خوردیم

هیچ امکاناتی نداره این پادگان بخصوص در زمینه نظافت و وسایل بهداشتی

حمام رو باید حتما ساعت 4 صبح پاشی بری وگرنه باید دو ساعت دو صف وایسی و بعد آبم یخ میشه دستشویی هم به اصطلاح به ما عزت گذاشتن دستشویی اختصاصی دادن که 4 تا دستشویی هست برای 200 تا ادم که این یه روز در میون یکیش یه چیزیش میشه و نمیشه استفاده کرد

چند روز قبل هم کلا اب قطع شد مریضم اگه بشی هر مرگیت که بزنه همون قرص سرما خوردگی معمولی اگه دیگه داشتی میمردی سوزن می زنن

از نظر آموزشی هم هیچی هتل کاری به کارت ندارند غذا هم زیاد هرچی بخوری

مرخصی بد می دند ولی خوب صحبتش هست که 5 شنبه و جمعه رو می دن ولی خوب ما که تا الان ندیدیم

خلاصه اگه می رید اونجا زیاد سخت نیست خیلی سریع عادت می کنید ولی باید برای دستشویی و حموم بجنبید و نماز رو هم بخونید

سخت ترین قسمتش نماز صبح هست بقیش کشکه
سلام آش خور :)
چطوري ؟!
بگو بازم ؛ منم 3 روز ديگه انشالله ! البته از ساعت 12 امشب ؛ رسما سربازم دي:
 

safoleslamy

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2009
نوشته‌ها
8
لایک‌ها
0
خوب شروع کن....

سر کار.....

دارم روش کار میکنمو ایشالاه فردا یا شنبه حتما میفرستم(دارم توی ورد مینویسم)
امیدوارم به دردتون بخوره
در ضمن من گروهبان دوم بودم و بچه ها بهم میگفتن سیتروئن!
 

shahi boobooli

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 ژانویه 2008
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
0
محل سکونت
Esfahan

Ali_Solo

Registered User
تاریخ عضویت
28 مارس 2005
نوشته‌ها
855
لایک‌ها
3
محل سکونت
Tehran
سلام دوستان
من دوره آموزشی خودم رو توی مرکز 03 عجبشیر بودم(واقعا که خروس رو مجبور به تخم گذاری میکنند)

دوره کد تخصصی رو توی لشکر 77 مشهد بودم

و یگان خدمتی هم توی پسوه(جهنم سبز)کردستان بودم و اگه از هر نظامی بپرسین پسوه کجاست بهتون میگه (تبعیدگاه ارتش)
من با اجازه دوستای خودم و بزرگترای حاظر در اینجا دارم متنی رو براتون اماده میکنم که میدونم به دردتوت میخوره من اعزامی 18/12/85 و ترخیصی 21/6/87 هستم

You ARE BIG MAN
 

Hamid2day

مدیر ارشد بازنشسته
تاریخ عضویت
1 مارس 2006
نوشته‌ها
21,301
لایک‌ها
20,176
محل سکونت
اوهایو - دیتون
يه سوال : قرص و كپسول ميشه برد ؟
نه نه
هیچی با خودت از این چیز ها نبر....

چون روز های اول هست....

خیلی گیر می دن...

چرا چون فشار روحی رو همه زیاد هست ..خدای نکرده دست به یه کارهایی می زنند که نگو...
 

Hamid2day

مدیر ارشد بازنشسته
تاریخ عضویت
1 مارس 2006
نوشته‌ها
21,301
لایک‌ها
20,176
محل سکونت
اوهایو - دیتون
دارم روش کار میکنمو ایشالاه فردا یا شنبه حتما میفرستم(دارم توی ورد مینویسم)
امیدوارم به دردتون بخوره
در ضمن من گروهبان دوم بودم و بچه ها بهم میگفتن سیتروئن!
من هم گ3 و بودم....
 

Milad.Cc

Registered User
تاریخ عضویت
14 جولای 2008
نوشته‌ها
1,667
لایک‌ها
25
سن
35
محل سکونت
طهرانــــ
نه نه
هیچی با خودت از این چیز ها نبر....

چون روز های اول هست....

خیلی گیر می دن...

چرا چون فشار روحی رو همه زیاد هست ..خدای نکرده دست به یه کارهایی می زنند که نگو...
نه بابا ؛ من زياد سردرد ميشم !
ولي چشم ؛ نميبرم :)
دارم روش کار میکنمو ایشالاه فردا یا شنبه حتما میفرستم(دارم توی ورد مینویسم)
امیدوارم به دردتون بخوره
در ضمن من گروهبان دوم بودم و بچه ها بهم میگفتن سیتروئن!
تو رو خدا تا فردا شب برسون كه ما صبح يكشنبه عازميم !
 

rezasamini

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
21 دسامبر 2008
نوشته‌ها
18
لایک‌ها
0
سلام بچه ها یه سوال داشتم اموزشی میشه رادیو برد یا گیر میدن ؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

web_doost

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 ژانویه 2006
نوشته‌ها
822
لایک‌ها
9
مگه به شما چطوری غذا میدادند؟

هیچی مثل اسرای جنگی یغلوی رو میگرفتیم دستمون جلوی آسایشگاه تو خاک و خل و زیر تیغ آفتاب به خط میشدیم بعد نظامی می نشستیم تا صف به صف برن غذا بگیرن ... چیزمون پاره می شد تا نوبتمون بشه .... غذا رو که گرفتیم مثل یک بچه خوب سرمونو مینداختیم زیر و میرفتیم تو آسایشکاه هر کی رو تخت خودش مشغول خوردن میشد ...
سالن غذاخوری کجا بود ؟
 

shahi boobooli

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 ژانویه 2008
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
0
محل سکونت
Esfahan
هیچی مثل اسرای جنگی یغلوی رو میگرفتیم دستمون جلوی آسایشگاه تو خاک و خل و زیر تیغ آفتاب به خط میشدیم بعد نظامی می نشستیم تا صف به صف برن غذا بگیرن ... چیزمون پاره می شد تا نوبتمون بشه .... غذا رو که گرفتیم مثل یک بچه خوب سرمونو مینداختیم زیر و میرفتیم تو آسایشکاه هر کی رو تخت خودش مشغول خوردن میشد ...
سالن غذاخوری کجا بود ؟

پس خدا خیلی به من رحم کرده
اینطوری که شما تعریف میکنید جای من مثل بهشته
البته خدا کنه بعد از آموزشی به گاه نرم و همونجا که پذیرش شدم بیفتم
آمین
 

shahi boobooli

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 ژانویه 2008
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
0
محل سکونت
Esfahan
وای مرخصی در حال اتمامه
شب دیگه باید برگردم
بای تا یک ماه دیگه
 

safoleslamy

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2009
نوشته‌ها
8
لایک‌ها
0
آقا من متنو فرستادم ولی نمیدونم چی شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کی اونو پاکش کرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!:eek:hno::rambo::evil::evil::evil::evil::ph34r2:
 

safoleslamy

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2009
نوشته‌ها
8
لایک‌ها
0
با سلام
من در تاریخ 18/12/85 به خدمت سربازی اعزام شدم
من در اول نیروی مازاد بودم و بعدا ما رو تقسیم کردن بعضی از بچه ها و دوستام افتادن **** بعضی نیروی انتظامی و از بخت بد ما ، ما هم افتادیم ارتش جمهوری اسلامی اونهم نیروی زمینی!!
خلاصه با اتوبوس مارو سوار کردن و راه افتادیم سمت عجبشیر جلوی در برگه های امریه رو از ما گرفتن و ما رو فرستادن توی یک محوطه کوچیک
بعد از تقریبا 1-2 ساعت تقریبا ساعت 12 ظهر ما رفتیم توی پادگان دژبان کلا همه ماهارو گشت که چیزی نداشته باشیم
وسایلی که میتونید روز اول همراه داشته باشین
تیغ(بهتره ژیلت باشه تا اگه دژبان تخسی گیرت افتاد بهتون گیر نده)
حتما کلوچه یا بیسکوییت بردارین (روز اول چون هنوز امارتون مثلا نرفته توی لیست غذا نمیدن اجازه بوفه رفتن هم ندارین)
چند دست لباس زیر(شرت و زیر پیرهن)
برای زمستون حتما لباس گرم بردارین(پلیور و... کاپشن با خودتون نبرین)چون فقط جا میگیره و به هیچ دردتوت نمیخوره
در ضمن وسایل حموم یادتون نره
کاغذ دستمالی جیبی
استامینوفن و ایبوپروفن /سرماخوردگی/مفنامیک اسید یا نوافین(برای دندان درد)
شربت پاکتی
مسواک و خمیر دندون(خودشون میدن ولی با مسواکشون میتونی گلاب بروتون توالت بشوری اینقدر که سفته)
جوراب چند جفت ببرین بهتره سیاه باشه تا راحت استفده کنید/نخی هم بود که نور الانور میشه چون جورابهایی که خودشون میدن پلاستیکی هست و بعد از مدتی پا درد میگیرین(سفید و.. نبرین چون 100% گیر میدن)
حتما اگه تونستین آبلیمو بخرین و بخورین چون باعث میشه نزنین جدول چون توی خدمت هرچه قدر تصادف داشته باشین خودتون اذیت میشین
یم ظرف ساندیس بزرگ رو بخیرین بخورین و از سر با قیچی قشنگ ببرین تا بعنوان لیوان بتونین ازش استفاده کنین و همیشه توی جیبتون باشه
کلاه کشی سبز رنگ داشته باشین

بهترین کار اینکه قبل از اعزام به خدمت سر خودتون رو با صفر بزنید و همیشه در طول خدمت هم همیشه موی سرتون کم باشه چون هرگز مثل خونتون نمیتونین برین حموم و موی بلند باعث میشه تا کچلی و قارچ و... بگیرین
در ضمن اگه چند ماه به خدمتتون مونده حتما فعالیتهای ورزشی خودتون رو زیاد کنید بخصوص روی پاهاتون زیاد وقت بزارین تا تو پادگان کم نیارین

توی پادگان بیشتر از همه از گروهبان های وظیفه باید حساب ببرید چون اغلب خیلی جوگیر و عقده ای هستند و دوست دارن اذیت کنند
هر چی گفتن انجام بدین ولی بهشون معلوم نکنید که مثلا کارهای فنی بلدید و... چون مثل .... از آدم کار میکشند آخرش هم که هیچی

ما تو 2 هفته اول آموزش 2 تا شیر آب داشتیم برای 120 نفر که حساب کنید مثل اینکه از لوله سرم داره آب میاد اونوقت صبح زود که بلند میشین( اغلب ساعت 5) باید دست و صورت خودتون رو بشورین یقلوی رو بشورین و... توی 15 دقیقه اونهم 120 یا 200 نفر حالا خودتون حساب کنید که چه خبره
غذاشون که افتضاحه میریختیم جلوی گربه نمیخورد!!! به خدا راست میگم
من خودم 85 کیلو بودم رفتم بعد از 2 هفته بعلت اینکه عید بود بهمون 10 روز مرخصی دادن اومدم خونه شده بودم 65 کیلو درست 20 کیلو توی 14 روز!!!!
توی آموزشی حتما سعی کنید یدونه پارتی داشته باشین تا بتونین هر هفته پنجشنبه و جمعه رو برین مرخصی و یا اینکه کارهاتون رو دریف کنه
توی انجام ورزش هرگز کم نیارین چون اگه ببینن کم اوردی حتما اذیتتون میکنند
اگه تونستین موقع رفتن به پادگان حتما یک جفت پوتین بخرین و اندازه پاتون باشه و 2-3 هفته قبل از اعزام ازش به شدت استفاده کنید و وقتی میرین خودتون رو معرفی کنید این پوتینها پاتون باشه تا توی پادگان وقتی پوتین میدن اونها رو بگیرین و بذارین توی کیسه انفرادیتون تا بعد آموزش یا توی اولین مرخصی اونها رو بفروشین .اینجوری دیگه پاهاتون تاول نمیزنه (درضمن پوتینهاتون رو زیاد از کار نندازین چون شاید یکی بهتون گیر بده در ضمن از این پوتین امریکایی ها هم نخرین چون حتما کش میرن)
حتما با خودتون چند تا قفل کوچیک داشته باشین با چند تا کلید اضافه چون اگه کمد دادن واسه کمد در غیر اینصورت باید به کیسه انفرادیهاتون بزنین
در کل عجبشیر جای خیلی بدیه و فرقی به حال دیپلم /فوق دیپلم و لیسانس نداره همشون رو اذیت میکنند
در آخر دوره رفتیم اردم
8کیلو متر پیاده روی با یک کوله پشتی 30کیلویی و یک تفنگ 5 کیلویی توی دستت
توجه کنید موقعیکه میخواهین کوله رو ببندین اول اینکه بندارو قشنگ سفت کنید تا کوله اویزون نشه چون آویزون بشه بعد از 5 دقیقه دیگه سرشونه هاتون درد میگیره شدید!!
زیر لباستون و روی شونه هاتون حوله های کوچیک ولی نرم قرار بدین تا فشار مستقیم به شونه هاتون نیاد
من خودم این کارو موقع رفتن نکردم وقتی رسیدیم تا 1 ساعت هر دو دستم بیحس شده بود چون
ارتش چرا نداره و اگه اعتراض کنی کاری میکنن که اشکت در بیاد!
ولی اردو گاه خر تو خره و هیشکی به هیشکی میشه جون شما خیلی حال میده
بعد از اردو هم که برگه های تقسیم رو میدن که شمارو به خیر و مارو به سلامت

ولی توی پادگان موقع تمرین رژه ویا ورزشهای صبحگاهی و... چون با شعار و ... هست خیلی حال میده و به آدم میچسبه
بعد از یک مدت هم که پوست کلفت شدین دیگه بعضی وقتها تنتون میخاره تا تنبیه بشین
ما رو همیشه تنبیه میکردن چون میگفتن که توی تمرین رژه ما از پشت نگاه میکنیم اگه پای یکی رو از پشت نبینیم(یعنی پاهاتون رو اونقدر باید بالا بیارین که از سرتون هم بره بالاتر) همه رو تنبیه میکنیم و ما هم همیشه خوب میرفتیم و چون همشون عقده ایی هستن دوست دارن آدم رو اذیت کنند

تو اون موقع که در حال مانور شدن هستین هی فحشه که به زمین و زمان میدین ولی همین که تموم شد میگین ای خدا میشه دوباره تنبیه بشیم!!!

برای تیر اندازی هم تقریبا 4-5 کیلومتر پیاده راه میرین و میایین و هر کسی نتونست تیر اندازی کنه موقع برگشت باید جعبه فشنگهای خالی رو بیاره

درسهاتون رو خوب بخونین تا امتیازتون بالا باشه ولی زیاد خوب تیراندازی نکنین چون احتمال افتادن لب مرز و یگانهای ویژه و هوابرد وتکاور خیلی زیاد میشه

فعلا اینهارو داشته باشین تا بعدا هم بیشتر از عجبشیر مینویسم و یگان آموزشی و...

خلاصه اگه تونستین کاری کنید که ارتش نیفتید
چون آسمون ارتش کلا یک رنگه و خیلی کم با هم فرق دارن
 

mra528

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
12 آگوست 2004
نوشته‌ها
20
لایک‌ها
0
سن
41
هیچی مثل اسرای جنگی یغلوی رو میگرفتیم دستمون جلوی آسایشگاه تو خاک و خل و زیر تیغ آفتاب به خط میشدیم بعد نظامی می نشستیم تا صف به صف برن غذا بگیرن ... چیزمون پاره می شد تا نوبتمون بشه .... غذا رو که گرفتیم مثل یک بچه خوب سرمونو مینداختیم زیر و میرفتیم تو آسایشکاه هر کی رو تخت خودش مشغول خوردن میشد ...
سالن غذاخوری کجا بود ؟

عزیز جان شما کجا بودی آموزشی ؟ برج چندی ؟ تموم شده یا نه ؟
من خودم 86/06 ام و الان نزاجا ام ( ف مهن س و ت ) آموزشی 02 بودم. همین وضعی بود که شما میگی:D
 

trader.1

Registered User
تاریخ عضویت
29 دسامبر 2007
نوشته‌ها
391
لایک‌ها
42
محل سکونت
Tehran
آقا من آموزشي افتادم قوچان ( لشكر 77 نيروي زميني ارتش ) :wacko:

كسي هست اونجا بوده باشه يا بخواد بره يا كلا اطلاعاتي ازش داشته باشه ؟

Thanks
 
بالا