-
پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است
اعزامی های فرماندهی هوایی شهید خضرایی بیان اینجا
- شروع کننده موضوع mehrdad_sh
- تاریخ شروع
mohammad_west
کاربر تازه وارد
- تاریخ عضویت
- 25 آگوست 2011
- نوشته‌ها
- 16
- لایک‌ها
- 1
من پایه ام. میتونیم اصلا همون صبح بیرون پادگان قرار بزاریم کلا با هم بریم تو. البته فکر کنم یه سریمون 5:30 باید بریم تو یه سریا 4:30
mbx مرد بزرگی هستی دادا، دمت گرم
من حال جمع کردن وسیله ندارم خدایی، از همین حالا تو فاز کلنجارم با خودم که اصلا چرا باس برم!!!! دایورتم تا مدت کوتاهی فعلا جواب داده! امیدوارم همین هاشمی نژاد بیافتیم که از شدت فشار کاسته شه!
راستی دوستان عزیز!
تک فرزندی کمکی در راستای تهران افتادن میکنه؟ کار خاصی برای اثباتش باس انجام بدیم؟
و اینکه این حکمای قهرمانی که گفتن بیارین به چه کار آید؟
من حال جمع کردن وسیله ندارم خدایی، از همین حالا تو فاز کلنجارم با خودم که اصلا چرا باس برم!!!! دایورتم تا مدت کوتاهی فعلا جواب داده! امیدوارم همین هاشمی نژاد بیافتیم که از شدت فشار کاسته شه!
راستی دوستان عزیز!
تک فرزندی کمکی در راستای تهران افتادن میکنه؟ کار خاصی برای اثباتش باس انجام بدیم؟
و اینکه این حکمای قهرمانی که گفتن بیارین به چه کار آید؟
Last edited:
ehsan32909
کاربر تازه وارد
- تاریخ عضویت
- 11 جولای 2006
- نوشته‌ها
- 26
- لایک‌ها
- 0
دوستان مگه توی پادگان قاشق و چنگال و بشقاب نمیدن که گفتن بیاریم؟
حالا چه جور قاشق و چنگال و بشقابی باید ببریم؟
حالا چه جور قاشق و چنگال و بشقابی باید ببریم؟
farshid_123
کاربر تازه وارد
- تاریخ عضویت
- 23 آگوست 2011
- نوشته‌ها
- 7
- لایک‌ها
- 0
خوب ما هم هستیم فقط کجا ببینیم همدیگرو
دوستان من افتادم تبريز
پليس هوايي شدم.
پليس هوايي شدم.
Ashkan R
Registered User
- تاریخ عضویت
- 17 ژوئن 2006
- نوشته‌ها
- 129
- لایک‌ها
- 0
من از خرید برگشتم 
غیر از اون چیزایی که تو لیست بود ابنارو گرفتم، شاید به کار شمام بیاد
-کشمش- فندق، بادوم و سایر مغزها به مقدار لازم
- خرما
- قرص نعنا
- قرص رانیتیدین
- قرص جوشان ویتامین C
- چشم بند
- کفی کفش طبی
- ملافه سفید
- واکس، فرچه
- جوراب، زیرپوش و شورت هر کدام 2 عدد
پیچگوشتی، پیچ و چسب قطره‌ای
ساک رو هنوز نگرفتم، یه کوله کوچیک دارم، گیر میدن به کوله یا مشکلی نداره؟
ساعت زنگ دارم فعلا گیرم نیومده، باید بعد از ظهر برم
کسی چیزی به ذهنش میرسه بگه لیستو تکمیل کنیم
غیر از اون چیزایی که تو لیست بود ابنارو گرفتم، شاید به کار شمام بیاد
-کشمش- فندق، بادوم و سایر مغزها به مقدار لازم
- خرما
- قرص نعنا
- قرص رانیتیدین
- قرص جوشان ویتامین C
- چشم بند
- کفی کفش طبی
- ملافه سفید
- واکس، فرچه
- جوراب، زیرپوش و شورت هر کدام 2 عدد
پیچگوشتی، پیچ و چسب قطره‌ای
ساک رو هنوز نگرفتم، یه کوله کوچیک دارم، گیر میدن به کوله یا مشکلی نداره؟
ساعت زنگ دارم فعلا گیرم نیومده، باید بعد از ظهر برم
کسی چیزی به ذهنش میرسه بگه لیستو تکمیل کنیم
Ashkan R
Registered User
- تاریخ عضویت
- 17 ژوئن 2006
- نوشته‌ها
- 129
- لایک‌ها
- 0
فک میکنم حداقل از نظر آب و هوا هم که باشه از دزفول بهتره!
البته اگه سرمایی نباشی
اولویت هات تو برگه پذیرش چی بود؟
farshid_123
کاربر تازه وارد
- تاریخ عضویت
- 23 آگوست 2011
- نوشته‌ها
- 7
- لایک‌ها
- 0
من از خرید برگشتم
غیر از اون چیزایی که تو لیست بود ابنارو گرفتم، شاید به کار شمام بیاد
-کشمش- فندق، بادوم و سایر مغزها به مقدار لازم
- خرما
- قرص نعنا
- قرص رانیتیدین
- قرص جوشان ویتامین C
- چشم بند
- کفی کفش طبی
- ملافه سفید
- واکس، فرچه
- جوراب، زیرپوش و شورت هر کدام 2 عدد
پیچگوشتی، پیچ و چسب قطره‌ای
ساک رو هنوز نگرفتم، یه کوله کوچیک دارم، گیر میدن به کوله یا مشکلی نداره؟
ساعت زنگ دارم فعلا گیرم نیومده، باید بعد از ظهر برم
کسی چیزی به ذهنش میرسه بگه لیستو تکمیل کنیم
زیر پوش حتما باید سفید و بدون هیچ علامتی باشه
farshid_123
کاربر تازه وارد
- تاریخ عضویت
- 23 آگوست 2011
- نوشته‌ها
- 7
- لایک‌ها
- 0
ایشالا این 16 ماهم زود تموم میکنی راحت میشی فقط چند تا سوال
مدرک و رشته تحصیلیت چی بود و اون قسمت اولویت ها چی زده بودی؟
خب امروز مارو تقسیم کردن. شکر خدا که تهران افتادم. دم در خواستم برم تو پاچه ی شلوار کادری رو گرفت دژبان کشید بالا گفت برو بیرون!!! گفتم هههههههه؟ چرا برم بیرون؟ گفت جوراب فقط مشکی!! نگاه کردم دیدم جورابم راه راهی هست گورخری دیگه یه حالی دادیم به اون فروشگاه نزدیک پادگان و جوراب مشکی خریدیم به 1000 چوق!
متاسفم دو تا از دوستان صمیمی ام افتادن بندرعباس و دزفول. که امیدوارم بتونیم یه کاری کنیم اونها با دو نفر هم رده معاوضه بشن و برگردن تهران. واقعا سخت هست. باز خوبه مهرداد افتاده تبریز خیلی اوضاع بهتره از بندر و چابهار. مهرداد بگوش باش برای تعویض ممکنه زیاد بیان. شاید همدان یا اصفهان حتی برات بهتر باشه.
آقا برای تقسیم یه توصیه بهتون میکنم. ببینید یا باید متاهل باشین تا نزدیکترین محل بیفتید. یا اینکه خانواده نظامی. یا اینکه پارتی داشته باشی. حالا دیگه خودت میدونی. اگه اینارو نداری،پیدا کن. میخوای عقد کن. یا پارتی گیر بیار. یا پول بده حتی. روز تقسیم رو ندیدی (خودمم امروز دیدم) که بفهمی چی میگم. چنان جو وحشتناکی هست که نگو. تخت بالاییت می افته چابهار!! تخت کناری می افته بندرعباس!! اون یکی می افته شیراز!! همه کف کردن و خفه خون گرفتن. بنابراین پارتی جور کن. یا عقد کن. وگرنه 16 ماه عمرت رو احتمالش هست بترکی!! از الان به فکرش باش. برای امریه هنوزم یه کارایی میشه کرد. به فکر باش.
حکم قهرمانی هم الکیه. بیا برو مسخره داره و تازگی کلی تبصره بهش اضافه کردن و چند دوره باید باشه. باز برو دنبالش بلکه به جایی رسد.
تو خضرایی از این خبرای کارد و چنگال و ... نیست. البته سلف (یقلبی) تو خضرایی میدن بهتون تو تیپ امیر نمیدن هر بار بخورید باید بندازید اون طرف یه تعدادی هم میرن میشورن به اجبار. بنابراین قاشق چنگال + یه لیوان غیر شیشه ای.
صابون یه دونه از این خمیری ها ببرید با خودتون. مایع ظرفشویی هم خواستی ببر. ولی اکثریت با تاید!! میشورن.
پوشیدن زیرپوش زیر لباس اصلی اجباری نیست. ولی صبح ممکنه ببرن برای ورزش و نرمش. اونجا باید لباس اصلی رو در بیارید و اگه لباس سفید زیرپوش تن تون نباشه گیر میدن و اذیت ممکنه بشین. بنابراین حداقل دم صبح که میخواین برای نرمش و ورزش برید اونو بپوشید که گیر ندن.
دیگه یه حالی دادیم به اون فروشگاه نزدیک پادگان و جوراب مشکی خریدیم به 1000 چوق! متاسفم دو تا از دوستان صمیمی ام افتادن بندرعباس و دزفول. که امیدوارم بتونیم یه کاری کنیم اونها با دو نفر هم رده معاوضه بشن و برگردن تهران. واقعا سخت هست. باز خوبه مهرداد افتاده تبریز خیلی اوضاع بهتره از بندر و چابهار. مهرداد بگوش باش برای تعویض ممکنه زیاد بیان. شاید همدان یا اصفهان حتی برات بهتر باشه.
آقا برای تقسیم یه توصیه بهتون میکنم. ببینید یا باید متاهل باشین تا نزدیکترین محل بیفتید. یا اینکه خانواده نظامی. یا اینکه پارتی داشته باشی. حالا دیگه خودت میدونی. اگه اینارو نداری،پیدا کن. میخوای عقد کن. یا پارتی گیر بیار. یا پول بده حتی. روز تقسیم رو ندیدی (خودمم امروز دیدم) که بفهمی چی میگم. چنان جو وحشتناکی هست که نگو. تخت بالاییت می افته چابهار!! تخت کناری می افته بندرعباس!! اون یکی می افته شیراز!! همه کف کردن و خفه خون گرفتن. بنابراین پارتی جور کن. یا عقد کن. وگرنه 16 ماه عمرت رو احتمالش هست بترکی!! از الان به فکرش باش. برای امریه هنوزم یه کارایی میشه کرد. به فکر باش.
حکم قهرمانی هم الکیه. بیا برو مسخره داره و تازگی کلی تبصره بهش اضافه کردن و چند دوره باید باشه. باز برو دنبالش بلکه به جایی رسد.
تو خضرایی از این خبرای کارد و چنگال و ... نیست. البته سلف (یقلبی) تو خضرایی میدن بهتون تو تیپ امیر نمیدن هر بار بخورید باید بندازید اون طرف یه تعدادی هم میرن میشورن به اجبار. بنابراین قاشق چنگال + یه لیوان غیر شیشه ای.
صابون یه دونه از این خمیری ها ببرید با خودتون. مایع ظرفشویی هم خواستی ببر. ولی اکثریت با تاید!! میشورن.
پوشیدن زیرپوش زیر لباس اصلی اجباری نیست. ولی صبح ممکنه ببرن برای ورزش و نرمش. اونجا باید لباس اصلی رو در بیارید و اگه لباس سفید زیرپوش تن تون نباشه گیر میدن و اذیت ممکنه بشین. بنابراین حداقل دم صبح که میخواین برای نرمش و ورزش برید اونو بپوشید که گیر ندن.
اتفاقا من گرمايي شديدم و از سرما خوشم مياد.
من فقط تهران زده بودم (الكيه هيچ تاثيري نداره)
mbx جان عزيز
تبريك بهت مي گم
از قلب مهربون و پاكته كه خدا خواسته افتادي تهران.
انشا الله توي تموم مراحل زندگيت موفق باشي.
براي منم دعا كن
تبريك بهت مي گم
از قلب مهربون و پاكته كه خدا خواسته افتادي تهران.
انشا الله توي تموم مراحل زندگيت موفق باشي.
براي منم دعا كن
خب امروز مارو تقسیم کردن. شکر خدا که تهران افتادم. دم در خواستم برم تو پاچه ی شلوار کادری رو گرفت دژبان کشید بالا گفت برو بیرون!!! گفتم هههههههه؟ چرا برم بیرون؟ گفت جوراب فقط مشکی!! نگاه کردم دیدم جورابم راه راهی هست گورخری
متاسفم دو تا از دوستان صمیمی ام افتادن بندرعباس و دزفول. که امیدوارم بتونیم یه کاری کنیم اونها با دو نفر هم رده معاوضه بشن و برگردن تهران. واقعا سخت هست. باز خوبه مهرداد افتاده تبریز خیلی اوضاع بهتره از بندر و چابهار. مهرداد بگوش باش برای تعویض ممکنه زیاد بیان. شاید همدان یا اصفهان حتی برات بهتر باشه.
آقا برای تقسیم یه توصیه بهتون میکنم. ببینید یا باید متاهل باشین تا نزدیکترین محل بیفتید. یا اینکه خانواده نظامی. یا اینکه پارتی داشته باشی. حالا دیگه خودت میدونی. اگه اینارو نداری،پیدا کن. میخوای عقد کن. یا پارتی گیر بیار. یا پول بده حتی. روز تقسیم رو ندیدی (خودمم امروز دیدم) که بفهمی چی میگم. چنان جو وحشتناکی هست که نگو. تخت بالاییت می افته چابهار!! تخت کناری می افته بندرعباس!! اون یکی می افته شیراز!! همه کف کردن و خفه خون گرفتن. بنابراین پارتی جور کن. یا عقد کن. وگرنه 16 ماه عمرت رو احتمالش هست بترکی!! از الان به فکرش باش. برای امریه هنوزم یه کارایی میشه کرد. به فکر باش.
حکم قهرمانی هم الکیه. بیا برو مسخره داره و تازگی کلی تبصره بهش اضافه کردن و چند دوره باید باشه. باز برو دنبالش بلکه به جایی رسد.
تو خضرایی از این خبرای کارد و چنگال و ... نیست. البته سلف (یقلبی) تو خضرایی میدن بهتون تو تیپ امیر نمیدن هر بار بخورید باید بندازید اون طرف یه تعدادی هم میرن میشورن به اجبار. بنابراین قاشق چنگال + یه لیوان غیر شیشه ای.
صابون یه دونه از این خمیری ها ببرید با خودتون. مایع ظرفشویی هم خواستی ببر. ولی اکثریت با تاید!! میشورن.
پوشیدن زیرپوش زیر لباس اصلی اجباری نیست. ولی صبح ممکنه ببرن برای ورزش و نرمش. اونجا باید لباس اصلی رو در بیارید و اگه لباس سفید زیرپوش تن تون نباشه گیر میدن و اذیت ممکنه بشین. بنابراین حداقل دم صبح که میخواین برای نرمش و ورزش برید اونو بپوشید که گیر ندن.
راستي برگه اي چيزي نبايد بهم مي دادن
پس فردا كه رفتم اونجا نمي گن تو از كجا اومدي؟
مهرداد جان شما روز 7 ماه جاری ساعت مقرر که فکر می کنم 7 باشه اونجا حاضر خواهی بود که با بقیه بچه ها یی که افتادن اونجا. معرفی نامه ی شما میشه همون برگه ی آ4 که دست سرگروه (اولین نفر که اسمش خوانده شد) بود. که اسامی و رده خدمتی توش درج شده. البته مطمئنا اسم شما قبل از خودتون به دستشون میرسه و مشکلی از این بابت نیست. از صمیم قلب برات از خدا میخوام که هر آنچیز که صلاح هست اتفاق بیفته برات دوست خوبم.
در حاشیه اینم بگم که بیگاری جانانه کردیم قبل از تقسیم که کل کمد و تُشک و تخت خوابهای ساختمون گردان دستغیب رو آوردیم پایین و منتقل کردیم به ساختمون انبار مانندی که چند ده متر اون طرف تر بود که بسی طاقت فرسا و اذیت کننده بود. اونم با این لباسهای تر تمیز و اتو کشیده ی روز اول مون. رفتیم آخرین نوشابه رو از بوفه ی با صفای پامچال خوردیم و بعدم تقسیم و باقی قضایا.
یه صحنه جالب از بچه های جنوب دیدم خشکم زد. صحبت میکردیم که رفیق ما که رفت جنوب جاشو با یکی از اینها که افتادن تهران عوض کنه (توجه کنید!! یارو خونه اش بندرعباس بود افتاده بود تهران!! اونوقت تهرانیه افتاد بود بندر!! واقعا مغز کسی که این کار رو کرد ******!) بعد جالبش این بود بچه های جنوب حاضر نمیشدن تهران رو ول کنن و برگردن سر شهر خودشون. جالب بود واقعا یک نفر از آب و خاک و خونه و خانواده ی خودش ببره و نمیدونم به خاطر چی؟ (خیابونها؟ دختراش؟ امکاناتش؟ پیچوندن خانواده!! یا چی؟) بیاد تهران و در جواب اینکه بگی برادر من این بیچاره خونه زندگیش تهران شما خونه زندگیت اونجاست خب باهم جاتونو عوض کنید بگه: خب منم تو تهران خونه زندگی تشکیل میدم!!!! چی بگه دیگه آدم...
ضمنا تا وقتی پارتی حرف اول رو میزنه، رشته تحصیلی و اون اولویت ها کوچکترین اثری نداره و همه ش مسخره بازیه اینکه میگن طبق رشته تقسیم میکنن و این حرفها.فقط و فقط و فقط پارتی. ولسلام. بعد از پارتی همونطور که گفتم تاهل و خانواده نظامی. ضمنا یه چیز دیگه بعد از این ها هست که بهشون میگن گرفتارها. مثلا خدای نکرده طرف از نعمت داشتن پدر مرحوم هست. یا مشکلات مالی دارند یا نان آور خانه هست. اینها رو تقسیم میکنن معمولا تو شهر خودشون. یعنی از هیچ کدوم از سه بند قبلی نتیجه نگرفتی یه سری مدرک گرفتاری جور میکنی و به تاییدیه شورای محل میرسونی و روزی که میگن گرفتارها مدارکشونو بیارن (بهتون مرخصی میدن مدارک رو میبرید ستاد) خلاصه به جریان بندازید بلکه اثر کنه. هر ریسمانی دیدین بهش چنگ بزنید. این سرهنگهای در حال کار و بازنشسته ی نیرو هوایی هم حسابی میتونن با یک تلفن بهتون کمک کنن. فوقش شما بعدا از خجالتشون در میایید.
دیگه چیزی به نظرم نمیرسه که بگم. مهرداد ایشالا بهترین ها برات رقم بخوره. بری اونجا یه دختر خشگل تبریزی گیرت بیاد اصلا پاگیر جاگیر بشی اونجا بازی های تراختور هم بری ببینی تو 90 هم باهات مصاحبه کنن.
در حاشیه اینم بگم که بیگاری جانانه کردیم قبل از تقسیم که کل کمد و تُشک و تخت خوابهای ساختمون گردان دستغیب رو آوردیم پایین و منتقل کردیم به ساختمون انبار مانندی که چند ده متر اون طرف تر بود که بسی طاقت فرسا و اذیت کننده بود. اونم با این لباسهای تر تمیز و اتو کشیده ی روز اول مون. رفتیم آخرین نوشابه رو از بوفه ی با صفای پامچال خوردیم و بعدم تقسیم و باقی قضایا.
یه صحنه جالب از بچه های جنوب دیدم خشکم زد. صحبت میکردیم که رفیق ما که رفت جنوب جاشو با یکی از اینها که افتادن تهران عوض کنه (توجه کنید!! یارو خونه اش بندرعباس بود افتاده بود تهران!! اونوقت تهرانیه افتاد بود بندر!! واقعا مغز کسی که این کار رو کرد ******!) بعد جالبش این بود بچه های جنوب حاضر نمیشدن تهران رو ول کنن و برگردن سر شهر خودشون. جالب بود واقعا یک نفر از آب و خاک و خونه و خانواده ی خودش ببره و نمیدونم به خاطر چی؟ (خیابونها؟ دختراش؟ امکاناتش؟ پیچوندن خانواده!! یا چی؟) بیاد تهران و در جواب اینکه بگی برادر من این بیچاره خونه زندگیش تهران شما خونه زندگیت اونجاست خب باهم جاتونو عوض کنید بگه: خب منم تو تهران خونه زندگی تشکیل میدم!!!! چی بگه دیگه آدم...
ضمنا تا وقتی پارتی حرف اول رو میزنه، رشته تحصیلی و اون اولویت ها کوچکترین اثری نداره و همه ش مسخره بازیه اینکه میگن طبق رشته تقسیم میکنن و این حرفها.فقط و فقط و فقط پارتی. ولسلام. بعد از پارتی همونطور که گفتم تاهل و خانواده نظامی. ضمنا یه چیز دیگه بعد از این ها هست که بهشون میگن گرفتارها. مثلا خدای نکرده طرف از نعمت داشتن پدر مرحوم هست. یا مشکلات مالی دارند یا نان آور خانه هست. اینها رو تقسیم میکنن معمولا تو شهر خودشون. یعنی از هیچ کدوم از سه بند قبلی نتیجه نگرفتی یه سری مدرک گرفتاری جور میکنی و به تاییدیه شورای محل میرسونی و روزی که میگن گرفتارها مدارکشونو بیارن (بهتون مرخصی میدن مدارک رو میبرید ستاد) خلاصه به جریان بندازید بلکه اثر کنه. هر ریسمانی دیدین بهش چنگ بزنید. این سرهنگهای در حال کار و بازنشسته ی نیرو هوایی هم حسابی میتونن با یک تلفن بهتون کمک کنن. فوقش شما بعدا از خجالتشون در میایید.
دیگه چیزی به نظرم نمیرسه که بگم.
مهرداد ایشالا بهترین ها برات رقم بخوره. بری اونجا یه دختر خشگل تبریزی گیرت بیاد اصلا پاگیر جاگیر بشی اونجا بازی های تراختور هم بری ببینی تو 90 هم باهات مصاحبه کنن.