سلام به همه دوستان/ محمد هستم - ساکن اریاشهر (بلوار فردوس) متولد 68 - کاردانی الکترونیک / خوشحالم که آموزشی با هم هستیم/ و ممنونم به خاطر بچه های دوره قبل که حسابی سنگ تموم گذاشتن و تجربه هاشون رو گفتن اینجا، خیلی استفاده کردم بازم ممنون.
چند وقتی بود میخواستم بیام پست بدم اینجا با بچه ها بیشتر آشنا شم ولی وقت نمی شد اون تایم هایی هم که پیش میومد ترجیح میدادم اول از همه کل تاپیک رو بخونم که بالاخره امشب اینکارو کردم! ...
خوب منم امروز یه کلاه طرح تام و عینک طبی داشتم با تیشرت طوسی و یقه نقره ای و شلوار کتون قهوه ای اگه کسی یادش بیاد،
قبل از هر چیز تز پیج facebook رو دادید، ساختید الان یا نه؟ بسازیم دیگه!
رسیدم خونه فقط خوابیدم همونجوری گشنه! low battery کامل بودم! تا اینکه این آخرین شبی یه زره جون گرفتیم سریع اومدم پست بزنم همه اتفاقایی که افتاد رو توضیح بدم.
صبح ساعت 8:30 اومدم کم کم همه جمع می شدند یه سریا با ساک از شهرستان، یه سریا با رفیقاشون با هم یه جا افتاده بودن، بعضی ها خوشحال، بعضی ها ناراحت، بعضی ها هنگ ...خلاصه همرو جمع و جور کردن اون وسط حیاط، اول به بچه های شهرستان گفتند بیاید اینور همتون سریع کاراشونو انجام دادن و حدودا 1 ساعت و خورده ای بعد همشونو دیدیم که کوله به دست دارن میرن! خوب حالا نوبت به تهرانی ها شد، به ترتیب حروف الفبا به دو دسته تقسیم کردن. کلا این کارا رو کردیم:
» مرحله اول «
1- گرفتن برگه کوچیک (یه برگه سفیده A5 که کامپیوتری مشخصاتت توشه)
2- گرفتن فرم پذیرش و پرکردنش ( که شامل شماره حساب سپه هم بود - اونایی که نداشتن میگفتن یه تعهد بنویسید که تا 6 ام ok میکنید اعلام میکنید)
3-گرفتن برگه سفید ها که دیروز **** وظیفه گرفتن ازمون
4- آماده کردن 4 تا برگه جهت منگنه کردن > برگه سبز - برگه واکسن (قسمت پایینش فقط) - برگه پذیرش - کپی کارت ملی ( که اونایی که کپی کارت ملی نداشتن میگفتن حالا فعلا مهم نیست)
5- منگنه کردن
6- تحویل دادن برگه های منگنه شده و خوردن فرم (پذیرش شد) و رفتن به مرحله بعد!
بماند که همین چند تا ورق بازی ساده رو 3 ساعت و خورده ای تو ذل آفتاب طول دادن! و هی صف درست میکردن و به هم میزدن و به خط میکردن و طول میدادن
»مرحله دوم «
1- پرکردن فرم حقوق و وارد کردن مشخصات تو دفتر توسط همون ستوان 2 "میلاد" اکه امروز حسابی.... (هر چند چه اون چه هر کی دیگه هر چی میگفت ما دایورت میکردیم! یه درجه داره هم اون اول بود اندازه نخود ابهت نداشت هی میگفت اذیتت میکنما! ولی یه جوری میگفت آدم بدتر خندش میگرفت! :d)
2- مهمترین بخش امروز که عملیات زهر چشم گیری بود و هر کدوممون ماه رمضونی اندازه 100 تا کارگر افغانی کار کردیم!
خداروشکر شما زیاد کار نکردید! اما کاردانی ها پاره شدن
ما یه چیزی حدود 200 تا دشک و متکا رو با یه سری تخت و از آسایشگاه اینور آوردیم پایین بردیم اونور بعد بردیم بالای اون یکی اسایشگاه!!! خلاصه با انرژی دادن به همدیگه وو اقا بیاید کار خودمونه ووو تمومش کردیم بالاخره ! هرچند اولش گفتن فقط تشک ها رو بریزید پایین تمومه، اما بعدش جمع کردنشون، بردنشون به اونور، بردن بالای اون یکی آسایشگاه، پایین آووردن تخت ها و باز بردن به اون یکی اسایشگاه بهش اضافه شد! تازه یه افسر خوشحال اون آخر سری داشت دوباره استارت یه بیگاری جدید رو میزد که اون فرماندهه (اگه درجشو اشتباه نکنم) اومد و نجاتمون داد!
3- رفتیم آرم و علائم از بوفه خریدیم که 2 چوب تیغیدن (الان نکته بی اهمیت و کوچیکیه اما به نظرم از بوفه خریدن یه کلاه پوش واسه پولی شدنش بود چون اصولا تو پادگان همه چیز غیر از بوفه رایگانه!)
4- نشستیم این یارو سیبیله توضیح داد که آرمالام (اصطلاح باب امروز) رو کجا بزنیم و...
5- کوله انفرادی حاوی (لباس فرم - دو دست کمربند - پوتین - عرق گیر و شرت سفید - دو جفت جوراب) رو بهمون دادن که هیچ کدوم از هیچ لحاظ نه سایز بود نه استاندارد!!! ..... و بالاخره خلاص شدیم!!!
خلاصه اون یه نخ سیگاری که بعدش بچه ها زدن خیلی حال داده احتمالا! (البته من خودم به هوای خدمت 3 ماهی هست ترک کردم)
این بود یه شمایل کلی از روز اول ما تو خضرایی که فعلا آزادیم تا یکشنبه 6 صبح .
فردا هم میرم لباس ها رو پوتین همونجایی که اشکان رفته ok کنم خیالم راحت شه.
اقا هر چه زودتر این پیج face رو بساز، من نساختم گفتم شاید داری میسازی خبر ندادی یا در شرفشی! خلاصه بساز که زودتر لایک کنیم.
اینم لیست کل بچه های این دوره که تو اینجا پست دادن و حضور دارن:
seppeehr
omiddiano
sokoot
ehsan32909
ashkan r
hosein nouri
vahid_2
vahid_m7
desmati (hosein)
farshid_123
mohammad_west
یه راهی واسه شناسایی هم بزاریم، خیلی دوست دارم وقتی یکشنبه میایم چند نفرمون از قبل همیدگرو بشناسیم، خیلی حال میده....
از همه ممنون