موجي كه برميگردد شايد همان موجي كه مي آيد نباشد. شايد همان موجي كه با اميد به ساحل رسيد در دل همان ساحل نشستباخته ام
شبیه ماهی سرخی که به هوای آسمان آبی ,
تنگ آبی اش را رها کرده است...
و در میان این همه خوشبختی,به آخر خط رسیده ام
شبیه همان موجی که با هزار امید به ساحل می رسد
اما خسته و کوتاه بر می گردد
+البته می دونم شعر نیست ولی خواستم آپ بشه اینجا هم
پ.ن: شعرتون بسيار زيبا بود ولي افسوس كه غمي بزرگ نيز دارد. اما اين طبق روال هميشگيست. اشعار زيبا هميشه با غم هاي خاصي پديد مي آيند
پ.ن٢: من دوباره رفتم تو جلد ادبياتيم ولي واقعا شعرتون خيلي زيبا بود همچنين اشعارتون پستاي قبل :general601: