برگزیده های پرشین تولز

اشعار سروده شده توسط کاربران پرشين تولز

H_R

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
30 مارس 2005
نوشته‌ها
3,298
لایک‌ها
17
سن
42
محل سکونت
North Pole
میخواستم یه تاپیک باز کنم که اگه کسی شعری داره توش بذاره تا دیگرا بخونن و نظراتشون رو بگن ;)
اگه استقبال شد ادامه میدیم :)

خودم اول از همه شروع میکنم :
-----------------------------------------------------------------------
سنگ مرمر
ايستاده پوچ و خالي
بر مزارم
چشمهايش نيست حالي
روز آبي روز خونين
محشر سرد زمستان
زمزمه هاي دوغين
مرگ مهتاب ، مرگ شبتاب ، مرگ مرد
خيس لاله شد مچاله چون زباله
خون شبگرد زمستان

سنگ مرمر
پوچ و خالي
نقشهايش يعني بي خيالي
خاک ميبلعد پيکرم را

روح سردم زار و غمگين
زان همه اوراد ننگين
موج رنگهاي دروغين
چهره هاي آنچناني
وعده هاي بي مباني
باز سردست پيکرم
ليک
مثل باران
ميسرايم


----------------- حسین روزنامه چی 1379 -----------
 

IcedAngel

Registered User
تاریخ عضویت
13 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,364
لایک‌ها
30
سن
41
محل سکونت
Philadelphia
میگم یکم شبیه شعر باز باران با ترانه ... با گوهرهای فراوان نیست ؟!
297.gif

یکم وزنش به اون میخوره
243.gif

ولی مرسی جالب بود
281.gif
 

PersianArt

Registered User
تاریخ عضویت
23 فوریه 2006
نوشته‌ها
56
لایک‌ها
0
خوب بـــــــــــــیــــــــــــــــــــد جیگر !!
174.gif
 

H_R

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
30 مارس 2005
نوشته‌ها
3,298
لایک‌ها
17
سن
42
محل سکونت
North Pole
به نقل از IcedAngel :
میگم یکم شبیه شعر باز باران با ترانه ... با گوهرهای فراوان نیست ؟!
297.gif

یکم وزنش به اون میخوره
243.gif

ولی مرسی جالب بود
281.gif

من فکر میکنم بیشتر به قصه چوپان دروغ گو شباهت داره :D
 

پری

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 مارس 2006
نوشته‌ها
1,599
لایک‌ها
20
محل سکونت
اونجایی که نیستی هست
شعر خوبیه در کل
به نظرم بعضی جا ها افراطی شده (خيس لاله شد مچاله چون زباله) با بقیه نمیخونه و افراطی قافیه دار واهنگین شده یا ...
شاید من خواننده خوبی نیستم و منظورتونو خوب نفهمیدم اگه ممکنه منظورتون از پیکر سرد چیه؟؟
 

H_R

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
30 مارس 2005
نوشته‌ها
3,298
لایک‌ها
17
سن
42
محل سکونت
North Pole
به نقل از پری :
شعر خوبیه در کل
به نظرم بعضی جا ها افراطی شده (خيس لاله شد مچاله چون زباله) با بقیه نمیخونه و افراطی قافیه دار واهنگین شده یا ...
شاید من خواننده خوبی نیستم و منظورتونو خوب نفهمیدم اگه ممکنه منظورتون از پیکر سرد چیه؟؟

مرسی که نظر دادی ،
خيس لاله شد مچاله چون زباله ... داره میگه که خونش حروم شده

وقتی آدم میمیره پیکرش سرد میشه دیگه ;)
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
شروع خوبي است دوست من .

ذوق هم داريد .

توصيه من اين است كه هر چه ميتوانيد شعر مطالعه كنيد و حتما اوزان عروضي را هم بشناسيد . شاعر اگر بخواهد حتي شعر سپيد و نو بگويد بايد اين اوزان را بشناسد .
 

پری

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 مارس 2006
نوشته‌ها
1,599
لایک‌ها
20
محل سکونت
اونجایی که نیستی هست
به نقل از H_R :
مرسی که نظر دادی ،
خيس لاله شد مچاله چون زباله ... داره میگه که خونش حروم شده

وقتی آدم میمیره پیکرش سرد میشه دیگه ;)

:specool: :thumbsup:
 

H_R

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
30 مارس 2005
نوشته‌ها
3,298
لایک‌ها
17
سن
42
محل سکونت
North Pole
به نقل از behroozsara :
شروع خوبي است دوست من .

ذوق هم داريد .

توصيه من اين است كه هر چه ميتوانيد شعر مطالعه كنيد و حتما اوزان عروضي را هم بشناسيد . شاعر اگر بخواهد حتي شعر سپيد و نو بگويد بايد اين اوزان را بشناسد .

از اینکه وقت گذاشتید و شعر رو مطالعه کردید و نظر دادید تشکر میکنم
 

daneshmand

Registered User
تاریخ عضویت
26 فوریه 2005
نوشته‌ها
1,540
لایک‌ها
22
این قسمت رو زدم تا دوستان اگر احیانا شعری سرودند ، این جا بنویسند....
فراموش نشه این جا فقط اشعار باید از خودتون باشه. و تا اونجا که من گشتم تاپیک مشابه ندیدم.
حالا هم خودم شروع می کنم:
پسر واعظ شهراست همین سگ سانی که نشسته ست به پیشم ، تو خود این می دانی
ادبیاتم اگر نیست مودب بپذیر که ز شاگردی آن است که این می خوانی
** این شعر در وصف استاد بی بدیل ادبیات شهرمون (حاج آقا واعظ پور) گفته شده... البته این دو تا بیت رو من جمعا تو 2-3 دقیقه و در حالی که خیلی عصبانی بودم گفتم... و همون طور هم که تو بیت دوم گفتم اگربی ادبانه هست ، تقصیر از من نیست.
 

daneshmand

Registered User
تاریخ عضویت
26 فوریه 2005
نوشته‌ها
1,540
لایک‌ها
22
ذهن خسته بقیه کار نمی کنه؟
 

daneshmand

Registered User
تاریخ عضویت
26 فوریه 2005
نوشته‌ها
1,540
لایک‌ها
22
حتي بدون بال كبوتر ، كبوتر است... اين يه تيكه از شعري معروف هست كه شايد بشه به عنوان ضرب المثل ازش ياد كرد...
و حالا جواب من براش:
بي بال اگر چه كبوتر ، كبوتر است
اما به روي زمين است و بي پر است
بال ار چه نيست نشان كبوتري
اما به روي زمين مگر او كبوتر است؟
 

daneshmand

Registered User
تاریخ عضویت
26 فوریه 2005
نوشته‌ها
1,540
لایک‌ها
22
سنگم ولي نه سنگ دل
اين سنگ ، دل به خار بيابان بداده است
سنگ آن دل است كه محبت نمي شناخت
ليلي به عشق دل مجنون خود شكافت
 

javad2000

Registered User
تاریخ عضویت
10 جولای 2005
نوشته‌ها
1,338
لایک‌ها
25
با سلام
در اين قسمت لطفاً دوستان اشعاري را كه خودشان سروده اند ذكر نمايند تا ديگران در مورد نقاط قوت و ضعف آن نظر داده و بتوانيم با دانستن نكات مثبت و منفي اشعار خود، شعرهاي بعدي را قويتر بسراييم.

با تشكر
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
برای آنکه باشم و بفهمم چیزی از صدا ندیدم که سرد بودن شکسته تنهایی خیال دور را بفهمم،
من در سکوت دیوانه وار مردکی از یاد رفته تنها با رفتن بودن زنده بودم ،
من در غروب غمناک مرگی آسوده از حیات نخستین در شوق بودم که،
نگاهم در سویی حرفی را سوزاند به آغازی که پایانی نداشت،
من در عبور از خواب بی چون این قصه از دیروزها آرامتر بی هیچ برفی در سال سردی خاک شده بودم،
من در نگاهی مات یاد شکستن را یاد گرفته بودم،
من آرام در لحظه ای بی روشن در سال آخرین سرزمین باورهای هیچ خفته بودم .
 

مسافر غریب جاده

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 اکتبر 2007
نوشته‌ها
10
لایک‌ها
0
محل سکونت
tehran
بغض ترانه:
در قامت این شبای شکسته وقتی میخونم یادش میفتم
رفت اما ندید که چطوری در سایه های مرگ خود خفتم

وقتی میرفت از کوله بار سفر سهم من تنها انتظار بود
میرفت اما ندونست با رفتنش دل شکستم بیقرار بود

برا آزادی از زندون تردید به من تنها نگاهی ساده کرد
چشمای گریون منتظرم رو آواره غربت پنهون جاده کرد

وقتی نبود، خاطراتش در سایه های پریشونم مفقود شد
در شب سپری شده در بیراهه دلم اسیر بود و نبود شد

وقتی رفت سفر، چشام لبریز اشک و تهی از فریاد بود
یادگاری از نوازش گرمی دستاش خیال بوسه ی باد بود

سهمم از سر گذاشتن به روی شونه های او تنهایی شد
در سفر انقدر ازم دور شد که با هم بودن ما جدایی شد

وقتی که نبود مردم به اشاره شکستنهای صد هزار بهانه
موقع نبودنش صدای پاش رو شنیدم توی بغض ترانه

سالهاست چشای منتظرم سهمی جز خیسی بارون نداره
از وقتیکه پیشم نیست غیره تنهایی دلم مهمون نداره

نمیدونه که با خاطره رفتنش تن پاییزیم رو زندون کرده
خبر نداره تا ببینه چطور کویر بی بارونم رو ویرون کرده

انقدر دور ز ترانه شده که راهی واسه برگشت نيست
واسه عبور از کوره راه دلم تقدير ميگه قسمت نيست

در هق هق گمشده اشک بارونی میخونم تا تو باز بیایی
تا که از قاب بارونی چشام بچینی اشکای شب تنهایی

روی حریر ماه میشینم، دل به گوش ستاره ها میسپارم
از خاطراتت مرده میگذرم اما بی کسی ها رو جا میزارم

قده یه دنیا آسمون پر ستاره تورو دوست دارم همیشه
بیقرارم از وقتی نگاهت از پیکر نیمه جونم جدا نمیشه

برای دیدن تو چشای منتظر من هنوزم نشسته براهت
از غصه دوریت دعا میکنم دستای عشق باشه پناهت
از مسافر غریب جاده...
 

مسافر غریب جاده

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 اکتبر 2007
نوشته‌ها
10
لایک‌ها
0
محل سکونت
tehran
عالم تنهایی:
تورو من شناختم آرزوی گل عاشقی در دشت مهربونی
کاش بودی آخه بدجور دلم هوای دل تورو داره میدونی

عشق پنهون توی نوشته هام تا همیشه فقط برای تو
دار و ندارمی، هرچی میخای بگو تا دنیا رو کنم فدای تو

تویه جاده ها با پای پیاده با خودم میخونم از غم تنهایی
میخونم از وقتی رفتی چشمام گریون شدن وقت جدایی

وای از خاطرات تلخ و شیرینی که با تو شد اما گذشت
از روزهایی که مثل برق و باد رفت و دیگه برنگشت

دل بیقرارم از هوا نبودنت بی جون و غم انگیز شده
تویه دلم فصل بهاری برام نمونده و همش پاییز شده

تو نیستی که بگم دل گرفته و هوای گریه راحتم نمیزاره
برا مرهم بودن دردام خاطراتت من رو تنهام نمیزاره

تویه چشام طاقت گریه برا جدا شدن از دلتنگی نیست
تویه دل طاقت شکستن برا لحظه دوباره زندگی نیست

دونم همه آدما غم دارن اما هیچکی غم مث من نداره
غمی که هیچ وقت و هیچ جا منه دربدر رو تنها نمیزاره

میخام یادت بمونه عشقم که خاطراتت همیشه موندگاره
هرچی کشیدم از تنهایی بدون از رسمه زمونه و روزگاره

میخام بدونی دل بیقرار و پناهم هنوز بعده تو تنهاست
از چی بگم جز اینکه دلم با عشق تو خیلی بی انتهاست

عزیز مهربون دل من بعد تو برای همیشه شکسته شده
اما عشقت هیچ وقت از یاد من لحظه ای جدا نشده

به تو خنده هدیه کردم اما گریه کردنهای من پنهونی بود
شب چشمای من چو شبای آسمون هرشب بارونی بود

منه مسافر باید برم ز غربت غم انگیز تنهایی ای عزیز
در خزون عاشقیهام من رو باور نکردی پس اشکی نریز

من رو میخای بفهمی آره یا نه پس بیا ببین چه دلگیرم
اگه روزی باز جون بگیرم بخدا قسم که فرداش میمیرم
از مسافر غریب جاده...
 

Persiana

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 جولای 2005
نوشته‌ها
4,220
لایک‌ها
129
سن
47
محل سکونت
Persian Empire
سلام، خوش آمديد ^_^

با توجه به نامتون که در پايان اشعار نوشته ايد حدس ميزنم بايد سراينده شان خودتون باشيد، درسته؟

پيروز باشيد...
 

مسافر غریب جاده

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 اکتبر 2007
نوشته‌ها
10
لایک‌ها
0
محل سکونت
tehran
شهر بی کسی:
همیشه در این آرزو بودم کی میایی به من دل میبندی
نه اینکه گریه هام رو ببینی و به نبوده خنده هام بخندی

میخام اگه از شهر بی کسی عبور کردی سر مزارم بیایی
بیایی، ببینی از نبودنه حضورت رسیده مرگم تو تنهایی

قبل رفتن به تو گفتم که کار دل من تمومه اگه نباشی
اگه شبی تویه ناباوریها با دستات از دست من جداشی

سکوت جاده های بیدار انتظار برگشتن و نفس میکشن
نقش دلای شکسته رو بر روی میله های قفس میکشن

میری و این دل عاشق و نفس بریدم رو تنها میزاری
مث پر زدن خاطره منو تویه خاطرات مرده جا میزاری

تویه مسیر کوچه پنهون احساس دل میخوند تنها همیشه
غزلی از شعر سفر بود که تویه انتظارها رفته برا همیشه

راهی قصه سفری شد که در نهایت کوچه ها دربدر شد
مرهم برا دل خستش نبود که به پایان نرسید و آخر شد

دل گریونم بیصدا خسته بود، از تنها نشستنها شکسته بود
رفتی اما نفهمیدی بعده رفتنت دلم به عزا نشسته بود

در ظلمت نشسته در بند شبانه با دل خستم وداع کردم
برا سر رسیدن انتظار با نگاه فریاد مردنها رو صدا کردم

از بغض بی کسیه بارون لحظه های نبودنم دلگیر شدن
از وقتی میرم نفسای من بیصداتر از سکوت پیر شدن

تویه هجوم تنهایی بند از بند دل شکستم وا میشه شبونه
از صد قصه بهار دنیا گفته اما دل من باز همیشه خزونه

از حسرت داشتن دستات جون سپردم من تا همیشه
از بغض بیقرار دلم تنها اشکهام تکیه زد پشت شیشه

به دلم این باور رو دادم که برمیگردی یه روزی شبونه
روزیکه بجای اشکای بغض شکسته خنده بشینه رو شونه

هربار خاستم برای رسیدنت تویه مسیر عشق پا بزارم
اما ترسیدم که یه وقت راه رو گم کنم و تورو جا بزارم
از مسافر غریب جاده...
آره همه متنها از خودم هست البته با اجازه شما
 

مسافر غریب جاده

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 اکتبر 2007
نوشته‌ها
10
لایک‌ها
0
محل سکونت
tehran
وصیت:
چشمای همیشه بارونیم هیچکسی رو برای دلتنگی نداره
روزهای جوونیم هیچ وقت رد و نشون از زندگی نداره

شادیهای رفته بر بادم در هجوم رسیدن ناله و فریادم
آرزوی مردنهای هرشب من که هنوزم نرفته از یادم

صدای این بغض شکستم از مردنای من درمونی نداره
گفتم روزی میرم که خاطراتم از من نام و نشونی نداره

همیشه به یاد شبانه ها گریه کردم در رویای خویش تنها
نمیدونی که پشت همه حرفام نشسته گریه های بیصدا

از این گریه های شبونه سهم من تنها بوده ویرونی
لحظه های واپسین مردنم رسیده نمیدونم که میدونی

سهم تو از شبای بهونه میخام که همیشه شادی بمونه
صدای عادت دلای گریون میخام بر قبر شکستم بخونه

نمیدونم وقتی من نباشم چگونه یاد مرا خاموش میکنی
وقتی دل به ستاره ها میدی چطور مرا فراموش میکنی

مینویسم تا ازم یادگاری بمونه تنها این نامه سر گشاده
مینویسم تا بدونی اثری نمونده از مسافر غریب جاده

برا مادرم نوشتم وقتی مردم بدونه این بوده سرنوشتم
در تبسم های خیالی مرگ کبوتر آرزو شده تنها سرشتم

به برادرم نوشتم که قبر گم شدم رو به کسی نشون نده
اگه سالها بگذره عادت اشک رو به چشمای گریون نده

نهایت این شبها واسه عبور این رهگذر پایونی نداره
از وقتی فرصتهام تموم شد حرفام سخن پنهونی نداره

حالا چی ازم مونده باقی تویه این همه سرای بیصدایی
در کنج خلوت شبهام نشستم به انتظار مرگ در تنهایی

بازم مثل گذشته ها دلم کرده هوای گریه پشت شیشه
نمیدونم شبای رفتن چرا نمیره تا که برم واسه همیشه

کاشکی از ابر نگام بباره مثل هرشب باز بارون دوباره
که لحظه مرگ من بمونه در خاطره های شب پر ستاره
از مسافر غریب جاده...
 
بالا