saze shekasteh
Registered User
صد درد لاعلاج که چشمت شفا دهد
خندیدنت دواست سرشک تو دا دهد
هرچند باد فنا برد به راهت هر آنچه بود
اما مرا نسیم کوی تو بوی بقا دهد
حالا که عاشق دلخون ز پا نشست
آغوش باز کن که تنت خسته نا دهد
بیگانه کی دل من با دلت شده
نزدیکتر بیا و ببین دل به ما دهد
بیچاره عشق که گم شد میان ما
قهرت فزون مکن که دلم زود وا دهد
عمرم گذشت و آمدنت دیر شد ولی
شاید که وصل موقع مرگست پا دهد
تیر91
خندیدنت دواست سرشک تو دا دهد
هرچند باد فنا برد به راهت هر آنچه بود
اما مرا نسیم کوی تو بوی بقا دهد
حالا که عاشق دلخون ز پا نشست
آغوش باز کن که تنت خسته نا دهد
بیگانه کی دل من با دلت شده
نزدیکتر بیا و ببین دل به ما دهد
بیچاره عشق که گم شد میان ما
قهرت فزون مکن که دلم زود وا دهد
عمرم گذشت و آمدنت دیر شد ولی
شاید که وصل موقع مرگست پا دهد
تیر91